انسان معاصر که در مهد تمدن زندگی میکند، در دوران تکنولوژی و صنعت توانسته است مدرنترین صنایع و کارخانجات را در اختیار خود قرار دهد. بشر امروز خواسته و توانسته است دهها و صدها مواد مصرفی را از نفت تولید کند؛ به کره ماه سفر کند و در اوج تمدن روز به روز اکتشافات جدیدی را پشت سر بگذارد؛ او قرن اطلاعرسانی را سپری میکند و در دنیای ارتباطاتْ مرز زمان و مکان را شکسته و خلاصه در دوران توسعه تمدن و شکوفایی آن به سر میبرد. اما آیا بشر با این همه پیشرفت تا کنون توانسته است در ماورای زندگی مادی سخنی سر دهد و آیا تا کنون توانسته است در ماورای جهان ماده اندیشه کند و در مورد آن نوآوری داشته باشد؟ آیا توسعه تمدن غیر از توسعه حیوانیتِ بشر بوده و در انواع خوراکیها، مسکن متنوع، ایجاد کارخانجات و پیشرفت تکنولوژی برای مصرف بیشتر و در راستای افزایش سرمایه خلاصه نشده است؟ اگر قرار باشد به اینها اکتفا کنیم چه فرقی میان انسانیت انسان و حیوانیت حیوانات وجود دارد؟
روشنفکران مادی هنوز در اوج علم و تمدن نتوانسته و نخواهند توانست که در ماورای این جهان ماده اندیشه کنند زیرا زیربنای تفکر آنان مادی است و چنین است که دوران بشر را پس از چند دهه که از عمر انسان سپری میشود، دوران انهدام انسان میدانند.
اما دینداران و رهبران دینی خصوصاً آنان که پیرو مکتب انسانساز اسلام هستند، زندگانی بشر را آنچنان ترسیم میکنند که به این عالم مادی منحصر نمیشود. آنها فراتر از زندگی مادی و نیازهای حیوانی بشر، انسانیت و روح ملکوتی او را مدّ نظر قرار میدهند.
گرچه دین به زندگی مادی انسان اهمیت فوق العادهای داده و اقتصاد، توسعه اقتصادی، رفاه و آسایش را امضا نموده و خود جامعهای ایدهآل همراه با عدالت اجتماعی و رفاه و آسایش را در حکومت جهانی حضرت مهدی موعود علیه السلام نوید داده است، اما همه اینها حتی ایجاد حکومت دینی را مقدمهای جهت انسانیت انسان میشمارد و انسان را فراتر از جهان ماده و عمر کوتاه دنیا میداند تا آنجا که خداوند سبحان در حدیث قدسی فرموده است:
«ای انسان! همه چیز را برای تو و تو را برای خودم خلق کردم.»
خداوند ارتباط با عالم ملکوت و ارتباط با خود را مخصوص انسان قرار داده تا در سایه او نیازهای روحی بشر تأمین شود.
امروز همگان شاهدند که مردم در جامعههای مدرن و به اصطلاح متمدن دچار چه مشکلات روحی و روانی هستند. شماری از دانشمندان آنان به این مطلب پی بردهاند که همه این مشکلات ناشی از بیخدایی و تهی بودن از معنویات است.
بریل (Berill) روانکاو معتقد است:
«انسان متدین واقعی هرگز دچار بیماری روانی نخواهدشد.»[1]
هنری لینک (Henry Link) روانشناس آمریکایی مینویسد:
«در نتیجه تجربه طولانی خود در اجرای آزمایشهای روانی بر روی کارگران در خصوص انتخابها و ارشادهای شغلی به این موضوع پی برده ام که افراد متدین و کسانی که به معابد رفت و آمد میکنند دارای شخصیتی قویتر و بهتر از بیدینان و یا کسانی هستند که هیچ وقت به عبادت خدا نمیپردازند.»[2]
آرنولد توینبی (A. Toynbee) مورخ مشهور میگوید:
بحرانی که اروپائیان در قرن حاضر دچار آن شدهاند اساساً به فقر معنوی آنها باز میگردد. او معتقد است که تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاق که غرب از آن رنج میبرد بازگشت به دین است.[3]
وآلکسیس کارل در مورد نیاز یک ملت به نیایش میگوید:
«اجتماعاتی که احتیاج به نیایش را در خود کشتهاند معمولًا از فساد و زوال مصون نخواهند بود.»[4]
در اینجا سخن ما با جوانان عزیز این است که:
با فرا رسیدن بلوغ و دوران جوانی از یک طرف خواهشهای غریزی در وجود انسان شکفته میشود و از طرف دیگر تمایلات روحانی و وجدان اخلاقی در ضمیر انسان بیدار میگردد.
همان گونه که انگیزه غزایر، جوانان را به اعمال خواهشهای نفسانی تحریک میکند، کششهای روحانی هم آنان را به ارضای تمنیّات معنوی وا میدارد و همان طور که برخی از اسباب و عللْ انگیزههای نفسانی را تقویت میکند، به همین ترتیب اسباب و علل دیگری وجود دارد که انگیزههای معنوی را برای آنان جذابتر میسازد.
این اسباب و علل باعث شکوفایی تمایلات ایمانی میشود. به عقیده روانشناسانْ دوران بلوغ، دوران رشد تمایلات مذهبی و اخلاقی است و انسانها به طور فطری مایلاند که از مبدأ عالم باخبر شوند؛ خدا را بشناسند و با او به نیایش بپردازند. پس باید با تأمل و فکر و اندیشه، از کیمیای بلوغ و نبوغ زندگی بهره بُرد زیرا که چند صباحی نخواهد گذشت که این دوران پر احساس و پر نشاط سپری خواهد شد. مبادا اینچنین شود، که به قول حافظ شیرازی:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
|
|
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
|
ضمن اینکه لازم است با بهرهگیری از استعداد و قوه خداداد جوانی بهترین استفاده را از آن نمود، باید دست به دست هم داد و با توانمندیها و نوآوری و اختراع، جامعهای فعال و پر تلاش و غنی و برخوردار از زندگی مرفه ساخت. باید بدانیم که حقیقت و فطرت و انسانیتِ انسان، فوق مادیات است و رسیدن به کمال را میطلبد و راه رسیدن به کمال انسانی، ارتباط با عالم وحی و پروردگار یکتا و پیروی از مکتب انسانساز ائمه هدی علیهم السلام است.
پی نوشت ها:
[1] . قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، ص 336.