وسواس، بیماری خشکی است. در لغت نامه آمده وسوسه و وسواس عبارت است از مجموعه حالت هایی که فرد در دلش دایم اتفاقاتی رخ می دهد. در دل ما به طور معمول باید یک اتفاق رخ دهد. بعضی از این اتفاق ها تعیین کننده هستند و بعضی ها وسواس. مثلاً «من شما را دوست دارم» یک اتفاق تعیین کننده است؛ یعنی من شما را دوست دارم. و تمام. اما «من شما را دوست دارم یا نه؟» یک اتفاق تعیین کننده نیست، یک وسواس است.
افراد وسواسی مدام فکر می کنند خوب هستند یا نیستند؟ آیا من خوب هستم یا نیستم؟ همه چیز آیا خوب است یا نیست؟ اینها وسواس است.
خوشا به حال آنهایی که یک حس در دلشان دارند. داشتن یک احساس فیکس یا ثابت درباره یک شخص یا موجود خیلی خوب است . حداقل این است که انسان هیچ دلواپسی ای ندارد.
البته داشتن خیلی از این احساس ها دست ما نیست. ما گاهی احساسات بیمارگونه را تجربه می کنیم اما تلاش می کنیم این احساسات بیمارگونه را تصحیح کنیم؛ تلاش نکنیم.
دست ما نیست که دو تا حس داریم. دست ما نیست که چیزی را چند بار بشوییم. اما من گاهی وقتی دوبار دستم را می شویم حس می کنم وقتم را تلف کرده ام. اما هستند افرادی که 138 بار دستشان را می شویند.
آدم های متأهل که وسواس دارند جالب است . خانم به آقا می گوید چند بار شستی؟ آقا می گوید :«132 بار» خانم می گوید:«اشتباه کردی، 131 بار شستی.» حالا از اول دوباره می شمارند تا ببینند دقیقاً چند بار شسته اند؟ این وضعیت زندگی سختی است!
وسواس از کجا می آید؟
وسواس یک کسالت ژنتیکی است؛ اما بسیاری از پژوهشگران در تلاش هستند تا با یافتن ژن های عامل این بیماری «وسواس» را در وجود ما انسان ها از بین ببرند... به قول خودشان شاید در سال 2 هزار و چند، دیگر آدم مبتلا به وسواس نداشته باشیم! درواقع معتقدند با دستکاری ژن ها می توان به نتایجی دست یافت.
به اینجا که رسید بگذارید مثال «مرد منقل» را برایتان بگویم! مردی، کناری منقل پراز زغالی ایستاده بود.
با انبرک، زغال ها را ردیف می کرد. اطرافیان از دست او خسته شده و دستش را بستند.
مرد یکی از پسرانش را صدا کرد و گفت:«علی بیا این زغال ها را مرتب کن. »
این مثال را یک بار دیگر بخوانید... من به اطرافیان افراد وسواسی می گویم کاری به کار آنها نداشته باشید و «منع شان» نکنید. افراد وسواسی به قدری که از کاری که می کنند لذت می برند، اهمیتی به حرف شما نمی دهند.
به دنبال زمینه وسواس در نزدیک ترین افراد وسواسی نگردید، گاهی این کسالت از چند نسل قبل به فرد منتقل می شود.
همیشه که باغ، زمین، ویلا و هوش ارثیه نیست! گاهی باید بار بیماری گذشتگان را به عنوان«ارث» به دوش بکشیم!
یکی از نکات قابل توجه درباره بیماری وسواس «غالب بودن» ژن های آن است. به این معنی که اگر ما 4 فرزند داشته باشیم، احتمالاً سه تا از آنها به بیماری وسواس دچار می شوند.
در دل افراد وسواسی چه می گذرد؟
بعد از هر بار شست و شو، فرد وسواسی حس می کند کاری را که باید «به درستی» انجام نداده است. حس می کند آن طور که باید، آنچه را که شسته تمیز نشده و «چند باره»رفتارش را تکرار می کند. «تکرار» برای این افراد«لذت بخش »است.
همراهان ژن ها
تحقیقات نشان می دهد«ژن ها» دستیاران دیگری هم برای انتقال این کسالت روانی دارند و آن چیزی جز «رفتارهای ما» اما این یعنی چه؟
مادری را تصور کنید که کنار سینک ظرفشویی ایستاده و برای بار نود ودوم ظرفی را می شوید. دختر کوچولوی او از کنار مادر رد می شود و رفتار مادر را می بیند. کمی مادر را نگاه کرده و کنار او می ایستد و رفتار«مادر» را تقلید می کند. حماسه وسواس از همین لحظه آغاز می شود!
بچه بعد از چند بار شستن از مادر می پرسد:«از شستن خسته نشده ای؟» مادر می گوید:«نه، هنوز آن طور که می خواهم تمیز نشده است!» کودک دوباره کنار مادر شست و شو را شروع می کند. اما یک نکته اینجاست و آن اینکه مادر به دلیل ابتلا به «اختلال وسواس»و به طور «حقیقی»شست و شو را ادامه می دهد. اما کودک به عنوان یک «بازی »این رفتار را ادامه می دهد.
چند هفته بعد، با ادامه رفتار مادر و تکرار این رفتار توسط فرزند این مادر، کودک به «اختلال حواس» دچار شده است. خلاص!
همان طور که برای آموزش هر رفتاری سه عنصر« تکرار، تشویق و انجام آن در قالب بازی» مهم است. دراین باره نیز همین موضوع صادق است.
یعنی زمانی که بچه رفتار وسواسی پدر با مادر را دیده و آن را به تقلید از آنها تکرار کرده و مثلاً برای شستن تمیز دست هایش- که ناشی از چند بار شست وشوی بی دلیل است- تشویق می شود، رفتار وسواسی را یاد می گیرد. کودکی که ژن وسواس را بیش از خواهر و برادرهای خود به ارث برده است، زودتر ازآنها با دیدن رفتار والدینش به وسواس دچار می شود.
خانه مهیا نیست
برخلاف تصور، افراد وسواسی افراد مرتبی نیستند؛ حتی گاهی بعضی از آنها افراد کثیفی هم هستند! در خانه آنها هیچ چیز، هیچگاه به موقع آماده نیست؛ چون پرداختن وسواسی به بعضی کارها مانند شست و شو آنها از پرداختن به امور اصلی باز می دارد. در خانه بیشتر افراد وسواسی نباید انتظار داشت ناهار وشام به موقع مهیا باشد.
خانه برق می زند، اما شکم افراد خانواده گرسنه است! چون شست و شوی چندین باره لباس ها و در و دیوار اجازه نداده تا خانم خانه غذایی آماده کند.
کلام را اطناب نمی دهم، درباره حمام کردن، زاویه مالیدن صابون به بدن، نحوه شست و شوی لباس ها و پهن کردن آنها روی بند رخت صحبت نمی کنم! در وسواسی های کوچولو! جویدن ناخن یکی از نشانه های وسواس است که این در آدم بزرگ های وسواسی به شکل گرفتن ناخن از ته و بیرون زدن گوشت دیده می شود.
ریشه های دیگر وسواس
علل روانکاوانه یکی دیگر از علل وسواس است. نگران نباشید، ما تا یک سالگی دچار وسواس نمی شویم.
اما... اما«یک تا سه» سالگی، آغاز تاریخ ابتلا به وسواس است! دلیل آن هم این است که بچه ها در این سن به مسایل توجه خاصی دارند.
وقتی مادر یا پدر به فرزند دو ساله خود دائماً امر و نهی می کند و می گوید: «بشین، بخور، نخور، حرف نزن و... » کودک« پیام هایی » را از سوی والدین می گیرد. اینکه مجسمه، آدم خوب و سالمی است! در واقع والدین به این امر و نهی «پیام های وسواسی » را به فرزندان منتقل می کنند.
یک مثال می زنم، بچه در حال خوردن پفک است، پدر یا مادر با چنان شتاب و شدتی مچ دست بچه را می گیرند که کودک حس می کند دچار خطای نابخشودنی ای شده است. حالا این مساله در ذهن کودک شکل می گیرد که :
1. پفک خوراکی بدی است؟
2. پفک خوراکی خوبی است؟ این سوال در دل کودک، «وسوسه» ایجاد می کند، یک«حس دوگانه» درباره یک خوراکی.
ازاینجا فکر وسواسی در او شکل می گیرد و بعد از این واقعه تاریخی! او برای هر مساله ای دچار«دوگانگی، تردید و دو دلی » می شود. این تخم «وسواس» را درباره انجام هر کار یا رفتاری در دل او می کارد.
آزادی حدی دارد
پس برای جلوگیری از ایجاد اختلال وسواس در کودکان باید آنها را برای انجام هر رفتاری آزاد گذاشت؟ مسلماً نه، ما باید شرایطی را فراهم کنیم که بچه با رفتار یا حرکت «متضاد» (پارادوکس)روبه رو نشود.
طبق این تعریف باید بچه ها را آزاد گذاشت اما برای ممانعت از انجام کاری، رفتاری نکنیم تا آنها دچار شک و پرسش شوند.
مثالی می زنم؛ به آنها نگوییم بازی کردن بد است و موجب آزار و مزاحمت همسایه ها می شود. بلکه به آنها بگوییم بازی خوب است اما برای آنها، زمان، مکان و اصول مشخصی را تعریف کنیم. زمانی که کودک با«یک حس»، یک رفتار یا«یک کار» در مورد هر مساله ای روبه رو شود، دچار حس دوگانه و در نتیجه وسواس نخواهد شد.
منبع:نشریه همشهری مثبت، شماره مسلسل 182.