نوجوانان با تجارب چالشانگیز زیادی مواجه میشوند و نیاز دارند که سازوکارهای مقابلهای مؤثر را بیاموزند. اینکه نوجوانان و جوانان چگونه با وقایع بزرگ و انتقالهای مهم زندگی خود مقابله کنند، نقش مهمی در تعیین سازگاری عاطفی آنان دارد.
مقابله را میتوان به روشهای مختلفی تعریف کرد. برای مثال، بعضی مقابله را، تمام پاسخهایی که فرد در مواجهه با یک انتقال یا واقعه از خود بروز میدهد، تعریف میکنند. کمپاس (1) (1987) معتقد است چنین نگرشی زیاد مفید نیست و باید مقابله را به شیوهای که در زیر توضیح داده شده، تعریف کرد. پاسخهای توأم با تلاش در مقابل پاسخهای فاقد تلاش، که شامل تلاشهایی میشود که برای به حداقلرساندن اثر تنیدگی انجام میگیرد یا تلاشهای دیگری که برای تسلط بر محیط صورت میگیرد. به گفتهی دیگر، افراد رفتار یا راهبردهای شناختی خودشان را در تلاش برای رویارویی با چالشهای محیطی تنظیم میکنند و به کار میگیرند. به نظر میرسد که این بُعد از مقابله با موردی که باند و ویسز (2) (1988) با عنوان مقابلهی اولیه- ثانویه مطرح کردهاند، مرتبط باشد. مقابلهی اولیه بیشتر با تلاش برای تأثیرگذاری بر شرایط یا واقعهی تنشزا مربوط است، در حالیکه مقابلهی ثانویه مربوط به راهبردهای انعطافپذیری شناختی و شکل کاملتری از مقابله است.
فرایدنبرگ و لوئیس (3) (1993) در تحقیقی به بررسی توانایی نوجوانان برای استفاده از یکی از راهبردهای زیر پرداختند؛ حل مسئله، رجوع به دیگران و مقابلهی غیرکارآمد. اولین نوع به تلاش برای حل مشکل اشاره دارد، در حالیکه دومین نوع به دنبال استفاده از منابع پیشنهادشده توسط افراد دیگر است؛ سومین راهبرد نیز ضرورتاً به حل مشکل نمیانجامد، اما به کاهش میزان تنیدگی کمک میکند.
عملکردهای مقابله:
مقابله را میتوان به مقابلهی هیجانمدار و مسئلهمدار تقسیم کرد. عملکرد این دو روش میتواند از نظر رابطهی بین عامل تنشزا و فرد متفاوت باشد. برای مثال، در مقابلهی مسئلهمدار، فرد تلاش میکند تا منبع تنیدگی را تغییر دهد، در حالیکه در مقابلهی هیجانمدار، فرد حالت هیجانی ایجادشده توسط عامل تنشزا را تغییر میدهد.
منابع، سبکها و پاسخهای مقابلهای خاص:
این موضوع به تفاوتهای فردی و متغیرهای محیطی گستردهای که به مقابله کمک میکنند، اشاره دارد و شامل عواملی مانند سبکهای حمایت اجتماعی، مهارتهای حل مسئله، مهارتهای بینفردی و عزتنفس میشود.
راث و کوهن (4) (1986)، بین سبکهای مقابلهای اجتنابی و رویکردی تمایز قائل شدهاند. به نظر آنها، بعضی از سازوکارهای مقابلهای نسبت به عامل تنشزا جهتگیری میشوند، در حالیکه برخی دیگر از عامل تنشزا روی برمیگردانند. فرد با رویگردانی کامل از عامل تنشزا میتواند تنیدگی را کاهش دهد. با این حال، ممکن است یک روش مقابلهای منجر به بروز رفتارهای آسیبرسان و صدمهزننده شود (برای مثال به مدرسهنرفتن برای اجتناب از معلم). راهبرد مقابلهای رویکردی به فرد اجازه میدهد که با مسائل و مشکلات رویارو شود و با هیجانات مرتبط با واقعه کنار بیاید. بنابر نظر این محققان، این راهبرد شرایطی را ایجاد میکند که واقعهی تنشزا در آن با خودآگاهی کاملتری مورد بررسی قرار میگیرد.
نوجوانانی که در برخی راهبردهای مقابلهای نقص و کمبود دارند، در معرض خطر رویآوردن به رفتارهای سازشنایافتهای چون مصرف مواد و الکل هستند. برای مثال، نوجوانانی که بیشتر از مقابلههای هیجانمدار و مقابلههای اجتنابی استفاده میکنند، بیشتر از نوجوانان دیگر به مصرف سیگار یا الکل روی میآورند (فرومه و رایوت (5)، 1994).
بین سبکهای مقابلهای و پیشرفت تحصیلی نوجوانان نیز ارتباط وجود دارد. در پژوهشی عابدینی (1382) رابطهی راههای مقابله با تنیدگی و پیشرفت تحصیلی را در نوجوانان دختر بررسی کرد. آزمودنیهای این پژوهش را در 328 دانشآموز دختر پایهی سوم راهنمایی تشکیل میدادند که به طور تصادفی از جنوب، مرکز و شمال شهر تهران انتخاب شده بودند. نتایج این پژوهش تفاوت معناداری را بین شیوههای مقابلهای دانشآموزان دارای پیشرفت تحصیلی ضعیف، متوسط و خوب نشان داد. به طوریکه دانشآموزان دارای پیشرفت تحصیلی خوب نسبت به دانشآموزان دارای پیشرفت تحصیلی ضعیف، بیشتر از مقابلههای مسئلهدار استفاده میکردند.
در ادامه بعضی از عوامل مؤثر در شکلگیری و انتخاب راههای مقابلهای فردی بررسی میشود.
روندهای تحولی در مقابله با تنیدگی
کودکان سنین مختلف از نظر راهبردهای مقابلهای مورد استفاده با یکدیگر متفاوتاند. همانگونه که انتظار میرود، کودکان بزرگتر بیشتر در سازوکارهای مقابلهای ثانویه درگیر میشوند و کودکان کوچکتر تمایل به استفاده از راهبردهای مقابلهای اولیه دارند. استفاده از این راهبردهای کلی تا حد زیادی به ماهیت موقعیت تنشزا وابسته است، با این حال عوامل مرتبط با مدرسه پاسخهای مقابلهای اولیه را در میان نوجوانان و کودکان بزرگتر ایجاد میکند (دانش رفتار بهتر با معلم). شرایط بیماری و دارویی مانند تزریق آمپول، پاسخهای مقابلهای ثانویه (فکر اینکه در روز تعطیل به شما آمپول تزریق کنند) در کودکان بزرگتر و پاسخهای مقابلهای اولیه را در کودکان کوچکتر ایجاد میکنند.
آلتشولر و رابل (6) (1989) دریافتند وقتی کودکان 5 تا 12 ساله با موقعیتهای غیرقابلکنترلی مواجه میشوند، موقعیتهایی مانند انتظار برای وقوع یک حادثهی ناخوشایند و نامطلوب، تمایل دارند که از راهبردهای مقابلهای اجتنابی استفاده کنند. در واقع، این کودکان اغلب اَشکالی از حواسپرتیهای رفتاری را، مانند شمارش اعداد یا استفاده از تصورات ذهنی هدایتشده، از خود بروز میدهند. همچنین دیدهشده که کودکان بزرگتر از حواسپرتیهای شناختی مانند سعی برای کنترل هیجانات خود، به دفعات بیشتری نسبت به کودکان کوچکتر استفاده میکنند.
تأثیر روابط نزدیک
دارابودن شبکهی حمایت اجتماعی برای کمک به افراد به منظور مقابله با تنیدگی، بسیار مهم و حیاتی است. بنابراین، داشتن گروهی از دوستان نزدیک یا دارابودن روابط گرم و صمیمانه، اضطراب را تعدیل میکند و نشانههای تنیدگی را کاهش میدهد و از بین میبرد و به فرد کمک میکند تا با موقعیتهای تنشزا سازش پیدا کند. بحث در این مورد را نخست با بررسی نقش خانواده شروع میکنیم و پس از آن با طرح نقش دوستان و گروه همسالان ادامه میدهیم.
روابط خانوادگی
شبکهی خانوادگی حمایتکننده، عامل مهمی در کاهش تأثیر تنیدگیهاست. همچنین سبکهای والدینی با داشتن مهارت اجتماعی در میان نوجوانان همسن و سال رابطه دارد. شولمن (7) (1993) با بررسی نوجوانان و مادران استرالیایی، مشاهده کرد که نوجوانان به والدین حمایتگری اشاره کردهاند که نظرهای خود را هرگز تحمیل نمیکنند و با این کار مهارتهای اجتماعی زیادی را در فرزندان خود پرورش میدهند. سبکهای پرورش کودک با استفاده از تحمیل و اجبار که با فقدان حمایت همراه باشد، منجر به ایجاد مشکلات رفتاری در میان نوجوانان میشود.
سبکهای والدینی سنتی، مستبدانه و تحمیلکننده، نقش مهمی در شکلگیری رفتارها و سازگاری نوجوانان دارد. در واقع، پویاییهای خانوادگی با مقابلهی نوجوانان در ارتباط است. روابط خانوادگی، نقش حیاتی و مهمی در هدایت مسیرهای تحولی نوجوانان دارد. مسیرهای تحولی متفاوت با سبکهای مقابلهای متفاوتی مرتبطاند که در نهایت منجر به بروز پیامدهای رفتاری متفاوتی در نوجوانان میشوند.
انواع مختلف روابط خانوادگی به طور مستقیم با راهبردهای مقابلهای مورد استفادهی نوجوانان رابطه دارد. پژوهش شولمن نشاندهندهی چهار نوع مختلف از جوّ خانوادگی است (جدول 1). نویسنده اشاره میکند که هر نوع جوّ خانوادگی دربردارندهی رفتارهای مقابلهای منحصر به فرد و خاص خودش است. نوع جوّ خانوادگی تعارضمدار فاقد ساختار اغلب منجر به پرورش نوجوانانی میشود که فاقد الگوهای کارآمد و رضایتبخش مقابلهای هستند. در حالیکه خانوادههایی که روابط گرم، صمیمانه و عاطفی با فرزندان خود دارند و حمایتکنندهاند (جهتگیری مستقل و فاقد ساختار)، عزتنفس نوجوانان را افزایش میدهند و منجر به پرروش نوجوانانی میشوند که هنگام رویارویی با تنیدگی، دچار سردرگمی و ندانمکاری نمیشوند. خانوادههای قدرتطلب و مستبد (8) (کنترلمدار) که در آنها قواعد و مقررات واضحاند، اما جوّ عاطفی گرمی وجود ندارد، منجر به پرورش نوجوانانی منفعل میشوند که هنگام تصمیمگیری بیشتر به خانوادهی خود متکیاند. تعداد زیادی از نوجوانان در خانوادههایی زندگی میکنند که والدین از یکدیگر جدا شده یا طلاق گرفتهاند؛ این مسئله برای بسیاری از نوجوانان اضطرابآور و تنشزاست و ممکن است آنها با خشم، پرخاشگری یا افسردگی به آن واکنش نشان دهند. هم والدین و هم متخصصان برنامههایی دارند که به نوجوانان کمک میکند تا با این شرایط کنار آیند و مقابله کنند. در این مورد ممکن است در این دورهی سخت گروههای حمایتکننده (مانند دوستان یا اعضای جامعه) به کمک نوجوان بشتابند. برای بعضی نوجوانان، جدایی والدین از یکدیگر برابر با پایان و خاتمهیافتن دورهای طولانی از بحث و درگیریهای بین والدین و تعارضات آنها با یکدیگر است و فرصت جدیدی است تا بتوانند زندگی بدون بحث و درگیری را تجربه کنند. این شرایط احتمال رشد و تحول شخصی نوجوانان را افزایش میدهد.
جدول 1- رابطهی بین جو خانوادگی و رفتارهای مقابلهای
جو خانوادگی
|
رفتارهای مقابلهای
|
1- تعارضمدار فاقد ساختار
ویژگی این جو خانوادگی وجود تعاملات زیاد تعارضانگیز، فقدان حمایت درون خانواده و عدم حمایت از رشد شخصی است.
|
میزان بالایی از مقابلهی غیرکارآمد که با انزواطلبی و منفعلبودن مشخص میشود.
|
2- کنترلمدار
ویژگی این جو خانوادگی، وجود فعالیتهای خانوادگی سازمانیافته، قواعد خانوادگی صریح و آشکار، تأکید بر پیشرفت، خانوادهی حمایتکننده، اما بدون بیانات و کلمات عاطفی است.
|
متکی به تصمیمهای خانواده، تمایل به منفعلبودن
|
3- جهتگیری بیانگر، مستقل (9) و فاقد ساختار برای مثال به همپیوستگی و اتحاد، احساسات زبانی و بیانی، حمایت از استقلال فردی، عدم فشار برای پیشرفت
|
رویآوردن به دیگران برای دریافت راهنمایی و مشورت و برنامهریزی مجموعهای از اعمال توسط نوجوان
|
4- جهتگیری بیانگر و منطقی دارای ساختار
برای مثال تأکید بر روابط خانوادگی، تقویت استقلال، قواعد صریح و روشن
|
رویآوردن به دیگران برای دریافت اطلاعات، راهنمایی و مشورت، طرحریزی گروهی از اعمال توسط نوجوانان
|
|
منبع: شولمن، 1993
روابط همسالان
دوستان نزدیک و گروه همسالان نیز نقش مهمی در حمایت اجتماعی در موقعیتهای تنشزا دارند. پذیرفتهشدن در گروه همسالان، عزتنفس را افزایش میدهد. به اجتناب از تنهایی کمککرده و دوستیها و حمایتهای با ارزشی را فراهم میکند. در نتیجه، دوستیهای نزدیک، صمیمیت هیجانی، همراهی و همدلی ایجاد میکند. دوستان، باورها، ارزشها و اطلاعاتی را در نوجوانان شکل میدهند، بنابراین نقش ضربهگیر و کاهشدهندهی تنیدگی دارند.
رابطهی میان دلبستگی به والدین و دوستان و مقابله با تنیدگی، در دختران و پسران متفاوت است، به طوریکه پسران تمایل دارند والدینشان را به عنوان منبع حمایتی هنگام مقابلهی فعال انتخاب کنند (مانند جست و جو برای کسب اطلاعات)، اما دختران از دوستان و والدین خود به عنوان منابع حمایتی استفاده میکنند. بنابر نظر شولمن (1993)، این تفاوتهای جنسیتی انعکاسی از عملکردهای مختلفی است که دوستان و دوستیها برای دختران و پسران دارد. برای مثال دیدهشده دوستیهای پسران کمتر توأم با صمیمیت و بیشتر محافظتکننده است تا دوستیهای دختران. دختران در دوستیهایشان بیشتر به خودفاشسازی و درددلکردن روی میآورند، آنها اغلب دوستهایشان را به عنوان افرادی که با آنها صمیمیت دارند، معرفی میکنند، در حالی که پسران کمتر بر عاطفیبودن تأکید دارند. این الگوهای دوستی منعکسکنندهی راهبردهای مقابلهای مختلفی برای پسران و دختران است. از اینرو رابطه والدین و دوستان در رفتارهای مقابلهای دختران بسیار بااهمیت است.
به طور کلی، برخی از وقایع تنشزا هنجاری و بعضی دیگر غیرهنجاریاند. تغییرات فیزیکی در سنین نوجوانی از جمله تنشزاهای هنجاری به شمار میروند و وقایع غیرهنجاری، شامل مرگ یک فرد دوستداشتنی یا مرگ والدین است. برخی صاحبنظران معتقدند بهترین پیشبینیکنندهی تنیدگی نشانگان روانی در سنین نوجوانی، ترکیبی از رویدادهای روزمرهی زندگی است. همچنین میتوان علل مهم و همبستههای تنیدگی در نوجوانان را شامل تغییر در تجارب دارای عواطف منفی در طول سالهای نوجوانی، تنیدگیهای خانوادگی، تفاوتهای قومی در ادراک وقایع و نقش مهم تفاوتهای جنسیتی دانست. مقابله با تنیدگی نیز در نوجوانی اهمیت زیادی دارد. عوامل مهم مرتبط با راههای مقابله با تنیدگی شامل تغییرات مرتبط با سن در مقابله و تأثیر روابط نزدیک بر مقابله است.
قابلیت کنترل ادراکشده
نوجوانانی که معتقدند بر زندگی خود کنترل دارند، از نظر مقابله و کنارآمدن با تنیدگی، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند تا آنهایی که معتقدند آنچه در زندگی آنان رخ میدهد، از قبل تعیینشده و فقط ناشی از بدشانسی آنان است. تحقیقات روانی انجامشده در مورد مفهوم مکان کنترل، بینش زیادی نسبت به وجود رابطهی بین باورهای کنترل از یکسو و نگرشها و رفتارها از سوی دیگر ایجاد کرده است.
همانطور که میدانیم، انتظارات ما در مورد وقوع حوادث، توسط پاداشها، تشویقها و تقویتکنندهها شکل میگیرند، به طوری که اگر فردی برای رفتاری انتظار تقویت داشته باشد، احتمال زیادی وجودی دارد که آن رفتار را انجام دهند. افرادی که معتقدند، پاداشها به رفتار خودشان وابستهاند. دارای مکان کنترل درونی و افرادی که معتقدند پاداشها مرتبط با نیروهایی هستند که در خارج از خودشان قرار دارند، دارای مکان کنترل بیرونیاند.
بسیاری از پژوهشها به بررسی رابطهی بین مکان کنترل و مقابله با تنیدگی پرداخته و مشاهده کردهاند که مکان کنترل درونی به طور معناداری با سازگاری هیجانی و کارهایی که تنیدگی را کاهش میدهند، رابطه دارد. برای مثال، تحقیقی که در مورد تنیدگیهای زندگی در میان دانشآموزان دبیرستانی صورت گرفت، نشان داد نوجوانانی که دارای مکان کنترل درونی بودند، از نظر میزان اضطراب، وضعیت تحصیلی، فیزیکی و کلی، در شرایط بهتری قرار داشتند تا آنهایی که دارای مکان کنترل بیرونی بودند (کاس، هانان و سارجینت (10)، 1992؛ به نقل از هیون، 1996). از اینرو احساس کنترل درونی به عنوان یک عامل ضربهگیر در مقابله با تجارب تنشزا عمل میکند. این کار با کاهش اضطراب و کمک به فرد برای حفظ سطح بهینهای از کارایی و صلاحیت انجام میگیرد.
نقش مذهب در مقابله با عوامل تنشزا
پارگامنت (1986، به نقل از فقیهی، 1384) یکی از پژوهشگرانی است که نظریهی جامعی در زمینهی نقش مذهب در مقابله با عوامل تنشزا مطرح کرده است. او سه شیوهی تأثیرگذاری مذهب را در جریان مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی مطرح کرده است:
نخست آنکه مذهب میتواند بخشی از فرایند مقابله تلقی شود و بر نحوهی ارزیابی فرد از عامل تهدیدکننده و شدت آن تأثیر گذارد، به عبارت دیگر، مذهب ممکن است متغیرهای میانجی مانند محدودیتهای شخصی و اجتماعی فرد و نیز چگونگی ادراک از منابع و رویدادهای فشارزا را تحتتأثیر قرار دهد؛ دوم آنکه مذهب میتواند در فرایند مقابله مداخله کند، بدینمعنا که در تعریف مجدد از مشکل و مسئله به گونهای که قابل حل باشد، کمک کند، از ینرو مذهب به افراد کمک میکند تا از نظر هیجانی خود را حفظ کرده و در برخورد با آن موقعیت از طریق معناجویی و امیدواری تلاش کنند؛ سوم آنکه مذهب میتواند بر نتایج و پیامدهای حاصل از عوامل فشارزا تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، چگونگی تفسیر افراد از نتایج و عواقب مربوط به رویدادها و حوادث زندگی، تحتتأثیر باورها و اعتقادهای مذهبی قرار میگیرد.
پژوهشهای گوناگون، نقش مذهب را برای مقابله با مشکلات روانی نشان میدهند. ماتلین و همکاران (1990؛ به نقل از فقیهی، 1384) نشان دادند که مقابلههای مذهبی، آثار قوی و مطلوبی در کاهش سطح اضطراب و افسردگی در زمینهی وقایع مربوط به فقدان و اساساً داغدیدگیها دارند، اما در زمینهی انواع دیگر وقایع تنشزای حاد و مزمن اثر چندانی ندارند.
شاید دلیل اینکه مذهب در کاهش تنیدگیهای مربوط به عوامل و وقایع خاص زندگی مؤثر واقع میشود، این است که در این وقایع، امکان تغییر شرایط وجود ندارد، بنابراین مقابلههای مذهبی با کمک به فرد برای پذیرش واقعیت یکی از مؤثرترین مقابلهها به حساب میآیند. علاوه بر این، مذهب به تنظیم و تفسیر وقایع زندگی، حالتی عبادتگونه میبخشد. شواهد و تحقیقات نشان میدهند افرادی که از احساس وابستگی و ارتباط متعالی برخوردارند و از اطاعت خداوند در زندگیشان لذت میبرند، سلامت جسمانی و روانی بیشتری دارند (برگین (11)، 1991).
مدارکی در دست است که نشان میدهد، وقایع خاص زندگی و شرایط تنشزای مزمن در نوجوانان و افراد بزرگسال به احتمال زیاد پاسخهای مقابلهای مذهبی را برمیانگیزد. از این میان میتوان به ناتوانیها و بیماریهای سخت جسمانی، دردهای مزمن، داغدیدگی و حوادث سخت (لو و هاندال، 1995) اشاره کرد. در نهایت میتوان به عنوان یک شیوهی مقابلهای به بقای ادراک افراد در زمینهی اجرای عدالت در جهان اشاره کرد (اعتقاد به جهان آخرت)، که طی آن افراد خوب و بد بر اساس اعمالی که انجام دادهاند، متمایز میشوند و به سزای اعمالشان میرسند.
به طور کلی کنش مهم فعالیتهای مذهبی این است که فرد را در برابر عوامل تنشزا توانمند میکنند. در ایفای نقشگیری مذهبی (12)، فرایند اتخاذ نقش مذهبی را به عنوان یک شیوهی مقابلهای نمیتوان نادیده گرفت. در واقع ایفای نقش مذهبی با فراهمساختن امکان ارزیابی برای فرد به او کمک میکند تا جنبههای نظمدهی عاطفی و مقابلهای خود را شکل دهد. به طور خلاصه، ایفای نقش مذهبی سبب میشود که فرد خود را با چهرههای کمالیافتهی مذهبی همسان کند. در این شرایط افراد خود را بر حسب چهرههای والای مذهبی ارزیابی میکنند و از منظری برتر و متعالیتر (نقش خداوند) به مسائل خود مینگرند. این وضع سبب میشود آنان موقعیتهای تنشزا را به آسانی اداره کنند.
اعتقاد بر این است که اسنادها (13) یکی از جنبههای مهم ارزیابی عوامل تنشزا بوده و عبارتند از نسبتدادن مسئولیت و مهار این عوامل به شرایط یا حوادث ایجادکنندهی آنها. برخی از پژوهشها در زمینهی افراد مذهبی نشان میدهد که برخلاف ذهنیت روانی موجود، این افراد نگرانی و حوزهی سرزنش خود را تقلیل میدهند و بدینترتیب سلامت خود را بهبود میبخشند. آنها مشکلات خاص خود با نسبتدادن شرایط حلنشدنی به خداوند مهار میکنند (ونتیس، 1995). یافتهها نشان میدهند افراد مذهبی وقایع را مثبتتر ارزیابی میکنند تا افراد غیرمذهبی.
توماس و کرور (14) (1990؛ به نقل از خدایاری فرد و رحیمینژاد، 1385) معتقدند که باورها و اعمال مذهبی در زندگی نوجوانان و جوانان دو کارکرد مهم دارند: 1) کنترل اجتماعی، به این معنا که دینداری و اعمال مذهبی رفتارهای ضد اجتماعی را کاهش میدهند و 2) تسهیل اجتماعی، به این معنا که مذهب و دینداری روابط اجتماعی رضایتبخش را ترویج میدهند و تسهیل میکند.
دوناهو و بنسون (15) (1995) با مروری بر ادبیات پژوهش دریافتند که دینداری به نحو مثبتی با رفتارها و ارزشهای فرااجتماعی نوجوانان رابطه دارد و این مسئله به طور بالقوهای از درگیر شدن نوجوانان و رفتارهای منفی و سازشنایافتهای چون بزهکاری. مصرف مواد و الکل و برقراری روابط نامشروع جنسی پیشگیری کرده و بدینترتیب سازگاری اجتماعی آنان را تسهیل میکند.
شلودرمن و شلودرمن (2000) مدلی را ارائه کردهاند که نشان میدهد: 1) تعهد مذهبی نگرشهای فرااجتماعی را در نوجوانان توسعه میدهد، 2) نگرشهای فرااجتماعی نیز سازگاری اجتماعی نوجوانان را توسعه میبخشد. (از طریق تأثیر بر نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه و محل کار) و 3) سازگاری اجتماعی نیز منجر به سازگاری شخصی میشود (از طریق تأثیر بر عزتنفس و رضایت از زندگی). این محققان با استفاده از دادههایی که از نوجوانان دبیرستانی کاتولیک به دست آوردند و نیز به کمک مدل معادلات ساختاری، به بررسی روابط علی بین دینداری، سازگاری اجتماعی و سازگاری شخصی در نوجوانان پرداختند. یافتههای آنها از الگوی تسهیل اجتماعی مذهب ارائه شده توسط آنان حمایت کرد. به طوری که مشاهده شد: 1) تعهد مذهبی بالا در نوجوانان همبستگی بسیار زیادی با نگرشهای فرااجتماعی و همبستگی ضعیفی با سازگاری شخصی داشت، 2) نگرشهای فرااجتماعی همبستگی زیادی با سازگاری اجتماعی نوجوانان داشت و 3) سازگاری اجتماعی همبستگی بسیار زیادی با سازگاری شخصی نوجوانان داشت (شکل زیر)
وایوگن و روش (16) (2003) رابطهی بین مقابلههای مذهبی، دینداری، سلامت جسمانی و روانی را در گروهی از نوجوانان متعلق به جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین بررسی کردند. آنها دریافتند که تفسیرهای مجدد مثبت، دریافت حمایت اجتماعی از همکیشان، مقابلههای مذهبی و دینداری رابطهی مثبت و معناداری با سازگاری شخصی و اجتماعی و سلامت جسمانی این نوجوانان داشت.
بوالهری، احسانمنش و کریمی کیسمی (1379) در پژوهشی با هدف بررسی رابطهی میان عوامل تنشزا، میزان توکل به خدا و نشانگان تنیدگی در دانشجویان پزشکی دانشگاههای علوم پزشکی ایران و تهران، 408 دانشجو (234 پسر و 134 دختر) را به شیوهی تصادفی انتخاب کردند و مورد بررسی قرار دادند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی شاخص میزان توکل، پرسشنامهی عوامل تنشزا و پرسشنامهی نشانگان تنیدگی استفاده شد. یافتهها نشان داد که 44/1 درصد دانشجویان دارای تنیدگی کم، 31/1 درصد دارای تنیدگی متوسط و 24/8 درصد دارای تنیدگی زیاد بودند. از میان عوامل تنشزا، ترس از مردودشدن در امتحانها، مرگ یکی از بستگان نزدیک و مشاجره با والدین، به ترتیب درصد بیشتری از دانشجویان را تحتتأثیر قرار داده است. همچنین مشاهده شد به موازات بالاتر رفتن نمرههای دانشجویان در پرسشنامهی توکل، نمرههای آنان در پرسشنامهی نشانگان تنیدگی کاهش مییابد. به عبارت دیگر، دانشجویانی که هنگام مواجهه با عوامل تنشزا از راهبردهای مقابلهای مذهبی مانند توکل به خدا استفاده میکردند، از سلامت بیشتری برخوردار بودند.
هومن (1376) با هدف بررسی سطوح و انواع تنیدگی و راهبردهای مقابله با آن در جوانان، 504 دانشو را بررسی کرد و دریافت که مهمترین موقعیتهایی که برای این دانشجویان ایجاد تنیدگی میکنند، به ترتیب عبارتند از: امکانات رفاهی و بهداشتی کم، بالابودن هزینهها، نگرانی در مورد انتخاب شغل و درآمد ناکافی. همچنین مشاهده شد که مهمترین شیوههای مقابلهای دانشجویان به ترتیب عبارتند از: توکل به خداوند متعال و یاریگرفتن از او، عبادت، دعاخواندن، کمکگرفتن از تجربیات قبلی برای حل مشکل، از روشهای نظامدار برای حل مشکل و عدم تعجیل.
پینوشتها:
1. Compas
2. Band & weisz
3. Frydenberg & Lewis
4. Roth & Cohen
5. Fromme & Rivet
6. Altshuler & Ruble
7. Shulman
8. authoritian
9. expressive- independence oriented
10. Cause, Hannan & Sergeant
11. Bergin
12. religious role taking
13. attributions
14. Thomas & Craver
15. Donuhue & Benson
16. Vaughn & Roesch
منبع مقاله :
خدایاریفرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم