ماهان شبکه ایرانیان

مکارم اخلاق حضرت سید الشهداء علیه السلام

چنانچه می دانیم و تاریخ زندگانی پیغمبر اعظم و ائمه طاهرین بر آن دلالت دارد علم و دانش این بزرگواران موهبت الهی بوده است. پیغمبر رنج دبستان ندید و تعلیم از معلم و استادی نگرفت؛ و به واسطه علم الهی مصدر این همه علوم عالیه و معارف حقیقیه و شرایع محکمه گردید.

مکارم اخلاق حضرت سید الشهداء علیه السلام

1- علم حضرت سیدالشهداء علیه السلام

چنانچه می دانیم و تاریخ زندگانی پیغمبر اعظم و ائمه طاهرین بر آن دلالت دارد علم و دانش این بزرگواران موهبت الهی بوده است. پیغمبر رنج دبستان ندید و تعلیم از معلم و استادی نگرفت؛ و به واسطه علم الهی مصدر این همه علوم عالیه و معارف حقیقیه و شرایع محکمه گردید.

نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت                      به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد

همین گونه، علوم علی و سایر ائمه علیهم السلام نیز به افاضه ربّانی و بخشش الهی و تعلیم خاص شخص پیامبر اعظم بود وگرنه کدام مدرسه در آن دنیای پر از جهل و نادانی می توانست چنین فارغ التحصیلانی به دنیا تحویل دهد که در علوم و فنون متعدده متشعبه، استاد و از زمان صباوت و کودکی مرجع مردم و علماء در مسائل علمی باشند و تا امروز کلماتشان برای رجال علم حلّال مشکلات گردد.

علی علیه السلام اعلم صحابه بود؛ علم تمام صحابه پیش علم او چیزی شمرده نمی شد و همه به علم او محتاج بودند. او در خدمت پیغمبر و شاگردی او، بی مانند و نسخه ای مطابق اصل گردید.

بعد از علی علیه السلام این منصب الهی و رهبری علمی و دینی با فرزندانش حضرت امام حسن مجتبی و حضرت امام حسین سیدالشهداء علیه السلام بود. آنها ملجأ و پناه مردم در مسائل اسلامی و علوم تفسیر و احکام شرعی بودند، سخنشان قاطع و مقبول و روششان سرمشق و میزان بود.

علم و دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان اهل بیت بخصوص معاویه و مروان، و نامه هائی که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هائی که به مناسباتی انشاء نموده و از دعای عرفه، و دعاهای دیگر که از آن حضرت در کتاب های شیعه و سنی نقل شده ظاهر و آشکار است.

2- عبادت حضرت سیدالشهداء علیه السلام

ابن عبدالبر و ابن اثیر از مصعب زبیری روایت کرده اند که گفت:

کانَ الْحُسَینُ فاضِلًا دَیناً کثیرَ الصَّلاةِ، وَ الصَّوْمِ، وَالْحَجِ

حسین با فضیلت و متمسک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.

3- سخاوت حضرت سید الشهداء علیه السلام

جود و بخشش این خاندان ضرب المثل است یکی از فضایل علی علیه السلام که موجب شد آیاتی از قرآن در شأنش نازل شود، انفاق و صدقات آن حضرت در راه خدا بود.

علی و اهل بیتش در این صفت، شهره آفاق شدند و تنها دِرهم و قرص نانی را که داشتند به فقراء می دادند و دیگران را بر خود مقدم می داشتند و ایثار می نمودند. ای بسا که خودشان گرسنه و برهنه به سر بردند و غذا و جامه خود را در راه خدا بخشیدند.

ابن عساکر در تاریخ خود از ابی هشام فنّاد روایت نموده که او از بصره برای حسین علیه السلام کالا می آورد، و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم می بخشید.

4- ادب و عاطفه حضرت سید الشهداء علیه السلام

حسین علیه السلام در آداب اجتماعی و حسن معاشرت با دور و نزدیک بلند پایه و بی نظیر بود. عفو و گذشت از خصال آن حضرت بود.

علی بن الحسین زین العابدین از پدرش حسین علیه السلام گفت: شنیدم می فرمود: اگر مردی به من دشنام دهد در این گوش و به گوش راستش اشاره فرمود و عذر بیاورد در گوش دیگرم عذر او را می پذیرم برای اینکه امیر المؤمنین علیه السلام حدیث کرد مرا که شنید، جدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:

لا یرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یقْبَلِ الْعُذْرَ مِنْ مُحِقٍّ اوْمُبْطل

وارد حوض (کوثر) نمی شود کسی که عذر را نپذیرد، خواه عذرآور حق بگوید یا باطل.

حسین علیه السلام با فرزندان و بانوان و با کسان و اهل بیت خود در نهایت ادب، محبت، رحمت، مهربانی و انس و مودت زیست داشت.

راوی گفت: در خدمت حسین علیه السلام بودم کنیزکی دسته گلی برای آن حضرت آورد حسین علیه السلام فرمود:

انْتِ حُرّهٌ لِوَجْهِ اللهِ تَعالی

تو برای خدا آزادی.

گفتم کنیزکی یک دسته گل برایت آورده او را آزاد می کنی؟ فرمود: اینچنین خدا به ما ادب آموخته است که فرمود:

وَ اذا حُییتُمْ بِتَحِیه فَحَیوا بِاحْسَنَ مِنْها اوْ رُدُّوها

و نیکوتر از این دسته گل آزاد ساختن او بود.

5- عدالتخواهی حضرت سید الشهداء علیه السلام

خاندان علی علیه السلام به عدالت و حمایت از مظلوم همانندی در عالم ندارند. حکومتشان حکومت حق و عدالت و سیره و رفتارشان دادگری و دادخواهی برای مظلومین بود. اگر می شنیدند به کسی ستمی شده ناراحت می شدند و تا برای او دادخواهی نمی کردند آسوده نمی گشتند.

حکایاتی که از عدل علی در کتاب های تاریخ است نشان می دهد که او دلباخته حق و فانی در عدالت بود. او به فرزندانش وصیت کرد:

کونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً

دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید.

حسین علیه السلام فرزند آن پدر و وارث همان صفات بود. از ستم هائی که بنی امیه و عمّال آنها به مردم می نمودند بیش از همه کس رنج می کشید، و به شدت ناراحت می شد.

قیام او، قیام علیه ظلم و بیداد و ستمگری، و نهضت او نهضت نجات بخش ستمدیدگان و مظلومین بود.

6- زهد حضرت سید الشهداء علیه السلام

بهترین نشانه زهد کامل و خوار شمردن دنیا همان فداکاری و گذشت آن حضرت از جان خود و جوانان و برادران و اصحاب و یاران، و تن دادن به آن همه مصیبت و بلا بود.

اگر دنیا و مال و نعمت آن، در نظر کسی بی قدر و ارزش نباشد نمی تواند اینگونه در راه حق و یاری دین خدا و بزرگداشت هدف عالی خود پایداری و استقامت ورزد تا به حدّی که بدن قطعه قطعه عزیزانش را ببیند و صدای ناله کودکانش را از زحمت تشنگی بشنود و گریه زن و بچه، دل پر از مهر و عاطفه او را به درد آورد و برپیکرش آن همه زخم های کاری وارد شود ولی در یاری دین خدا ثابت و پا برجا بماند و در مقابل باطل نرمش نشان ندهد و مانند کوه تمام این مصائب او را تکان ندهد.

آری به حسین علیه السلام پیشنهاد می شد که با یزید از در مسامحه و سازش در آید، و به نحوی که در عرف اهل دنیا خلاف شأن و شرف او شمرده نشود با او کنار بیاید، و در عوض خودش و خاندان و فامیل و کسانش از دنیا متمتع و بهره مند شوند؛ اما حسین کسی نبود که برای خاطر زندگی دنیا و خوشگذرانی، مصالح عالیه اسلامی را نادیده بگیرد و با گرفتن حق السکوت برقراری چنان دستگاه فاسد و ظلم و کفر را امضاء نماید و در ادای تکلیف و وظیفه مهمی که از طرف خدا به عهده دارد مسامحه و کوتاهی نماید.

حسین پسر آن کسی است که فرمود: «اگر آفتاب را در دست راست، و ماه را در دست چپم بگذارند که دست از دعوت بردارم، برنخواهم داشت».

او پسر کسی است که می گفت: «دنیای شما نزد من از آب بینی یک بز زکامی خوارتر است». پس حسین مانند پدرش رئیس و سید زهاد بود. پدر می گفت:

مَا أنا إلّا کقارِب وَرَدَ اوْ کطالِب وَجَدَ

پسر می گفت:

انِّی لا ارَی الْمَوْتَ الّا سَعادَةً، وَلَا الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ الّا بَرَماً

ابن شهر اشوب در جمله ای از زهد آن حضرت گوید که به او گفته شد:

ما اعْظَمَ خَوْفَک مِنْ رَبِّک

چقدر بزرگ است بیم تو از خدا؟ فرمود:

لا یأْمَنُ الْقِیامَهَ الّا مَنْ خافَ اللهُ فِی الدُّنْیا

در امان نیست کسی روز قیامت مگر آن کس که در دنیا از خدا بترسد.

7- تواضع و فروتنی حضرت سید الشهداء علیه السلام

هرچه معرفت و خداشناسی و توحید، و علم و حکمت انسان بیشتر شود، تواضع و فروتنی او زیادتر می شود. تکبر بشر ناشی از جهل و نادانی، و غفلت و خودپسندی است. در آیات کریمه و احادیث از تکبر به شدّت مذّمت و از تواضع مدح و ستایش شده است.

افراد نادان به اندک چیزی از مال یا مقام باد در بینی می اندازند و به دیگران به نظر حقارت نگاه می کنند و مایلند فکر و نظر خود را بر مردم تحمیل کنند.

حسین در نزد مردم بسیار محترم بود وقتی او و برادرش حسن مجتبی علیه السلام پیاده به حج می رفتند تمام رجال و شیوخ صحابه که با آنها بودند به احترامشان از مراکب پیاده می شدند و پیاده می رفتند، این احترام حسین علیه السلام در نفوس نه برای آن بود که حسین کاخ مجلل داشت یا مرکب های سواری او گران قیمت بود یا غلامان و سربازان پیشاپیش یا دنبال موکب او می رفتند یا آنکه مسجد پیغمبر را برای او خلوت می نمودند و راه ها را در موقع آمد و شد او بر مردم می بستند، نه! برای هیچیک از اینها نبود. حسین با مردم زندگی می کرد و از مردم جدا نبود، در نهایت سادگی و تواضع بود، همه ساله پیاده به حج می رفت، با مردم نشست و برخاست، و آمد و شد داشت، با فقراء معاشرت می کرد، در نماز جماعت حاضر می شد، به عیادت بیماران می رفته، در تشییع جنازه ها شرکت می کرد. در مسجد جدش پیغمبر با دوستان و اصحابش می نشست. دعوت فقرا را می پذیرفت و آنها را میهمان می نمود، خودش برای محتاجان، بینوایان، بیوه زنان و یتیمان، نان و غذا می برد.

وقتی سپاهیان ستم پیشه و سنگدل کوفه بدن مطهرش را عریان بر خاک افکندند، بر شانه مبارکش نشانه از برداشتن بار دیدند، از علت آن پرسیدند، حضرت سجاد فرمود: اثر آن انبانها است که در مدینه به دوش مبارک بر می گرفت، و به خانه های فقراء و ایتام و بیوه زنان می برد.

8- ایمان خالص و استوار حضرت سید الشهداء علیه السلام

ایمان به هدف و مقصد برای ارباب نهضتها و رهبران انقلابها و زعمای اصلاحات دینی و اجتماعی، عامل بزرگ پیشرفت و بازنگشتن به عقب و عدول نکردن از برنامه است.

اگر رهبر یک قیام به هدف آن ایمان داشته باشد یعنی آن را عین واقع و حقیقت بشناسد، با اطمینان خاطر به سوی هدف پیش می رود و سستی و کندی نمی کند و در همه حال از ایمانی که دارد نیرو می گیرد و ناملایمات و سختیها و مشکلات، عزم او را ضعیف نمی سازد و در اراده او خللی وارد نمی کند. حسین نیز در ایمان به هدف و مقصد قیام خود، مانند جدش مرتبه اعلی را دارا بود.

هدف خود را حق، و امویین را باطل می دانست، و برنامه هائی را که اجرا کرد سبب نجات اسلام و مسلمین تشخیص داد و راه منحصر به فرد مبارزه با نقشه های خائنانه بنی امیه را خودداری از بیعت و تسلیم دانست. او یقین داشت این راهی که می رود موافق با رضای خدا و پیغمبر و منتهی به شهادت و سعادت است به این جهت، صادقانه و قاطعانه مخالفت خود را با زمامداری یزید اعلام کرد، و هرچند می دانست این مخالفت و امتناع از بیعت برایش بی نهایت گران تمام می شود ولی چون رضای خدا را در آن می دید از همه آن مصائب و سختی ها استقبال کرد.

امام به شهادت خود ایمان داشت و می دانست که شهادت بر او نوشته شده، و این شهادت سبب مزید افتخار خاندان رسالت و ارتفاع درجات خودش خواهد شد.

تاریخ واقعه جانسوز کربلا را از آغاز تا انجام بخوانید، در همه جای آن ایمان استوار حسین و فرزندان و اصحاب و بانوان و خواهران و دخترانش به چشم می خورد.

در مدینه وقتی ولید به آن حضرت پیشنهاد کرد با یزید بیعت کند فرمود:

إنّا أهل بَیتِ النّبوَّه وَ مَعدن الرّساله و مُختلف المَلائکه و مَهبِطَ الرَّحمه بنا فَتَحَ الله وَ بِنا خَتَم وَ یزید رَجُل فَاسِق شَارِب خَمر قاتِل نَفس معلن بِالفِسق فَمِثْلی لا یبایعُ مِثْلَهُ

ما اهل بیت نبوت و معدن رسالتیم ما محل آمد و شد فرشتگان و محل نزول رحمت می باشیم، خداوند به ما شروع کرد و به ما ختم نمود و یزید مردی فاسق و شرابخوار و آدمکش و متجاهر به فسق است، فردی چون من با فردی چون او بیعت نمی کند.

و به مروان وقتی عرض کرد صلاح تو در آنست که بیعت کنی فرمود:

انّا للهِ وَ انّا الَیهِ راجِعُونَ، وَ عَلَی الْاسْلامِ السَّلامُ اذْبُلِیتِ الْامَّةُ بِراع مِثْلِ یزید

انا لله و انا الیه راجعون فاتحه اسلام را باید خواند، اگر امت به رهبری چون یزید مبتلا شود!!.

صریح ترین کلامی که از آن حضرت در روز عاشورا روایت شده و نشان می دهد چگونه آن حضرت از برنامه ای که از آغاز در مجلس ولید، استاندار مدینه، اعلام کرد تا پایان کار، عدول نفرمود، اینست که در ضمن یکی از خطبه های بلیغی که در روز عاشورا خطاب به سپاه عمر سعد خواند فرمود:

ألا و إنَّ الدعی بن الدعی قَدْ رَکزنی بین اثنَتَین بَینَ السِّلَّه و الذِّلَّه و هَیهات مِنّا الذّله یأبَی الله تَعَالی ذلک لَنا وَ رَسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و أنوف حمیه و نفوس أبیه من أن نؤثر طاعَه اللئام عَلَی مَصارِعِ الکرام

آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده بین دو خصلت ما را قرارداه: بین کشته شدن یا به خواری و ذلت تسلیم شدن، لیکن ذلت از ما دور است. خدا راضی نیست که ما به ذلت تسلیم شویم و پیامبر خدا و مؤمنان و دامن های پاک و پاکیزه ای که ما در آن پرورش یافته ایم و آن مردانی که از تن دادن به زیر بار ستم منزه و برکنارند راضی نیستند که اطاعت مردان پست را بر قتلگاه کریمان و بزرگواران برگزینیم.

9- شجاعت حضرت سید الشهداء علیه السلام

تمام مظاهر شجاعت در حسین علیه السلام وجود داشت، و روح و جسم او مرکز نمایش عالیترین مرتبه شجاعت بود تا جائی که «شجاعه الحسینیه» ضرب المثل گشت.

از یک سو شدت تشنگی و رنج و تعب گرسنگی و بی خوابی، از یکسو خون ریزی از جراحتها، از دیگر سو زحمت جهاد و دفاع از خود و اصحاب و اهل بیت و بانوان و اطفال. از یک طرف خواهش آب و فریاد تشنگی کودکان، از طرف دیگر اسارت قریب الوقوع عزیزترین، و محترم ترین بانوان جهان اسلام.

هر زمان باران مصیبت بر او شدیدتر می شد، و هر ساعت صدای شهیدی از یاران باوفایش بر دلش داغ تازه می گذارد، شخصاً به بالین سرآنها حاضر می شد آن مردان با اخلاص و با وفا و با ایمان را می دید که با پیکرهای مجروح و بدنهای پاره پاره جان می دهند، و نسبت به او عرض ادب می کنند.

ولی حسین شهامت و استقامت و ایمان، این مصائب را تحمّل می کرد، و مثل شجاعی که دشمنان را از خود دفع می کند با این مصیبات که هر یک برای از پا درآوردن بزرگترین شجاعان کافی بود، مدافعه می کرد.

طبری و ابن اثیر از عبدالله بن عمار نقل کرده اند که وقتی پیادگان لشکر به آن حضرت از چپ و راست حمله کردند، آن حضرت بر آنها که از جانب راست حمله ور شده بودند حمله کرد تا گریختند، و بر آنها که از سمت چپ بودند حمله فرمود تا آنها را نیز به گریز داد، و در این حال عمامه بر سر و پیراهن خزی در برداشت. به خدا سوگند هرگز شکسته ای را ندیدم که فرزندان و اهل بیت و اصحاب و یارانش کشته شده باشند و در عین حال دلدارتر و قوی تر و بی بیم تر از حسین باشد. به خدا سوگند پیش از او و بعد از او کسی را مثل او ندیدم! به هر سو حمله می کرد آن لشکر از او می گریختند. به خدا سوگند او همچنان جهاد می نمود.

10- عظمت های حضرت سید الشهداء علیه السلام

عظمت در تصمیم

به معنای عزم راسخ داشتن به انجام کار و پایان آن، به طوری که هیچگاه و به هیچ گونه از عزم خود برنگردد، و هیچ چیز تصمیم او را سست نسازد، و از آغاز کار ملاحظه پایان و عاقبت آن را بنماید و هشیارانه تصمیم بگیرد.

اکنون بشنوید که حسین چگونه با پیش بینی پایان کار، وارد میدان شد، و سخنانش چگونه از شعور خطیرش بر می خاست. آنگاه که عزیمت خروج از مکه و سفر عراق را داشت این خطبه را خواند:

الْحَمْدُ لِلّهِ وَ مَاشَاءَ الله وَ لاقُوَّهَ الّا بِاللهِ، وَ صَلَّی اللهُ عَلی رَسْولِهِ خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلی جِیدِ الْفَتَاهِ، وَ مَا اوْلَهَنِی الی اسْلافی اشْتِیاقَ یعْقُوبَ الی یوسُفَ، وَ خِیرَلِی مَصْرَعٌ انَا لاقِیهِ کأَنِّی بِاوْصَالِی تَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَینَ النَوَاویسِ، وَ کرْبَلا فِیمْلَأَنَّ مِنِّی اکراشاً جَوْفاً، وَ اجْرِبَهً سَغْباً لا مَحیصَ عَنْ یوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَی اللهِ رِضانا اهْلَ الْبَیتِ نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ، وَ یوَفَّینا اجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشْذَ عَنْ رَسُولِ اللهِ لُحْمَتُهُ بَلْ هِی مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ الْقُدسِ تَقِرُّ بِهِمْ عَینُهُ وَ ینَجِّزُ بِهِمْ وَعْدَهُ الا فَمَنْ کانَ باذِلًا فِینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ مَعَنا فَانّی راحِلٌ مُصْبِحاً انْ شاءَ اللهُ تَعالی

سپاس برای خدا است، و آنچه خواست خداست می شود و نیروئی جز به خدا نیست و درود خدا بر پیامبرش. مرگ بر فرزندان آدم نوشته شده و آنها را احاطه کرده مانند گردن بند بر گردن دختر جوان، و من بسیار مشتاقم به دیدار گذشتگان خودم همانگونه که یعقوب مشتاق دیدار یوسف است و برای من قتلگاهی است که من آن را خواهم دید.

گویا می بینم که در میان نواویس و کربلا گرگان بیابان رگ های مرا پاره می کنند تا شکم های گرسنه خود را پر کنند از چنان روزی که با قلم قضا نوشته شده گریزی نیست، رضای خدا رضای ما خاندان است. صبر می کنیم بر بلای او تا به ما مزد صابران را دهد. هرگز پاره تن پیامبر از او جدا نشود، بلکه با او در حظیره قدس در یک جا باشد، چشمش به پاره های تنش روشن شود و به واسطه ایشان به وعده خود وفا کند.

آگاه باشید! هر کس از ریختن خون دلش در راه ما دریغ ندارد و دل به شهادت و لقای خدا می نهد با ما کوچ کند که من بامداد کوچ خواهم کرد. انشاءالله تعالی».

این بود منطق حسین، و سخنان شور انگیز و قاطع او در برابر کسانی که او را از تصمیمی که داشت باز می داشت.

عظمت در مردانگی

در این عظمت نیز حسین علیه السلام مقامی عجیب و سخت شگفت انگیز داشت و مردانگی در وجود او به حد اکمل نمایش یافت، و شاید برجسته ترین موارد ظهور مردانگی آن حضرت آن وقتی بود که سپاه کفر پیشه، آن حضرت و اصحابش را تیر باران نمودند، حسین برخاست یک نگاه به آن تیرها کرد، و یک نگاه به اصحابش سپس فرمود:

قُومُوا رَحِمَکمُ اللهُ الَی الْمَوْتِ الَّذی لابُدَّ مِنْهُ فَانَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ الْقَوْمِ الَیکمْ

بر خیزید! خدا شما را رحمت کند، و از مرگی که چاره ای از آن نیست پیشواز نمائید اینک این تیرها فرستاده های این مردم به سوی شمایند.

اصحاب برخاستند و ساعتی را با آنها نبرد کردند تا جمعی از اصحاب شهید شدند

11- صبر و شکیبائی حضرت سید الشهداء علیه السلام

این صفت از اصول اخلاق حمیده و ملکات پسندیده است و آیات شریفه و احادیث در فضیلت آن بسیار است، و در بیش از هفتاد موضع در قرآن مذکور است.

از آیات و روایات، علاوه بر آنکه بلندی مقام و رتبه صابران معلوم می گردد، دانسته می شود که صبر، کلید برکات و مقدمه نیل به تمام مقامات معنوی و شرط توفیق در هر کار و کسب هر فضیلت است.

حسین علیه السلام در مقام صبر امتحانی داد که دوست و دشمن از آن در شگفتی شدند، بلکه فرشتگان آسمان (برحسب فقره زیارت ناحیه مقدسه: «وَلَقَدْ عَجَبَتْ مِنْ صَبْرِک مَلائِکةُ السَّماءِ») نیز از آن صبر و شکیبایی در تعجب ماندند.

صبر در جهاد

صبر در جهاد اینست که مجاهد فی سبیل الله به واسطه ورود جراحات و زخم اسلحه پشت به میدان نکند و از زخمهای کاری، پریشان خاطر نشود و روحیه اش از یورش و حمله دسته جمعی قوای مسلّح دشمن ضعیف نگردد.

مجموع جراحاتی که اثرش در لباس آن حضرت بود صدو بیست جراحت بوده بلکه از بعضی روایات استفاده می شود که مجموع جراحات وارده بر آن بدن عزیز خدا از شمشیر و تیر و نیزه و سنگ، بیش از سیصد و ده جراحت بوده است و به اتفاق تمام این زخمها از پیش رو و سینه مطهر بر آن حضرت رسید.

با این کثرت جراحات جنگ می کرد و رجز می خواند و حمله های مردانه می کرد و تا ممکن بود سواره و سپس پیاده، و حتی آن وقتی که بر زمین افتاده بود با کمک شمشیر برمی خاست و آن مردمی را که ننگ عالم انسانیت شدند از خود دور می کرد، و دفاع می نمود و صبر داشت.

صبر در مصیبت جوانان و برادران و اصحاب

این نوع صبر از صبر بر جراحات، و آلام بدنی به مراتب دشوارتر، و از پا درآورنده تر است. اما حسین که صبر و شکیبائی اش از کوه های عالم بیشتر بود در داغ مرگ جوانان و برادران، و مصیبت بهترین اصحاب و یاران که همه را با لب تشنه در پیش رویش به فجیع ترین وضعی شهید می ساختند و بدنشان را پاره پاره می کردند، صبری کرد که از آغاز عالم تا به حال چنان صبری از کسی آشکار نشده است. طفل شیرخوارش را در بغلش تیر می زدند و هلاک می کردند. فرزند کوچک برادرش را در آغوشش بعد از آنکه دستش را با شمشیر قطع کردند به طوری که با پوست آویخته شد، شهید کردند.

کودکی را که شمشیر دشمن دستش را قطع کرده بود مانند مردان دنیا دیده؛ امر به صبر می کرد و می فرمود:

یا ابْنَ اخی اصْبِرْ عَلی ما نَزَلَ بِک، وَ احْتَسِبْ فی ذلِک الخَیرَ

برادر زاده ام! صبر کن بر آنچه که بر تو وارد شده (از بلاها و مصیبت ها) و اینها را خیر حساب کن!.

اهل بیتش را در معرض اسیری می دید با اینکه این مصیبت برای او که مجسمه غیرت و مردانگی بود بسیار سخت و جانگداز بود صبر فرمود، و آنها را به صبر و وقار و خاموشی و خویشتن داری سفارش می کرد و برحمت خدا مژده می داد و می فرمود:

وَ رَحْمَهُ اللهِ لاتُفارِقُکمْ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَهِ

صبر در غضب و خشم

از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله روایت است که نیرومند کسی است که به هنگام خشم، مالک خویش گردد. حسین علیه السلام هرگز تحت تأثیر خشم و غضب کاری را انجام نداد، در هنگام غضب برخود مسلط بود؛ و اگر تمام عوامل خشم فراهم می شد آن حضرت از طریق اعتدال و میانه روی و راه صواب به قدر چشم برهم زدن بیرون نمی شد.

غلامی از غلامانش آب بر دست مبارکش می ریخت ابریق از دستش در طشت افتاد، آب طشت بر روی مقدسش پاشید. غلام عرض کرد: ای آقای من!

«وَالْکاظِمینَ الْغَیظَ».

فرمود: خشمم را فرو خوردم. غلام گفت:

«وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ».

فرمود: عفو کردم از تو. عرض کرد:

«وَ اللهُ یحِبِّ الُمحْسِنینَ».

فرمود:

اذْهَبْ فَانْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللهِ الْکریم

برو که تو در راه خدا آزادی!.

صبر در تشنگی

این شکیبائی سخت دشوار است، خصوص اگر تشنگی در نهایت شدت باشد. تسلیم نشدن به دشمن با زحمت تشنگی، علامت تصمیم و عزم راسخ فوق العاده است. شاید در تاریخ موردی را پیدا نکنیم که آب را بر روی طرف بسته باشند و او از تسلیم خودداری کرده باشد.

کسانی که گرمای عراق را دیده اند می دانند که تحمل تشنگی چند ساعت در آنجا طاقت فرسا است. زحمت جهاد در آفتاب سوزان و کثرت جراحات و ریزش خون، همه باعث شدت تشنگی است ولی آن امام تشنه کام بر این رنج عظیم صبر فرمود، و تسلیم آن ناکسان نگردید. صَلَّی اللهُ عَلَیک یا ابا عَبْدِالله

صبر در اطاعت فرمان خدا

معلوم است که ظهور تمام اقسام صبر از آن حضرت برای اطاعت فرمان خدا بود، و برای امتثال امر خدا از آن همه بلاها و مصیبت ها استقبال کرد و پیشنهادهائی را که دوستان یا دشمنان دادند که با یزید بیعت کند یا بنحوی با او به سازش و سکوت رفتار نماید نپذیرفت و ردّ کرد.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی