ایمان به خدا و حقایق غیبی، آثار و برکاتی دارد که هم در زندگی دنیا و هم در حیات پس از مرگ، آشکار می شوند. جان و روحِ کسانی که به خدا ایمان آورند و دعوت پیامبرش را پاسخ گویند، از زشتی ها پاک می شود و به زیور اخلاق نیکو و خوی پسندیده آراسته می گردد. در حقیقت، ایمان با مکارم اخلاقی همراه است و کسی که نور ایمان به دلش بتابد، خُلق و خوی او به برتری و کمال هدایت می شود. از این رو، یکی از آثار و برکات ایمان، دستیابی به مکارم اخلاق و خوی پسندیده است. در صورتی که ایمان مردم، حقیقی و خالص باشد، اخلاق و منش نیکو در بین آنها پدیدار می گردد.
از نگاه قرآن، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در نخستین مراحل دعوت خود، برای پاکسازی جان مردم از زشتی ها و کجی ها مأموریت یافت و ترویج اخلاق نیکو در میان مردم، بر پیشانی برنامۀ الهی او حک گردید:
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتٰابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ. [1]
اوست که در میان امّیان (مردم مکه که غالباً بی سواد بودند) فرستاده ای از خودشان برانگیخت که آیاتش را برای آنها تلاوت می نماید و آنها را [از پلیدی های عقیدتی و اخلاقی و عملی] پاکیزه می کند و به آنها کتاب [آسمانی] و حکمت (معارف دینی و عقلی) می آموزد و حقیقت، این است که آنها پیش از آن در گم راهی آشکاری بودند).
بنا بر این، یکی از اهداف مهمّ بعثت، تزکیۀ نفس و پاکسازی جان انسان از آلودگی های اعتقادی، اخلاقی و عملی است.[2] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز در احادیث گوناگون، بر این مطلب تأکید نموده است. ایشان، فلسفۀ بعثتِ خود را کامل ساختن خُلق و خوی کریمانه بیان فرموده و اساس برنامۀ الهی خویش را دعوت به صفات نیک و ترویج اخلاق پسندیده مطرح ساخته است. ایشان در این باره می فرماید:
بُعِثتُ بِمکارم الأخلاق وَ مَحاسِنِها.[3]
من با خوی های والا و زیبا بر انگیخته شده ام.
و در حدیث دیگر، با اشاره به حکمت بعثت می فرماید:
إنَّما بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق.[4]
من، در حقیقت، برای این بر انگیخته شدم که خوی های والا را کامل کنم.
از آن جا که ایمان، انسان را به اخلاق نیکو و بزرگوارانه دعوت می کند، کسی که ندای خاتم انبیا صلی الله علیه و آله را لبّیک بگوید و ایمان آورد، باید صفات و اخلاق نیکو در رفتارش نمودار گردد. به بیان دیگر، ایمان حقیقی، با خلق و خوی نیکو و کریمانه همراه است و از آن جدا نمی شود. به همین دلیل، در کلام پیشوایان دینی، اهل ایمان با اخلاق نیکو، توصیف شده اند و با این ملاک به مردم شناسانده می شوند.
اهل بیت علیهم السلام در احادیث فراوانی، به بیان صفات مؤمن پرداخته اند. بر اساس این
احادیث، تمام صفات نیک، با ایمان پیوند دارند و کسی که به ایمان کامل و ناب دست یابد، جامع صفات نیک و مکارم اخلاقی خواهد بود. اکنون به بیان پاره ای از صفات مؤمن که در احادیث به آنها اشاره شده است، می پردازیم:
یک. نیک خویی
خوش رفتاری و نیک خویی با دیگران، از نشانه های مؤمن است. مؤمن، از تندخویی و بدرفتاری با مردم پرهیز دارد و در رویارویی با دیگران، گشاده رو و خوش زبان است. چنین حالتی، در اثر دستیابی به ایمان کامل برای انسان حاصل می شود. کسی که در پوشش ایمان، با دیگران تندی کند، ایمانش به آفت مبتلا می شود و از کمال ایمان فاصله می گیرد. ایمان کامل با بدخُلقی، ناسازگار است و با آن جمع نمی شود.
نشانۀ رسوخ ایمان در دل، گشادگی چهره است. مؤمن حقیقی در هنگام برخورد با دیگران، رو در هم نمی کشد و خشونت نشان نمی دهد. بر دست و دل و زبانش، نیکی جاری است و مردم از لطافت کلام، صفای باطن و عطای دستش بهره می برند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بارۀ نشانه های مؤمن می فرماید:
إنَّ لِلمُؤمِنِ أربَعَ عَلاماتٍ: وَجهاً مُنبَسِطاً وَ لِساناً لَطیفاً وَ قَلباً رَحیماً وَ یداً مُعطِیةً. [5]
مؤمن، چهار نشانه دارد: روی گشاده، زبان خوش، دل مهربان و دستِ دهنده.
خوش خویی، افزون بر آثار فردی، در رفتارهای اجتماعی مؤمن نمود پیدا می کند و او را از دیگران متمایز می سازد. به بیان دیگر، نیک خویی و خوش رفتاری با دیگران، مصادیق فراوانی دارد و تنها در لبخند و روی باز خلاصه نمی شود. یکی از مصادیق آن، سفره داری و تکریم مردم است. مؤمن، گشاده دست و مهمان نواز است و از دست رنج خود، به دیگران احسان می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید:
مِنَ الإیمانِ حُسنُ الخُلُقِ وَ إطعامُ الطَّعامِ. [6]
خوش خلقی و سفره داری، از ایمان اند.
اسلام برای حُسن خُلق، ارزش ویژه ای قرار داده است، به طوری که در سعادت و تکامل انسان تأثیر فراوانی دارد. کسی که به این گوهر ارزشمند دست یابد، راه رسیدن به ایمان کامل بر او باز می شود و در پیشگاه خداوند به درجات عالی می رسد. در احادیث فراوانی، به نقش نیک خویی در کمال ایمان اشاره شده است. کسی که نیک خو باشد، به درجه ای می رسد که به خُفتنش، ارزش روزه داری و شب زنده داری داده می شود و در اثر خوی نیک، در ردیف محبوب ترین انسان ها نزد خدا قرار می گیرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
المُؤمِنُ حَسَنُ الخُلُقِ وَ أحَبُّ الخَلقِ إلَی اللّهِ عزوجل أحسَنُهُم خُلُقاً ینالُ بِحُسنِ الخُلُقِ دَرَجَةَ الصَّائمِ القائِمِ وَ هُوَ راقِدٌ علی فِراشِهِ. [7]
مؤمن، نیک خوست و محبوب ترینِ انسان ها نزد خداوند عزوجل، کسی است که نیک خوتر باشد. او با نیک خویی، به درجۀ روزه دار شب خیز می رسد، با این که در بسترش خفته است.
دو. قوی دل بودن
مؤمن هرگز در برابر مشکلات و سختی ها، تن به ذلّت نمی دهد و با اراده و روحیۀ قوی پا به میدان زندگی می گذارد. جان او از سنگ خارا سخت تر و مقاومتش در نهایت قوّت است. او با وجود سرسختی در برابر دشمنان، با خاکساری و فروتنی با برادران ایمانی رو به رو می شود. امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید:
المُؤمِنُ.. . نَفسُهُ أصلَبُ مِن الصَّلدِ وَ هُوَ أذَلُّ من العَبدِ.[8]
مؤمن... نفْسش از صخره سخت تر است. در عین حال، خود را از بردگان کمتر می گیرد.
در حقیقت، او در پیروی از فرمان خدا و پایبندی به حق، سستی نمی ورزد و چون کوه استوار، در برابر رهزنان دین و ایمان می ایستد. همچنین پایه های ایمانش به قدری مستحکم و استوار است که در فتنه ها و شبهات، به لغزش نمی افتد.
سه. نرمش
مؤمن در رفتار با دیگران، نرم و آرام است و از درشتی با دیگران پرهیز دارد. بزرگواری و احترام، ملاک برخورد او با دیگران است. در مقابل، کسی که از نور ایمان بی بهره باشد، تندخو و خشن است و با دیگران به خوبی برخورد نمی کند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
المُؤمِنُ لَینٌ هَینٌ سَمحٌ، لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ، وَ الکافِرُ فَظٌّ غَلیظٌ لَهُ خُلُقٌ سَیئٌ وَ فیهِ جَبَرِیةٌ. [9]
مؤمن، نرم و رام و بخشنده است و خوی خوش دارد. کافر، درشت خو و خشن و بداخلاق است و روحیۀ زورگویی دارد.
کفر، انسان را به خشونت دعوت می کند؛ زیرا دل کافر، در اثر بُریدن از خداوند، به انواع مفاسد فردی و اجتماعی و اخلاقی آلوده می گردد. به همین دلیل، خشونت و بدخلقی، رفتارِ مناسب با کفر است. از این رو، چنانچه کافر با نرمی رفتار کند، بر مقتضای کفر و بی دینی اش عمل نکرده است و چنانچه مؤمن درشتی نشان دهد، مناسب ایمانش عمل نکرده است. نرمی و مدارا مناسبِ ایمان ناب، و خشونت و تندی، مناسب کفر است.
چهار. خو گرفتن با برادران
دلی که با نور ایمان روشن باشد، از کینه ها خالی می گردد و محبّت و مهر، آن را فرا می گیرد. به همین دلیل، نسبت به دیگران بی تفاوت نمی ماند و با حضور در اجتماع اهل ایمان و خو گرفتن با آنان، از حالشان خبردار می گردد و از بذل محبّت دریغ نمی ورزد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
المُؤمِنُ مُؤلِفٌ وَ لا خَیرَ فِیمَن لا یألَفُ وَ لا یؤلَفُ. [10]
مؤمن، اهل الفت (انس گرفتن) است و در کسی که الفت نمی گیرد و با او الفت نمی گیرند، خیری نیست.
کسی که گوشه گیری پیشه کند و از حضور در اجتماع خودداری ورزد، نسبت به مشکلات دیگران، بی تفاوت می ماند و تنها به خود می اندیشد. به همین دلیل، خیر او به دیگران نمی رسد.
پنج. زیرکی
به پندار برخی، انسان خوب و متدین، کسی است که در زندگی، ساده دل و از هر گونه زرنگی و زیرکی، خالی باشد، در حالی که بر اساس احادیث، چنین پنداری، نادرست است و ایمان حقیقی، انسان را زیرک و هوشیار می سازد. مؤمن افزون بر صفات نیکی که با خود دارد، زیرک است و در امور زندگی و رفتارهای اجتماعی، فریب نمی خورد و سرش کلاه نمی رود. این از آثار و برکات ایمان است.
بر این اساس، ساده دلی، نشانۀ ایمان و تدین نیست و مؤمن با زیرکی و هوشیاری شناخته می شود. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
المُؤمِنُ کیسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ.[11]
مؤمن، زیرک و باهوش و هشیار است.
همچنین در حدیث دیگر می فرماید:
لا یلدَغُ المُؤمِنُ مِن جُحرٍ واحِدٍ مَرَّتَینِ. [12]
مؤمن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود.
شش. قناعت
ارمغان دیگر ایمان برای مؤمن، قناعت است. اسراف و زیاده روی، نشانۀ ناقص بودن ایمان است. مؤمن واقعی، کسی است که از زیاده روی و اسراف، پرهیز و بر ملاک قناعت، زندگی کند. امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید:
لَن یلقَی المُؤمِنُ إلّا قانِعاً.[13]
مؤمن را جز قانع نمی یابی.
آنچه گذشت، تنها پاره ای از مکارم اخلاقی است که در احادیث، به عنوان ویژگی های
مؤمن به شمار آمده است. در احادیث، صفات و نشانه های فراوانی برای مؤمن بیان شده که پرداختن به تمام آنها در مجال این بحث نمی گنجد.[14] در یک کلام می توان گفت به برکت ایمان کامل، انسان به تمام مکارم اخلاقی دست می یابد.
پی نوشت ها:
[1] جمعه: آیۀ 2.
[2] در چند آیه از قرآن، به مسئلۀ تزکیۀ نفس، به عنوان یکى از اهداف مهمّ بعثت، اشاره شده است. براى نمونه، ر. ک: بقره: آیۀ 129 و 151، آل عمران: آیۀ 164.
[3] الأمالى، طوسى: ص 596 ح 1234.
[4] السنن الکبرى: ج 10 ص 192.
[6] الکافى: ج 4 ص 50 ح 2.
[7] تاریخ دمشق: ج 5 ص 395.
[8] نهج البلاغة: حکمت 333.
[9] الأمالى، طوسى: ص 366 ح 777.
[10] مسند ابن حنبل: ج 2 ص 400.
[11] بحار الأنوار: ج 64 ص 307 ح 40.
[12] صحیح البخارى: ج 7 ص 103.
[13] غرر الحکم: ج 5 ص 62 ح 7408.
[14] براى آشنایى بیشتر با ویژگىهاى مؤمن و احادیث مربوط به آنها، ر. ک: دانشنامۀ قرآن و حدیث: ج 8 ص 328.