به گزارش ایسنا، کتاب «مثنوی برای جوانترها» در 173 صفحه، با شمارگان 300 نسخه و قیمت 13 هزار تومان توسط نشر نشانه راهی بازار شده است. خیام همچنین به تازگی کتاب «کرانه عشق» شامل یادداشتها و دیدگاههایش درباره حوزههای مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی را منتشر کرده بود.
این پژوهشگر در مقدمه کتاب «مثنوی برای جوانترها» نوشته است: امروز میخواهیم مثنوی بخوانیم. زبان فارسی گویندگان فراوانی دارد اما شش شاعر مثل تاج بر تارک آن میدرخشند. به ترتیب تاریخ: فردوسی، خیام، نظامی، سعدی، مولوی، حافظ. آشنا نشدن با هر کدام، جفای جدی به خود ما خواهد بود. وقتی از مولوی اسم میبریم دو اثر مهم را در نظر داریم: «دیوان شمس تبریزی» و «مثنوی معنوی». کتابی که در دست دارید کوتاهشده مثنوی است. در شرح مثنوی اگر امساک نکنیم کار حجیم میشود. سینه مولانا پر از سخن است اما از حجم میپرهیزد.
گر بگویم شرح این بیحد شود/ مثنوی هفتاد من کاغذ شود
کوشش این کتاب به خلاصهنویسی خواهد بود. بسیاری حرفها که میتواند در مقدمه بیاید و آن را ملال آور کند در متن کتاب پخش شده است اما، هر نوع خلاصهنویسی مثنوی، به ورطه ایجاز مخل درمیغلتد. گروه خونی انسان علمی معاصر با مولانا همخوان نیست. مولانا با هر چه علم و فلسفه و تعقل زمینی است مخالفت میکند. مثنوی معنوی مولانا پر از اشارات و تمثیلات دینی است. از آنجایی که سوژه دین بسیار حساسیتبرانگیز است و من هیچ تخصصی در این زمینه ندارم در این کتاب به حوزه دین وارد نمیشوم و آن را برای اهل الهیات میگذارم.
میدان کار مولانا دین و عرفان و خرافه است و به کار اهل علم و منطق و فلسفه نمیآید. او به آسمان آویخته و برای کسانی که چشم به آسمان دارند، چراغ آسمان مولاناست. مثنوی را قرآن فارسی هم نامیدهاند. بعضی پا را فراتر گذاشته مولانا را پیامآور خواندهاند. در کتاب حاضر به این جنبهها وارد نمیشویم. صرف نظر از اینکه خواننده مسلمان باشد یا نباشد، خود قرآن به عنوان کتاب آسمانی وجود دارد و لازم نیست مثنوی را با آن مقایسه کنیم.
پس از دوران طلایی علمی قرن بیستم، وارد قرن بیست و یکم شدهایم که به نظر میرسد دنیا با پسرفتی سریع، به سوی جنگهای مذهبی میشتابد. در چنین شرایطی به طور معمول در همه دنیا از جمله در قلمرو زبان فارسی انواع و اقسام مغازههای مختلف عرفان، از چینی و کرهای گرفته تا هندی و بومی گشوده میشود که در آنها انواع کالاهای غیربیولوژیک را عرضه میکنند و بیشتر آنان، خود را به چراغ آسمانیشان میآویزند.
مولانا آنجا که مرید است چنان سرسپرده است که ثروت و حیثیت و ناموسش را بر پای مراد میریزد و آنجا که مراد است چنان با اقتدار و از بالا حکم میکند که نفسِ زیردست بند میآید. شکافتن این مبحث در کتابی دیگر که برای جوانترها نیست انجام خواهد شد.
طرز کار مولانا در مثنوی چنین است که اول داستانی را تعریف میکند، سپس به شیوههای مختلف نشان میدهد که داستان برایش اهمیتی ندارد و فقط بهانهای است تا حرف دلش را روی دایره بریزد و میریزد. خیلی وقتها داستان را تا پایان تعریف نمیکند و در اصطلاح امروزی انتهای آن را باز میگذارد. این داستانها از مراجع مختلف گردآوری شدهاند. احتمالا بعضی داستانها را نیز خود مولوی نوشته است. این داستانها پراکندهاند و تداخل میکنند، اما همین قصهها نیز خواندنی است و صد البته که کلام خِرَد مولانا مهم است.
مولوی بسیار خوانده بود. او به مراجع و کتابهای قبل از خود اشارهها دارد. مراجع مولوی در زبانهای فارسی و عربی است، ضمنا چون زبانهای ترکی و یونانی میدانست، از آنها نیز بهره برده است.