زمانی که ما ازدواج میکنیم و وارد یک زندگی جدید میشویم به گونهای است که انگار دوباره متولد شدهایم. بسیاری از شرایط تغییر میکند از جمله این شرایط نقشهای ما در زندگی جدید است. به قولی (آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت). نقش زن و شوهری عروس دامادی مادرشوهر و مادرزنی است مثلا در نقش زن و شوهری در ابتدای کار که دوران نامزدی محسوب میشود به دلیل این که دوست داریم محبوب جلوه کنیم و گهگاهی هم به دلیل خجالت شخصیت واقعی خود را آن طور که باید و شاید به دیگران و به خصوص همسرمان خوب و واضح نشان نمیدهیم و به قولی این محبوب جلوه دادن برایمان گران تمام میشود. برای مثال اگر مردی عادت به بی نظمی داشته باشد در ابتدا برای خوب جلوه دادن و یا حتی به دلیل شرم از همسر سعی میکند که مرتب و منظم باشد ولی مدتی که میگـــذرد همــان فرد بی نظمی میشود که از ابتدا بوده و این جاست که مشکلات شروع میشود مگر این که در همان ابتدا تصمیم به ترک عادت خود بکند که کار آسانی نیست. صحبت در مورد نقش زن و شوهری را به زمان دیگری میسپاریم و برمیگردیم به نقش عروس و مادر شوهر که از ابتدای خلقت اختلاف بین عروس و مادرشوهر تمامی نداشته و نسبت به بقیه نقشها چالش بیشتری ایجاد میکرده. البته محور صحبت روی آقا داماد است که بین دو عزیز قرار گرفته دامادی که برای عروس خانم شریک زندگی و برای مادر به نوعی تمام زندگیش است. بنابراین در زمینه این روابط نیازمند بسیاری از مهارتها هستیم تا بتوانیم رابطه خود را هدایت کنیم:
1) زمینه محبت و دوستی را با رفتار و گفتار صبورانه و عاقلانه فراهم کنیم. در نتیجه، با محبتی که به عروس و یا مادرشوهرمان ابراز میکنیم او را سرشار از آرامش میکنیم و به او این اطمینان خاطر را میدهیم که او را به خاطر وجود دوست داشتنی خودش دوست داریم و بس و از این طریق میتوانیم آرامش را به پسر (اگر در نقش مادر شوهر هستیم) و به همسر هدیه کنیم و موجبات شادی پسر یا همسرمان را فراهم کنیم زیرا نشاط او در گرو رابطه صمیمی هر دو عزیزش است. (از محبت خارها گل میشود وز محبت سرکهها مل میشود)
2) در زندگی زناشویی زمانهایی پیش میآید که مادرشوهر و عروس از یکدیگر گله مند میشوند. اما چگونه میشود که گلایهها را جوری عنوان کرد که طرف مقابل که آقای داماد است دلگیر نشود. بهترین راه استفاده از کلام محبتآمیز به دور از کنایه و تحقیر است و نتیجه آن این است که عروس و مادرشوهر نسبت به هم بدبین نشده و چه بسا دلگرمتر هم میشوند.
3) انتظاراتی که از عروس یا مادرشوهرمان داریم برای یکدیگر بازگو کنیم اما قبل از آن بهتر است که طرف مقابل مان را از زوایای مختلف بررسی کرده و بیندیشیم که تا چه حد منطقی است سپس در مورد مشکل پیش آمده با یکدیگر به گفتوگو بنشینیم حتی زمانهایی که از یکدیگر گله مند هستیم میتوانیم بدون وجود داماد با لحنی دوستانه و محبتآمیز و با احترام حرفهایمان را با یکدیگر بازگو کنیم. چرا که وقتی رو در رو با هم صحبت میکنیم بسیاری از توهمات و سوء تفاهمها از بین میرود و از همه بالاتر باعث غیبت و یا بالاتر از آن خدای ناکرده تهمت نمیشود. (خوش بود آیینهها را گفتگو)
4) مثل گذشته که فرزندمان را به نوعیتر و خشک میکردیم نباشیم و بعد از ازدواج بیش از اندازه حمایتش نکنیم مثلا انتظار نداشته باشیم که پسرمان وقتی از محل کار به خانه برمی گردد حتما به ما سری بزند و از غذایی که او دوست دارد به او بدهیم و یا عروس خانمها توقع نداشته باشند که از راه رسیده نرسیده همسرشان دربست برای آنان باشد و با کوچکترین عملکردی که نسبت به خانوادهاش دارد از او دلگیر شود.
5) دخالتهای بی مورد نکنیم (قابل توجه خانواده داماد و بخصوص مادرشوهران گرامی) زمانی که در مسایل زندگی پسرمان بی دلیل دخالت میکنیم و در زمانهای مختلف او را احضار میکنیم تا به قولی توصیههای لازم را به او بکنیم خواسته و یا ناخواسته ممکن است زمینه بدخلقی را در عروسمان ایجاد کنیم و او را نسبت به خود بدبین کنیم. هیچ پدر و مادری از بدبختی و یا احیانا اختلاف پسرش با عروسش لذت نمیبرد ولی حواسمان باشد که با این کارها یک دور معیوب را دائما تکرار میکنیم. البته این به این معنی نیست که در همه جا سکوت مطلق کنیم و یا اصلا حرف نزنیم بلکه بهتر است در جای خود و در زمانی که از ما خواسته میشود به دیگران کمک کنیم و نظر خود را بدهیم. جوانها گاهی هم نیاز به تجربه کردن دارند به آنها اجازه تجربه کردن بدهیم آن وقت خواهید دید که خودشان به موقع به سراغ شما خواهند آمد و از تجربیات شما بهره مند خواهند شد.
6) از کمک به پسر و عروسمان تا جایی که در توانمان است دریغ نکنیم چرا که آنها در ابتدای راه هستند و ما آشنا به راه.
7) عروس خانمها احترام به پدر و مادر همسر و کمک به آنها را از اصول مهم زندگی شان بدانند و اطمینان خاطر داشته باشند که با این کار در دل همسرشان جایگاهی ویژه خواهند داشت چرا که احترام به آنها در واقع نوعی احترام به همسران است و از آن بالاتر رضایت خداوند است که همه اینها را در بر میگیرد.
8) به برادر و خواهر و خویشاوندان همسرمان احترام بگذاریم و با رفتاری معقول و سنجیده در برابرشان ظاهر شویم و آنها را همانطور که هستند بپذیریم مگر آن که مطمئن شویم قابل تغییر هستند. البته باید به این نکته هم متذکر شوم که تغییر را از دیدگاه چه کسی بررسی میکنیم. تغییر باید در راستای حدود الهی باشد و اگر غیر از این باشد بیراههای بیش نیست.
9) از برچسب زدن به همه انسانها خودداری کنیم به خصوص در ارتباط با خانواده همسرمان و یا بالعکس با عروسمان و خانواده اش. چرا که برچسب زدن مخربترین عامل در روابط ماست و ناشی از ارزیابیهای منفی و پیش داوری کورکورانه است. هم چنین این امر باعث میشود که ما با تصویری که پیشاپیش از طرف مقابل در ذهن خود ساختهایم ارتباط برقرار کنیم نه خود واقعی او. برای مثال وقتی مادرشوهر عروس خود را به عنوان عروس میبیند پیش خود فکر میکند که او هیچ وقت برایش مثل یک دختر نیست و رفتارهای خاص خود را دارد که میخواهد از هر کار مادرشوهر ایراد بگیرد. بنابراین به هر رفتار او بار منفی میدهد و از رفتارش ناراحت میشود و تعبیر مثبتی برای رفتارش انتخاب نمیکند.
10) او را همان طور که هست بپذیریم و دنیا را از دریچه چشم او ببینیم به عبارتی خود را جای او بگذاریم وقتی خود را جای دیگری میگذاریم و بدون هیچ تعصبی به مسأله نگاه میکنیم خیلی راحتتر میتوانیم با مشکلات کنار بیاییم و در نتیجه در همه لحظات زندگی را برای خود و خانواده مان لذتبخش کنیم.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb