مفهوم و واژه سبک زندگی
واژه سبک زندگی، واژهای است بیرونی و خاستگاه ایرانی ندارد. تحقیقات به ما نشان میدهد که تعبیر واژه سبک زندگی،نخستین بار توسط یک جامعه شناس به نام وبلن در سال 1899 میلادی به کار رفته است و بعد از آن دیگران در سنت جامعهشناسی و سنت روانشناسی این واژه و واژههای معادل آن را به کار بردهاند.
در غرب از اواخر قرن 19 میلادی تا کنون، یعنی حدود 125 سال اخیر سه سنت در ارتباط با مفهوم سبک زندگی شکل گرفته است: یک سنت جامعهشناسی است که وبلن آغازگر آن است، اما مهمترین متفکر غربی که در حوزه جامعهشناسی به بحث از سبک زندگی پرداخته است، کسی نیست جز ماکس وبر؛ وبر بزرگترین اندیشمند جامعهشناختی است که مباحث گستردهای را در حوزه سبک زندگی پیش کشیده است و اصولاً مباحث سبک زندگی با نگاه جامعهشناختی در غرب با نام وبر گره خورده است.
سنت دیگر غرب، سنت سایکولوژیکال یا روانشناختی است که آلفرد آدلر در سال 1922 میلادی با طرح اندیشه درخت سبک زندگی، مسئله سبک زندگی را به صورت وسیع و گستره مطرح کرده است.
سنت سوم، سنت الهیاتی است که نام چِنی در این زمینه چشمگیر است. بر این اساس، میتوان گفتکه سه سنت از آغاز تا به امروز در حوزه سبک زندگی نظریهپردازی کردهاند: سنت جامعه شناختی، سنت روانشناختی و سنت الهیاتی. اما دو نام در این زمینه برجسته و چشمگیر است؛یکی ماکس وبر با نگاه جامعه شناختی و دوم آدلر در حوزه روانشناختی.
مباحثی که افراد در این زمینه مطرح کردهاند بسیار گسترده است و با نگاه آکادمیک حدود شش واحد درسی استکه چندان ارتباطی با بحث سبک زندگیندارد. اما اولین کسی که تعبیر سبک زندگی را به کار برده، وبلن در سال 1899 و آدلر در سال 1922 است. اگر خوب دقت کنیم متوجه میشویم که سابقه طرح این واژه و این تفکر و نظریه به بیش از یک صده در غرب باز میگردد؛ یعنی مشخصاً 125 سال پیش این واژه به کار رفته است و نظریه پردازی شده است؛ لذا این سادهاندیشی است که گفته شود مسئله سبک زندگی، واژه یا مفهومی اسلامی یا ایرانی است که نخستین بار در ایران در این دو یا سه سال اخیر مطرح شده است.
تعریف سبک زندگی و انواع آن
آنچه در این بحث مهم است، تعریف سبک زندگی است.از دید روانشناسی، سبک زندگی به معنای شیوه زندگی کردن است که البته بسیار وسیع و متنوع است؛ زیرا هر انسانی به گونهای خاص در این جهان زندگی میکند. اما معنای اصطلاحی سبک زندگی اصلاً این نیست. به تعداد اندیشمندان و متفکرانی که در حوزه سبک زندگی قلم زدهاند و سخن گفتهاند و کتب متعددی پدید آوردهاند، تعریف و چیستیشناسی یا ماهیتشناسی در حوزه سبک زندگی وجود دارد. اما جمعبندی آنها را در یک تعریف نسبتاً جامع بیان میکنم که محصول مطالعات وسیع درباره سنتها و ماهیت شناسیهای متعدد و متنوع است.
نگاه کلان و کلی سبک زندگی با عنوان واژه نظری و کاربردی دارای این مفهوم است:
سبک زندگی، یعنی مجموعهای از الگوهای رفتاری که تحت تأثیر باورها و ارزشها قرار دارند و متناسب با خواستهها و اقتضائات محیط شکل می گیرند.
این تعریفی است که جامعیت دارد و محصول دیدگاهها و نظریههایی است که از سوی اندیشمندان مختلف مثل وبر، زیمنس، آلفرد آدلر و ... مطرح شده است.
از این تعریف به دست می آید که؛
اولاً: سبک زندگی محصول باورها و ارزشهاست؛ به تعبیری ارزشها تحت تأثیر باورها و بینشها شکل میگیرند و این دو، یعنی هم بینشها و باورها و نیز ارزشها و هنجارهای یک فرد در سبک زندگی او کاملاً تأثیرگذار است؛ اعم از اینکه سبک زندگی فردی را لحاظ کنیم یا سبک زندگی یک جمع یا سبک زندگی جامعه و یک امت و ملت را لحاظ کنیم.
برای مثال، انتخاب نوع غذا و انتخاب نوع ورزش براساس بینشها و ارزشهای یک ملت شکل میگیرد. غذاهایی که الان مصرف میکنیم با غذاهایی که پنجاه سال پیش مصرف میکردند، متفاوت شده و این تغییر به دلیل تغییر سبک آشپزی نیست،بلکه تغییری است متأثراز نوع نگاه و نوع ارزشها و باورهای ما. فرهنگ استفاده از غذاهای سنتی تا حدی رو به افول رفته است و سبک تغذیه به سمت فرهنگ فستفود در حال شکلگیری است که نشاندهنده نوعی تغییر در ارزشها و نگاههای ماست، مخصوصاً ارزشهایی که در ذهن جوانها شکل گرفته است. البته این ارزشها و باورها به صورت عمده، متناسب با رسانههای ارتباط جمعی شکل میگیرد.
در مورد ورزش نیز باید گفت که اگر ورزش سنتی ایرانی به محاق رفته و سنتهای نوینی در حال شکل گیری است،متأثر از تغییر در بینشها و نگاهها و ارزشهای ما میباشد.بنابراین، سبک زندگی قطعاً متأثر از ارزشهاست و ارزشها هم قطعاً تحت تأثیر باورها و بینشهای کلی و کلان ما آدمیان شکل میگیرد.
ثانیاً: سبک زندگی متناسب با خواستههای فردی یا جمعی شکل میگیرد. خواستههای فردی در نوع سبک زندگی آدمیان تأثیر مستقیم دارد. مثلاً اگر بناست که خوی جنسی در یک فرهنگ کنترل شود، سبک زندگی به گونهای خاص خواهد شد، اما اگر در جامعه دیگری بنا شد که نیروی جنسی مهار نشود و بیبند و باری بر آن نظام یا فرهنگ حاکم باشد، طبیعی است که نحوه زیستن کاملاً به شکل متفاوتی ظهور خواهد کرد.
ثالثاً: سبک زندگی در اقلیمها و مناطق جفرافیایی متفاوت است. برای مثال سبک پوشش، یکی از سوژههای مهم سبک زندگی مدرن است. آیا پوششها در مناطق و اقلیمهای متنوع یکسان است؟ آیا پوششها در قدیم و امروز یکسان است؟ آیا نحوه پوششها در صدر اسلام و امروز یکسان است؟ آیا نحوه پوشش در عربستان و حجاز امروز و ایران اسلامی امروز یکسان است؟
پوشش تابعی از اقلیم و جغرافیا است و نوع پوشش هرگزدر قرآن و اسلام به صورت متعین بیان نشده است، بلکه حدود آن را به صورت کلی بیان شده تا قابل انطباق بر محیطها و مناطق جغرافیایی و اقلیمی متنوع باشد.
با توجه به سه نکتهای که بیان شد، باید گفت که سبک زندگی شامل شرح وقایع نمیشود، شامل صفات و رذائل اخلاقی یا فضائل اخلاقی درونی، باطنی و قلبی انسانهانیز نمیشود، آنچه در سبک زندگی امروزی محل بحث است، عمدتاّ فقط و فقط نوع رفتار است. سبک زندگی یعنی نحوه رفتار آدمیان امروزی؛ البته رفتارها تابعی است از باورها و ارزشها و بینشها؛ رفتارهاتابعی است از خواستهها و جغرافیاو شرایط اقلیمی مختلف. بنابراین،آنچه محل بحث و رکن رکین و عنصر اصلی در حوزه سبک زندگی میباشد، رفتار است؛ البته نه فقط رفتار، بلکه رفتارهای پایدار، ثابت و تاحدی ماندگار، نه فتارهای موقتی و گذرا.
از اینرو، سبک زندگی، یعنی الگوهای رفتاری مداوم و پایدار و پاینده.
به عبارت دیگر، امروزه غرب سبک راه رفتن را به عنوان یک الگو نشان میدهد و به شما میگوید اینگونه راه بروید، اینگونه بپوشید، اینگونه تغذیه کنید، اینگونه اوقات فراغت خویش را بگذرانید، اینگونه دکوراسیون داخلی خانه خود را بچینید. این، نمونههایی از حوزهها و سوژههای امروزی سبک زندگی است. سبک زندگی، یعنی ارائه الگوها برای رفتار، البته هرگاه الگو باشد طبعا رفتارها پایدار و مقاوم خواهند بود.
سوژههای سبک زندگی
نکته دیگر در باب سبک زندگی این است که امروز سبک زندگی بالغ بر 6000 سوژه و حوزه دارد؛ به این معنا که غربیها مطالعات وسیعی انجام داده و تمام الگوهای رفتاری بشر را از هر نقطه عالم، در شرق یا غرب، شمال یا جنوب زمین استخراج کرده و برای تمامی سرمشقهای رفتاری الگو ارائه میکنند. کافی است واژه سبک زندگی را در فضای مجازی جستجوکنید، آنگاه خواهید دید که در کمتر از یک دقیقه بالغ بر 17 میلیارد رکورد به شما خواهد داد و اگر چهار زبان دیگر، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی را بیافزایید و سه دقیقه تأمل کنید، بالغ بر 70 میلیارد رکورد میدهد. اگر سوژههای اینها را رصد و دستهبندی کنید، رقم6000 به دست خواهد آمد.
یک نمونه بسیار سطحی این است که وقتی راه میروید، معمولاً پای راست نسبت به پای چپ روی یک خط دیگر حرکت میکند، به تعبیری اگر دو خط زیر پای راست و چپ رسم کنید دو خط تقریباً موازی خواهند شد و منطبق بر هم نیستند، اما مدلی که امروز برای نحوه راه رفتن در شبکههای ماهوارهای به عنوان یک الگو به شما آموزش میدهند، این است که راه رفتن باید در یک خط باشد نه در دو خط؛ یعنی پای راست باید دقیقاً جای پای چپ قرار گیرد.اگر خانمها اینگونه راه بروند، اندامشان بیشتر نشان داده خواهد شد و این، یعنی جنبههای جنسی در جامعه برجسته میشود.
ماه رمضان امسال فیلمی به نام مادرانه نمایش داده شد که نحوه یقه و سرآستین و دکمه بستن نقش اول این فیلم در روزهای اول ودوم با روزهای آخر کاملاً متفاوت بود. اگر شبکههای ماهوارهای را دیده باشید متوجه میشوید که نحوه بستن دکمه و یقه و سرآستین این فرد در روزهای اول و دوم کاملاً شبیه شبکههای ماهوارهای بود.
بسیاری از تبلیغاتی که در جامعه ما به صورت محیطی و حتی رسانهای و مطبوعاتی شکل میگیرد کاملاً متأثر از سبکهای زندگی و زیستن دیگران است که پیش روی ما مخصوصاً از طریق ماهوارهها گذاشتهاند. سوژههای سبک زندگی خیلی زیاد است. پوشش، مد، آرایش، تغذیه، خوراکیها، آشامیدنیها، تفریح و گردش، اوقات فراغت، تندرستی، الگوی مصرف، معماری و دکوراسیون و حتی نحوه راه رفتن یا لباس پوشیدن، انمونههای اندکی از مقولهها و موضوعات سبک زندگی است و در این زمینه، مباحث بسیار فراوان و گستردهای وجود دارد.
جهان غرب مبدع بسیار مهمی است و حقیقت بسیار مهم و تا حدی تلخ، این است که جهان غرب امروز برای تک تک رفتارهای انسانها چه شرقی و چه غربی و حتی مسلمان و شیعه، با هر تفکر و بینش و ارزشی که باشد الگوی رفتاری ارائه میکند. اما آن الگوی رفتاری، کاملاً باردار است و بار یک فرهنگ، بینش، نگرش و یک ارزش را درون خود حمل می کند. به تعبیری، اقتصاد با تمام مدلهایش، سیاست با تمام مدلهای متنوعش و دیگر پدیدهها و شئون انسانی با تمام ابعاد و شئونش حامل یک فرهنگ، بینش، نگرش و یک ارزش است. هرآنچه از جهان بیرون به سمت جهان اسلام، به ویژه ایران اسلامی میآید آبستن یک فرهنگ و ارزش و بینش است. اینگونه نیست که یک خودکار، یک کراوات، یک شیشه و یک نحوه راه رفتن، خنثی و بیطرف باشد. تمام آن چیزی که از جهان بیرون به سمت ما می آید شامل یک سری مفاهیم و مضامین مختلف فرهنگی و ارزشی است.
سبک زندگی اجتماعی در جامعه
سبک زندگی، امروزه حوزهها و محدودههای وسیعی را در نوردیده است. نمونههای آن عبارتند از:
1. سبک زندگی روستایی یا شهری؛ یکی از محدودههای سبک زندگی است. روستائیان به گونهای زندگی میکنند و شهرنشینها به گونهای دیگر؛
2. سبک زندگی بالاشهری و پایینشهری؛ بالاشهریها به گونهای کاملاً متفاوت نسبت به پایینشهریها زندگی میکنند؛
3. سبک زندگی سنتی و سبک زندگی مدرن و امروزی؛
4. سبک زندگی فردمحور و سبک زندگی جمعمحور؛ انسانی که فردگراست به گونه خاصی زندگی میکند که کاملاً متفاوت با یک انسان جمعگراست؛
5. سبک زندگی مرفهان و فقرا؛ یک فقیر به سبک خاصی زندگی خود را اداره میکند، اما یک فرد مرفه اعم از اینکه با درد باشد یا بیدرد به گونهای دیگر زندگی میکند؛
6. سبک زندگی قومگرایانه؛ آنهایی که تابع قومیت هستند به گونهای خاص زندگی میکنند و آنها که قومگرا نیستند به گونهای دیگر؛
7. سبک زندگی ریسکپذیر و غیر ریسکپذیر؛ سبک زندگی انسانهایی که به شدت محتاطند خیلی با سبک زندگی انسانهای ریسکپذیر فرق میکند؛
8. سبک زندگی مهاجران؛ اگر شما در شهری مهاجر باشید با سبک خاصی زندگی میکنید که نسبت به بومیهای آن شهر متفاوت است؛
9. سبک زندگی پلیسی، طبقاتی، بسیجی و ... .
در یک نگاه کلان میتوان گفت سبک زندگیها به صورت کلی در دو محدوده کلان میگنجد:
الف) سبک زندگی مؤمنانه و دیندارانه
ب) سبک زندگی غیر مؤمنانه و غیر دیندارانه.
نحوه زیستن دیندارانه دقیقاً همان است که مولا علی (ع) در خطبة متقین بیان میکنند. یک مؤمن باید اینگونه زندگی کند.
حال زمان آن است که وارد حریم آخرین نامه هدایت الهی، یعنی قرآن کریم شویم. اگر بیان شد که سبک زندگی، یعنی ارائه الگوهای رفتاری، ارائه الگوهای نحوه زیستن، با این تعبیر و با این نگاه وارد حریم این کتاب نورانی شویم.قرآن کریم با بهترین وجه ممکن، الگوهای رفتاری را پیش روی انسانها تا قیام قیامت قرار داده است. با این نگاه، قرآن حقیقتاً بیان کننده بهترین و به تعبیر خودش زیباترین الگوهای رفتاری و نحوه زیستن در این جهان است.
با نگاه ظریف، لطیف و عمیق قرآنی،الگوی کفر و کافرانه زیستن یک الگو میخواهد که قرآن الگوی آن را تعریف میکند. به تعبیری، قرآن هم خوبیها را میگوید هم بدیها را؛ به تعبیری دیگر، قرآن هم دوستشناسی نشان میدهد و هم دشمنشناسی.
ابن سینا در نمط چهارم اشارات، در باب وجودشناسی می فرمایند: «معرفة الخیر واجب لیُجذب فأیضاً معرفه الشر واجب لیحذر». اگر آدمیان دو بال جاذبه و دافعه دارند باید بدانند خوبیها چیست تا آن را جذب کنند و در جهت دفع باید بدانند بدیها و زشتیها و پلیدیها چیست تا آنها را از خود دور کنند. کسی که حقیقتاً این دو را نمیشناسد، بسیار اتفاق میافتد که به جای جذب خوبیها، بدی را جذب میکند و به جای دفع بدیها و کجیها و ناهنجاریها احیاناً یک خوبی را از خود دفع میکند؛ یعنی در انطباق مشکل پیدا میکند. قرآن، هم مدل زندگی کافرانه و ناپسند را ارائه میدهد و هم الگویی برای داشتن زندگی مؤمنانه و دین دارانه ارائه میکند. دو آیه که بسیار شبیه هم هستند، عبارتند از:
1. الگوی کفر:«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ»(تحریم / 10)
قرآن برای زندگی کفر آمیز یک ضرب المثل، یعنی یک الگوی رفتاری و کاربردی و نه یک نظریهپردازی انتزاعی ذهنی خشک میآورد. خداوند به عنوان یک مدل برای کافرانه زیستن به دو زن تمسک میکند و ضربالمثل ارائه میدهد؛ دو زنی که به تعبیر قرآن تحت عبدین من عبادنا زندگی میکنند.علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانسنگ المیزان میفرمایند: اینجا چون نگاه منفی به این دو زن است، آیه فرموده «تحت عبدین»، اما در جانب الگوی خیرات و زیباییها که آنجا هم الگویی از جنس زن ارائه میکند، دقیقاً با همان وزن میفرماید:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». (تحریم11)
حالا به یک بانوی دیگر اشاره دارد که به عنوان الگوی ایمانی و در جانب الگو بودن برجسته و چشمگیر است و به یکی از ویژگیهای ایشان اشاره میکند.در اینجا دیگر تحت عبد نیست؛ چون نه تحت است و نه عبدی، ولی بلافاصله به یک آرزوی او اشاره میکند و این آرزوی بسیار جالبی است و ایکاش آرزوی ما مسلمانها باشد. قرآن کریم اشاره میکند که خواست قلبی و درونی و حقیقیاش، یعنی یک باور و ارزش که در ذهن این بانو شکل گرفته این بود که خدایا من میخواهم در بهشت باشم، اما خواهان آنم که خانهام در بهشت کنار تو باشد. من بهشت با تو و کنار تو را می خواهم.
مقایسهای که اینجا است، مربوط به آسیه همسر فرعون است، اما مقام جلیلالقدر سیدالشهدا چگونه است؟ میدانیم که آیات آخر سوره فجر مربوط به سیدالشهداء است؛ آنجا که فرمود:«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ... فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی». (فجر / 30)
تفاسیر دقیقالنظر، مخصوصاً تفسیر شریف المیزان میان این دو آیه مقایسهای کرده و میان این دو خواست، قیاسی داشته است. آسیه فرمود خانهای در بهشت میخواهم و اینجا فرمود: «جنتی». میان جنتی و این جنت یک تفاوت بیّن و آشکار، اما فوقالعاده دقیق است و آن اینکه آسیه میگوید: خدایا من خواست اولم بهشت است، اما بهشت با تو، اما نفس مطمئنه زبانش بسیار عالیتر و بیانش بسیار متعالیتر است. او نمیگوید من میخواهم بهشت بروم، اما در بهشت کنار تو باشم؛ او میگوید بهشت من این است که کنار تو باشم، هر جا که باشم. پس گاهی میگوییم من در بهشت باشم، اما در بهشت کنار تو باشم، خانهام، غرفهام، کاخم نزدیک تو باشد، اما گاه میگوییم خدایا بهشتم با تو بودن است، هرجا که باشد ولو اینکه در دوزخ باشد. این فرموده کاملاً با فرموده آسیه به لحاظ عمق متفاوت است و پیداست که فرق عظیمی میان مقام سالار شهیدان و آسیه همسر فرعون وجود دارد.
2. الگوی انفاق:«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله». (انسان8)
یعنی اطعام و انفاق فقط به قصد قربت و بدون سر سوزن شائبه غیر الهی و آسمانی، یک مدل است. انفاق در قرآن از قلههاست و شرایطی دارد که مهمترین شرط آن، این است که بدون توقع و بدون آزار باشد و به رخ نکشد.
3. الگوی تجارت:«رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ». (نور / 37)
قرآن، نافی تجارت و کسب و کار نیست، اما تجارت را با روح همراه کرده است، روح تجارت چیست؟ ذکر الله و یاد حق، عشق به او و بودن با او. اینها الگوهای مختلفی در قرآن است که با وضوح تمام بیان شده است، اما در میان الگوها به دو الگو به صورت خاص پرداخته است. یک الگویی در باب حضرت ابراهیم (ع) که واژه اُسوه به کار رفته است، اما به گمانم با پسوند حسنه همراه نیست. در این لحظه به واژه اُسوه به معنی الگومیرسیم. الگوی جامع نسبت به تمام رفتارهایی که انسانها ممکن است داشته باشند، با یک تعبیر بسیار زیبا «اُسوة حسنة» است. قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً». (احزاب / 21)
در رسول الله (ص) اُسوه زیبایی وجود دارد، البته با دو شرط: کسی که در او امید به لقاء حق در قیامت باشد و اهل یاد کثیر خدا باشد.
نکته اول:در این آیه تعبیر کان وجود دارد: مفسران فرمودهاند: کان واژهای است دال بر استمرار و دوام، یعنی الگوهای رفتاری که نبی خاتم، حضرت ختمی مرتبت، محمد مصطفی (ص) ارائه نمودهاند، الگوهای پایدار است و این مهمترین ویژگی سبک زندگی بود. سبک زندگی به تعبیر امروزی یعنی الگوهای رفتاری پایدار. پیامبر (ص) هر گونه رفتار کرد، الگوست و این الگو تا قیام قیامت میتواند برای مسلمانان و جمیع بشریت الگوی ثابت و زنده و پابرجایی باشد.
نکته دوم: از این آیه به دست میآید که هرگاه در یک جامعه، حکومت دینی نظیر صدر اسلام شکل گرفت،باید برای رفتار و کردار و فعالیتهای مردمان آن جامعه الگو ارائه کرد؛ الگوی زنده که انسانها ببینند و عمل کنند. فقط به صرف گفتن نباشد، فقط به صرف شعار و تبلیغات و آگهیهای فراوان و انباشته نباشد. باید انسانها ببینند که اینگونه باید نشست، اینگونه باید خورد، اینگونه باید اوقات فراغت را گذراند، اینگونه باید دینداری کرد و اینگونه باید تفکر کرد و تذکر داد و اینگونه باید مؤمنانه زیست و پیامبر تمامی رفتارهایش الگوی ثابت و پایدار بود.
پس در یک جامعه باید الگوهای رفتاری ارائه کرد. مثلاً امروزه نظام اسلامی باید برای تمام شئون بشری الگو ارائه کند؛ همانگونه که غربیها سعی دارند از طریق رسانههای جمعی الگوها را به خورد انسانها در جهان بدهند. تا جایی که ممکن است خواهر، برادر، فرزند، دختر و پسر شما در اتاق خوابش از طریق یک جعبه جادویی الگوها را ببیند و برای او جذاب باشد یا جذاب بشود و تصمیم بگیرد به آنها عمل کند. این تصمیم، یعنی سرآغاز جدایی او از شما. این تصمیم، یعنی سرآغاز دعوای او با شما و دعوای شما با او و این تصمیم، یعنی سرآغاز یک انحراف و انشاءالله که زاویهاین انحرافهاوسیع نباشد یا نشود.
نکته سوم:در این آیه سه بار واژه «الله» تکرار شد: «رسول الله، یرجوا الله، ذکر الله». واژه رسول مشعر به علیت است؛ یعنی یک واژه علم و ساده نیست، بلکه یک واژه معنادار است و یک حیثیت در آن لحاظ شده است. مراد از حیثیت، این است که مفاد آیه در یک نگاه کلان این است که هر کس میخواهد به سوی الله بیاید باید با یک سلسله الگوها این مسیر را طی کند. پیامبر الگوی این مسیر است؛ چون او فرستاده الله است. اگر میگوید رسول، یعنی فرستاده من الگوست و رفتارها و کردارها و خلق و صفاتش سرمشقی است برای هر کس که بخواهد به سمت من بیاید.
به تعبیری، در قرآن دو واژه به معنای مسیر و طریق آمده است: یکی واژه سبیل که در قرآن متعدد به صورت جمع آمده است. مثلاً «الذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا» اما در قرآن واژه دیگری است که ناظر به طریق و راه است و آن، واژه صراط است، اما در قرآن همیشه مفرد آمده است و «صُرُط» نداریم. الگوی رفتاری نبی خاتم (ص) صراط است که تمام سبیلهای نورانی، درون این صراط جمعند. یک الگوی رفتاری جامع، شامل، دربرگیرنده و همه جانبه؛ پس هرکس بخواهد به سمت خدا برود این یک الگوی رفتاری جامع است و هر کس به این الگو تأسی کند مسیرش به سمت الله باز خواهد شد.
نکته دیگری که در این آیه وجود دارد این است که پسوند حسنه، بیانگر حقیقتی زیبا و جالب است؛ چراکه خود واژه حسنه به معنای زیبا و نیکوست. در قرآن واژه خیر داریم که به معنای بهترین است.اما واژه حُسن به معنی زیبایی است، نه بهترین.در قرآن نیز نفرمود بهترین الگوها، بلکه فرمود الگوی زیبا. قرآن، کتابی زیبا و کتاب زیباییها است. نیم نگاهی به زیباییهای قرآن داشته باشیم.
قرآن میگوید این جهان، زیباترین جهان است: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ». (سجده / 7)
قرآن میفرماید ما به شما زیباترین روزیها را دادیم: «قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً». (طلاق / 11)
قرآن میفرماید ما انسانها را در زیباترین وجه،صورتبندی و خلق کردیم: «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ».(غافر / 64)
قرآن میفرماید با دیگران زیبا سخن بگویید: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». (بقره / 83)
قرآن میفرماید دین اسلام زیباترین دینهاست: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ».(نساء / 125)
قرآن میفرماید ما انسانها را میآزماییم تا ببینیم چه کسی زیباترین کارها را انجام میدهد؛ نمیگوید بهترین کارها، بلکه میفرماید زیباترین کارها: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». (هود/ 7)
قرآن میگوید من کتابی در اوج زیبایی و حسنهستم: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ». (زمر / 23)
اما در میان زیباییهای قرآن، یک زیبایی مستثنا و ممتاز است و آن زیبایی الگو بودن رسول خاتم (ص) است. آیه دیگری در قرآن میفرماید: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم / 4) عظیم از اسماء و صفات حق است و احدی از خلایق نمیتواند صفات حق را یدک بکشد مگر به اذن خدا. اگر خداوند به خود و نبی خاتم (ص) پسوند عظیم را افاضه فرمود، دلیلش این است که خودش نبی خاتم را تعلیم فرمود. بر اساس احادیث مختلف، مربی و معلم مستقیم نبی خاتم (ص) خداوند متعال است؛ خداوندی که به دنیا با این عظمتش میفرماید:«مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ» (نساء / 77)به خلق نبی خاتم میفرماید «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»، یعنی کل دنیا به گرد خلق نبی خاتم (ص) نمیرسد. کل دنیا یک سمت و خلق نبی خاتم (ص) سمتی دیگر. با هزاران افزودهها، اگر جهان نزد خدا قلیل و خلق نبی اکرم نزد او عظیم است، پیداست بین این دو، سنجشی نابرابر محقق است.
سبک زندگی نبی خاتم (ص)
سبک زندگی نبی خاتم را در پنج مقیاس میتوان دستهبندی کرد: 1. فردی؛ 2. خانوادگی؛ 3. سیاسی و اجتماعی؛ 4. اقتصادی؛ 5. بینالملل. نبی خاتم اسلام (ص) در تمامی مقیاسهای پنج گانه، یعنی در تمامی شئون بشری سبکها و الگوهای رفتاری جاوید و ماندگاری را ارائه داده است که از خلال آیات و از احادیث میتوان آنها را استخراج کرد وبه چند نمونه اشاره خواهم کرد:
1. تعادل در زندگی:زندگی رسول اکرم (ص) متعادل بود. علی (ع) فرمود: «وسیرته قصد»؛ پیامبر (ص) در زندگیاش متعادل بود و نیز فرمود: «کان رسول الله معتدل الأمر». امت او هم امت متعادل است و باید باشد. «کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً». (بقره / 143)
2. ساده زیستی: پیامبر همانند پادشاهان و سلاطین زندگی نمیکردند. امام صادق (ع) فرمودند: «کان رسول الله خفیف المعونة».سفارش نبی خاتم (ص) این بود که بسیار پرتلاش باشید تا ثروتمند شوید، اما در جانب خرج کم خرج باشید. ساده زیستی در جانب مصرف است نه در جانب تولید.
3. اهل تفکر و اندیشه بودن: علی (ع) فرمود:«کان رسول الله دائم الفکرة ولایتکلم فی غیر حاجة» رسول خدا دائماً درحال تفکر در صنع الهی و آثار رحمت آسمانی بودند و فقط به هنگام نیاز و به قدر حاجت سخن میگفتند.
4. عزتمند بودن: او خواهان عزتمندی مسلمانها بود و خودش دارای عزت سرآمدی بود. چنانکه قرآن فرمود «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ» (منافقون / 8) او پیام آور عزت خود و جامعه اسلامی بود؛ مدرسه نبوی مدرسه عزت است.
5. اهل رفق و مدارا بودن: علی (ع) فرمود «کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظ». ایشان همیشه خندهرو و گشاده رو بود ما چطور؟ پیامبر (ص) خوش اخلاق بود، نرم خو بود، خشن و تند و فلفلی مزاج و درشت خو نبود. قرآن هم به این امر شهادت داد و فرمود «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آل عمران / 159)
الگوهای رفتاری، یعنی میتوانیم خودمان را با آن بزرگوار در رفتارهای متناسب و مختلف بسنجیم و فاصله خود را تا او و جایگاه خود را به دست آوریم. نبی خاتم، اهل تکریم به انسانها و اهتمام به امور مستضعفان جامعه و جهان بود. نبی خاتم اسلام (ص) پیوند دهنده دلها، خواهان اخوت مسلمین و جهان اسلام بودند. پیامبر اکرم (ص) کارهای شخصی خودش را خود انجام میداد و به نوکرانش واگذار نمیکرد. کفش خود را خودش میپوشید و جفت میکرد. نیازهای خودش را بدون شرم و حیا خودش در بازار تهیه میکرد. نبی خاتم (ص) با بردگان همغذا میشد وموقعیت خود را بالاتر از آنها نمیدانست. نبی اکرم (ص) با فقرا دست میداد و دست خود را قبل از دست آنها نمیکشید. اگر چیزی بهپیامبر اکرم (ص) تعارف میکردند با کمال بشاشت و گشادهرویی پذیرا بود و میگرفت ولو اینکه خرمای پوسیدهای را به او هدیه میکردند. نبی اکرم (ص) همیشه حزنی عمیق داشت، اما تبسمی زیبا بر لبانش حاکم بود. نبی اکرم بسیار با سخاوت و بخشنده بود. نبی اکرم،خود را هنگام بیرون رفتن در آیینه میدید واگر آیینهای نبود به آب زلال نگاه میکرد و خود را میآراست. در حدیث داریم که نیمی از درآمد ایشان فقط خرج عطریات میشد، خود را خوش بو میکرد. نبی خاتم اسلام در برابر هیچ حاجتی و دست دراز کردن این و آن، نه نمیگفت. ایشان دستانش و خلقش قرآنی بود. قرآن در باب قرآن می فرماید «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ» (اسراء / 82) اما همین کتاب آسمانی در باب شخص شخیص پیامبر اسلام می فرماید «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ».(انبیاء / 107) قرآن برای مؤمنین رحمت است و نبی خاتم برای عالمینرحمت است.