ماهان شبکه ایرانیان

پایان دوران نیابت خاصه (۳)

۳

پایان دوران نیابت خاصه (3)

3. بررسی قضیه ارتباط شیخ مفید

با توجه به مطلب گذشته ممکن است این سؤال مطرح شود که نامه حضرت حجت (علیه السلام) به شیخ مفید چه توجیهی دارد؟ و یا تشریفاتی که عده ای از بزرگان فقاهت و علم داشته اند و به ملاقات وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) رسیده اند یا حتی برخی از آنان دعاهایی نیز نقل کرده اند که در کتب شیعه موجود است، آیا منافی انقطاع نیابت خاص امام (علیه السلام) نیست؟ زیرا علمای بزرگوار شیعه همگی اتفاق نظر دارند که نیابت امام قطع شده و هر کسی قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی ادعای مشاهده نماید دروغ گوست، که در توقیع امام به نایب چهارم نیز آمده است.
نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید تفاوت میان سفیر و نماینده دائمی و نماینده موقتی نامه رسان است. در ارتباطات بین المللی، سفیر کسی است که دارای جایگاهی ثابت و همیشگی است که نمایندگی یک دولت را بر عهده دارد؛ اما نامه رسان و فرستاده تنها نامه ی مخصوص را می رساند و مقام معین یا نمایندگی دائمی را ندارد.
از این جاست که تفاوت میان سفیر و نایب، و مکاتبه ای که به دست شیخ مفید انجام شد روشن می گردد. آری، سفیر امام همان نواب اربعه در زمان غیبت صغری بودند که امام به عنوان حلقه ی اتصال میان خود و شیعیان آن ها را نصب فرمود و تمامی کارهای کوچک و بزرگ از جانب امام زمان (علیه السلام) به وسیله آن بزرگواران انجام می شد و دلایل و براهینی نیز بر این نیابت خاصه داشتند و علاوه بر این نیابت خود را نیز به بزرگان طایفه ی امامیه اعلام می نمودند. پس این مطلب ارتباطی با مکاتبه ی شیخ مفید ندارد.
و چه بسیار مکاتباتی که مردم در مورد مسائل شرعی به وسیله ی این نواب در زمان غیبت صغری داشتند. مانند عبدالله حمیری و در عین حال هیچ ادعایی سفارت و یا نیابتی نیز نداشتند و بسیاری از فقها در زمان غیبت صغری از طریق نواب اربعه مسائلشان را از امام می پرسیدند، مثل محمد بن صالح و اسحاق بن یعقوب و حسن بن فضل یمانی و علی بن محمد شمشاطی و رجاء مصری و محمد بن هارون و ابوالقاسم بن ابی جلیس و هارون بن موسی بن فرات و محمد بن محمد بصری و محمد بن یزداد و محمد بن کشمرد و علی بن محمد اسحق اشعری و ابراهیم بن محمد بن فرج (1) و بسیاری دیگر که هیچ کدام نیز وکیل و نایب امام نبوده اند.
علاوه بر این که شیخ مفید نامه ای به امام ننوشت که پاسخ دریافت کند بلکه امام زمان (علیه السلام) برای او نامه فرستادند؛ لذا چگونه می توان توهّم کرد که شیخ مفید ادعای نیابت کرده باشد در حالی که او در رسائل خمسه فی الغیبة انقطاع سفارت و نیابت امام را پس از مرگ نایب چهارم اعلام می نماید و در کتاب ارشاد در فصلی که در مورد امام دوازدهم (عج) گشوده از جعفر بن محمد بن قولویه نقل می کند: « در نزد ما هر کسی بعد از سمری (نایب چهارم) ادعای نیابت کند کافر و گمراه کننده است. ». (2) البته شیخ مفید مانند سایر فقیهان عادل، منصب نیابت عام که همانا مرجعیت باشد را دارا بوده است. از سوی دیگر نسبت دادن این نامه به ناحیه ی مقدسه بسیار مشکل است. تنها طبرسی در کتاب احتجاج (3) آن را بیان کرده است و سند و نسبت آن را به شیخ مفید نیاورده است. شیخ طوسی نیز که شاگرد بلاواسطه و از نزدیکان شیخ مفید بوده و در کتاب رجال و الفهرست در بیان حالات شیخ مفید او را به بالاترین مدح ها و ثناها ستوده است، هیچ یادی از این نامه نکرده است و اگر چنین نامه ای بود مناسب بود آن را بیان کند. هم چنین در سایر کتاب های شیخ مفید، این قضیه بیان نشده است.
هم چنین نجاشی شاگرد شیخ مفید در حالی که بسیار از او تعریف و تمجید کرده، اما هیچ یادی از این واقعه در کتاب رجال نکرده است. سید مرتضی نیز که در هر جایی از کتاب هایش که نام استادش شیخ مفید آمده، او را مدح و ستایش کرده است، این قضیه را بیان نکرده است. هم چنین ابن ادریس در مستطرفات سرایر و علامه حلی در کتاب رجال خود چنین چیزی را نقل نکرده اند با این که علامه حلی از بزرگان علمای شیعه در قرن هفتم بود و بعد از شیخ طبرسی که در قرن ششم بوده، می زیسته است. در کتاب رجال ابن داود حلی- معاصر علامه حلی- و کراجکی- معاصر شیخ مفید- و شاگرد او نیز این قضیه نیامده است.
تنها ابن شهر آشوب در معالم العلماء گفته است: « لقب شیخ مفید، از جانب امام زمان (صلوات الله علیه) می باشد و سبب آن در کتاب مناقب آل ابی طالب آمده است. ». (4) که البته علت آن که در کتاب مناقب نیامده است و تصحیح کننده این کتاب در ابتدای آن نوشته است: « آنچه از مناقب موجود است در احوال امامان تا زمان امام حسن عسکری است و احوالات امام زمان را در آن نیافتیم و هیچ کدام از محدثان مانند علامه مجلسی و شیخ حر عاملی و دیگران چنین چیزی از او نقل نکرده اند و گمان می رود که ابن شهر آشوب موفق به نوشتن احوالات امام زمان نشده است. تنها در کتاب معالم العلماء در زندگی نامه ی شیخ مفید گفته است: « امام زمان او را ملقب به شیخ مفید کرده اند » که ظاهراً این مطلب را در احوالات امام زمان (علیه السلام) آورده اما از کتاب ساقط شده است. »
به هر حال ابن شهر آشوب شاگرد طبرسی بوده است و به احتمال قوی قضیه نامه ی امام زمان (علیه السلام) به شیخ مفید را نیز از طبرسی نقل کرده است. هم چنین توقیعات امام به شیخ مفید که در کتاب نهج العلوم یحیی بن بطریق حلی صاحب کتاب العمدة، متوفای 700 هجری، نقل شده نیز یا از ابن شهر آشوب و یا از طبرسی نقل کرده است. شاهد دیگر این که ابن ادریس در مستطرفات سرائر از کتاب عیون و محاسن شیخ مفید نقل می کند که علی بن عیسی رمانی پس از پاسخ گویی شیخ مفید در ابتدای حیات علمی اش به برخی شبهات او را بدین لقب ملقب نمود، نه این که در آخر عمر ( چنانچه از تاریخ توقیع منتسب به امام زمان (علیه السلام) بر می آید) بدو چنین لقبی داده باشند. البته ابن شهر آشوب اصرار دارد که این لقب بر زبان امام زمان (علیه السلام) جاری شده و مدحی برای شیخ مفید است.
لازم است اشاره شود که طبرسی نمی توانسته بی واسطه از شیخ مفید نقل کند و باید واسطه ای در بین باشد که طبرسی آن را ناگفته رها کرده است. البته در ابتدای کتاب احتجاج آمده است: « بیشتر روایاتی که آورده شد بدون سند هستند، زیرا اجماعی اند و یا طبق آن، ادله ی عقلی وجود دارد و یا آن قدر بین مخالف و مواقع مشهور است که دیگر نیازی به سند نیست. »
گفتنی است در مورد توقیع منتسب به شیخ مفید هیچ کدام از این سه دلیل وجود ندارد. اولاً اجماع نظری در مورد آن وجود ندارد، زیرا چنانچه بیان شد در هیچ کدام از کتاب های زندگی نامه علما و رجال که قبل از طبرسی تألیف شده، اثری از آن نیست و روشن است که حتی شهرتی نیز در این مورد وجود نداشته است (5) و هیچ دلیل عقلی نیز بر وقوع آن نیست. البته به طور قطع نزد طبرسی یکی از این ادله بوده است اما برای ما چنین چیزی ثابت نیست.
مرحوم آیة الله خوئی در این مورد می نویسد: « حتی اگر برای شیخ مفید قراینی وجود داشته است که این توقیع مقدسه صادر شده باشد، ما چنین جزمی نداریم. » (6) زیرا شیخ مفید نه نائب خاص امام بوده و نه باب او، لذا نمی توان به آنچه او جزم کرده است یقین داشت، زیرا چه بسا اگر به آن قراین پی می بردیم برای ما چنین جزمی حاصل نمی شد؛ به خلاف نایب و نماینده خاص امام که لازمه ی نیابتش، حجیت قولش در مورد آنچه از امام نقل می کند است و احتمال خطا و غفلت نیز در مورد آن نمی رود. امام عسکری (علیه السلام) در نصب جناب عمری و پسرش چنین می فرماید: « عمری و فرزندش ثقه هستند. پس هر چه از من به تو نقل کردند در واقع از من بوده است و هر چه گفتند از من گفته اند »، هر چه عثمان (نائب اول) می گوید، از او بپذیرید و اوامرش را فرمانبرداری و کلامش را قبول کنید که او جانشین امام شماست. » (7)
تشریف عده ای از علما، فقها و اتقیای بزرگوار به دیدار امام زمان (علیه السلام) و سعادت درک محضر شریفش نیز به معنای نیابت و یا سفارت از سوی آن حضرت نیست، بلکه نتیجه پاکی آنان از گناهان و هواهای شیطانی و حیوانی است. حتی در برخی روایات آمده است که مانع میان ما و ائمه (علیهم السلام) گناهان و اعمال زشت ماست.(8) شیخ صدوق در کمال الدین تشرف عده ی زیادی را در زمان غیبت صغری نقل می کند با آن که آنان ادعای نیابت و سفارت نیز نکرده اند.
البته در این جا نامه ی حضرت به نایب چهارم، جناب سمری، مطرح می شود که حضرت در آن می فرماید: « هر کسی قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده نمود دروغ گو و افترا زننده است. »
گفتنی است این نامه مبارک امام (علیه السلام) بنابر فهم علمای بزرگ، همانا ادعای نیابت خاصه امام است و شاهد مطلب نیز صدور آن در هنگام وفات جناب سمری است که امام (علیه السلام) در آن مؤمنان را به وفات سمری تسلیت می دهند و اعلام می کنند که شش روز بیشتر به وفات او نمانده و به سمری امر می فرماید که جانشین معین نکند، زیرا غیبت کامل ( کبری ) شروع شده است و دیگر ظهوری نیست، تا این که خدا اذن دهد. پس همه ی این ها قرینه ای است که توقیع مذکور در مورد تکذیب ادعای نیابت و سفارت بعد از جناب سمری است.(9)
در واقع امام زمان (علیه السلام) در آخرین توقیع، خبر از آینده می دهند که عده ای دروغ گو، ادعاهایی خواهند کرد. و در طول زمان تا به امروز صدق این خبر آشکار شده است و یکی از معجزات آن حضرت می باشد.

پی نوشت ها :

1.تمامی این اشخاص در کتاب کمال الدین و تمام النعمة، ص 483-494 نام برده شده اند.
2. به نقل از : شیخ طوسی، الغیبة، ص 255
3.گفتنی است دو نامه منسوب به امام زمان (عج) خطاب به شیخ مفید در کتاب احتجاج، ج2، ص 497-499 موجود است.
4.ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 25.
5.در کتاب لؤلؤ البحرین، ص 367 از ابن طریق حلی در رساله نهج البلاغه نقل شده که شیعیان تمامی توقیعات را نقل کرده و آن را قبول دارند.
6.سید ابوالقاسم خوئی (آیة الله)، معجم رجال الحدیث، ج17، ص 209
7.شیخ طوسی، الغیبة، ص 216
8.دلائل الامامه، ص 297
9.همان، ص 242

منبع مقاله :
سند، شیخ محمد؛ (1391) نیابت امام زمان (عج) در دوران غیبت، ترجمه احمد خوانساری، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان