رجعت و استمرار حکومت جهانی

رجعت از نظر علمای شیعه امری قطعی است تا جایی که برخی آن را جزو اصل مذهب دانسته اند، دلیل های اثبات رجعت بیان شده است که این ادله، عقلی ( امکان عقلی رجعت ) و نقلی هستند که ما آنها را بیان کرده و مورد بررسی قرار دادیم و بعد از آن آثار و نتایج آن را بیان کرده و ذکر میکنیم که برای تحقق وعده های الهی رجعت امری لازم است و در آخر در مورد نحوه حکومت ائمه ...

رجعت و استمرار حکومت جهانی

مقدمه

رجعت از نظر علمای شیعه امری قطعی است تا جایی که برخی آن را جزو اصل مذهب دانسته اند، دلیل های اثبات رجعت بیان شده است که این ادله، عقلی ( امکان عقلی رجعت ) و نقلی هستند که ما آنها را بیان کرده و مورد بررسی قرار دادیم و بعد از آن آثار و نتایج آن را بیان کرده و ذکر میکنیم که برای تحقق وعده های الهی رجعت امری لازم است و در آخر در مورد نحوه حکومت ائمه بعد از رجعت را مورد بررسی قرار می دهیم. «رجعت» در کتاب های لغت، به معنای «بازگشت» است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیش تر در آن جا بوده است . (فیروز آبادی، 729ه ق ) امـا در اصـطلاح مهدویّـت، «رجعت» عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان ـ مؤمنان محض و کافران محض ـ به صورت های پیشین خود،(شیخ مفید 1022 ه ق) پس از ظهور حضرت مهدی(عج)، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل، دلشاد و کافران، از فرومایگی و پسـتی سـتمگران، دلگیر شوند( مرحوم مظفر 1322 ه ق) واژه «رجعت» در این بحث، دارای شهرت کامل است؛ ولی در این باره، واژگان دیگری نیز به کار گرفته شده است؛ از جمله: «کرة»، «عودة»، «بعثة»، «حشر»، «إیاب» و مانند آن.از آیات، روایات و بـیان دانـشوران شـیعه به دست می آید زندگی در رجـعت، اگـر چـه در دنیاست، زندگی خاصّی است، با ویژگی های خود که نه ـ به طور دقیق ـ همچون زندگی دنیا و نه همانند زندگی آخرت است و در عـین حـال، چـون زندگی در برزخ نیز نیست. مرحوم سید مرتضی در بیان معنای اصطلاحی رجعت می فرماید: «معنای رجعت چنین است که خدای تعالی به هنگام ظهور امـام زمان حضرت مهدی علیه السلام، گروهی از شیعیان را که پیش از قیام آن حضرت از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گرداند تا آنان به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نائل آیند، و نیز برخی از دشمنان حضرتش را زنـده مـی کند تا از ایشان انتقام گیرد، بدین ترتیب که آشکاریِ حق و مرتبه بالای پیروان حقّ را بنگرند و اندوهگین شوند. » (سید مرتضی 1044ه ق )

براهین رجعت:

پیش از آنکه به دلائل قرآنی و حـدیثی رجـعت بپردازیم، ابتدا امکان چـنین پدیـده ای را از نظر عقلی بررسی می کنیم و آنگاه به سراغ قرآن و حدیث رفته و موضوع را از نظر وقوع و تـحقق، مـورد کنکاش قرار می دهیم. مسئله رجعت در ایـن دنـیا با مـسئله حـیات مـجدّد در روز رستاخیز مشابهت دارد. رجعت و مـعاد دو پدیده همگون هستند، با این تفاوت که رجعت با افق محدود و با قلمرو دنیایی قـبل از قـیامت به وقوع می پیوندد ولی در رستاخیز اکبر هـمه انـسانها از ابـتداء تـا انـتهای خلقت، برانگیخته خـواهند شـد. بنابراین کسانی که امکان حیات مجدّد را در روز رستاخیز پذیرفته اند، باید رجعت را که زندگی دوباره در این جهان اسـت مـمکن بـدانند. معاد یعنی برگشتِ روحِ انسان به هـمین بـدن مـادی، حـال اگـر چـنین بازگشتی در آن مقطع زمانی (قیامت) ممکن باشد، طبعا بازگشت آن به این جهان قبل از قیامت ممکن خواهد بود؛ چرا که امر محال در هیچ زمانی امکانِ وقوع ندارد.

پس درباره دلایل رجعت لازم است در سه عرصه بحث و بررسی شود:

1.امکان عقلی ( دلیل عقلی بر امکان رجعت)

2.دلایل عقلی

3.رجعت در روایات

4.رجعت در زیارات معصومین علیهم السلام

5.رجعت در ادعیه معصومین علیهم السلام

امکان رجعت:

امکان نیز به دو قسم تقسیم می شود: امـکان ذاتـی و امکان وقوعی

امکان ذاتی رجعت:

شکی نیست که رجعت، به خودی خود، دارای امکان ذاتی است؛ چـرا کـه زنـده کردن مردگان ـ چه در دنیا و چه در آخرت ـ در توان خداوند است و هیچ خردمندی در آن شـک نـدارد. خـداوند، در آیات فراوانی با ردّ مخالفان، معجزه زنده شدن مردگان را به دست پیامبران خود، دلیلی بـر مـعاد، قـیامت و زنده شدن مردگان، ارائه کرده است.

امکان وقوعی رجعت:

بهترین دلیل بر امکان یـک چـیز، وقوع آن است. وقوع رجعت، با استفاده از بیانات نورانی قرآن و شواهد تاریخی، به روشـنی تـمام قـابل اثبات است.

2.دلایل قرآنی دال بر رجعت:

آیات دال بر رجعت دو گونه هستند، آیات دال بر وقوع آن در گذشته و آیات دال بر رجعت در آینده

الف) گزارش وقـوع رجـعت در امـت های پیشین: در این دسته از آیات، به روشنی وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته گزارش شده اسـت؛ مـانند داستان زنده شدن کشتة بنی اسرائیل، زنده شدن یاران حضرت موسی، زنـده شـدن عـزیر نبی و مردگانی که به دست حضرت عیسی زنده شدند که به شرح هر کدام مـی پردازیم:

1.زنـده شـدن هفتاد نفر از یاران حضرت موسی علیه السلام

یکی از بارزترین مصداق های زنده شـدن مـردگان، حیات یافتن یاران حضرت موسی علیه السلام پس از مرگ است. خداوند، در این باره می فرماید: وَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسَی لَن نـُؤْمِنَ لَکـَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ٭ ثُمَّ بَعَثْنَکُم مِن بـَعْدِ ذلک مـَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( بقره 55 )و چون گفتید: «ای موسی! تـا خـدا را آشـکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد» پس ـ در حـالی کـه می نگریستید ـ صاعقه شما را فرا گرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شـکرگزاری کـنید». تمام مفسران شیعه بدون اختلافی، این آیه را به زنده شدن مردگان (رجعت) در امت حضرت مـوسی عـلیه السلام، تفسیر کرده اند: شیخ طوسی در تـبیان، اگـر چـه اسـتدلال بـه آیه را بر حـتمی بـودن رجعت در آخرالزمان نپذیرفته و اثبات آن را نیازمند دلیل های دیگر دانسته است، در دلالت آیه بر زنده شدن یاران حضرت مـوسی عـلیه السـلام پس از مردن، تردیدی نکرده است.( شیخ طوسی 1067ه ق)علامه طبرسی در مـجمع البـیان، ذیـل ایـن آیـه شـریفه، پس از بیان این که گروهی از دانشوران شیعه با این آیه، بر جواز رجعت استدلال کرده اند، می گوید: عده ای قائلند رجعت، جز در زمان پیامبر جایز نیست؛ چرا که بـدین وسیله معجزه او آشکار می گردد. وی این سخن را باطل دانسته، می گوید: نزد ما ـ بلکه نزد بیشتر امت ـ اظهار معجزه به دست امامان: و اولیای خدا نیز امکان پذیر است.(طبرسی 468ه ق)بحرانی در تفسیر برهان، ذیل ایـن آیـه شریف روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل کرده که آن حضرت، آیه را صریح در مردن و زنده شدن دانسته است(علامه بحرانی 1107 ه ق)

2.زنده شدن کشته بنی اسرائیل:

خداوند متعال در سورة بقره، داستان زنده شدن کشته بنی اسرائیل را این گـونه بـیان مـی فرماید: إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّرَءْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتَی وَیـُرِیکُمْ ءَایـَتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (بقره 72 )و چون شخصی را کشتید و دربارة او با یکدیگر به ستیزه برخاستید؛ حال آن کـه خـدا، آنـچه را کتمان می کردید، آشکار کرد * پس گفتیم: پاره ای از آن ]گاو سربریده[ را [به آن] مقتول [بزنید]، تا زنده شـود. خدا این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما می نمایاند؛ باشد کـه بیندیشید.

3.زنده شدن هزاران نفر:

یـکی دیـگر از مصداق های برجستة رجعت، زنده شدن هزاران انسان پس از مرگ است. خداوند این حادثه بزرگ را این گونه بیان فرموده است أَلَم تـَرَ إِلَی الَّذِیـنَ خَرَجُواْ مِن دِیَرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهـُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُوفَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ(بقره 243)«آیا از [حال] کسانی که از بیم مـرگ از خـانه های خـود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ خداوند به آنان گفت: «بـمیرید». آنـ گاه آنان را زنده کرد. آری، خداوند، به مردم، صاحب بخشش است؛ ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمی کنند» میان مفسران شیعی، شیخ طوسی در تـفسیر التـبیان ذیـل این آیه شریف نوشته است: در این آیه، دلیلی است بر ضد منکران عذاب قبر و رجـعت؛ چـرا که زنده کردن در قبر و زنده کردن در رجعت، همانند زنده ساختن این ها ـ بـرای عـبرت ـ اسـت.(شیخ طوسی 1067 ه ق) طبرسی نیز این آیه را دلیلی بر ضد منکران عذاب قبر و رجعت را انکار می داند.(شیخ طبرسی 468 ه ق )

4.زنده شدن عزیر، پس از صد سال

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عـُرُوشِهَا قـَالَ أَنَّی یُحْیِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بـَعَثَهُ و قـَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یـَوْمٍ قـَالَ بـَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمـْ یـَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ ءَایَةً للنّاسِ وَانظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فـَلَمَّا تـَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهـَ عـَلَی کُلِّ شـَیْ ءٍ قـَدِیرٌ.(بقره 259)«یـا مانند آن کس که به شهری کـه بـام هایش، یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد [و با خود می] گفت: «چگونه خـداوند، [اهـل] این [ویرانکده] را پس از مرگشان زنده می کند؟» پس خداوند، او را صـد سال میراند. آن گاه او را بـرانگیخت و [بـه او] گفت: «چقدر درنگ کردی؟» گفت: «یـک روز، یـا پاره ای از روز را درنگ کردم». گفت: «[نه]، بلکه صد سال درنگ کردی؛ به خوراک و نـوشیدنی خـود بنگر که [طعم و رنگ آنـ] تـغییر نـکرده است و به درازگـوش خـود نگاه کن [که چـگونه مـتلاشی شده است[. این ماجرا برای آن است که ]هم به تو پاسخ گوییم و هم[ تـو را نـشانه ای برای مردم قرار دهیم و به اسـتخوان ها بـنگر که چـگونه آنـ ها را بـرداشته و به هم پیوند مـی دهیم، سپس گوشت بر آن می پوشانیم». پس هنگامی که [چگونگی زنده کردن مردگان] برای او آشکار شد، گفت: «[اکـنون] مـی دانم که خداوند بر هر چیزی تـواناست».

ابوالفتوح رازی ذیـل آیـه شریف می گوید: در آیه، دلالت است بـر صـحت رجعت و نادرستی عقیدة کسانی که رجعت را منکر شده، آن را بعید می انگارند.(ابوالفتح رازی 550 ه ق)

5.زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی علیه السلام

در آیات فراوانی از قرآن مجید مـی خوانیم: یـکی از مهم ترین معجزه های حضرت عـیسی عـلیه السلام، زنده کردن مردگان بوده است. شیعه و اهل سنّت در کتاب های خود، به ویژه در کتاب های تفسیری، بدان اشاره کرده اند. خداوند در یکی از آیات قرآن، این گونه از این معجزة حضرت عیسی علیه السـلام پرده بـرداشته است:

وَ رَسُولاً إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِایَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرَ ا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهـِ وَأُنـَبِّئُکُم بِمَا تـَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَ لِکَ لأَیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (آل عمران 49 )«و [او را] پیامبری به سوی بنی اسرائیل [مـی فرستد که به آنان می گوید: ] «در حقیقت، من از جانب پرودگارتان برایتان معجزه ای آوردهـ ام. مـن از گـل برای شما به شکل پرنده می سازم، آن گاه در آن می دمم؛ پس به اذن خدا پرنده ای می شود و به اذن خدا نابینای مـادرزاد و پیـس را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می کنم...»در مجمع البیان، دربارة آیه «و أحـیی المـوتی؛ و مردگان را زنده می سازم » گفته است: عیسی علیه السلام زنده ساختن مردگان را به طور مجاز، به خـود نـسبت داده اسـت؛ زیرا در واقع، این خداوند بود که هنگام دعای او، مردگان را زنده می ساخت و گـفته شـده اسـت او چهار تن را زنده کرد. آن گاه به کسانی که به دست آن حضرت زنده شدند، اشـاره کـرده اسـت.(طبسی 1899 ه ق) دسـته دوم از آیاتی که در بارة رجعت سخن گفته است، آیاتی است که به بـیان بـرخی از روایات، بر تحقق رجعت در آخرالزمان و پیش از قیامت دلالت دارد. بر خلاف دسته نخست، این گروه از روایات، نیازمند تـأویل، یـا تفسیر به وسیله پیشوایان معصوم و بزرگان دین است.

برخی از این آیات بـدین قـرارند:

1.خروج دابة الارض

یکی از آیاتی که شیعه بـا اسـتفاده از آمـوزه های مکتب اهل بیت: معتقد است مربوط بـه رجـعت است، آیه ای است که از خروج دابة الارض سخن می گوید. در این آیه می خوانیم: وَ إِذَا وَقَعَ الْقـَوْلُ عـَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَآبَّةً مَنَ الأَرْضـِ تـُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النـَاسَ کـَانُواْ بـِآیَتِنَا لا یُوقِنُونَ (نمل 82 )و چون قول [عذاب] بر ایـشان واجـب شود، جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با ایشان سخن گـوید کـه: «مردم [چنان که باید] به نشانه های مـا یقین نداشتند». بنابر روایـات شـیعه و سنّی، یکی از ویژگی های مهم دابـة الارض، ایـن است که دارای ابزاری است که به وسیله آن، مؤمنان را از کافران باز می شناساند.(ثعلبی 950 ه ق) در ادامه، صـاحب مـجمع البیان از علی بن ابراهیم بـن هـاشم در تـفسیرش نقل می کند کـه امـام صادق علیه السلام فـرمود:مـردی خدمت عمار رسید و به او گفت: «آیه ای در قرآن است که ذهن مرا مشغول کرده و مـن مـعنای آن را نمی فهمم». عمار پرسید: «کدام آیه؟» آن مرد ایـن آیـه را تلاوت کـرد و پرسـید: «مـراد از دابةالارض چیست؟» عمار گفت: «بـه خدا قسم! نمی نشینم و نمی خورم و نمی آشامم؛ مگر آن که آن را به تو بنمایانم.»سپس عمار و آن مـرد، خـدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند. علی عـلیه السـلام مـشغول خـوردن خـرما و کره بود. عـمار نـشست و با آن حضرت، مشغول خوردن شد. آن مرد تعجب کرد و پرسید: «مگر تو قول نداده بودی تا او را بـه مـن نـشان ندادی، نخوری و نیاشامی؟» عمار جواب داد: «اگر عاقل بـاشی، نـشانت دادم» (طبرسی 468 ه ق)عـلامه طـباطبایی در بـحث روایـی در ذیل آیه شریف، به نقل از تفسیر قمی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت می کند:

«رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین برخورد و او را در مسجد خوابیده دید؛ بدین حـال که مقداری شن جمع کرده و سرش را روی آن گذاشته بود. حضرت با پای خود حرکتش داد و فرمود: «برخیز ای دابةالارض!» مردی از اصحاب عرض کرد: «یا رسول اللَّه! آیا ما هم می توانیم رفقای خود را به این نـام بنامیم؟» فـرمود: «نه؛ به خدا سوگند! این نام، جز برای او نیست و او همان دابه ای است که خدای تعالی در کتابش درباره او فرمود. « و إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ...»آن گاه فرمود: «یا علی! چون آخرالزمان شود، خدای تـعالی تـو را در بهترین صورت بیرون می آورد؛ در حالی که با تو است وسیله داغ نهادن و دشمنان خود را با داغ، نشان می کنی»مردی به امام صادق علیه السلام عـرض کـرد: «عامه می گویند: این آیه شـریف، بـه صورت «تَکْلِمُهُم» است؛یعنی ایشان را جراحت می زنی، حضرت فرمود: «خدا ایشان را در جهنم زخمی کند؛ برای این که آیه شریف، از کلام می باشد نه از کَلَّمَ»ظـاهر آیـه این است که ایـن جـنبنده از زمین بیرون می آید.... (علامه طباطبایی 1360 ه ش)بنابراین «دابة »، به معنای «جنبنده» و «ارض»، به معنای «زمین» است و ـ بر خلاف آنچه بعضی می پندارند ـ «دابه » فقط به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمی شود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انـسان ها را نـیز دربر می گیرد؛ چنان که در آیه 6 سوره هود می خوانیم: وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا؛ «هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر این که روزی او بر عهده خدا است.»و در آیه 61 سوره نحل آمده اسـت: وَ لَوْ یـُؤَاخِذُ اللَّهُ النـَّاسَ بِظُلْمِهِم مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ؛ «اگر خداوند، مردم را به سبب ستم هایشان مجازات می کرد، جنبنده ای را بر زمـین باقی نمی گذاشت»البته اهل سنّت، دابة الارض را موجودی از جنس غیر انسان بـا مـشخصات بـسیار عجیب و غریب ذکر کرده اند ، ولی همان گونه که پیش از این گفته شد، شیعه به پیروی از روایات معصومان: دابـة الارض را یـک انسان فوق العاده می دانند که یکی از کارهای مهم او، جدا ساختن صفوف مسلمانان از منافقان و علامت گذاری آن ها است. حتی از برخی از روایات استفاده می شود که عصای موسی و انگشتر سلیمان با او است و می دانیم کـه عـصای موسی، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان رمز حکومت و سلطه الهی است. به این ترتیب، او یک انسان قدرتمند و افشاگر است.(مکارم شیرازی 1924 ه ق)از این رو، در زیارت امام علی علیه السلام به نقل از امام صـادق عـلیه السـلام آمده است: السلام علیک یـا عـمود الدیـن ووارث علم الاوّلین والآخرین وصاحب المیسم....(شیخ صدوق 991 ه ق) با توجه به مجموع آنچه نقل شد، به راحتی می توان گفت: «دابةالارض» انسان مهمّی است کـه بـرای انـجام کاری بس مهمّ پیش از قیامت به زمین بـاز مـی گردد.

و نیز این که در روایات شیعه و سنّی وارد شده است که مؤمن و کافر را نشانه گذاری می کند و صفوفشان را مشخص می سازد، با انسان سازگار اسـت. سـخن گـفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمـده نیز مناسب همین معنا است. البته برخی مراد از دابة الارض را حضرت مهدی(عج) و مقصود از خروج او را، ظهور آن حضرت ذکر کـرده اند(ابوالفتح رازی 480 ه ق ) کـه غـیر قابل قبول است.

2.حشر برخی مردگان:

یکی دیگر از آیاتی که بـه واسـطة آن بر حتمی بودن رجعت در آخرالزمان، استدلال شده است، چنین است ؛ وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فـَوْجًا مـَمَّن یـُکَذِّبُ بِآیَتِنَا فَهُمْ یُوزَعُون؛ و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات مـا را تـکذیب کـرده اند، محشور می کنیم؛ پس آنان نگاه داشته می شوند، تا همه به هم بپیوندند. از جمله کـسانی کـه بـه وسیله این آیه، بر رجعت در آخرالزمان، استدلال کرده اند، می توان شیخ مفید و نیز شیخ طـوسی را نـام برد. مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه شریف نوشته است: شیعیان کـه بـه رجـعت عقیده دارند، با این آیه، بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته اند: آمدن «مـِن » در سـخن، موجب تبعیض است و دلالت دارد بر این که در روز مرد نظر، برخی از اقوام برانگیخته شده و برخی دیـگر بـرانگیخته نـمی شوند و این، صفت روز رستاخیر نیست؛ چرا که خداوند سبحان، درباره آن فرموده است «آنان را بر می انگیزیم و هـیچ یـک از آنان را فروگذار نمی کنیم»(طبرسی 460 ه ق )علامه طباطبایی نیز ذیل آیه شریف، پس از بیان برخی اقـوال و ردّ آنـ ها، اسـتدلال بالا را بیان می کند. آن گاه در بیان این که «حشر» از نظر قرآن، غیر از قیامت است، می نویسد: این آیـه و دو آیـه بـعدش، پس از داستان بیرون شدن «دابه » از زمین واقع شده اند که خود، یکی از علایمی اسـت: کـه قبل از قیامت واقع می شود؛ قیامتی که در چند آیه بعد، درباره آن می فرماید وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ و تا چـند آیـه بعد اوصاف وقایع آن روز را بیان می کند و معنا ندارد قبل از شروع بیان اصل قـیامت و وقـایع آن، یکی از وقایع آن را زودتر ذکر کند؛ چون تـرتیب وقـوعی اقـتضا می کند اگر حشر یک فوج از هر امـتی هـم جزو وقایع قیامت باشد، آن را پس از مسأله نفخ صور ذکر فرماید؛ ولی این گونه ذکر نـکرد؛ بـلکه قبل از نفخ صور، مسأله حـشر فـوج از هر امـتی را آورده اسـت؛ پس معلوم می شود این حشر جزو وقـایع قـیامت نیست. در تفسیر قمی نیز همین مضمون را ذیل آیه شریف، به استناد فـرمایشی از امـام صادق علیه السلام نقل کرده اسـت که آن حضرت فـرمود: مـردم درباره آیه یَوْمَ نَحْشُرُ مـِن کـُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا چه می گویند؟ راوی می گوید: «می گویند: این آیه دربارة قیامت است». فرمود: «نه، ایـن طـور که آنان می گویند، نیست؛ بـلکه دربـاره رجـعت است. مگر خـدای تـعالی، در قیامت از هر امت فـوجی را مـحشور می کند و بقیه آن امت ها را رها می کند؟ با این که خودش فرمود: وَحَشَرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحـَدًا؛ آنـان را محشور کردیم و احدی را از قلم نینداختیم.»(قمی 307 ه ق)ابـوالفتوح رازی نـیز گوید: عـبداللّه بـن عـباس گفت: «اصحاب ما بـه این آیت تمسک کردند در صحت رجعت...» کوتاه سخن این که برانگیخته شدن آیة مذکور در یکی از ایـن سـه زمان ممکن است:

پیش از قیامت، پس از قـیامت یـا در هـنگام قـیامت و صورت چهارمی نـخواهد داشـت.

صورت سوم باطل است؛ چرا که حشر در قیامت، کلی است؛ نه این که از هر امتی، تعدادی مـحشور شـوند.

صـورت دوم نیز باطل است؛ چرا که پس از قیامت، مـجرمان بـه جـهنم و نـیکان بـه بـهشت خواهند رفت و با این بیان، تنها احتمال اول، باقی خواهد ماند که قول شیعه امامیه است.

3.پیمان انبیا بر یاری پیامبر صلی الله علیه و آله:

از جمله آیاتی که شـیعه بر رجعت در آخر الزمان ارائه کرده است، این آیه است: وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ النَبِیِّینَ لَمَآ ءَاتَیْتُکُم مِّن کِتَبٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ و قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخـَذْتُمْ عـَلَی ذَ لِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَا مَعَکُم مِّنَ الشَّهِدِینَ؛ (آل عمران 81 ) «و [یاد کن] هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فـرستاده ای آمـد که آنچه را با شما است تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاری اش کنید و فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کـردیم». گـفت: پس گواه باشید و من با شـما از گـواهانم». پیروان مکتب اهل بیت: با بهره مندی از راهنمایی های ایشان، بر این باورند که به روشنی از این آیه استفاده می شود نصرت و ایمانی که از پیامبران بر آن مـیثاق گـرفته شده است، پس از آمدن رسـول اکـرم صلی الله علیه و آله خواهد بود. افعال «لَتُؤْمِنُنَّ » و «لَتَنصُرُنَّهُ» مضارع مؤکد بوده، بر انجام کار در زمان آینده دلالت دارند؛ یعنی زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیامبران گذشته همگی زنده شـوند و پیـامبران پیشین، طبق پیمان الهی خود، نبی اکرم صلی الله علیه و آله را یاری دهند.

4.دو بار زنده شدن و دو بار مردن

خداوند، آن گاه که سخنان برخی مردگان را نقل می کند، از زبان ایشان می فرماید: قَالُواْ رَبَّنَآ أَمـَتَّنَا اثـْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثـْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِّن سَبِیلf؛( غافر 11) «می گویند: پروردگارا! دوبار ما را میراندی و دوبار ما را زنده کردی و به گـناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راهی برای بیرون شدن [از آتش] هست؟»در تفسیر قمی در ذیـل ایـن آیـه شریف، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: «ذلک فی الرجعة؛این، در رجعت است»

5.سوگند دشمنان اهل بـیت بـر زنده نشدن مردگان

از دیگر آیه هایی که در بیان معصومان: به رجعت تأویل شده، ایـن آیـه اسـت: وَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَنِهِمْ لَایَبْعَثُ اللَّهُ مَن یَمُوتُ بَلَی وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النـَّاسِ لَایَعْلَمُونَ ( نحل 36 )«و با سخت ترین سوگندهایشان به خدا سوگند یاد کردند که خدا کسی را کـه می میرد بر نخواهد انـگیخت. آری، [انـجام] این وعده بر او حق است؛ ولی بیشتر مردم نمی دانند»مرحوم کلینی در کتاب کافی با ذکر سند از ابو بصیر نقل می کند: «به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «این که خداوند تبارک و تعالی مـی فرماید: «و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد. بلی البته وعدة الهی حق است؛ لکن بیشتر مردم نمی دانند منظور چیست؟» فرمود: «ای ابـوبصیر! ]عـامه[ در این باره چه می گویند؟» عرض کردم: «مشرکان چنین می پندارند و برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله سوگند می خورند که خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد کرد». حضرت فرمود: «مرگ بر کسی که چنین سـخنی مـی گوید! از آن ها بپرس آیا مشرکان به الله قسم می خورند، یا به لات و عُزّا؟» ابوبصیر می گوید: «گفتم: فدایت شوم! پس برایم معنای آیه را بیان فرما». ایشان فرمود: «ای ابوبصیر! هنگامی که قائم ما به پا خیزد، خـداوند گـروهی از شیعیان ما را برای یاری او برانگیزد و زنده کند گیره های شمشیرهایشان بر رو شانه هایشان است. چون این خبر به قومی از شیعیان ما که نمرده باشند برسد، به یکدیگر گویند: «فلان و فلان از قـبرهایشان بـرانگیخته شـدند و آن ها با قائم علیه السـلام هـستند». ایـن سخن به گوش گروهی از دشمنان ما برسد؛ آن ها گویند: «ای گروه شیعیان! چقدر دروغگو هستید؟ این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می گویید؟ نه واللَّه! این ها کـه شـما مـی گویید زنده نشده و زنده نخواهند شد، تا روز قیامت »؛ پس خـداوند، گـفتار آن ها را حکایت کرده، می فرماید: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بـمیرد را زنـده نـخواهد کرد.(کلینی 329 ه ق)دیدیم شیعه با استفاده از هر دو دسته آیات، با بـیان پیشوایان معصوم:، حتمی بودن رجعت را در دوران حضرت مهدی(عج) اثبات کرده است.

استدلال به روایات معصومین علیهم السلام

اخبار و روایاتی که پیرامون رجعت از معصومین علیهم السلام نقل شده، به قدری زیاد است که بسیاری از بزرگان و علمای دین در طول تاریخ شیعه درباره آنها ادعای تواتر کرده اند. علامه مجلسی می گوید: «نزدیک به 200 حدیث صریح از امامان علیهم السلام به طور مـتواتر بـه دست ما رسیده است». مرحوم شیخ حر عاملی می گوید: «هیچ شکی نیست که این احادیث مذکور به حد تواتر معنوی رسیده است و تعداد آن 520 حدیث خواهد بود»مرحوم طبرسی می گوید: «از امـامان عـلیهم السلام به طـور متواتر روایت شده که خداوند به هنگام قیام مهدی علیه السلام گروهی از دوستان و دشمنان آن حضرت را... برمی گرداند» محدث جـزایری در شرح تهذیب ادعا کرده است که 620 حدیث پیرامون رجعت دیده اسـت. آنـچه از مـعصومین علیهم السلام در مورد رجعت به ما رسیده است در سه قالب احادیث، ادعیه و زیارات مطرح شده اند. از این رو در ذیلِ هـر یـک از این عناوین برخی از سخنان آنان را نقل می کنیم:

الف) رجعت در احادیث:

ـ از امام صادق علیه السلام نـقل شـده اسـت که: «مَنْ اَقَرَّ بِسَبْعَةِ اَشْیاءٍ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَذَکَرَ مِنْها الایمانَ بِالرَّجْعَة؛ (علامه مجلسی 1037 ه ق )هر کس به هـفت چیز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکـر فرمودند»

ـ امام صادق عـلیه السلام فـرمودند: «لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنا؛ کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد از ما نیست»( علامه مجلسی 1037 ه ق )

ـ امام صادق علیه السلام فرمود: «اَیّامُ اللّه ثَلاثَةٌ: یَوْمٌ یَقُومُ الْقائِمُ وَیَوْمُ الْکَرَّةِ وَیَوْمُ الْقِیامَةِ؛ روزهـای خداوند سه تاست: روزی که قائم [آل محمد صلی الله علیه و آله ] قیام کند و روز رجعت و روز قیامت ( شیخ صدوق 991 ه ق)مأمون به حضرت رضا علیه السلام عـرض کرد: ای اباالحسن! در مورد رجعت چه می گویی؟ آن حضرت فرمودند: «اِنَّهَا الْحَقُّ قَدْ کانَتْ فِی الاْمَمِ السّالِفَةِ وَنَطَقَ بِهَا الْقُرآنُ وَقَدْ قالَ رَسُولُ اللّه: یَکُونُ فی هذِهِ الاُْمَّةِ کُلُّ ما کانَ فـِی الاْمـَمِ السّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقَذَّةِ بِالْقَذَّةِ؛رجعت حق است و در امتهای گذشته نیز بوده و قرآن آن را بیان کرده است. و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: آنچه در امتهای گذشته واقع شده در این امت نـیز بـدون کم و کاست واقع خواهد شد.» (حذو النعل بالنعل و القذة «بالقذة» یعنی برابری و یکسانی فعلی که در دو زمان با شباهت کامل، گام به گام و مو به مو، تحقق پیدا می کند. )

5 ـ ابـوالصلاح کـنانی نـقل می کند که می خواستم مسائلی را از امـام بـاقر عـلیه السلام بپرسم و در ضمن مایل نبودم صریحا سؤال را مطرح کنم، امام باقر علیه السلام فرمودند: «لَعَلَّکَ تَسْأَلُ عَنِ الْکَرّاتِ؛ گویا می خواهی از رجعتها سؤال کنی؟» گـفتم: آری، فـرمود: «تـِلْکَ الْقُدْرَةُ وَلا یُنْکِرُها اِلاَّ الْقَدَریَّةُ این از قدرت [خدا [است و جـز «قـدریه» کسی آن را انکار نمی کند.» ـ ابوبصیر می گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: «اَیُنْکِرُ اَهْلُ الْعِراقِ الرَّجْعَةَ؟؛ آیا اهل عراق رجعت را انکار می کنند؟» گـفتم: بـله. فـرمودند: «سُبْحانَ اللّه ، اَما یَقْرَأوُنَ الْقُرْآنَ «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمـَّةٍ فَوْجا »؛ سبحان اللّه ! مگر قرآن نمی خوانند که می فرماید: روزی که از هر جمعی دسته ای را محشور می کنیم» (حر عاملی 1624 ه ق ـ امام صادق علیه السلام فـرمود: «وَاللّه لا تـَذْهَبُ الاْیّامُ وَالَّیالِی حَتّی یُحْیِیَ اللّه الْمَوْتی وَیُمیتَ الاْحْیاءَ وَیَرُدَّ الْحَقَّ اِلیـ اَهـْلِهِ وَیُقیمَ دینَهُ الَّذِی ارْتَضاهُ لِنَفْسِهِ؛ ( حر عاملی 1624 ه ق )به خدا سوگند که روزها و شبها به سر نیاید و قیامت بر پا نـشود تـا آنـکه خداوند مردگان را زنده کند و زندگان را بیمراند و حق را به اهلش برگرداند و دین بـرگزیده خـود را بـر پا دارد»

ب:رجعت در زیارات معصومین علیهم السلام:

ـ در زیارت جامعه می خوانیم: وَاُشْهِدُکُمْ اَنّی مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ... مَعْتَرِفٌ بِکُمْ مـُؤْمِنٌ بـِاِیابِکُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ مُنْتَظِرٌ لاِمْرِکُمْ مَرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ؛ شما را گواه می گیرم که من به هـمه آنـچه شـما به آن مؤمن هستید ایمان دارم... به شما معترف و به بازگشت شما معتقد هستم و رجعت شـما را تـصدیق می نمایم، به انتظار فرمان و دولت شما به سر می برم»ـ در زیارت وارث امام حسین عـلیه السلام مـی خوانیم: «وَاُشـْهِدُ اللّه وَمَلائِکَتَهُ وَاَنْبیائَهُ وَرُسُلَهُ اَنّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِایابِکُمْ مُوقِنٌ؛ خدا و ملائکه و انبیاء و رسولان را گواه مـی گیرم کـه به [امامت] شما مؤمن هستم و به بازگشت شما یقین دارم.

3 ـ در زیارتنامه ای که بـه امـام صـادق علیه السلام برای زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و هر یک از ائمه علیهم السلام دستور فرمودند، آمده است: «اِنّی لَمـِنَ الْقـائِلینِ بـِفَضْلِکُمْ مُقِرٌّ بِرَجْعَتِکُمْ، لا اُنْکِرُ للّه قُدْرَةً وَلا اَزْعَمُ اِلاّ ما شاءَ اللّه؛ (1)من از جمله کـسانی هـستم که قائل به فضل شما و اقرار کننده به رجعت شما هستم و [در این مورد، ] منکر قدرت خـدا نـبوده و جز آنکه خدا می خواهد اعتقادی ندارم.»ـ در زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام می خوانیم: «اِنـّی بـِکُمْ وَبِایابِکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛من به شما و بـازگشت (و رجـعت )شـما ایمان دارم.

ـ در زیارت اربعین می خوانیم: «وَاشْهَدْ اَنـّی بـِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِایابِکُمْ مُؤْمِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَخَواتیمِ عَمَلی وَقَلْبی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ؛ گواهی ده که مـن نـسبت به شما مؤمنم و به بـازگشتتان یـقین دارم، به واسـطه دسـتورهای دیـنم و پایان کارهایم، و دل من در برابر دل شما تـسلیم اسـت.»

ج) رجـعت در ادعـیه مـعصومین عـلیهم السلام:

ـ در دعـای عـهد آمده است: «اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتْما مَقْضِیّا فَاَخْرِجْنِی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِرا کَفَنی شاهِرا سَیْفی مُجَرَّدا قَناتی مُلَبِّیا دَعْوَةَ الدّاعِی؛پروردگارا! اگـر مرگی که بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار دادی میان من و او (حضرت مهدی علیه السلام ) جدایی افکند، پس مرا [در هنگام ظهور مهدی علیه السلام ]از قبر برانگیز، در حالی که کفنم را ازار خود کرده و شمشیرم را از نیام بـرکشیده و نـیزه ام را برهنه ساخته ام و دعوت دعوت کننده را لبیک می گویم»

آثار و نتایج رجعت:

یکی از سؤالات مطرح در بحث رجعت ایـن اسـت که چرا باید عده ای از انسانها اعم از خوب و بد، قبل از قیامت، در دوران ظهور حضرت مهدی علیه السلام به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار حضرات معصومین علیهم السلام در روایات، ادعیه و زیـارات بـر آن تاکید کرده اند، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین، رجعت را از ضروریات مذهبِ شیعه برشمرده اند؟ رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حـکمت انـجام مـی دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بـود. در ایـنجا بـه مواردی از آثار رجعت اشاره می کنیم:

ـ انتقام گرفتن از ستمگران

در رجعت، گروهی از منافقان و ستمگرانِ تاریخ که در حقِ انسانها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نـکرده و نـیز غـصب کنندگان خلافتِ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به دنـیا بـرمی گردند تا به بخشی از مجازاتهای خویش قبل از قیامت برسند. امام صادق علیه السلام فرمود: «لَمّا کانَ مِنْ اَمْرِ الْحُسَیْنِ ما کـانَ ضـَجَّتِ الْمـَلائِکَةُ اِلَی اللّه تَعالی، فَاَقامَ اللّه لَهُمْ ظِلَّ الْقائِمِ وَقالَ: بِهذا أَنـْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظالِمیهِ؛ هنگامی که کار حسین علیه السلام خاتمه یافت، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سـایه حـضرت قـائم را بر پا داشت و [به آنها] فرمود: بوسیله این از آنان که به او سـتم کـردند (قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام می گیرم)

و معلوم است که در صورتی می شود امام زمان علیه السلام از قاتلین امـام حـسین عـلیه السلام انتقام بگیرد که آنها در دنیا و در قید حیات باشند و این با رجعت تـحقق خـواهد یـافت.

ـ نصرت دین

یکی از اهدافی که رجعتِ مؤمنان بر آن استوار است، نصرت و یاری رساندن بـه دیـن الهـی در عصر طلائی ظهور امام زمان علیه السلام است. بزرگی و عظمت قیام جهانیِ حضرت هدی علیه السلام، می طلبد که یاران آن حضرت از حیث تعداد و نیرو به فراخور آن نهضت بـاشند. رجـعت، زمـینه را برای همه افرادی که لایق یاری رساندن بوده و قبلا از دنیا رفته اند، فراهم می سازد. در بـرخی از دعـاها از خدای بزرگ می خواهیم که ما را در دوران ظهور امام زمان علیه السلام ـ در صورتی که مرده بـاشیم ـ زنـده گـرداند تا او را یاری دهیم؛ چنانکه در دعاهای ماه ذیقعده چنین می خوانیم: «اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ اَوْلِیائِکَ وَاَرَدَّ عَلَیْهِمْ مـَظالِمَهُمْ وَاَظـْهِرْ بِالْحَقِّ قائِمَهُمْ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ وَاجْعَلْنا مِنْ صُحَبِهِ وَابْعَثْنا فـِی کـَرَّتِهِ حـَتّی نَکُونَ فِی زَمانِهِ مِنْ اَعْوانِهِ؛  خداوندا! فرج دوستانت را نزدیک کن، آنچه به ستم از آنان گـرفته اند بـه ایـشان برگردان و قائمشان علیه السلام را به حق ظاهر کن... خداوندا، بر آن بزرگوار و پدرانش درود فـرست و مـا را از یارانش قرار ده و در رجعتش محشورمان کن تا جزء یاری کنندگان آن حضرت باشیم»

ـ لذت بردن مؤمنان از حاکمیت اسـلام

بـسیاری از مؤمنان در طول تاریخ، آرزوی حاکمیت دین در سراسر جهان را داشتند و در این راه مبارزه کردند، امـا دشـمنان دین با ظلم و جور خود نگذاشتند دیـن در تـمام ابـعاد حاکمیت یابد. در دوران رجعت، مؤمنان برمی گردند تا عـزت دیـن و خفت و خواری ظالمان را ببینند. امام باقر علیه السلام فرمود: «فَاَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیُنْشَرُونَ اِلَی قـُرّاةِ أَعـْیُنِهِمْ وَاَمَّا الْفُجّارُ فَیُنْشَرُونَ اِلَی خِزْیِ اللّه اِیـّاهُمْ، اِنَّ اللّه یـَقُولُ: «وَلَیـُذیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الاْدْنی دُونَ الْعَذابِ الاْکـْبَرِ»؛امـا مؤمنان به سوی روشنیهای چشمانشان برمی گردند [تا چشمشان با دیدن حکومت عـدلِ امـام زمان علیه السلام روشن شود] و امّا سـتمگران برمی گردند تا دچار عـذاب الهـی گردند، چنانکه خداوند می فرماید: عـذاب نـزدیکتر را پیش از عذاب بزرگتر به آنها می چشانیم.

- تحقق وعده حاکمیت مؤمنان بر زمین:

مهم ترین هدف رجعت تحقق وعده پروردگار عالم به اهل ایمان است که آنها را حاکم جهان گرداند و اسلام را به دست آنان بر پهنه زمین به اجرا در آورد. خدای متعال به آنان که به ایمان خالص دست یافته اند وعده حاکمیت بر جهان را داده است و این مهم بدون بازگشت آنها به دنیا عملی نمی باشد. بنابراین هدف اعلای رجعت وفای پروردگار عالم به عهد حاکمیت جهانی مؤمنان است که قرآن این گونه از آن یاد کرده است. وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفتهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدونی لا یشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولنک هم الفاسقون « خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را به طور قطع حاکم روی زمین قرار دهد، همان گونه که به پیشینیان آنها حاکمیت داد و دینی را که برای آنها پسندیده است پابرجا و مستقر خواهد کرد.

نحوه ی حکومت ائمه بعد از رجعت چگونه است؟

رجعت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ از امور قطعی و یقینی است اما در مورد کیفیت رجعت و نحوه حکومت آنها اطلاعات آنچنانه ای در دست نیست فقط در مورد حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ وارد شده که به اندازه ای پادشاهی خواهند کرد که از پیری موی ابروهایش بر روی چشمانش آویخته شود. درباره کیفیت رجعت ائمه و حکومت ایشان اطاعت تفصیلی در اخبار و روایات وارد نگردیده است. فقط آنچه قطعی است رجعت آنان می باشد و نیز وارد گردید که نوزده سال بعد از قیام صاحب الامر رجعت ائمه با رجعت امام حسین ـ علیه السلام ـ شروع می شود و سپس حضرت علی ـ علیه السلام ـ می آیند آنگاه پیامبر اکرم ـ صلی اله علیه و آله و سلم ـ. اما آیا همه معصومین در عصر امام زمان می آیند یا به ترتیب یکی یکی می آیند و از دنیا می روند قطعی نیست، و درباره کیفیت حکومت ایشان نیز تفصیلاً بیان نشده است فقط از روایات می شود استفاده نمود که ادامه همان حکومت امام عصر است فقط در یک روایات به کلیاتی از حکومت حضرت علی آمده است، ولی معلوم است که حکومت آنها ادامه حکومت جهانی امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ است. فقط در حکومت حضرت علی ـ علیه السلام ـ همه انبیاء و مؤمنان رجعت می کنند و تحت امر او قرار می گیرند شایسته می دانم در اینجا نظر مرحوم علامه مجلسی را در این زمینه ذکر نمایم:

“خصوصیت این رجعت ها معلوم نیست که آیا با ظهور امام زمان ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ رجعت آنان در یک زمان خواهد بود یا بعد خواهد بود و از بعضی احادیث ظاهر می شود که به ترتیب زمان امامت رجعت خواهند کرد و شیخ حسن بن سلیمان قائل شده است به آنکه هر امامی زمان امامتی دارد و هر امامی زمان مهدی بودن دارد و حضرت صاحب الامر اول که ظاهر می شود زمان امامت اوست و بعد از آباء و اجداد کرام خود باز آن حضرت رجعت خواهد کرد و به این وجه تأویل کرده است آن حدیثی را که گفته: از ما دوازده امام دوازده مهدی است، و این قول اگرچه بعید از صواب نیست اما مجمل اقرار کردن و تفاصیلش را به علم ایشان رد کردن احوط است”( علامه مجلسی 1037 ه ق) بنابراین همانگونه که مرحوم مجلسی فرموده اند احتیاط این است که تفصیل رجعت و حکومت ائمه را به علم خودشان واگذار نمائیم و فقط اجمالاً معتقد باشیم که آن بزرگواران رجعت خواهند کرد.

نتیجه

تشکیل حکومت جهانی به عنوان رسالت و ماموریت اصلی امام زمان (عج) مهمترین تفاوت آن حضرت با دیگر ائمه اطهار (ع) است. رجعت در نظر علماء شیعه امری لازم است چرا که اگر برای تحقق وعده ی الهی مبنی بر حاکمیت مومنان بر روی زمین راهی به جز رجعت بهترین بندگان خدا به زندگی نیست.

دلیل ها و براهینی برای اثبات رجعت آورده شده است که به خوبی رجعت را هم از لحاظ عقلی و هم از لحاظ نقلی اثبات می کند، و همچنین در روایات علت هایی برای رجعت بیان شده است که مهم ترین آنها حاکمیت و استمرار این حاکمیت در زمین است.

منابع

1.فـیروزآبادی، مـجدالدین مـحمدبن یـعقوب،729ه ق، قاموس المحیط، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان

2.مفید، محمد بن محمد، 1022 ه ق، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، انتشارات دارالمفید بیروت، لبنان

3.موسوی، سید مرتضی، 1044 ه ق، جوابات المسائل الرازیه ، انتشارات مجمع ذخائر اسلامی، قم

4.مرحوم مظفر، محمد رضا، 1322 ه ق، عقاید الامامیه، جامعه مدرسین حوزه، قم

5.علامه طباطبایی، محمد حسین، 1360 ه ش، تفسیر المـیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم

6.طوسی، محمد بن حسن، 1067 ه ق، التبیان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم

7.طبرسی، فضل بن حسن، 450 ه ق، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد

8.ابوالفتح رازی، جمال الدین حسین بن علی، 550 ه ق، روض الجنان و روح الجنان، آستان قدس رضوی، مشهد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر