اسدالله امرایی درباره ایشی گورو و برگزیده شدن او در جایزه نوبل ادبیات گفت: اغلب آثاری که از این نویسنده به فارسی ترجمه شده است را خواندهام. رمان «بازمانده روز» ترجمه نجف دریابندری کار خیلی خوبی است. فکر میکنم برگزیده شدن این نویسنده در نوبل امسال از مواردی است که گمان نمیکنم کسی بابت آن دلخور شود. ایشیگورو به عنوان کسی که کار کرده و خوب کار کرده از نظر من شایستگی این را داشت که نوبل بگیرد. با این حال نقدهای آکادمی نوبل وجود دارد مبنی بر اینکه چرا کسانی که شایستهتر بودند جایزه نمیگیرند؛ مثلاً فونتس که جایزه نگرفت و مرد یا کَرول اوتس.
این مترجم ادامه داد: رمان «بازمانده روز» نثر متکلفی دارد. ایشیگورو مثل خیلی از نویسندگان غیرانگلیسی زبان که به انگلیسی مینویسند، نثر پرتکلفی دارد. او در این رمان یک شخصیت پیشخدمت خلق کرده که به نظرم بسیار جالب است و فکر میکنم ممکن است برای خلق این شخصیت حتی مدتی پیشخدمتی هم کرده باشد. در رمان «غول مدفون» هم فکر میکنم به همین شکل عمل کرده است تا بتواند آن شخصیت زن و شوهری را خلق کند که به دنبال پیدا کردن بچههایشان به کشورهای دیگر سفر میکنند.
او همچنین درباره ایشیگورو خاطرنشان کرد: موضوع آثار او درباره انسان امروز است که اسیر رابطههای محیطی است.
این مترجم همچنین اظهار کرد: نکته دیگر اینکه سینمایی بودن آثار ایشی گورو به دیده شدن کارهای او بسیار کمک کرده است. رمان «بازمانده روز» او و یکی دیگر از کتابهایش به فیلم تبدیل شدهاند.
او درباره مقایسه موراکامی و ایشیگورو با توجه به ژاپنی بودن هر دو این نویسندگان، ادامه کرد: موراکامی را باید در سنت ادبیات آمریکایی طبقهبندی کرد. او به شدت تحت تاثیر رئالیسم یقه چرکها است؛ رئالیسم چرک که در اینجا به اسم رئالیسم کثیف ترجمه شده است، گرایش موراکامی به ادبیات آمریکایی است. او به شدت تحت تاثیر ریموند کارور است. اما ایشیگورو در سنت ادبیات انگلیسی جای میگیرد.
امرایی درباره انتخابهای جایزه نوبل و انتقادهایی که بعضاً به این برگزیدهها میشود، گفت: کمیته نوبل مثل ارتش است و برندگانش قابل پیشبینی نیستند. حتی وقتی اشتباه میکند جایزه را برنمیگرداند.