نظارت بر کار پزشکان در قرن هفتم هجری

از آن زمان که انسان اندیشمند (۲) پای به دایره هستی نهاد و در جریان اجتماعی شدن و کسب تجربه‌ها، در کنار اموری چون کشاورزی، اهلی کردن حیوانات، شکار و غیره، به منظور رفع نیازهای نخستین زندگی اجتماعی خود، به امور دیگری چون بیماری، مرگ و حوادث طبیعی که همیشه برای او منبع اضطراب و تشویش بوده‌اند، توجه نمود، چون نمی‌توانسته آنها را از راههای علمی و منطقی ...

نظارت بر کار پزشکان در قرن هفتم هجری
از آن زمان که انسان اندیشمند (2) پای به دایره هستی نهاد و در جریان اجتماعی شدن و کسب تجربه‌ها، در کنار اموری چون کشاورزی، اهلی کردن حیوانات، شکار و غیره، به منظور رفع نیازهای نخستین زندگی اجتماعی خود، به امور دیگری چون بیماری، مرگ و حوادث طبیعی که همیشه برای او منبع اضطراب و تشویش بوده‌اند، توجه نمود، چون نمی‌توانسته آنها را از راههای علمی و منطقی توجیه کند، ناگزیر به اندیشه‌های باطل رو آورد. تا از اضطراب و ترس رها شده تسکین خاطری پیدا کند، از این قبیل است اعمال جادوئی، دخیل بستن و دعا گرفتن و نذر و نیاز و تقدیم قربانی برای علاج بیماران که وسیله تسکین در مقابل ترسها و نگرانیهای درونی است.
در منشأ بوجود آمدن این قبیل عقاید و رفتارها و باورها می‌توان گفت؛ در میان توده مردم معمولاً کسانی یافت می‌شوند که می‌اندیشند و ابداع می‌کنند، از همین گروه است که توده مردم دانش و باورهای خویش را می‌گیرد، این چنین اندیشه‌ها و تصورات که به تعبیر اگوست کنت، در نخستین مرحله از سیر تفکر و اندیشه بشر قرار داشت با ظهور اندیشه‌های عقلانی و تفکرات منطقی مبتی بر تجربه‌های علمی جای خود را به شناخت طبیعت و تفکر درباره واقعیات موجود در عالم خلقت و مفیدیت هر پدیده‌ای در سلسله نظام هستی داد و در نتیجه انسان تخیلی به انسان تجربی و عقلانی تبدیل شد و در اموری از قبیل بیماری به جای توسل به موهومات به جستجوی علت فاعلی اشیاء پرداخت که حاصل آن آگاهی علمی و اکتشافات و ابداعات در علوم تجربی از جمله دانش پزشکی بود. در نتیجه آثاری در قرون قدیم (قبل از میلاد) وسیله حکیمانی چون جالینوس و بقراط و ... تحریر یافت که امروزه به عنوان زیربنای دانش پزشکی جهان از آنها نام برده می‌شود.
مطالعه درباره خاصیت گیاهان و استفاده از آنها در علم طب نیز از همان قرون قدیم مورد توجه دانشمندان علوم طبیعی قرار گرفت و خواص گیاهان شناسائی و در معالجه بیماران مورد استفاده قرار گرفت.
با ظهور اسلام و ترجمه برخی از آثار اطبای یونان بخصوص جالینوس، بقراط و پوس‌اژینی به زبان عربی، آشنایی با طب یونان در قلمرو وسیع اسلام، سبب گردید دانشمندان و حکمای مسلمان با مطالعه آثار یونانیان، خود با کسب تجربه‌های تازه به تألیف و تصنیف کتب پزشکی دست زنند و با استفاده از روشهای سنتی در مداوای بیماران نظریات جدیدی ارائه دهند، بطوریکه در قرون بعد آثار این دانشمندان و حکیمان مسلمان که در صدر آنان باید از محمد زکریای رازی و شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا در ایران، و ابوالقاسم قرطبی، و ابن زهرا شبیلی و علی‌بن عباس و ... در سرزمینهای عربی (آسیا و آفریقا) نام برد، از عربی به لاتین ترجمه شد و مدتها به عنوان مراجع عمده در درسهای پزشکی و در دانشگاههای معتبر اروپا تدریس می‌شد.
اما آنچه در تاریخ طب اسلامی اهمیت دارد اینکه اغلب اطباء و حکیمان مسلمان به ویژه اعراب در معالجه بیماران به دو روش متعقد بودند، یکی دارو و دیگر حفظ الصحه و استفاده از عناصر طبیعت. درباره روش نخست از پیامبر اسلام منقول است که مردی در جنگ احد زخمی شد، رسول خدا دو تن پزشک را که در مدینه بودند برای معالجه آنان فراخواند، پزشکان گفتند: «ای رسول خدا، ما در روزگار جاهلیت معالجه می‌کردیم، چون اسلام آمد جز توکل راهی نیست». پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «معالجه کنید، زیرا خدا هر دردی را درمانی نهاده است». و از عبدالله بن مسعود نیز روایت شده که رسول خدا فرمود:
خداوندی دردی را نیافریده، مگر آنکه داروی آن را نیز آفریده است.
درباره روش دوم و استفاده از عناصر طبیعت، مسلمانان به ویژه اعراب به خاصیت بهداشتی آب و هوا در بهبود بیماران واقف بودند، چنانکه ابن‌رشد بر شروحی که بر کتابهای ابن‌سینا نوشته متذکر این نکته شده است که تغییر آب و هوا در بهبود، مرض سل مؤثر است و سفارش می‌کند که مسلولین در زمستان به سرزمینهای گرم سودان، حبشه و جزیره العرب بروند، روشی که امروز مورد قبول دانش پزشکی است.
علاوه بر این از لحاظ اعتقادی دستورات دین برای رعایت بهداشت و حفظ الصحه ارزش بالائی قائل است و سخنانی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی در این‌باره منقول است که مشهورترین آن «النظافه من الایمان» است و در قرآن کریم آیات چندی مستقیم و غیرمستقیم به حفظ الصحه اشاره دارد و احکامی از قبیل حکم وضو و غسل برای زدودن کثافات ناشی از عرق بدن و پاک و منزه بودن جسم به هنگام عبادت آمده است.
اصولاً ضمانت اجرای این امور نظارت حاکم است بر حرف و مشاغلی که مستقیماً با بهداشت جامعه سر و کار دارد و این کار در نظام اداری و اجرائی حکومتهای اسلامی «حسبت» گویند و عامل اجراء را «محتسب» می‌نامند.
این کلمه «حسبت» از احتساب به معنی شماره کردن و آزمودن و مراقبت کردن و به معنی تدبیر و در اصطلاح تدبیر اداره شهر است و در لغت بر کسی نهی کردن باشد و در شریعت شامل هر امر اجتماعی مشروعی است. از این‌رو گفته‌اند که امور قضائی بابی از ابواب حسبت است.
منصب حسبت، منصبی بوده است که معمولاً از جانب سلطان به کسی واگذار می‌شده است. حسبت از قدرت اجرائی زیادتر برخوردار بوده است. عامل حسبت را محتسب نامند، و از وظایف او اینکه حق بازرسی برای کشف جرم داشت، اگرچه مدعی خصوصی در میان نباشد. بعلاوه، وظیفه اصلی محتسب، اولاً نظارت بر اجرای مقررات مذهبی و منع از اعمال حرام و خلاف شرع. ثانیاً نظارت بر صحت جریان امور راجع به روابط عمومی افراد جامعه و رفاه حال و زندگی ایشان. ثالثاً جلوگیری از هنر نوع تقلب در مواد خوراکی و نظارت بر اوزان و مقادیر رایج در جامعه.
در حکومت اسلامی در آغاز حسبت جزو امور خلافت بود، چون وظیفه سلطان از خلافت جدا گشت و سلطان را در سیاست نظر عمومی پدید گشت، حسبت جزو وظیفه ولایت گشت و حسبت را نایبان در شهر و ولایت بود که از جانب او کار حسبت به گردن گیرند و اوست که هر روز در جامع (مسجد) بنشیند و نایبان او بکار پیشه‌وران و خوردنی نوشیدنی فروشان رسیدگی می‌کند.
مروری به تاریخ پزشکی در اسلام نشانه‌هائی از نظارت بر کار پزشکان و حرفه‌های وابسته به آن وجود دارد که آن را از وظایف حکومتها می‌دانستند و این نظارت از جمله کارکردهای «حسبت» است که مبتنی بر قواعد و مقررات دینی حکومتی و به منظور جلوگیری از کار آدمهای بی‌تجربه و یا کم تجربه‌ای است که به حرفه پزشکی و اجزای آن می‌پرداختند. و نظم و نسقی که در نظام تقسیم کار اجتماعی برای اداره جامعه داشته‌اند. نظارت بر امر پزشکی و نحوه اشتغال به این کار از وظایف حکومت و در سلسله قواعد «حسبت» جای مهمی را اشغال نموده است.
اگرچه اطلاعات اندکی در این‌باره در دست است و آنچه که بدان استناد می‌جوئیم مشتی است نمونه خروار، و اگر براساس روش تحقیق علمی جامعه شناسی مورد یا مواردی را به عنوان نمونه از کل در نظر بگیریم، طبق قوانین اجتماعی قابل تعمیم به کل جامعه است. از این‌رو، نمونه‌ای که در اینجا به آن استناد می‌جوئیم در حقیقت در تمامی جامعه اسلامی با همه عظمت و گستردگی آن بیش و کم وجود داشته و به آن عمل می‌شده است، نظارت بر کار پزشکان و حرفه‌های وابسته که امروز در اکثر جوامع طبق قوانین موضوعه عنوان «پزشکی قانونی» و نظام پزشکی می‌خوانند در حکومتهای اسلامی سازمانی ناظر بر کار پیشه‌وران و صاحبان حرف و اغذیه‌فروشان و پزشکان و غیره بنام «حسبیت» بوده است. از این‌رو، در این مقاله به منظور نشان دادن سابقه نظارت و کنترل امور پزشکی در جوامع اسلامی قبل از تشکیل و تأسیس سازمانهای رسمی دولتی و نیمه دولتی (پزشکی قانونی) و (نظام پزشکی) در اکثر کشورها به قرن هفتم هجری باز می‌گردیم و نمونه مستندی از نظارت و کنترل کار پزشکان و حرفه‌های وابسته به آن را از نظر خواننده می‌گذرانیم.
نمونه موردی ما کتابی است بنام «معالم القربه فی احکام الحسبه» (3) که در قرن هفتم هجری بوسیله محمدبن احمد قرشی معروف به «ابن اخوه» که خود از محتسبان سختگیر و آگاه به احکام فقهی و آشنا به مستندات احکام از آیات و احادیث بوده است. از ویژگی‌های این کتاب اینکه مؤلف تنها به بیان احکام نظری بسنده نمی‌کرد. بلکه وارد موضوعات مصادیق می‌شود و موارد عملی آنها را نشان می‌دهد و وظیفه محتسب را در هر یک از موارد یاد می‌کند. از این‌رو در این کتاب از مسائل مربوط به اقتصاد یعنی کسب و کار، پیمانه و ترازو و اوزان و مقادیر گرفته تا مسائل مربوط به امور پزشکی مانند خواص گیاهان داروئی و سایر مواد داروئی و اهمیت حرفه پزشکی و اجزای آن. همچنین مسائل اجتماعی یعنی رفتار و مناسبات مردم با یکدیگر و حسن معاشرت و منع از تجاوز و تعدی افراد به همدیگر و سرانجام درباره بهداشت عمومی گفتگو می‌کند. بهرحال، از هفتاد موضوع این کتاب تنها موضوعات زیر: در حسبت بر عطاران (فروشندگان گیاهان داروئی). در حسبت دامپزشکان- در حسبت بر فصادان و حجامان (رگ زنها)- در حسبت بر پزشکان و کحالان (چشم پزشکان). جراحان و شکسته‌بندان، مربوط به این مقال است که بطور اختصار به بیان شمه‌ای از موضوعات بالا بسنده می‌کند.
در باب بیست و پنجم «در حسبت بر عطاران» آمده است: بدان که حسبت بر عطاران از مهمترین وظایف محتسب است که باید مراقبت و بازرسی کند. بر محتسب است که تنها به کسانی که اهل خبره و باتجربه و امین و خداترس باشند داد و ستد عقاقیر (گیاهان داروئی) و اقسام عطرها را اجازه دهد. زیرا عقاقیر را جدا جدا از عطار می‌خرند و غالباً ترکیب می‌کنند، از این‌رو شخصی ناآگاه عقاقیری را به گمان آنکه مطلوب است می‌خرد و جاهل دیگری از او خریداری می‌کند و به گمان اینکه به یقین نافع خواهد بود. در دارو بکار می‌برد: اما نتیجه معکوس می‌گیرد و برای او مضر می‌شود و پیداست که در اینگونه موارد ضرر بیشتر است، زیرا عقاقیر دارای طبایع گوناگون هستند و ادویه نیز برحسب مزاجهاست، و چون این ادویه را چیزهائی جر عقاقیر افزایند آنها را می‌سوزاند. پس محتسب باید در تقلبات عقاقیر (داروهای گیاهی) مراقبت کند. زیرا برخی عطاران تباشیر را با استخوان سوخته می‌آمیزند.
گاهی افیون را که خواب‌آور است با باقلای خشک کوبیده و به قول بعضی با عدس می‌آمیزند و افیون عصاره خشخاش سیاه مصری است.
نویسنده پس از ذکر بسیاری از تقلبات عطاران و داروفروشان می‌نویسد، همه اینها تقلب و تدلیس است و محتسب باید در همه این موارد بی‌اهمال و سستی مراقبت کند و متخلف را از تخلف باز دارد.
در باب چهلم در «حسبت بر دامپزشکان» آمده است: دامپزشکی دانشی بزرگوار است و حکما در کتابهای خود آن را شرح کرده و در باب آن تصنیف‌ها ساخته‌اند. معالجه بیماری حیوانات دمی‌شوارتر از معالجه بیماری انسان است، زیرا ستوران زبان بسته‌اند و بیماری و درد خود را گفتن نتوانند. اما بیماری آنها را با احساس و بررسی می‌توان فهمید، دامپزشک باید به بیماری ستوران و معالجه آنها آگاه باشد و این شغل را باید کسی برعهده گیرد که در فنون فصد (رگ زدن) و قطع و داغ کردن و نظایر آن صاحب خبرت باشد و گرنه موجب مرگ و شکستگی ستور می‌شود و در این صورت روش و کاهش بهای آن را به طریق شرع باید بپردازد و محتسب نیز او را تعزیر کند.
در باب چهل و چهارم در «حسبت بر فصادان (رگ زدن) و حجامان آمده است با کسی که فصد (رگ زدن) می‌کند باید به دانش و امانت معروف باشد و به تشریح اعضاء رگها و عضلات و شریانها و چگونگی آنها آشنا باشد تا کار را به رگهای غیرمعهور یا در عضله و شریان را نزند، زیرا این عمل موجب مرگ انسان می‌شود. محتسب باید از فصادان تعهد بگیرد که به فصد ده تن جز با مشورت پزشکان اقدام نکنند و آنان عبارتند از کسانی که بدن سخت لاغر، بدن بسیار خشک، بدن متخلخل، بدن سفید سست (شکل) با بدن زردرنگ بی‌خون باشند و کسی که مدت درازی بیمار شده باشد، صاحب مزاج بسیار سرد و به هنگام درد سخت در این امور فصّاد باید چگونگی را روشن کند، آنگاه به فصد بپردازد.
باب چهل و پنجم در حسبت بر پزشکان، چشم پزشکان، جراحان و شکسته بندان است. نویسنده در این باب ضمن انتقاد از عدم توجه افراد به امر پزشکی به اعتبار واجب کفائی بودن آن افسوس می‌خورد که علم طب مانند علم فقه وسیله بدست گرفتن قضا و فرمانروائی و صاحب مقام بودن بر دیگران برتری جستن و غلبه بر رقیبان نیست. و در وظایف پزشک می‌نویسد: طبیب باید به چگونگی و ترکیب بدن و مزاج اعضا و بیماریهای اعضاء و علل و نشانه‌ها و داروهائی که آنها را بهبود می‌بخشد آگاه باشد و نیز تهیه دارو و روش مداوا را بداند: و هر کس چنین نباشد روا نیست که به معالجه بیماران بپردازد. بخصوص معالجه‌ای که در آن احتمال خطر باشد. و کسی را سزا نیست بدانچه آگاهی ندارد بپردازد. از رسول خدا روایت شده است که «هر که علم طب نداند و طبابت کند ضامن است».
شایسته است که طبیبان هر شهری را پیشوائی باشد (برای نظارت بر کار پزشکان) شایسته است که چون طبیب نزد بیمار آید، از سبب بیماری و درد بپرسد (مصاحبه بالینی) سپس شربتها و داروهای گیاهی بر او مقرر دارد و نسخه‌ای برای اولیای بیمار به شهادت کسانی که نزد بیمار باشند بنویسد و فردای آن روز باز نزد مریض آید و معاینه کند و قاروره او را ببیند و از وی بپرسد که آیا مرض تخفیف یافته یا نه؟ آنگاه به مقتضای حال دستورهائی دهد و نسخه‌ای بنویسد. روز سوم و چهارم و روزهای دیگر نیز چنین کند تا آنگاه که مریض بهبود یابد یا بمیرد. اگر بهبود یابد طبیب مزد و کرامت (تحفه) خود را می‌گیرد و اگر بمیرد، اولیای وی نزد حکیم شهر (نظام پزشکی) آیند و نسخه‌هائی را که طبیب نوشته است به وی عرضه کنند. اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب کوتاهی نکرده باشد، گوید اجلش فرا رسیده بود. و اگر به خلاف این باشد گوید دیه میت را از طبیب بگیرند، زیرا وی با نادانی و کوتاهی خود او را کشته است. بدین سان، در امر طب مراقبت می‌کردند تا کسی که در طب دستی ندارد بدان نپردازد و طبیب در وظیفه خود سستی نکند.
شایسته است که محتسب از طبیبان تعهدی بگیرد که بقراط از اطباء گرفت و نزد او سوگند یاد کنند که به کسی داروی زیان‌بخش ندهند و با سم ترکیب نکند و داروی سقط جنین به زنان و داروی قطع نسل را به مردان ندهند، و چون نزد مریض آیند از نگریستن به محارم چشم بپوشند و رازها فاش نسازند و هتک حرمت نکنند و از کارهای ناروا بپرهزیزند.
درباره چشم پزشکان (کحالان) آمده است که محتسب باید چشم پزشکان را با کتاب حنین بن اسحق موسوم به «مقالات ده‌گانه در باب چشم» بیازماید، هر کس از عهده آزمایش برآید و به تشریح طبقات چشم و غده‌ها و رطوبت‌های سه‌گانه و امراض سه‌گانه و بیماریهایی که فرع آن است و به ترکیب داروهای چشم و چگونگی عقاقیر آشنا باشد اجازه دهد که به معالجه چشم بپردازد. دلیل تحلیف (سوگند) را این دانسته‌اند که چون محتسب نمی‌تواند به هنگام معالجه چشم مردم حضور یابد، لذا کحالان (چشم پزشکان) بایستی سوگند یاد کنند.
درباره شکسته بندان نیز آمده است که شکسته‌بند باید استخوانهای آدمی را که 200 عدد است و 84 عدد آن بزرگتر است و نیز شکل و اندازه هر استخوانی را بداند تا به هنگام شکستگی یا در رفتن آن را به جای نخستین باز برد. وظیفه محتسب درباره این حرفه از پزشکی این که این امور را در شکسته بند بیازماید و به هر کس اجازه این کار را ندهد.
درباره جراحان نیز آمده است که جراح باید تشریح اعضای بدن انسان و عضلات رگها و شریانها و اعصاب را بداند تا به هنگام برش برای (عمل) مراقب باشد خطائی از او سر نزند که مستوجب بازخواست خواهد بود. و محتسب در این کار خود را مکلف به مراقبت و نظارت می‌داند. بهرحال، نتیجه اینکه آنچه در این کتاب آمده است اگرچه کلیاتی است از 70 موضوع مختلف در روابط اقتصادی، اجتماعی، پزشکی و فرهنگی مردم شهر و باب پزشکی و اجزاء آن بسیار ناچیز توصیف شده است ولی هدف از عنوان کردن این موضوع اولاً آشنائی با طب اسلامی است که ریشه در گذشته بسیار دور دارد، ثانیاً نشان دادن این نکته است که اصولاً نظارت و مراقبت و کنترل حرف و مشاغلی که مستقیماً با سلامتی مردم در ارتباط هستند مانند اغذیه‌فروشان و عطاران و شربت سازان و غیره، از وظایف حکومتهای اسلامی است. و منصب حسبت نیز منصبی دینی، سیاسی است که هدف آن چیزی جز رفاه و سلامت جامعه در امور مختلف به ویژه روابط بین مردم نبوده است.
ثالثاً توجه به این موضوع که بسیاری از دستاورهای غربیان در امور مختلف بویژه در این امر مهم یعنی پزشکی و اجزاء آن اگرچه جدید است و شاید در مواردی مانند پزشکی قانونی و نظام پزشکی از یک قرن تجاوز نکند، ریشه در نظام اجتماعی حکومتهای اسلامی دارد. از این‌رو، می‌توان گفت که مطالعه آثار و نوشته‌های دانشمندان و نویسندگان مسلمان اعم از ایرانی یا عرب در قرون اخیر بوسیله مستشرقین همیشه و در همه حال راهگشای تحولات علمی، اجتماعی و حتی سیاسی در نظاماتن حکومتی و تحولات علمی آنها بوده است که این نمونه کوچکی از آنهاست که نشان می‌دهد پیش از آنکه در غرب چنین سازمانهائی برای نظارت در امر پزشکی و حرفه‌های وابسته به آن تأسیس می‌شود در شرق بویژه در جوامع اسلامی این چنین کنترل و نظارتی در محدوده وظایف محتسب و از کارکردهای حسبت که از ارکان حکومت اسلامی بوده است.
والسلام

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشگاه تهران
2- Homo-Sapiens
3- این کتاب به فارسی به عنوان «آئین شهرداری» ترجمه و منتشر یافته است.
برخی از منابع و مأخذ
1- اصطلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی- تألیف حسن انوری
2- تمدن اسلام و عرب تألیف کوستاولوبون
3- تاریخ طب در ایران تألیف دکتر محمود نجم آبادی
4- دستورالکتاب فی تعیین المراتب تألیف محمدبن هندوشاه نخجوانی
5- سیرالملوک خواجه نظام الملک
6- لغت‌نامه دهخدا
7- مبادی و اصول جامعه‌شناسی حشمت اله طبیبی
8- معالم القربه فی احکام الحسبه محمدبن محمدبن احمد قرشی (ابن اخوه)

منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر