«فضایل» جمع «فضیلة» در چند معنا استعمال شده که «اضافه»، «معروف» و «برتری» از جمله آن معانی است.[1] این واژه آن گونه که در الصحاح آمده است دلالت بر نوعی کمال می کند؛ ازاین رو مخالف آن را واژه «نقص» دانسته اند.[2] در این تعریف، «فضیلت» به معنای «برتری نسبت به أقران و رقیبان همتراز» است، اما در اخلاق، به مفهوم «صفت پسندیده» و جمع آن «فضایل» است و در مقابل اصطلاح «رذیلت» به معنای «صفات زشت و ناپسند» قرار دارد که با واژه «رذایل» جمع بسته می شود. ازاین رو علم اخلاق از منظر بسیاری از اندیشمندان، دانشی است که در باره فضایل و رذایل اخلاقی بحث می کند.
دین و اخلاق
اخلاق در کنار احکام و عقاید، سه موضوع کلانی است که آموزه های دینی را تشکیل می دهد؛ یعنی آنچه را که با نام «دین» به یادگار مانده است، می توان به این سه حوزه تقسیم کرد. آموزه های اخلاقی، بخش وسیعی از معارف دینی ما را تشکیل داده است که بدان معناست که دست کم، «اخلاق دینی» به «آموزه های دینی» به شدت نیازمند است. به نظر می رسد اگر عقل را در فهم و درک حُسن و قبح توانمند بدانیم، باز هم نمی توان آن را در اخلاق، از دین و آموزه های آن بی نیاز دانست؛ زیرا عقل در احکام کلی توانمند است اما در جزئیات چاره ای جز پناه بردن به تعالیم دینی ندارد. البته اخلاق از چند جهت به دین نیازمند است، مانند چیستی و تعریف مفاهیم اخلاقی؛ تعیین ملاک اخلاقی بودن افعال؛ تأیید گزاره های عقلی- اخلاقی؛ مقام تحقّق و ضمانت اجرا؛ قدسیت و تعالی بخشی گزاره های اخلاقی حاصل از عقل؛ ارائه الگوی اخلاقی؛ تعیین اهداف؛ تبیین و شرح احکام جزئی اخلاقی که برای عقل به آسانی قابل کشف و فهم نیست.[3]
رابطه اخلاق و قرآن
پس از بیان رابطه دین و اخلاق، شاید اشاره به رابطه اخلاق با قرآن چندان ضرورت نداشته باشد؛ زیرا قرآن که نخستین و البته معتبرترین سند معارف دین اسلام به شمار می آید، آیات اخلاقی بسیاری دارد که هر خواننده ای را مجاب می کند که میان قرآن کریم و اخلاق، ارتباط محکمی وجود دارد. یکی از اساسی ترین محورهای ارتباط قرآن و اخلاق، موضوع «تهذیب اخلاق» است. قرآن کریم بعد از یازده سوگند، سعادت انسان را در گرو تزکیه نفس می داند و می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها.[4] به علاوه قرآن کریم برای تهذیب اخلاق و رسیدن به کمالات و درک معارف دین، برنامه ویژه و اختصاصی دارد که از اساسی ترین محورهای معارف غنی قرآن کریم به شمار می رود. به هر تقدیر وجود آیات بی شمار در موضوعات اخلاقی، تردیدی برای مخاطبان باقی نمی گذارد که بخش وسیعی از آموزه های اخلاقی دین را می توان و البته باید از قرآن کریم فرا گرفت و در حقیقت، قرآن منبع اصلی درک معارف اخلاقی دین است.
اثر پیش رو، خود گواهی است بر رابطه اخلاق و قرآن؛ چرا که در آن تلاش شده است دیدگاه قرآن کریم در باره فضایل اخلاقی نشان داده شود.
شاکله انسانی
شاکله انسان ها از مجموعه ای از صفات اخلاقی پسندیده و ناپسند تشکیل شده است. صفات اخلاقی پسندیده را در علم اخلاق «فضایل» و صفات ناپسند را «رذایل» می نامند. رفتارهای آدمی غالباً از این صفات اخلاقی سرچشمه می گیرد. در آغاز، ذکر چند نکته پیش فرض در باره صفات اخلاقی ضروری است:
1.شاکله انسان ها، همان سرشت و طبیعتی است که شخصیت هر فرد بدان شکل گرفته است. با شکل گیری شاکله انسان، رفتارهای او متناسب با آن شاکله یا طبیعت صادر می شود.[5] یکی از عوامل شکل دهنده شاکله، خُلق و خوی آدمی است. ازاین رو شاکله بر رفتار تأثیر می گذارد؛ زیرا خُلقیات بخش اصلی شاکله انسان را تشکیل می دهد. قرآن کریم در تأثیر شاکله یا طبیعت هر فرد در رفتارهایش می فرماید: قُلْ کلٌّ یعْمَلُ عَلی شاکلَتِهِ فَرَبُّکمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبِیلًا.[6] بگو: هر کس مطابق ذات و طبیعت خود رفتار می کند و پروردگار تو به هر که هدایت یافته آگاه تر است.
برخی مفسران شاکله را به معنای «نیت» دانسته اند؛[7] یعنی هر کس مطابق نیت خود عمل می کند. برخی دیگر شاکله را به معنای «عادت و روش» دانسته اند.[8] اما روشن است که در شرایط یکسان، رفتار انسان شجاع با ترسو، بخشنده با بخیل، و زیرک با ابله یکسان نخواهد بود؛ زیرا شاکله و شخصیت هر یک از این افراد، متفاوت است و مجموعه ویژگی های فرد است که رفتارهای او را شکل می دهد. به هر حال همان گونه که در ضرب المثل فارسی نیز آمده است «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، رفتار انسان ها، نماینده آن شخصیت و نیز افکار و عادات و خلقیاتی است که در ضمیر فرد، ثابت و راسخ شده است.[9]
2.برخی از صفات اخلاقی تشکیل دهنده شاکله انسان، منشأ غیر اختیاری مانند وراثت دارد و برخی نیز برخاسته از اراده و اختیار خود آدمی است؛ یعنی صفات اخلاقی انسان که بخشی از شاکله او را تشکیل می دهند، می توانند شکل گرفته از اختیار انسان باشند و یا بدون اختیار در ضمیر او نهادینه شده باشند.[10]
3.انسان در تعدیل و تغییر صفات اخلاقی خویش، صاحب اختیار است و با عزم و اراده می تواند برای اصلاح ویژگی های اخلاقی خود گام بردارد و به دنبال آن شاکله خود را تغییر دهد تا متناسب با آن تغییر، رفتارش نیز تغییر کند. البته باید توجه داشت که شاکله در نوع رفتار و ایجاد خُلق و خوی انسان نقش زیادی دارد، اما هرگز اختیار فرد را از او نمی گیرد و او را مجبور به انجام رفتار یا برگزیدن اخلاقی خاص نمی کند.[11] علامه طباطبایی در این باره می نویسد: خلق و خوی افراد، هیچ وقت آنها را به انجام کارهای مناسب با خود مجبور نمی کند، و اثرش به آن حد نیست که ترک آن کارها را ناممکن سازد و در نتیجه، عمل اختیاری نباشد و جبری شود. خلاصه این که شخص عصبانی در عین این که عصبانی و دچار فوران خشم است، باز هم می تواند از انتقام صرف نظر کند. شخص شکم باره نیز نسبت به فعل و ترک عمل مناسب با خلقش، اختیار دارد و چنان نیست که شخص شهوتران در آنچه که به مقتضای خواست شهوتش می کند مجبور باشد، هر چند که ترک عمل مناسب با اخلاق و انجام خلاف آن، دشوار و در پاره ای موارد در غایت دشواری است.[12]
4.بر اساس آنچه گذشت، میان صفات اخلاقی و رفتار اخلاقی، رابطه نزدیکی برقرار است. بسیاری از رفتارهای اخلاقی انسان، از صفات اخلاقی او سرچشمه می گیرد. در این صورت، رفتارها متجلی کننده و هویداکننده صفات اخلاقی صاحب آن رفتارند. بنابراین با دیدن رفتار خاص می توان فهمید آن فرد از چه صفت اخلاقی برخوردار است؛ زیرا صفات اخلاقی امور درونی اند و رفتار متناسب و همخوان با آن صفت، دلیل و گواه بر وجود آن صفت در صاحب آن رفتار است. اما رفتارها همیشه نمایانگر صفت اخلاقی نیستند؛ زیرا گاهی صاحب رفتار با سعی و تلاش می خواهد صفتی اخلاقی در خود ایجاد کند یا از خود دور سازد. در این حالت، او مجبور است با تمرین و تکرار رفتار خاص، برای تحقق هدف خود تلاش کند. ازاین رو رفتارهایی که با تلاش و کوشش و برای دستیابی به فضیلتی اخلاقی یا دور ساختن رذیلتی اخلاقی صادر می شود، سازنده صفتی اخلاقی اند، نه نمایان کننده آن.
برای بیان رابطه رفتار با اخلاق، شکل ذیل راهنمای خوبی به نظر می رسد: این شکل نشان می دهد رفتارها می توانند منجر به ایجاد صفت اخلاقی در ضمیر انسان ها شوند و پس از ایجاد آن صفت اخلاقی، رفتارهای بعدی متناسب با آن صفت اخلاقی از آن صفت نشأت می گیرد بی آن که به تأمل و زحمت یا مشقت نیاز باشد.
5.همان گونه که بیان شد صفات تشکیل دهنده شاکله انسان، منشأ رفتارهای اوست، اما شاکله آدمی نیز با تغییر صفات اخلاقی، تغییریافتنی است؛ یعنی هر کس می تواند با تلاش مستمر، برای تغییر خصوصیات اخلاقی خود اقدام کند و در آن موفق شود و آن گاه که توانست برخی خصوصیات اخلاقی خود را تغییر دهد، موفق به تغییر شاکله خود نیز شده است. البته ممکن است تغییر برخی ویژگی ها که منشأ وراثت دارند بسیار دشوار باشد.
انسان می تواند هر یک از دو عمل خوب یا بد را انتخاب و پاداش مناسب آن را نیز از خدای متعال بگیرد؛ چنان که قرآن کریم فرموده است: وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یری ثُمَّ یجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی.[13]و نیست آدمی را مگر جزای آنچه خود سعی کرده و این که نتیجه سعی خود را به زودی خواهد دید و به طور کامل جزای تلاش خود را دریافت خواهد کرد. در شکل زیر رابطه شاکله انسان و اخلاق و رفتار او نشان داده شده است.
پی نوشت ها
[1] العین، ج 7، ص 45.
[2] الصحاح، ج 5، ص 1791؛ لسان العرب، ج 11، ص 524.
[3] ر. ک: فصل نامه علمی- پژوهشی اندیشه نوین دینی، س 3، ش 10، پاییز 1386، «تحلیل و بررسی وابستگی اخلاق به دین»، هادی فنایی.
[4] شمس: 9 و 10.
[5] التبیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 514.
[6] اسرا: 84.
[7] ر. ک: تفسیر القمّی، ج 2، ص 26؛ تفسیر الصافی، ج 3، ص 213.
[8] ر. ک: مجمع البیان، ج 6، ص 673.
[9] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 190.
[10] ر. ک: تفسیر من وحی القران، ج 14، ص 216.
[11] همان.
[12] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 190.
[13] نجم: 39- 41.