هفته نامه چلچراغ - سام دلیری: ماریو بالوتلی سال 1990 در یک خانواده مهاجر و فقیر غنایی در شهر پالرمو به دنیا آمد. تنگ دستی و زندگی مشقت بار والدین، شرایط دشواری را از بدو تولد به او تحمیل کرد. رز و توماس توان نگهداری از فرزند را نداشتند و دست به دامان سرویس های اجتماعی شدند. پس از مدتی فرانچسکو بالوتلی، مرد ثروتمند ایتالیایی، پیشنهاد بر عهده گرفتن مسئولیت نگهداری از بالو را برای شان فرستاد. آنها با شادمانی و بی درنگ پذیرفتند و کودک سه ساله خویش را به او سپردند.
بی گمان ماجراهای پر فراز و نشیب سال های آغازین زندگی، آثار مخربی بر روح و روان ماریو نحیف گذاشتند و دگرگونی های بزرگ فرهنگی و تحولات نا به هنگام محیط رشد و پرورش، آینده حرفه ای او را به شدت تحت الشعاع خویش قرار دادند. گذشته ای که تا امروز رهایش نکرد و هر از گاهی به اشکال گوناگون و نامیمون خللی فلج کننده بر سر راه پیشرفت و تعالی او می تراشد.
از اصل مطلب دور نشویم. بالوتلی خیلی زود هنر نهفته را بروز داد و استعداد شگفت انگیز در فوتبال را به رخ اطرافیان کشید. او کارش را در باشگاه لومتزانه شروع کرد. به سرعت به تیم اصلی راه یافت و در سری C ایتالیا به میدان رفت. روند رعدآسای ترقی ملموس بود. گویی ابر و باد و مه و خورشید دست در دست هم گره زدند تا دروازه های بخت و اقبال را به روی سوپرماریو بگشایند و شوکت و خوشبختی بی مانندی را برای او به ارمغان آورند.
روی خوش زندگیسال 2006 در حالی که تنها 16 سال داشت، به اینترمیلان پرآوازه پیوست. با وجود آن که قد علم کردن در بین سلاطین اسم و رسم دار و رسیدن به ترکیب اصلی آبی و مشکی پوشان به غایت دشوار بود، بالوتلی ارزش های ناب را به منصه ظهور رساند و در قامت جوانی توانا و آینده دار شهره عالم گشت. نراتزوری سکوی پرتاب پرخیز و منفعتی شد و طعم شیرین اولین و آخرین قهرمانی در چمپیونزلیگ را به بالوتلی چشاند. سوپرماریو پس از چهار فصل موفق برای پیشرفت باشکوه تر و فتح قله های رفیع تر جلای وطن کرد. آیکون سیتیزن به سبب حضور سرمربی سابق و فضای ایتالیایی حاکم بر آن به سایر پیشنهادات می چربید. همین مزیت قابل عنایت محرکی شد تا ماریو از بین گزینه های متنوع، منچسترسیتی را برگزیند.
او با مانچینی سه فصل رویایی را در جزیره تجربه کرد و در 54 بازی 20 گل به ثمر رساند. اما کارنامه قابل قبول و اعتقاد سرمربی سیتی، جوان سرکش سرزمین چکمه ای را به غل و زنجیر تعهد نکشید. او از تمرینات سخت و پرفشار گریزان بود و چون شخصیت متزلزل و ضعیفی داشت، اهل جنگیدن و استقامت در برابر دشواری ها نبود. لاجرم راه بازگشت به خانه را در پیش گرفتن و در ژانویه 2013 با قراردادی پنج ساله به ارزش 22 میلیون یورو راهی میلان شد.
او زیر نظر آلکری نیز عملکرد مطلوبی داشت و در 50 دیدار 30 گل به ثمر رساند. افسوس که سقف رویاهای یاغی آتروزی کوتاه بود. شهرت و ثروت تمام ابعاد آمال و آرزوهای او را تشکیل می دادند و فوتبال تنها جنبه ابزاری داشت. با کابوس وحشتناک جام جهانی 2014 ورق به بدترین شکل ممکن برگشت. تساهل و تسامح اولین سیلی دردناک را بر گونه بالوتلی نواختند و با شیبی مخوف، ارج و قرب او را به باد دادند و قصه پر غصه ای را برای مهاجم متکبر و سطحی نگر تیم ملی ایتالیا رقم زدند.
از عرش یورو 2012 تا فرش جام جهانی 2014ماریو بالوتلی همراه با تیم ملی ایتالیا دو تورنمنت بزرگ را تجربه کرد. در یورو 2012 با نمایش های ماندگار چشم ها را به قابلیت های خود خیره کرد و کارشناسان و فوتبال دوستان حیرت زده را انگشت به دهان گذاشت. او پس از گلزنی با ضربه سر به آلمان، با یک شوت سرکش تور دروازه مانوئل تویر را به لرزه در آورد. با چهره ای مصمم پیراهنش را در آورد و بالاتنه عضلانی اش را به رخ تماشاگران و دوربین های تلویزیونی کشید.
بازیکن 21 ساله لاجوردی پوشان در پایان رقابت ها یکی از بهترین های جام ملت های اروپا شناخته شد و به عنوان پدیده ای نوظهور در صدر اخبار رسانه های معتبر جهان قرار گرفت اهالی سرزمین چکمه ای الماس سیاه را با نهایت احترام بر شاه نشین فوتبال ایتالیا نشاندند. در کوی و برزن با آب و تاب از مهارت های متنوع و وسیع سوپرماریو سخن به میان آوردند و او را مهره کلیدی آتروزی در جام جهانی برزیل قلمداد کردند.
دریغا، پیش داوری های خوشبینانه درست از آب در نیامدند. برزیل برای سربازان آلگری به گردابی هولناک مبدل شد و شکست ناباورانه برابر کاستاریکا و اروگوئه رویاها را نقش بر آب کرد. حذف زودهنگام توفانی ویرانگر به راه انداخت و بالوتلی جوان را در مسلخ ناکامی، بی رحمانه قربانی کرد.
حرف و حدیثی در عملکرد ضعیف و به دور از انتظار ماریو وجود نداشت. او کار مفیدی در جام جهانی انجام نداد. مثل یک پیرمرد در زمین حرکت می کرد و در حملات بسیار ناکارآمد و خنثی بود. منتهای مراتب آماج حملات و انتقادات کشنده بیشتر از همه اعضای تیم، به سوی بالوتلی شلیک شدند و شماره 9 مغموم را با سرزنش و ملامت به سوی دروازه های خروجی تیم ملی هدایت کردند. ضعف و کاستی های ریشه دار شخصیتی اجازه هضم وقایع تلخ برزیل را از ماریو احساساتی گرفتند و محرکی شدند تا سقوط به ورطه ندانم کاری شدت ترسناک تری بگیرد.
با وجود آن که بالوتلی در اولین لیست آنتونیو کونته جایی نداشت، سرمربی ایتالیا برای دیدار مقابل کرواسی و آلبانی به او اعتماد کرد. این اتفاق مسرت بخش می توانست استارت نجات بخشی برای فروغ مجدد باشد. در کمال تأسف ملی پوش سیه چرده آتزوری قدر و قیمت توانمندی ها را ندانست و به اندازه کافی بلندپرواز و جاه طلب نبود. اشتباهات مهلک و پشت گوش انداختن اصول و قواعد حرفه ای، آهسته از بازیکن تمام عیار یورو 2012 اوکراین و لهستان، مهره ای از دست رفته و سوخته ساخت.
شواهد و قرائن حاکی از آن بود که سوپرماریو با سرمربی سختگیر ایتالیا بر سر نیمکت نشینی احتمالی در یورو 2016 وارد مجادله و بگومگو شد. و از این رو آنتونیو بی سروصدا او را از اردو اخراج کرد. هر چند کونته این ماجرا را تکذیب کرد و گفت ارزیابی ها در مورد شاگردانش را نزد خود نگه می دارد. ولی سرمربی تازه وارد لاجوردی ها مصلحت تیم را بر همه چیز ارجح می شمرد و برایش تبصره و استثنایی وجود نداشت. لاجرم تکلیف با اخراج محترمانه تعیین شد. شکاف عمیقی بین بالو و تیم ملی ایتالیا شکل گرفت و حسرت و داغ جانکاه پوشیدن پیراهن تیم ملی ایتالیا را تا امروز پابرجا و محفوظ نگه داشت.
سراب وهم آلود مرسی سایدی
بالوتلی تغییر دوباره تیم و خروج از سری A را پله بعدی ترقی دانست و برای تکرار موفقیت های تحسین برانگیز منچسترسیتی، روانه جزیره شد. مهاجم دردسرساز میلان با انتقالی 20 میلیون یورویی پای به آنفیلد پرهیاهو گذاشت. حمایت طرفداران چشمگیر بود و او با پشتوانه ای مستحکم، فصل تازه ای را زیر نظر برندن راجرز شروع کرد.
هدف سرمربی لک لک ها از خرید الماس سیاه، پر کردن جای خالی لوییس سوارز در خط حمله بود اما نمایش های پر انتقاد و ضعیف بالوتلی نشان داد که در مورد مقایسه او با سوارز غیرقابل جایگزین، اغراق شد. سبک زندگی ماریو همچنان بر پاشنه حواشی مشکل ساز می چرخید و این کج اندیشی او را به ناکجاآبادی رساند که احدالناسی باور نمی کرد. خیلی زود درگیر دعواهای نژادپرستانه شد و چند مرتبه در کلوپ های شبانه دیده شد. او هیچ گاه برای قرمزها بازی های قابل توجهی انجام نداد و با تنها 2 گل زده نمره منفی خجل کننده ای در کارنامه فوتبالی خود ثبت کرد. راجرز در نهایت به انتخاب اشتباهش اعتراف کرد و از جمع مرسی سایدی ها کنار گذاشت.
بازگشت غریبانه به میلانبازگشت به فوتبال پر التهاب جزیره برای بازیکن جنجالی ایتالیا خوش یمن نبود. بالو قدرت و مهارت تطبیق با فضای متفاوت لک لک ها را نداشت. او نیاز به یک اتمسفر آرام و بی تنش داشت و توقع چنین محیطی در باشگاه لیورپول یک زیاده خواهی مضحک بود. بی گمان بازگشت به میلان عقبگردی غیرقابل کتمان محسوب می شد. این مسیر را خطاها و افکار غیر حرفه ای ستاره رو به افول سیتی به او تحمیل کردند و راه را بر روی درخشش بیشتر و ارجمندتر مسدود کردند.
منتها الماس از قیمت افتاده باز بر طبل توخالی ایمان به توانایی خویش می کوبید و با خودفریبی، منتقدان را دروغگو خطاب می کرد. کار به جایی رسید که گالیانی ابتدا خبر بازگشت ملی پوش سابق را تکذیب کرد و پس از کشمکش های زیاد و با اکراه، درهای اردوگاه روسونری را به روی بالوتلی گشود. رئیس که نمی خواست بی گدار به آب بزند، بندهای اخلاقی ویژه ای را در قرارداد ماریو گنجاند و از او خواست تا از رفتارهایی که به چهره باشگاه لطمه می زند، پرهیز کند.
بازگشت به سن سیرو معجزه نکرد و همان طور که پیش بینی می شد، بازی های بالوتلی چنگی به دل نزدند. مصدومیت بلندمدت و عدم آمادگی بدنی و فنی پس از آن، مزید بر علت شد تا کما فی السابق خسارت استفاده از بالوتلی بر منفعتش بچربد. بدین سان مدیران میلان عطای همکاری با یاغی بداخلاق را به لقایش بخشیدند. حاضر به عقد قرارداد دائمی با ماریو نشدند و عذرش را خواستند.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزافچرخه باطل تباهی و پایمال کردن فرصت های کم نظیر، کرخت و بحرانی شدند. سهل انگاری و نگرش معیوب با بی رحمی تمام، تیشه بر ریشه مرغوبیت بالای تکنیکی و فیزیکی الماس سیاه زدند و ترکش های ویرانگر و پر گزندش، سوپرماریو را مستاصل کردند. پس از فصل مأیوس کننده، راجرز از مرسی سایدی اخراج شد و یورگن کلوپ سکان هدایت سربازان آنفیلد را بر عهده گرفت. سرمربی جدید بی درنگ نسبت به ادامه همکاری با ماریو به جمع بندی رسید. کلوپ خیلی واضح و شفاف به بالو گوشزد کرد کهدلیلی ندارد در باشگاهی بماند که شانسی برای بازی در آن ندارد و با تبعیدش به تمرینات تیم جوانان، تراژدی اسفناکی را برای مهاجم پر دردسر رقم زد.
بالوتلی بعد از دوران تحقیرآمیز حضور در لیورپول، خواهان بازگشت به ایتالیا شد. گمانه زنی های زیادی در مورد باشگاه آینده او توسط رسانه ها مخابره شد. منتها در واقعیت خبری از دعوتنامه رسمی نبود و تیم های بزرگ اروپا برای جذب مهاجم غیرقابل اعتماد و نامتعادل قرمزها اشتیاق عملی و جدی نشان نمی دادند.
سوپرماریو پس از کش و قوس های فراوان و در بین گزینه های محدود به نیس پیوست. بسیاری از کارشناسان فرانسوی به مدیران باشگاه طعنه زدند و خرید پر سروصدای نیس را قماری با کمترین بخت توفیق دانستند. برخلاف تصورات، بالوتلی در اولین دیدار برای باشگاه جدیدش 2 گل به المپیک مارسی زد و در پیروزی 3-2 نیس نقشی برجسته داشت. شروع عالی مهاجم مشهور ایتالیایی با کمی افت و خیز تا امروز تداوم یافت. او در فصل 2017-2016 در 20 بازی گل به ثمر رساند و در فصل جاری نیز تاکنون با 9 گل زده از مربیان و طرفداران نیس نمره عالی دریافت کرد.
باری، آرامش نسبی حاکم بر لوشامپیونا بسیاری از دست اندازهای کمرشکن سابق را رتق و فتق کرد و با تزریق خودباوری بستر را برای بازگشت پرصلابت مهیا کرد. از طرفی الماس سیاه در خارج از زمین و زندگی شخصی محتاط تر عمل می کند و در تمرینات سختکوشی بیشتری به خرج می دهد؛ موهبتی که در چگونگی عملکرد بالو کاملا مشهود است.
در دو دهه اخیر تک روی و خودخواهی جایش را به از خود گذشتگی و کار تیمی داد. و جنگندگی و بازی پر شور و تکاپو جایگزین بی تفاوتی و کم تحرکی شد. بالوتلی به اندازه کافی زمان را تباه کرد و موقعیت های عالی را به ویرانی کشاند. با این حال زندگی کماکان در جریان است و او هنوز با خط پایان فاصله دارد. بی شک نیس آخرین مجال برای بهره برداری از تجربیات گرانقدری خواهد بود که بهایش با تاراج بهترین سال های عمر سوپرماریو پرداخت شد.
برای اوج گیری مجدد گریزی غیر از تغییر اساسی در نگرش وجود ندارد. ماریو مهاجمی بسیار تکنیکی و باهوش است و از مهارت گلزنی فوق العاده و دیدی وسیع سود می برد. در فوتبال غیرممکن معنا و مفهوم ندارد. آری، او می تواند به همان فوتبالیست شش دانگ و الهام بخشی تبدیل شود که آتروزی بر روی شانه های پر قدرتش پیش می رفت، به شرطها و شروطها!