گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خسروشاهی
گفته می شود که بعد از تبعید و زندانی شدن ، آقای اخوی با آیت الله قاضی اختلاف نظر شدیدی پیدا کردند که موجب مشکلاتی در محیط آذربایجان گردید ؟
البته من در تبریز نبودم ، ولی از ماهیت و علل این امر کاملا آگاه بودم و در دیداری با اخوی هم من اصرار بر روشن شدن حقیقت داشتم که ایشان مطالبی را بیان داشت به شرط آنکه تا در حال حیات هستم ، نقل نکنم ... ولی من به خاطر همان مصالح کلی ، حتی پس از وفات هم مایل نیستم آنها را مکتوب سازم و امیدوارم که آن دو بزرگوار در محضر حق تعالی ، همانطور باشند که قرآن می فرماید :«ادخلوها بسلام آمین و نزعنا ما فی قلوبهم من غلّ اخوانا علی سرر متقابلین ». مرحوم امام خمینی در پاسخ نامه من درباره ی این قبیل اختلافات آقایان تبریز - مربوط به اختلافات مرجعیت - مرقوم داشته اند که بنده «به هر نحوی که صلاح » می دانم در رفع اختلاف کلمه آقایان بکوشم و این البته نشان دهنده لطف و حسن نظر امام نسبت به اینجانب بود. متن نامه چنین است:
«بسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای سید هادی خسروشاهی دامت افاضاته
به عرض می رساند مرقوم محترم که حاوی تفقد آن جناب بود، موجب تشکر گردید . از گرفتاری تجار محترمی که مرقوم داشته بودید متأثر شدم و از خدای متعال رفع گرفتاری آنان و اصلاح امور عموم مسلمانان جهان را مسئلت دارم . جنابعالی کوشش نمائید در این موقعیت از اختلاف کلمه آقایان محترم که مرقوم فرموده بودید به هر نحو صلاح می دانید جلوگیری فرمائید که وسیله برای پیشرفت مقاصد شوم دشمنان اسلام خدای نخواسته فراهم نشود و ان شاء الله با اتحاد کلمه، مشکلات موجود را برطرف نمائیم. دوام توفیقات آن جناب را در خدمت به دیانت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته تاریخ 28 ربیع المولود 84.
ممکن است در آنجا صاحبان اغراض نسبت هایی به حقیر له یا علیه بدهند. بنده در این میدان ها داخل نیستم .
روح الله الموسوی الخمینی
آیا همکاری مشترک تا پیروزی انقلاب ادامه یافت ؟
متأسفانه در تبریز اختلافاتی پیش آمد و همکاری کاملی بین همه علما از بین رفت ... نکته اصلی اختلاف هم باز مسئله « مرجعیت »! بود که هر کدام از آقایان ، یکی از مراجع قم یا نجف و مشهد را معرفی می کردند و در نتیجه تشتتی بر اوضاع حاکم شد ، البته اخوی تا آخرین روز زندگی به نحوی به مبارزه ادامه داد ، ولی تقریباً یک سال پیش از پیروزی انقلاب به رحمت حق پیوست که آن هم به نظر من از «الطاف خفیه حق»بود ... چون اگر زنده مانده بود ، با پاره ای امور - مثلاً مانند موسیقی ؟- به مخالفت برمی خواست و این به صلاح انقلاب نبود .
البته نظر کلی من در این رابطه آن است که ساواک به هنگام اقامت آقایان در تهران ، برای درهم شکستن وحدت رهبری در تبریز که به عهده این آقایان بود ، توطئه ای را اجرا کرد که موجب تخریب روابط بین این دو بزرگوار گردید ... و متأسفانه مراجعت زود هنگام آیت الله قاضی به تبریز و به تنهایی - و حتی بدون اطلاع دیگر آقایان تبعید شده از تبریز - موجب تکدر خاطر آقایان تبعیدی ، به ویژه اخوی ما گردید تا آنجا که من در تهران ، در اقامتگاه اجباری شان در خیابان شاهپور ، ایشان را خیلی آشفته و متأثر دیدم. وقتی علت را جویا شدم ، دیدم که از بازگشت بدون اطلاع آقای قاضی به شدت رنجیده اند و آن را در واقع نوعی عدم همراهی و یا به اصطلاح دوستان امروزی «انحصارطلبی » و «تمامت خواهی »! در اداره امور مبارزه و مصادره کامل آن ، تلقی می کردند که برای استمرار آینده مبارزه ، این روش را خطرناک و مضر می دانستند .
مراجعت ایشان به تبریز از طرف مردم و رژیم چه واکنشی داشت ؟ آیا حوادث تازه ای رخ نداد ؟
ایشان در تاریخ چهارم اردیبهشت 43 به تبریز مراجعت نمود که با استقبال پرشکوه مردم روبرو شد ... اخوی بازاری ما ، یعنی آقای حاج سید جعفر خسروشاهی حفظه الله (ابوی جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سید رضا خسروشاهی که از اساتید دروس خارج فقه و اصول و فلسفه در حوزه علمیه قم می باشد)، در برگزاری این استقبال سهم به سزائی داشت و حتی اشعاری در پشتیبانی از مبارزه و علمای تبعیدی در منزل ایشان قرائت کرد که موجب دستگیری و زندانی شدن ایشان گردید ... ولی پس از آن استقبال ، در روز پنجم اردیبهشت 1343 خفاشان رژیم شاه به منزل ایشان هجوم بردند و ایشان را نجات دادند مجدداً دستگیر و به تهران منتقل نمودند و افراد مسئول از استقبال را هم بازداشت کردند و به زندان انداختند!
بعضی ها مدعی شده اند که آیت الله قاضی از طریق هیراد ، رئیس دفتر شاه ، نامه ای برای او ارسال و از علمای تبریز، از جمله جناب عالی «شکایت» کرده اند.
نسخه ای از این نامه منصوب به ایشان در همان ایام به دست بنده رسید که همین امر - توزیع نامه - موجب شک من گردید . در آن نامه، علما و وعاظ مبارز تبریز، وابسته ! به ساواک ! معرفی شده بودند و حقیر هم به عنوان «راس فتنه »!و یا «تولید کننده انقلاب » قلمداد شده بودم...به نظرم این یکی دیگر از توطئه های ساواک برای ایجاد اختلاف بین علمای مبارز بود ... و من هرگز نمی توانم تصور کنم که این سعایت از طرف ایشان صادر شده باشد. شأن ایشان بالاتر از این حرف ها بود ،اما متاسفانه تکذیب رسمی از ایشان در این زمینه منتشر نگردید و گویا در خاطرات خودشان که در تبعیدگاه بافق نوشته اند ، به این امر پرداخته اند که متاسفانه همچنان مخطوط مانده و به دست چاپ سپرده نشده است. متن این نامه در کتاب « زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبائی» تالیف آقایان رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاده ، چاپ نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی و در کتاب «انقلاب نامه » مرحوم آقای بکائی چاپ تهران به عنوان نقد و بررسی نقل شده است .
گفتید که آیت الله اخوی ، قبل از پیروزی انقلاب رحلت نمود. واکنش آیت الله قاضی نسبت به این موضوع چگونه بود؟
پس از رحلت اخوی ،آیت الله قاضی علاوه بر شرکت در همه مجالس بزرگداشتی که در محلات و مساجد مختلف شهر برگزار می شد، به مناسبت هفتمین روز درگذشت ایشان مجلس ترحیم پرشکوهی در مسجد خودشان در بازار -مسجد مقبره - برگزار کردند و ایشان را «سید الفقهاء و المجتهدین آیت الله آقای حاج سید احمد خسروشاهی اعلی الله مقامه » نامیدند و «در این ضایعه ، خسارت علمی بزرگی بر جامعه علم و فقاهت وارد گشته و یک شخصیت بارز دینی از صف مبارزه اسلامی از دست رفته »تلقی کردند .
متن اعلامیه ایشان چنین بود :
«ثلمه فی الدین لا یسدها شی ء»
نظر به فرا رسیدن اولین هفته رحلت اسفناک حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین سید الفقها ء و المجتهدین آیت الله آقای حاج سید احمد آقا خسروشاهی اعلی الله مقامه که با فقدان عظیم خویش قلوب عموم علمای اعلام و قاطبه اهالی محترم و علاقه مندان را جریحه دار نموده و در این ضایعه خسارت علمی بزرگی بر جامعه علم و فقاهت وارد گشته ویک شخصیت بارز دینی از صف مبارزان اسلامی از دست رفته ، مجلس ترحیمی روز پنجشنبه 12 رجب مطابق 9 تیر ماه از ساعت 8 صبح در مسجد مقبره منعقد و ساعت 10/5 ختم خواهد شد.
بدیهی است برای عرض تسلیت به ساحت اقدس حضرت بقیه الله فی العالمین ارواحنا فداه ، عموم اهالی و طبقات محترم و علمای اعلام و مبلغین دینی و عزاداران حسینی و کسبه و اصناف برای تعظیم و بزرگداشت شعائر مذهبی و قدردانی از خدمات دینی آن بزرگوار در این مجلس سوگواری شرکت خواهند فرمود.
سید محمد علی قاضی طباطبائی
رابطه اخوی بزرگ تر شما با آیت الله قاضی چگونه بود ؟
آیت الله سید ابوالفضل خسروشاهی - اخوی بزرگ تر - چون تحصیلکرده نجف بود با آیت الله قاضی رابطه خوبی داشت و به اصطلاح رفیق تر و مانوس تر بود و وجه اشتراکشان هم همان «نجفی بودن » بود! اخوی ما شاگرد مرحوم آیت الله خوئی بود و لذا در مسئله تقلید به ایشان ارجاع می داد و با مراجع قم - جز آیت الله نجفی مرعشی - ارتباطی نداشت . البته با آیت الله میلانی در مشهد هم مرتبط بود که این هم نقطه اشتراک دیگری با آیت الله قاضی به شمار می رفت .
ایشان چه نقشی در نهضت مراجع و انقلاب داشتند ؟
ایشان از علمای ضد رضاخانی و اهل مبارزه با فساد و تباهی رژیم پهلوی بود و برای همین هم نخست ممنوع المنبر شد و بعد در جریان خلع لباس علما ، ایشان نیز خلع لباس گردید و علی رغم درخواست رسمی و قانونی ، شهربانی تبریز با ملبس شدن مجدد ایشان - طبق اسناد - مخالفت کرد ... پس از سقوط رضاخان ، ایشان دوباره ملبس شد و به خدمات تبلیغی و اقامه نماز و غیره ادامه داد .در اوائل نهضت ، ایشان در بعضی از جلسات علمای تبریز شرکت نمود و چند اعلامیه نخستین را هم همراه بقیه آقایان امضا کرد، اما با پیدایش اختلافات در امر مرجعیت ، کنار کشید ، به ویژه که بعضی ها به عنوان طرفداری از انقلاب ، به آیت الله خوئی اهانت می کردند و ایشان پس از آن به طور مطلق دیگر در این امور دخالت نکرد . ایشان تا آنجا به آیت الله خوئی ارادت داشت که یکی از فضلا و مدرسین معروف تبریزی مقیم قم را که در تبریز به دیدار ایشان آمده بود ، چون به آیت الله خوئی جسارت نمود ، رسماً از منزل بیرون کرد و به ما هم گفت که دیگر او را به منزل راه ندهیم !
نام ایشان چه بود ؟
ذکر نام ضرورت ندارد و اخلاقاً درست نیست، به ویژه که ایشان دو سال پیش به رحمت خدا رفت .
آیا ایشان اجازاتی هم از مراجع قم یا نجف داشتند ؟
ایشان اجازات متعددی از مراجع و علمای مشهد، قم و نجف ، در امور حسبیه ، نقل روایت و اجتهاد داشتند که بعضی از آنها در کتاب «تاریخ زندگی و مبارزات آیت الله قاضی » نقل شده است . به امید آنکه همه آن اجازات ، همراه نامه ها و اسناد دیگر مربوط به آیت الله قاضی توسط مورخان و فرهیختگان ، علاقمند به تاریخ معاصر ، پیگیری و منتشر گردد ، در اینجا دو نمونه از اجازات را از امام خمینی و آیت الله سید ابوالقاسم خوئی نقل می کنیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین
و بعد جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و ملجاء الانام و حجة المسلمین و الاسلام آقای حاج سید محمد علی قاضی دامت برکاته و کثرالله امثاله از قبل حقیر مجاز و وکیل هستند در اخذ وجوه شرعیه و ایصال آن بمحل مقرره شرعیه و نیز وکیل هستند در اخذ سهمین مبارکین و ایصال سهم سادات عظام را بمحل مقرر شرعی و صرف نصف از سهم مبارک امام علیه السلام را در علو کلمه اسلام و صرف به هر نحو که صلاح می دانند با ملاحظه احتیاط و ایصال نصف دیگر را به اینجانب برای صرف در حوزه های علمیه و اوصیه ایده الله تعالی بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی الدین و الدنیا و ارجو من جنابه ان لاینسانی من صالح دعواته و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمه الله و برکاته
بتاریخ 4 محرم الحرام 1387 روح الله الموسوی الخمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی خیر خلقه و افضل بریتّه محمد و عترته الطاهرین و بعد جناب مستطاب عماد العلماء الاعلام ملاذ الانام حجة الاسلام آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبائی دامت برکاته مدتی از عمر شریف خود را در حوزه های علمیه قم و نجف اشرف در تحصیل علوم دینیه و معارف حقه الهیه صرف نمود و بحمد الله تعالی دارای مراتب سامیه و مدارج عالیه از فضل و کمال گردیده و مقام شامخی حائز شده اند از قبل اینجانب در تصدی جمیع امور حسبیه که منوط باذن و اجازه حاکم شرع است مأذون و مجاز می باشند و همچنین از قبل اینجانب وکیلند که آنچه از سهم مبارک امام علیه و علی آبائه الکرام افضل التحیه و السلام و سائر وجوه شرعیه دریافت می دارند به مقدار حاجت از آن صرف و مابقی از جهت اقامه حوزه های علمیه باینجانب ایصال نمایند و در نقل احادیث معتبره از کتب معتمده علماء امامیه رضوان الله علیهم مانند کتب اربعه کافی و فقیه و تهذیب و استبصار ومجامیع متأخره و رسایل و مستدرک و وافی و بحار و غیر آنها نیز مأذون و مجازند . البته باسانید منتهیه باهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین و سزاوار است مؤمنین نعمت وجود معظم له را مغتنم شمرده از محضر مبارکشان استفاده نموده در تحلیل و تجلیل و احترام ایشان حتی المقدور کوتاهی ننمایند و اوصیه ایده الله تعالی و سدد و بملازمه التقوی و سلوک سبیل الاحتیاط فانه لیس هناک عن الصراط من یسلک سبیل الاحتیاط و ان لا ینسانی من صالح الدعوات کما انی لا انساه ان شاء الله . والسلام علیه و علی سائر اخواننا المؤمنین و رحمه و برکاته
ابوالقاسم الموسوی الخوئی 5 / رجب المرجب 1390 هـ
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
ادامه دارد...
/ج