ماهان شبکه ایرانیان

شهید آیت الله قاضی و جوانان (۲)

گفتگو با دکتر حسین علایی بعضی معتقدند حادثه ۲۹ بهمن کاملاً خودجوش و مردمی بود. بعضی از کسانی که با آنها مصاحبه کردیم نقل می کردند که ما برای حضور در آن مراسم با شهید قاضی برنامه ریزی قبلی داشتیم و برخی از اتفاقاتی که افتاد مثل آتش زدن سینما ها و غیره با هماهنگی قبلی بود

شهید آیت الله قاضی و جوانان (2)
گفتگو با دکتر حسین علایی

بعضی معتقدند حادثه 29 بهمن کاملاً خودجوش و مردمی بود. بعضی از کسانی که با آنها مصاحبه کردیم نقل می کردند که ما برای حضور در آن مراسم با شهید قاضی برنامه ریزی قبلی داشتیم و برخی از اتفاقاتی که افتاد مثل آتش زدن سینما ها و غیره با هماهنگی قبلی بود . استنباط شما از حادثه آن روز چیست ؟ اینکه آیا اصلاً این حادثه یک برنامه ریزی شده و مدیریت شده بود یا خودجوش و مردمی بود؟
 

اگر برنامه را به این معنی بگیریم که آیت الله قاضی اطلاعیه دادند که مردم بیایند و مجلس بگیرند و مردم آمدند، بله برنامه ریزی شده بود، ولی بعد از اینکه پلیس جلوی مسجد را گرفت ، اتفاقاتی افتاد که به نظر من اینها هیچ کدام برنامه نداشت. حداقل ما در دانشگاه روی چنین کارهایی فکر نکرده بودیم و من از همه اشخاصی که آن زمان جزو مبارزین تبریز محسوب می شدند اطلاع و با آنها ارتباط داشتم. ما از برنامه فقط در حد حضور در مسجد اطلاع داشتیم. البته اینکه تعدادی با هم برنامه هایی داشتند، محتمل است ، ولی من به اینکه واقعاً تمام جزئیات، برنامه ریزی شده باشد معتقد نیستم.
وقتی پلیس حمله می کرد ، موتورهای آنها را آتش می زدند . اینها موتورهای راهنمایی و رانندگی بودند. دو سه مورد هم کیوسک پلیس را آتش زدند و سپس به صورت خودجوش به مراکز فساد حمله می کردند. تظاهرکنندگان پیش می رفتند و وقتی به مشروب فروشی می رسیدند ، به آنجا حمله می کردند. آن موقع بانک را به عنوان مرکز ربا می شناختند و به این دلیل به بانک ها به عنوان مراکز ربا حمله می کردند . حتی بعضی جاها که شیشه بانک ها شکسته شده بود می توانستند داخل بروند و پول ها را بردارند ، ولی کسی این کارها را نکرد . مردم در مسیرشان وقتی به سینماهایی می رسیدند که فیلم بد داشت ، به آنجا حمله می کردند، اما اینکه بگوییم از قبل برنامه ریزی شده بود که به اینها حمله شود، حداقل در مسیری که من از بازار تا راه آهن پیاده رفتم و برگشتم ، ندیدم .
بعد از آن پیاده به دانشگاه رفتم . خوابگاه ما خوابگاه شاهین ، روبروی بیمارستان فعلی امام خمینی بود. من از بازار تا میدان راه آهن که حدود شش کیلومتر بود ، پیاده رفتم و دوباره به جلوی بازار برگشتم و از آنجا هم تا دانشگاه که تقریبا سه کیلومتر می شد، رفتم . در واقع در روز 29 بهمن 15 کیلومتر پیاده رفتم ، یعنی صبح ساعت 9 که بیرون آمدم ، بعد از تاریکی هوا به خوابگاه برگشتم . در این مدت در خیابان بودم و هر جا که مردم در این مناطق اقدامی می کردند ، می دیدم . می توان گفت که مردم با انگیزه کامل مذهبی وارد میدان شده بودند و کسانی هم که این اقدامات را انجام می دادند، به عنوان اقداماتی علیه مراکز فساد انجام می دادند . این که برنامه ریزی شود کسانی این کار را بکنند ، در آن روز من چنین احساسی نکردم ، مگر اینکه گروه های کوچکی بوده و خودشان با هم برنامه هایی داشته اند که در این باره اطلاعی ندارم . ممکن است به آیت الله قاضی گفته باشند که اگر چنین باشد ایشان به ما منتقل نکردند، البته طبیعی هم هست که چنین مسائلی را نگویند .
آیت الله قاضی بسیار بااحتیاط رفتار می کرد . الان زمانه عوض شده است. ما باید تحت شرایط آن زمان صحبت کنیم . وقتی می رفتم و راجع به برنا مه هایی مثل مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی خمینی یا چهلم شهدای قم صحبت می کردم، آیت الله قاضی به دو سه نکته توجه می کردند. یکی از نکات این بود که مراسم را به گونه ای برگزار کنیم که این مراسم حتماً انجام شود، یعنی ساواک، پلیس و گارد شاه نتوانند جلوی آن را بگیرند و با روشی که آنها را نگران کند ، وارد نشویم . در واقع برگزاری مجلس برای ایشان اهمیت داشت ، بنابراین از روش هایی که ممکن بود ساواک را حساس کند ، امتناع می کردند. دیگر اینکه سعی می کردند در این مراسم اقداماتی را انجام دهند که گروه هایی که بعدها به اسم گروه های چریکی معروف شدند ، میداندار نشوند . نمی خواستند که مهار کار از دستشان خارج شود . در عین حال که از امام ، مرجعیت و رهبری ایشان بسیار طرفداری می کردند ، در برگزاری مراسم خیلی رعایت حال آیت الله شریعتمداری و هواداران ایشان را می کردند و مراقب بودند که این کارها حساسیت طرفداران آقای شریعتمداری را بر نیانگیزد و در تبریز بین مراجع اختلاف ایجاد نشود . آنچه من از ایشان دیدم این بود که چنین مواردی را رعایت می کردند و آن را به عینه احساس می کردم ، بنابراین اصولاً آیت الله قاضی احتمال نمی دادند که ماجرای روزی مثل 29 بهمن تبدیل به یک قیام عمومی سراسری در شهر تبریز شود . حداکثر آنچه که احتمال می دادند این بود که مجلسی برگزار می شود و نهایتاً ممکن است اطراف مسجد شعاری هم بدهند و مجلس خاتمه یابد ، به همین دلیل برداشت من از حادثه 29 بهمن در تبریز این است که حاد ثه ای خود جوش و توسعه یافته بود . البته گروه هایی از دانشجوها و مردم مساجد ممکن است هر کدام برای خودشان برنامه ای ریخته بودند و اقداماتی کردند ، ولی برنامه ای که از قبل طرح ریزی شده باشد و حداقل آنهایی که راه انداز جریان 29 بهمن بودند و این کار را کرده باشند اطلاعی ندارم .

برخی ادعا می کنند که آیت الله قاضی طباطبائی چندان انقلابی نبود . مثلاً مواردی که شما اشاره کردید عنوان مثال در مورد آیت الله شریعتمداری که ایشان مراعات می کردند. عده ای معتقدند که ایشان گاهی با رژیم مماشات می کرد و در جاهایی کوتاه می آمد و مشی ایشان با مشی علمای بزرگ بلاد دیگر مثل آیت الله صدوقی ، آیت الله دستغیب و دیگر شهدای محراب که معمولاً خیلی وقت ها با هم بیانیه های مشترک می دادند ، چندان منطبق نبوده اند . شما که از نزدیک با ایشان برخورد داشتید و در عین حال شور انقلابی یک جوان را هم داشتید ، برداشتتان چیست ؟
 

به نظر من آیت الله قاضی یک انسان به تمام معنا انقلابی بودند، به این معنی که رژیم شاه را قبول نداشتند . و معتقد بودند برای موفقیت نهضت امام خمینی باید اقدام و حرکت کرد . اگر اینها را معیار بگیریم ، ایشان انقلابی بودند، اما در روش و اجرا معتقد بودند باید روش هایی را به کار ببریم که اجرایی باشد و نباید به سرعت امکاناتی را که در اختیار داریم از دست بدهیم. نفس وجود ایشان در تبریز ، حتی اگر هیچ کاری هم نمی کردند، به معنی حضور امام خمینی و فکر ایشان بود . ایشان می توانست چند کار انجام دهد و فوری دستگیر شود ، ولی رعایت می کرد که این اتفاق نیفتد . ایشان می توانست در دو مسجدی که نماز می خواند، طوری رفتار کند که این مساجد بسته و یا نماز ایشان تعطیل شود ، در حالی که چنین نمی کرد.
ایشان در زمان طاغوت هم اقدام می کرد ، منتهی محتاطانه . این طور نبود که کاری نکند .
ایشان مجلس یادبود حاج آقا مصطفی خمینی را در تبریز گرفت ، یا همین طور مجلس چهلم شهدای 29 بهمن را. ما باید رفتار و منش ایشان را در زمان طاغوت بسنجیم ، نه در شرایط فعلی . در آن زمان اختناق بود ، امکان فعالیت آزاد نبود ، ارتباط با امام قطع بود و در داخل کشور علمایی که مبارزتر بودند محدودیت های بیشتری داشتند . آنهایی که از دید رژیم به طرفداری از امام بر می خاستند، در تنگنا قرار می گرفتند و ساواک کنترل بیشتری را روی آنها اعمال می کرد و مشکلات بیشتری داشتند. آنچه که می دانم این بود که آیت الله قاضی طباطبائی در جریان نهضت اسلامی از همان گام اول اقدام کرد . بالاخره ببینید در جریان فوت
حاج آقا مصطفی خمینی که جرقه انقلاب در سال 56 از فوت ایشان زده شد ، در قم هم از همین جا شروع شد . به خاطر نمی آورم شهری به جز تبریز مجلس گرفته باشد ، آن هم اینکه آقای قاضی طباطبائی این مجلس را گرفت . این علامت یک حرکت و تفکر انقلابی است .
نکته بعدی اینکه در راستای تفکر انقلابی ، ایشان که در تبریز بود، به بچه های غیر تبریزی که دانشجو بودند اعتماد می کرد ، یعنی وقتی آنها می گفتند ما این کارها را می کنیم ، ایشان می پذیرفت و انجام می داد که این در جای خود مهم است . در نزدیکی پیروزی انقلاب و ماه های اول پیروزی انقلاب در تبریز جریان هایی راه افتادند که دیدگاه های متفاوتی داشتند. مثلاً بعضی ها سعی می کردند بیشتر از آیت الله مدنی طرفداری کنند و ایشان را به تبریز بیاورند. من هم در آن زمان در تبریز بودم و با این کار موافق نبودم ، چون وقتی آیت الله قاضی در تبریز بود بهتر بود تا آخر ، استوانه و محور باقی بماند، ولیکن این اتفاق افتاد. ممکن بود حرف هایی بزنند مبنی بر اینکه مثلاً روش های آیت الله قاضی به اندازه کافی انقلابی نبوده است. فکر می کنم هر روشی که بتواند مسیر را جلو ببرد، انقلابی است. انقلابی بودن الزاماً به معنای تند و تیز و رادیکالی رفتار کردن نیست، انقلابی بودن به این معناست که در مسیر اسلامی که امام مطرح کردند و در مسیر نهضت اسلامی گام برداریم و هر قدر امکان پذیر است جلو برویم و آیت الله قاضی این کار را می کردند.

نماز ایشان در مسجد مقبره چه خصوصیتی داشت که شما فرمودید شلوغ تر از نمازهای دیگر بود. یعنی صرفاً شخصیت کاریزمای ایشان بود که جمعیت را می کشاند یا نماز ایشان هم ویژگی های خاصی داشت ؟
 

شاید بتوان گفت چند ویژگی دست به دست هم داده بودند. یکی اینکه مسجد مقبره مسجد بازار بود . اولاً مسجد تبریز عموماً نسبت به خیلی جاهای دیگر ایران مذهبی ترند و بیشتر در نمازهای جماعت شرکت می کنند . آنچه عرض کردم در قیاس با شهرهایی است که دیده ام . ثانیاً بازاری های تبریز نسبت به خیلی از بازاری های جاهای دیگر به آداب مذهبی مقیدترند . در آن زمان این مسجد ، مسجد بسیار بزرگی در بازار بود و بازاری های متدین به آنجا می رفتند. از طرفی در مرکز شهر و در جای شلوغی بود . نکته دیگر اینکه آیت الله قاضی به عنوان یک چهره برجسته در میان علما مطرح بودند. وجود آیت الله قاضی طباطبائی برای نماز جاذبه ایجاد می کرد ، بنابراین نماز ایشان شلوغ بود. در زمان شاه معمولاً دو طیف مردم به نماز می آمدند . یکی کسانی که فقط به خاطر عبادت می آمدند و دیگر کسانی که هم برای عبادت می آمدند و هم به دنبال افراد سیاسی که مخالف شاه بودند، می گشتند. آیت الله قاضی مشهور به روحانی مخالف رژیم شاه بودند، بنابراین نماز ایشان از این جهت هم شلوغ می شد. دیگر اینکه انسان وقتی وارد آن مسجد می شد، احساس معنوی خوبی به او دست می داد . من شاید به دلیل پیش زمینه هایی که داشتم چنین حالتی پیدا می کردم؛ ضمن اینکه آیت الله قاضی قرائت خاص خودشان را داشتند . قرائت ایشان با لهجه آذری و بسیار شیرین بود .
با توجه به آنچه فرمودید ایشان در این دو مسجد سخنرانی نمی کردند.
من ندیدم، ولی افرادی دعوت می شدند که سخنرانی می کردند . مثلا آقای ناصری که فوت کرده اند و در جریان انقلاب هم خیلی خوب صحبت می کرد ، ایشان منبر می رفت . منبر های گرمی بود . در جریان انقلاب هم منبرهای ایشان بسیار کمک کرد .
منبری هایی را هم که دعوت می کردند ، انقلابی بودند.
کسانی را که برای منبر دعوت می کردند ، منبری هایی بودند با همان مشی ای که اشاره کردم ، همراه رژیم نبودند. در واقع منبری ها هم مخالف رژیم بودند، ولیکن مخالف به این معنی که بیایند از اول منبر تا آخر علیه شاه حرف بزنند ، نبودند و اصولاً این کار امکان پذیر نبود و منبر برگزار نمی شد ، بنابراین اینها افرادی بودند که مشخص بود با آقای قاضی هستند نه با رژیم شاه .

نام امام خمینی بعد از شهادت حاج آقا مصطفی با عنوان «امام» برده می شد. آیا به خاطر دارید در مراسم شما هم تعبیر امام به کار برده شده باشد؟
 

اولین جایی که تعبیر «امام» را شنیدم ، در تهران در مسجد ارگ بود. مجلسی برای حاج آقا مصطفی گرفته بودند و آقائی روحانی به منبر رفت و چنین عنوانی به امام داد . در تبریز هیچ موقع تا زمانی که انقلاب پیروز نشده بود ، امام نمی گفتند، بلکه می گفتند:«آیت الله العضمی خمینی ». تا زمانی که در تبریز بودم یادم نمی آید که «امام » گفته باشند.

به نظر شما علت ترور شهید قاضی توسط گروهک فرقان چه بود؟ ترور شهید قرنی و ترور شهید مطهری قابل فهم است و همچنین ترور شهید عراقی به عنوان بازوی عملیاتی امام ، در حالی که آیت الله قاضی در یکی از شهر های ایران بودند ، یعنی شاید محوریتشان آن قدر قوی نبود. به نظر شما چرا گروهک فرقان جزو ترورهای مقدم خود ، ترور شهید قاضی طباطبائی را قرار داد؟
 

البته قائدتاً خودشان باید جواب این سئوالات را بدهند، اما می توان آن را تحلیل کرد. فکر می کنم آذربایجان در ایران اهمیت زیادی دارد و همراهی آذربایجان با نهضت امام خمینی از عوامل اصلی موفقیت نهضت اسلامی در ایران بوده است. پس از فاجعه 19 دی در قم ، وقتی در تبریز ماجرای 29 بهمن راه افتاد ، خداوند مقدر کرد که نهضت در آذربایجان اوج بگیرد . وزن طرفداری آیت الله قاضی از امام خمینی در آذربایجان نسبت به علمای سایر بلاد متفاوت بود . مثلاً در شیراز که آیت الله دستغیب طرفدار امام بودند، امام در آنجا رقیب دیگری نداشتند. در یزد و بسیاری از استان های دیگر هم همین طور بود. در آذربایجان مدعیان فراوانی، هم برای مرجعیت هم برای رهبری حضور داشتند. اینکه آیت الله قاضی طباطبائی از 15 خرداد تا انتها با رعایت احترام به همه مراجع دیگر پرچم امام را به دست گرفته بود ، ارزش بسیار فراوانی دارد. گروه فرقان هم شعاری داشت. می گفت:«زر و زور و تزویر را باید بزنیم»، به همین خاطر زور را مرحوم قرنی در ستاد ارتش تفسیر کردند، تزویر را علمای طرفدار امام که تأثیرگذار بودند، مثلاً در تهران آقای مطهری چون فکر امام را ترویج می کرد ، در تبریز آیت الله قاضی طباطبائی که بازوی امام در آذربایجان بود و زر هم که بعضی از بازاریان مثل آقای حاج طرخانی که طرفدار امام بودند ، زدند . فکر می کنم انتخاب آقای قاضی انتخاب حساب شده ای بود . همین که فرقان آقای قاضی را ترور کرد، نشانه این بود که آقای قاضی نقش مؤثری در نهضت اسلامی داشت که جزو فهرست ترور قرار گرفت. اگر یادتان باشد خیلی ها به شهید مطهری هم اعتراض می کردند. در زمان شاه وقتی در دانشگاه می خواستیم بگوییم آقای مطهری بیاید ، می گفتند ایشان انقلابی نیست ، ولی امام ایشان را حاصل عمرشان می شناختند. مهم این است که انقلابی را از دیدگاه چه کسی نگاه کنیم . امام آیت الله قاضی را انقلابی می دانستند که همین کفایت می کند. ما هم که آیت الله قاضی را از نزدیک دیدیم ، ایشان را انقلابی به مفهوم در مسیر اسلام و انقلاب اسلامی قرار داشتند و برای پیروزی نهضت اسلامی تلاش کردند، می شناختیم و می شناسیم. حال اینکه افراد از چه تاکتیک و روشی استفاده کنند، به خودشان بستگی دارد. ممکن است ما روش هایی را نپسندیم یا روش هایی را بیشتر بپسندیم ، لیکن اصل تاثیر فرد در مسیر پیشبرد اهداف است.

اگر نکته خاصی باقی مانده است بفرمایید.
 

اوایل پیروزی انقلاب اسلامی جوّ شدیدی علیه آقای قاضی در آذربایجان به راه افتاد که این هم واقعاً یکی از ظلم هایی بود که به ایشان شد . یادم هست آن اوایل تعدادی از دوستان ، سپاه تبریز را تشکیل داده بودند که من هم بودم . در آنجا حتی داخل سپاه هم این فضا به وجود آمده بود که آیت الله قاضی طرفدار فئودال هاست، چون ایشان از مالکیت دفاع می کرد. انقلاب هم ضد مستکبرین و افراد برخوردار بود و کسانی که برخوردار بودند و با علما ارتباط داشتند ، خیلی مقبول نبودند. خیلی هم روی این قضیه حرف می زدند و تبلیغ می کردند. اتفاقاً یک اصل درست اسلامی و یک اصل اقتصادی است که الان همه دنبال آن افتاده اند. ایشان با کارهایی که آن موقع بعضی ها می خواستند به اسم انقلابی گری انجام دهند و اموال خیلی ها را مصادره کنند، مخالفت می کردند و به همین دلیل متهم به طرفداری از فئودال ها شده بود. وقتی آیت الله قاضی ترور شدند، من در تبریز نبودم ، ولی آن قدر این مسئله طرفداری ایشان از فئودال ها را مطرح کرده بودند که قبل از آنکه نام فرقان به ذهنم بیاید، نام افرادی که مخالف آقای قاضی بودند و به ایشان چنین اتهامی زده بودند، به ذهنم آمد که نکند اینها رفته اند و چنین کاری را کرده اند . این اتهامات باعث شد ایشان در آن زمان، در نظر افکار عمومی واقعاً مظلوم قرار بگیرد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان