اشکال دیگر حمید بن احمد محلّى:
در خصوص مهدى از پیامبر گرامى اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) روایات بسیارى رسیده و از جمله این که او هم نام پیامبر و پدرش هم نام پدر ایشان است. و این خصوصیت در مورد حسین بن قاسم وجود ندارد![89]
در همان قرن هفتم حمیدان بن یحیى نیز در کتاب بیان الإشکال با طرح سه ادعا که هر سه به نوعى به ادعاى مهدویت حسین بن قاسم باز مى گردد و با استناد به نقل قول هایى از خود حسین بن قاسم در مقام جواب و رد آنها بر مى آید.
اولین ادعا آن است که گفته شده پس از حسین حجت و امام دیگرى نخواهد بود. و حمیدان با استناد به برخى اقوال حسین بن قاسم از جمله استناد او به حدیث ثقلین و تفسیر او از حجت باطن و مغمور، مى کوشد آن را رد کند.[90]
دومین مدعا آن که حسین بن قاسم، مهدىِ عیسى[92]
سپس به سومین ادعا در این سیاق مى پردازد و آن این که به حسین بن قاسم نسبت داده اند که گفته است: او نخواهد مُرد و به شهادت نمى رسد، مگر آن که در آخر الزمان قیام کند; و حمیدان بن یحیى در جواب همان راه را مى پیماید و عبارت هاى متعددى از حسین بن قاسم مى آورد که به گمان او با چنین ادعایى منافات دارند.[93]
ادعاى برترى حسین بن قاسم نسبت به پیامبر اسلام
پس از اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم، از جمله عقاید شگفت انگیزى که به حسینیه نسبت داده مى شود این است که آنها حسین بن قاسم را به دلیل خدماتى که در راه نشر دین اسلام انجام داده و مى دهد حتى از پیامبر گرامى اسلام نیز برتر مى دانند!
مسلّم لحجى (زنده در552 ق) در کتاب تاریخى اش، امام برجسته زیدیه متوکل احمد بن سلیمان (م 566ق) در دو کتاب حقائق المعرفة و الحکمة الدُریّة و عالم مشهور یمن نشوان بن سعید حمیرى (م 573 ق) در شرح رسالة الحور العین قدیمى ترین و معتبرترین نویسندگانى هستند که از این اعتقاد حسینیه گزارش داده اند.[94]
حمید بن احمد محلّى (م 652 ق) در این خصوص مى گوید:
یکى از جاهلان در تالیفى که من آن را دیده ام در استدلال بر برترى حسین بن قاسم نسبت به پیامبر مى گوید: چرا که اسلام به دست مهدى حسین بن قاسم ـ که درود خدا بر او باد ـ فراگیر خواهد شد و تعداد پر شمارى که چندین برابر آن تعدادى است که به دست پیامبر پیامبر هدایت یافته بودند، به دست او هدایت خواهند شد. بنابراین حسین برتر است![95]
حمید بن احمد محلّى با این جمله که: «این نحوه استدلال از بدترین و نفرت انگیزترین نادانى هاست»، به استقبال این اعتقاد باطل حسینیه رفته، به صورت مبسوط به آن پاسخ مى دهد و در ابتدا اشاره مى کند که پیامبر گرامى اسلام در ثواب و فضل همه اعمال نیک افراد امت خود شریک است و معنا ندارد فردى از افراد امت او در جمع فضائل و ثواب بر ایشان سبقت بگیرد.[96]
پیش از حمید محلّى امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز همین اعتقاد حسینیه را نقل و نقد کرده است. او در ابتدا معتقدان به این باور را جاهلانى دانسته که نفهمیده اند که امامان از قِبَل پیامبر استحقاق مقام امامت را یافته اند و به دلیل خویشاوندى با آن حضرت و دسترسى به دانش ایشان، امام شمرده مى شوند و اگر حسین بن قاسم برتر از پیامبر باشد باید در جاى ایشان قرار مى گرفت و کتاب و معجزات بر او نازل مى شد![97]
ولى در ادامه احمد بن سلیمان به تقریر متفاوتى از استدلال پیروان حسین بن قاسم در خصوص برترى او بر پیامبر اشاره مى کند که در آن دلیل برترى حسین، حکومت و پادشاهى او بر همه پهنه زمین دانسته شده است، در حالى که پیامبر چنین موفقیتى نداشته است![98]
او در نقد چنین توهمى مى گوید:
اگر حکومت بر زمین ملاک برترى بود، داود که به تصریح خداوند داراى حکومتى بود که هیچ کس نه قبل و نه بعد از او به پایه اش نخواهد رسید، باید مدعى برترى بر همه پیامبران باشد، حال آن که او چنین ادعایى نداشت. دیگر آن که پادشاهى دنیا بر رسول خدا عرضه شد و ایشان آن را خوش نداشت و فرمود: «دنیا خانه بى خانه ها و ثروت بى ثروتان است و بى عقلان، آن را براى خود فراهم مى آورند». بنابراین اگر حسین بن قاسم پادشاه همه دنیا بود و پس از آن اهل ادعا و فخر فروشى بود، کارى ناشایست کرده بود، چه رسد که چنین هم نبوده است![99]
همچنین احمد بن سلیمان در حقائق المعرفة[101]
حمیدان بن یحیى نیز در کتاب بیان الإشکال همین اعتقاد برترى حسین بن قاسم بر پیامبر را به عنوان یکى از اساسى ترین اعتقادات پیروان او مطرح، و با استناد به برخى از آثار حسین بن قاسم آن را رد مى کند. در این قسمت نکته جالب توجه نقل قولى است که حمیدان از کتاب تفسیر غریب القرآن، اثر حسین بن قاسم آورده است:
به ما رسیده است ـ و خدا بهتر مى داند ـ که برخى از امامیه[103]
ادعاى برترى سخنان حسین بن قاسم نسبت به قرآن مجید
از اعتقادات شگفت انگیزترى که تقریباً در همه منابع پیش گفته آمده آن است که حسینیه سخنان و کلام حسین بن قاسم را از کلام خداوند برتر و به تعبیر خاص موجود در متن گزارش ها «أبهر» مى دانستند! تعبیرى که گویا تنها حسین بن قاسم و حسینیه در تبیین اعتقاد خود به کار مى بردند و بسیارى سعى کرده اند براى آن معناى دقیقى بیابند.
مسلّم لحجى در تاریخ خود مناظره اى را حکایت مى کند که در آن پس از آن که شخص حسینى مذهب به آیاتى از قرآن براى اثبات قیامت استدلال مى کند فردى زیدى مذهب به او مى گوید: از کجا معلوم که این کلام خداوند باشد؟ و او پاسخ مى دهد: چون معجزه است و کسى قادر به آوردن همانند آن نیست! در اینجا شخص زیدى به او مى گوید: وقتى شما گمان دارید که حسین کلامى برتر و روشن تر از کلام خداوند آورده، پس چگونه بر معجزه بودن قرآن استدلال مى کنید؟![104]
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز در کتاب الحکمة الدُریّة با تصریح به این که حسین بن قاسم کلام خود را برتر «أبهر و در برخى نسخه ها: أبها» از کلام خدا مى دانسته است، بر وجود چنین اعتقادى صحه مى گذارد و اولین اشتباه حسین بن قاسم را نامى مى داند که او بر روى یکى از کتاب هاى خود گذاشته و آن را المعجز نامیده است. و حال آن که معجز (عاجز کننده) فقط کتاب خداست.
و سپس از این کتاب نقل مى کند که در آن حسین بن قاسم گفته که عرش همان خداست یا آورده که اسماء خدا خود خداست. و احمد بن سلیمان با استناد به آیات قرآن به نقد آنها مى پردازد.[105]
نکته جالب توجه براى ما آن است که هم اکنون نیز کتابى با نام المعجز[108] تاکنون این احتمال تقویت مى شود که متن اصلى این کتاب پاکسازى و اصلاح شده باشد!
در کتاب حقائق المعرفة نیز احمد بن سلیمان از به کار رفتن همان تعبیر «أبهر» در مورد کلام حسین بن قاسم گزارش مى دهد[112]
نشوان بن سعید حمیرى (م 573 ق) نیز سومین ویژگى حسینیه را پس از اعتقاد به مهدویت و برترى حسین بن قاسم نسبت به پیامبر، اعتقاد آنان به «أبهر» بودن کلام او در مقایسه با کلام خداوند مى داند و در توضیح کلمه «أبهر» مى گوید: «ابهربودن از کلام خداوند بدان معناست که مخالفانِ ملحد را بهتر شکست مى دهد.»[113]
حمید بن احمد محلّى (م 652 ق) نیز در فصل دوم از الرسالة الزاجرة به طور مفصل به این اعتقاد باطل حسینیه مى پردازد. او در ابتدا چندین سؤال در مورد معناى کلمه «أبهر» مطرح مى کند و مى پرسد:
منظور شما از ابهر چیست؟ اگر مراد فصاحت بیشتر است که سخنى بى پایه است، چرا که از نظر فصاحت فاصله بین قرآن و سخنان حسین بن قاسم بسیار زیاد است. و اگر مراد وضوح و آشکارى بیشتر آن است، با این توجیه که حسین بن قاسم کلام خدا را تفسیر و تبیین کرده است، باید گفت که این اختصاصى به تفسیر حسین ندارد و شامل تفاسیر همه امامان و همه عالمان مسلمان مى شود، حال آن که به اجماع، نمى توان کلام آنان را به «أبهر» وصف کرد و چنین تعبیرى را در مورد آن به کار برد.[114]
وى همچنین چندین جواب دیگر نیز ارائه مى کند و از جمله این که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و على(علیه السّلام) از بالاترین درجه فصاحت و بلاغت در میان عرب برخوردار بودند به گونه اى که کلمات و سخنان حسین بن قاسم به هیچ وجه قابل مقایسه با کلام آنها نیست و با وجود این کلام آنها هرگز «أبهر» و «أفصح» از کلام خداوند، دانسته نشده و نمى شود.[115]
حمیدان بن یحیى نیز دقیقاً همان تعبیر «أبهر» را در بیان باور پیروان حسین بن قاسم آورده و با همان روش ِ پیش تر ذکر شده و با استناد به چند قولى که از حسین بن قاسم نقل کرده، کوشیده است تا از او رفع اتهام نماید.[116]
محمد بن حسن دیلمى (م 711 ق) ضمن اشاره به این اعتقاد حسینیه، «أبهر» را به معناى قدرت جوابگویىِ بهتر در برابر لجاج ملحدان معنا مى کند.[117]
احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) پس از اشاره به دو باور اخیر حسینیه مى افزاید: «آنها چهار اصل دارند که هر یک کفرى آشکار است».[118] ولى متأسفانه او از این چهار اصل نام نمى برد و ما به درستى نمى دانیم که دقیقاً مراد او از چهار اعتقاد اساسى حسینیه کدام است! مسلم آن که علاوه بر سه اعتقادى که تاکنون به آنها اشاره کردیم و به عنوان اساسى ترین باورهاى حسینیه مطرح شده است، اعتقادات دیگرى نیز در منابع زیدیه به این فرقه منتسب است که در ادامه به آنها اشاره مى کنیم.
ادعاى برترى حسین بن قاسم بر ملائکه، (برترى بر ملکوت)[119]
امام زیدى احمد بن سلیمان پس از نقل چنین مدعایى، در جواب مى گوید:
این اعتقاد نوعى جنون و ادعاى خدایى است! چرا که بر اساس آیات قرآن، فرشتگان به فرمان الاهى عهده دار امور و از جمله مرگ انسان ها هستند; بنابراین اگر حسین از کسانى است که مى میرد، باید گفت فرشته مرگ بر او گمارده شده و عهده دار اوست و چنین فرشته اى بر او برترى دارد. و اگر بگویند او نمى میرد، پس در حق او ادعاى خدایى کرده اند!
از طرف دیگر فرشتگان نگهبانان دوزخ و بهشت اند و نگهبان همیشه از آنچه نگاهبانى مى شود برتر است. بنابراین ادعاى برترى حسین بر ملکوت، باطل مى شود.[120]
ادعاى برترى حسین بن قاسم بر پیامبران و امامان
علاوه بر ادعاى برترى بر پیامبر اسلام، در برخى منابع ادعاى برترى حسین بن قاسم بر دیگر پیامبران و امامان نیز مطرح شده است. در الحکمة الدُریّة و حقائق المعرفة نقل شده است که حسین بن قاسم در نامه خود به محسن بن محمد بن مختار مى گوید: «و آیا فرق میان من و میان پیامبران و امامان چیزى جز فرق میان شب و روز است»؟![122]
ادعاى برترى سخنان حسین بن قاسم بر همه کتاب هاى آسمانى از جمله تورات و انجیل
همچنین بنابر برخى از گزارش ها ادعاى برترى کلام حسین بن قاسم به قرآن مجید محدود نشده و شامل همه کتاب هاى آسمانى بوده است! بنابر نقل امام احمد بن سلیمان، در نامه حسین بن قاسم به محسن بن محمد بن مختار آمده است:
تورات و انجیل و فرقان و تمام علمى را که خداوند به وجود آورده و فرو فرستاده حاضر کنید، شما سخن مرا از نظر استدلال قوى تر و نورانیتش را بیش تر و برهانش را عظیم تر از آنها خواهید یافت![123]
نزول وحى بر حسین بن قاسم
حمیدان بن یحیى (م قرن هفتم ق) در بیان الإشکال این عقیده حسینیه را این گونه طرح کرده که آنها گمان داشتند که حسین بن قاسم آنچه را در خواب مى دید، در بیدارى به وقوع مى پیوست; و به دنبال آن حمیدان بن یحیى با استشهاد به سخنى از حسین بن قاسم آن را رد مى کند.[124]
ولى احمد بن محمد شرفى (م 1055 ق) از مسلّم لحجى نقل مى کند که وى ادعاى نزول وحى بر حسین بن قاسم را به صراحت به خود او نسبت مى دهد. مسلّم لحجى به نامه اى اشاره مى کند که حسین بن قاسم در پاسخ به عالمى باطنى و اسماعیلى مذهب نوشته است و در آن بر ادعاى خود مبنى بر دریافت وحى پا مى فشارد. نام این عالم باطنى حسین بن عامر است که در اعتراض به حسین بن قاسم در ادعاى دریافت وحى، شعرى سروده و در آن خطاب به حسین چنین گفته است:
اى مدعى وحى بدان که وحى با مصطفى پایان یافته پس توهم را از خود دور ساز.[125]
احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) نیز اعتقاد به نزول وحى در خواب را از جمله عقایدى مى شمارد که حسینیه با اعتقاد به آن با حسین بن قاسم بیعت کرده بودند.[126]
در میان تالیفات منسوب به حسین بن قاسم نیز، از تألیفى نام برده شده با نام: الرد على من أنکر الوحى بعد خاتم النبیین.[128] حسین بن قاسم در متن موجود از این کتاب، پس از پیامبر خاتم، دریافت وحى را از طریق فرشتگان یا شنیدن مستقیم آن به وسیله ایجاد صدا در گوش، منتفى دانسته است، ولى وحى از راه خواب را امرى مسلّم مى داند که پس از پیامبر نیز هرگز قطع نمى شود و امامان از آن بهره مند هستند، چرا که به اعتقاد او امامان شریک پیامبران هستند!
او پس از ذکر چند روایت به نمونه هایى از دریافت هاى وحیانى و استجابت دعاهاى خود اشاره مى کند و تصریح مى نماید که این مطالب را کسى جز مومنانِ امتحان پس داده باور نخواهند کرد![129]
نکته جالب آن است که حمیدان بن یحیى در راستاى کوشش خود براى رفع اتهام از حسین بن قاسم نام این کتاب را الرد على من أنکر الوحى فى المنام گذاشته و در کتاب بیان الإشکال در یک مورد از آن نقل قول کرده است.[130]
علم غیب حسین بن قاسم
احمد بن سلیمان در کتاب الحکمة الدُریّة یکى از باورهاى حسینیه را علم غیب داشتن حسین بن قاسم مى شمرد.[132]
آنان به دلیل بى اطلاعى از کتاب خدا و سنت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معتقدند که حسین بن قاسم علم غیب مى داند. این سخن آنان به چند دلیل باطل است از جمله این که خداوند متعال مى فرماید: قُل لایَعْلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ الْغَیْبَ إِلاّ اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ[135]
احمد بن سلیمان اطلاعات دقیق ترى نیز از همین باور را به دست مى دهد که مى توان آن را عنوانى مستقل در عقاید حسینیه دانست:
«و از ناآگاهى حسینیه آن که گفته اند که حسین بن قاسم همانند آل داود قضاوت مى کند». و در ادامه مى افزاید: «اگر از آنان بپرسى قضاوت آل داود چگونه بوده است؟ مى گویند: آن که قبل از سخن گفتنِ دو طرف، حق و باطل را مى دانست!»
و در پاسخ، به آیات 21 تا 24 سوره ص استشهاد کرده، مى گوید: «اینها نمى دانند که بر اساس آیات قرآن خودِ داود اظهار بى اطلاعى کرده است».
دشنام به صحابه
یحیى بن حسین (م 1100 ق) نقل مى کند که منصور بالله، حسینیه را همچون مطرفیه و قاسمیه از رافضیان شیعه مى شمارد که به صحابه دشنام مى دهند![136]
ما نیز پیش از این در همین نوشتار به گرایش جارودى زیدیان یمن که شامل حسینیه و فرقه هاى نام برده شده نیز مى شود، اشاره کردیم و مى دانیم که یکى از ویژگى هاى جارودیه موضع سخت و تند آنان در برابر مخالفان و متقدمان بر امیرمومنان على(علیه السّلام) است.[137]
ادامه دارد ...
پی نوشت ها :
[89]. همان، برگ22.
[90]. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، صص422ـ425.
[91]. چنین تعبیرى در برخى روایات نبوى نیز دیده مى شود. آمدن نام عیسى در کنار مهدى ظاهرا بیانگر مسئله جدیدى نیست، بلکه اشاره به همراهى عیسى با مهدى موعود در هنگام ظهور است. مشابه این اصطلاح و توضیحاتى در این خصوص را ببینید: عبدالله بن حمزه، المجموع المنصورى، ج2، صص189ـ190.
[92]. این در حالى است که در میان نقل قول هاى حمیدان بن یحیى از حسین بن قاسم در خصوص مهدى روایتى نبوى به چشم مى خورد که مى تواند مورد تامل و دقت قرار گیرد. در این روایت براى مهدى(ع) صفاتى شمرده شده که از طرفى به صفاتى که حسینیه براى حسین بن قاسم در نظر گرفته اند نزدیک است; ولى از طرف دیگر با صفات مهدى موعود در امامیه نیز منطبق است.
در این روایت حسین بن قاسم از پیامبر گرامى اسلام نقل مى کند که فرمود: «پس از من فتنه هایى شبهه انگیز خواهد آمد که همانند شب تیره خواهد بود و مؤمنان گمان مى برند که در آن هلاک خواهند شد. سپس خداوند آن فتنه ها را به وسیله ما از آنها بر خواهد گرفت، به وسیله مردى از فرزندان من که گمنام است. نمى گویم گمنام در شخصیت و دینش، بلکه به دلیل کمى سن و سالش و غیبت او از میان خاندانش و در پرده بودن او در زمانه اش!» رک: بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص425ـ426.
[93]. همان، صص427ـ428.
[94]. ببینید: تاریخ مسلّم اللحجى، بخش هاى منتشرشده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص342; حقائق المعرفة، ص491; الحکمة الدُریّة، بخش منتشرشده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
[95]. الرسالة الزاجرة، نسخه خطى، برگ9ـ10.
[96]. همان، برگ10.
[97]. حقائق المعرفة، ص495.
[98]. همان، صص495ـ496.
[99]. همان، ص496.
[100]. ص491.
[101]. الأحزاب، 53.
[102]. اصطلاح امامیه در منابع کهن و از جمله منابع زیدیه در مورد همه معتقدان به سلسله امامان منصوص اطلاق شده که شامل اسماعیلیه نیز مى شود; در اینجا نیز به نظر مى رسد، که مراد حسین بن قاسم از برخى امامیه، بعضى از اسماعیلیه باشد که محمد بن اسماعیل را ناطق هفتم و ناسخ شریعت محمدى دانسته اند. رک: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص271 به بعد.
[103]. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، صص420ـ421.
[104]. تاریخ مسلّم اللحجى، بخش هاى منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص341.
[105]. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، صص351ـ352.
[106]. در برخى از نسخ خطى موجود نام کامل این کتاب که موضوعى کلامى دارد و خود شامل چندین رساله و تالیف دیگر است، چنین آمده است: المعجز الباهر، فى العدل و التوحید لله العزیز القاهر.
[107]. علاوه بر نسخه هاى متعدد خطى موجود، اخیراً این کتاب به همراه مجموعه اى از آثار حسین بن قاسم منتشر شده است که قبلا به مشخصات چاپى آن در همین نوشتار اشاره شد.
[108]. به عنوان نمونه مفرح بن احمد در شرح احوال دو سردار زیدى در قرن پنجم از این کتاب به عنوان یکى از متون درسى مورد مطالعه زیدیه در آن دوران نام مى برد. رک: سیرة الأمیرین، ص135 و ص155.
[109]. حقائق المعرفة، ص491 و ص504.
[110]. احمد بن سلیمان در کتاب الحکمة الدُریّة در مورد وى مى گوید که او در مرتبه اى از مراتب امامت و زعامت و امام مسجدِ هادى الى الحق در شهر صعده بوده است. ببینید: الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
[111]. حقائق المعرفة، ص493.
[112]. همان، ص494.
[113]. شرح رسالة الحور العین، ص157.
[114]. الرسالة الزاجرة، نسخه خطى، برگ13.
[115]. همان، برگ 15ـ16.
[116]. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص422.
[117]. قواعد عقائد آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، نسخه خطى، برگ392.
[118]. الفضائل، نسخه خطى، ص214 و ص218.
[119]. «فوق الملکوتیة» تعبیرى است که احمد بن سلیمان به کار بردن آن را در مورد حسین بن قاسم به پیروان او نسبت مى دهد. ببینید: حقائق المعرفة، ص495.
[120]. همان، صص494ـ495.
[121]. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
[122]. حقائق المعرفة، صص491ـ492.
[123]. همان، ص492.
[124]. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص428.
[125]. یا مدعى الوحى إن الوحى قد خُتما... بالمصطفى فأَمِطْ عن نفسک الوهما (اللئالى المضیئة، ج2، نسخه خطى، برگ 145ـ146).
[126]. الفضائل، نسخه خطى، برگ9.
[127]. ببینید: مصادر الفکر الإسلامى فى الیمن، ص612; مصادر التراث فى المکتبات الخاصة فى الیمن، ج1، ص522; تاریخ الأدب العربى، ج3، ص333.
[128]. من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانى، صص373ـ380.
[129]. همان، صص375ـ378.
[130]. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص420.
[131]. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
[132]. حقائق المعرفة، صص493ـ494.
[133]. النمل، 65.
[134]. لقمان، 34.
[135]. البقرة، 255.
[136]. طبقات الزیدیة الصغرى، نسخه خطى، برگ 2/58.
[137]. ببینید: شرح الأصول الخمسة، ص761; حقائق المعرفة، ص466; التصریح بالمذهب الصحیح، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص211.