از معضل هویت کودکان با مادر ایرانی و پدر غیرایرانی بسیار گفتیم و بارها از مشکلات آنها سخن به میان آوردهایم. بنابراین شاید اکنون زمان آن فرارسیده تا مساله مهم ایرانیان بیهویت را بررسی کنیم.
به گزارش ، آرمان نوشت: برای برخی از خوانندگان این گزارش شاید باور این سخت باشد که هنوز برخی ایرانیان در عصر تکنولوژی و اینترنت دارای شناسنامه و هویت نیستند، اما آنها وجود دارند. افرادی با پدر و مادر ایرانی، اما بدون شناسنامه و هویت. در خوشبینانهترین حالت ممکن این افراد سالها از شناسنامه افراد مرده استفاده میکنند و از هویت واقعی خود در تمام عمر دور هستند. هر چند به نظر موضوع بیهویتی برخی ایرانیان در پیچ و تاب و هیاهوی موضوع افراد دو تابعیتی گم شده، اما اگر اهمیت این موضوع به اندازه افراد دو تابعیتی بدون شناسنامه نباشد، کمتر نیست.
هویت واقعی را نمیتوان خرید و هیچفردی نمیداند از چه مادر و پدری به دنیا خواهد آمد و به این منظور خود تصمیم نمیگیرد. هویت خریدنی نیست، اما داشتنی و برای ادامه زندگی یک الزام انکارناپذیر است. وجود هویت به معنای بهرهمندی از تمام حقوق شهروندی است، در واقع در سایه هویت است که فرد نام و نامخانوادگی دارد و به تبع آن قادر است به مدرسه برود، ازدواج کند، شغل پیدا کند و.... بنابراین هویت باارزشترین دارایی فرد است. تصور وجود و زندگی افرادی بیهویت در میان جامعه بسیار سخت است، اما آنها وجود دارند، در کنار ما نفس میکشند و شاید از کوچکترین خدمات ارائه شده توسط جامعه و دولت نیز بیبهرهاند. آنها هویت ایرانی ندارند، اما زمانی از پدر و مادر ایرانی متولد شده و پا به این خاک پرمهر گذاشتهاند. هیچکس نمیداند تعداد آنها چقدر است، اما تمام صاحبنظران معتقد به حضور آنها در جامعه هستند.
از سه، چهار سال گذشته خبر وجودشان به گوش ما رسید، شماری از خانوارهای سیستان و بلوچستانی در مناطق دورافتاده و سختگذر جنوب سیستانوبلوچستان به دلیل برخی مشکلات هیچگاه موفق به دریافت شناسنامه نشده و از کلیه خدمات دولتی و امکانات عمومی بیبهرهاند. نمایندگان استان سیستان و بلوچستان اعداد متفاوتی از بیشناسنامههای استان گفتهاند؛ از 4500 تا بیش از 100هزار نفر در این استان هنوز هویت ندارند. این افراد در دو گروهاند. برخی نسل در نسل بیشناسنامه بودهاند و هویت میراثخانوادگی آنها نیست. این افراد به دلیل زندگیعشایری و سکونت در نقاط دوردست به دریافت شناسنامه نیازی احساس نکردند و به مراکز ارائه خدماتدولتی نیز دسترسی نداشتند یا از اهمیت دریافت شناسنامه و دارا بودن هویت بیاطلاع بودند.
اثبات ایرانی بودن راحت نیست
تنها مشکل، احراز هویت نیست، آنها برای استعلام هویت خود راه طول و درازی در پیش دارند. نهادهای امنیتی، اداره ثبتاحوال، نیرویانتظامی و شورایتامین استان از آنها استعلام میکنند و از DNA آنها نمونه برداری میشود. نتایج تمام این تحقیقات باید نشان دهد آنها ایرانی هستند تا به آنها شناسنامه دهند. از نظر اهمیت موضوع استعلام نهادهایامنیتی از تمام این موارد بیشتر زمان میبرد و به همین دلیل روند دریافت شناسنامه بسیاری از این افراد در این مرحله متوقف میشود. بخش دیگر از افراد بیشناسنامه آنهایی هستند که پدر خارجی و مادرایرانی دارند، همان افرادی که سالها تحتعنوان «دوتابعیتی» میشناسیم. مادر ایرانی این افراد بر اساس تبصره ماده 16 قانون ثبتاحوال تصویبی در سال 55 موفق به گرفتن شناسنامه برای فرزندان خود میشدند، اما این قانون به دلیل مصوبه شورای امنیتملی در سال 67 لغو شد. لغو این قانون سرآغاز مشکلات ریز و درشت پیش روی این افراد بود. آنها شناسنامه و هویت میخواستند، اما تا 18 سالگی از داشتن آن محروم شدند.
لزوم حل بنیادین مساله هویت در ایران
فرقی ندارد به دلیل اول شناسنامه نداشته باشند یا دوم؛ آنها هویت ندارند. اکثر آنها ساکنان مناطقمرزی و محروماند. بنابراین بیش از مردم عادی نیازمند دریافت خدمات دولتی هستند. خدماتی مانند بیمه درمانی یا دریافت یارانه برای گذران نصفه و نیمه زندگی. شرط اول دریافت تمام این خدمات، شناسنامه است و آنها از ابتداییترین حق هر فرد، یعنی هویت محروماند. بسیاری از آنها به دلیل مراحل سخت و طولانی استعلام هویت و دریافت شناسنامه به ناچار غاصب شناسنامه افراد مرده میشوند. برای مثال بر اساس آمار غیر رسمی ١00 تا ١50هزار نفر غاصب شناسنامه در استان سیستان و بلوچستان وجود دارند که این افراد با شناسنامه افراد دیگر زندگی میکنند. هرچند آمار رسمی و اعلامی ثبتاحوال از غاصبان شناسنامه 662 نفر است، آنها این شناسنامهها را سرقت یا اجاره میکنند و هویت اجارهای چه داستان تلخ و اندوه باری است. آنها حاشیه امن میخواهند و میخواهند در سایهسار قانون از حقوق اولیه شهروندی برخوردار شوند. در اینکه کار این افراد غیرقانونی است هیچشکی نیست، اما جز این اغلب چارهای ندارند. مطابق آماری که در سال ١٣٩0 منتشر شد، نزدیک به 400هزار کودک فاقد شناسنامه در کل کشور وجود دارند و این تعداد جدای از بزرگسالان فاقد شناسنامه است. دلایل نبود هویت برای افراد بسیار زیاد است، از ازدواجهای ثبت نشده بگیرید تا فرزندان حاصل از روابط نامشروع. تلخترین قسمت ماجرا آنجاست که برخی از مردگان استان سیستان و بلوچستان قطعا باید به صورت غیرقانونی دفن شوند تا خانوادهها بتوانند شناسنامه آنها را بفروشند یا اجاره دهند.
سیستان و بلوچستان تنها استان کشور نیست که در برخی از روستاهای آن خانوادهها نسل در نسل شناسنامه ندارند و تعداد این افراد در استانهای لرستان، کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان بیشتر از سایر نقاط کشور است. از سال 92 تاکنون 500 پرونده در این زمینه در استان سیستانو بلوچستان تشکیل و به 364 تا از آنها رسیدگی شده است. آیا بیهویتی این افراد مشکلات امنیتی بیشتری برای کشور در پی دارد یا هویت ایرانی آنها؟ این سوال بسیار سخت است. اگر پاسخ این سوال را برپایه راحتی، آسایش و امنیت بیشتر آنها در زندگی دهیم قطعا هویت کلید رفع برخی بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و حتی مشارکت سیاسی آنهاست. از سوی دیگر اگر برحسب مصالح عمومی و امنیت کلان کشور پاسخگوی این سوال باشیم شاید برخی از آنها شایسته داشتن نام ایرانی نباشند. هرچند اگر شایسته نام ایرانی نیز نباشند، قطعا و بیهیچ اغماضی حق هویتمندی دارند و هویت حقطبیعی و ماهیت انسانی هر فرد است.
افراد بیشناسنامه ایرانی وجود دارند
یکی از اعضای کمیسیوناجتماعی ضمن تایید وجود افراد بیشناسنامه با اصالت ایرانی میگوید: ایرانیانی که به هر دلیل موفق به دریافت شناسنامه نمیشوند و با شناسنامه فرد دیگری زندگی میکنند کاری خلاف قانون انجام میدهند و در آینده برای انجام این کار مشکلات قانونی پیدا میکنند. سهیلا جلودارزاده میافزاید: برای مثال بسیاری افراد در سیستان و بلوچستان اصلا شناسنامه ندارند، زیرا در مناطقی از استان زندگی کردهاند که با لزوم اهمیت دریافت شناسنامه و دارا بودن هویت آشنا نبودند. بنابراین آنها سالهاست بدون هویت زندگی میکنند و اساسا در تمام طول زندگی به شناسنامه نیازی ندارند. او خاطرنشان میکند: برای مثال آقا یا خانمی 40 سال بدون شناسنامه زندگی کرده است و این معضل در زنان بیش از مردان است. جلودارزاده میافزاید: زنان به دلیل عدم نیازی به دریافت شناسنامه آن را نگرفتند، زیرا آنها به مدرسه نرفتند یا نیازمند هویت برای انجام کارهای اداری خود نبودند. او تاکید میکند: استاندار سیستان و بلوچستان به معاونان خود دستور شناسایی، احراز هویت و صدور شناسنامه برای آنها را داده است تا مشکلات کنونی نبود هویت این افراد رفع شود. برای مثال در بخشی از مناطق چابهار مردم برای دریافت شناسنامه مراجعه نکردند یا به سبب فرهنگ خاص قومی، قبیلهای احراز هویت را ضروری نمیدانستند.
متاسفانه این افراد تاکنون شناسایی نشدهاند، در صورتی که تصور قبلی نمایندگان مجلس وجود شناسنامه برای تمام ایرانیان بود. جلودارزاده خاطرنشان میکند: نبود شناسنامه آنها را از دریافت بسیاری از مزایاها محروم میکند. برخی از این افراد با شناسنامه فرد مرده یا زنده دیگری زندگی میکنند، زیرا والدین تمایلی به دریافت شناسنامه برای آنها نداشتند یا آنکه خود نیز بدون شناسنامه زندگی کردهاند. بنابراین فرزندان آنها برای استفاده از حقوق شهروندی خود و استفاده از شناسنامه به منظور بهره مندی از خدمات درمانی، اشتغال، دریافت یارانه و... ناچار به یافتن یک شناسنامه بهرهمندی خودشان هستند.
او میگوید: اقدام درست و قانونی تعیین مهلت برای شناسایی و شمارش این افراد است تا آمار دقیق آنها مشخص و برایشان شناسنامه صادر شود و وجود افراد بیشناسنامه در سیستانو بلوچستان شاهدی بر ادعای وجود افرادی بیهویت در مناطق مرزی و محروم کشور است. این افراد در صورت استفاده از شناسنامه دیگران از حقوقشهروندی محروم نمیشوند، اما نوعی تخلف قانونی انجام میدهند. برای مثال برخی از آنها ممکن است به سبب استفاده از شناسنامه شخص دیگری از ارث تعلق گرفته به او به نحو غیرقانونی بهرهمند شوند یا به اسم صاحب شناسنامه اعمال مجرمانه انجام دهند. جلودارزاده در بخش دیگری از سخنانش در ارتباط با نبود هویت برای افراد دوتابعیتی میگوید: کشور افغانستان افراد دوتابعیتی را نمیپذیرد، بنابراین فرد دارای تابعیت کشور افغانستان دیگر نمیتواند تابع ایران باشد. او میافزاید: در صورت امکان دریافت تابعیت برای آقا یا خانم زیر 18 سال دچار مشکل میشویم، زیرا فرد گاهی پس از رسیدن به سنقانونی علاقهمند به دریافت تابعیت افغانی جای ایرانی است و در کشور پدر خود دچار مشکل خواهد شد. براین اساس در امر قانونگذاری اینگونه مشکلات را داریم در ارتباط با کشورهایی که تنها یک تابعیت را لحاظ میکنند.