ماهان شبکه ایرانیان

بررسی بازی Uncharted: The Nathan Drake Collection؛ حماسه ی ناتی داگ

چند سالی می شود که بازی های مستقل (Indie games) به یک اشل جداگانه و مرکز خلاقیت در صنعت بازی های ویدیویی تبدیل شده اند. بسیاری از بازی های مستقل موفق سال های گذشته مثل Braid ،Stanley Parble ،Super Meat Boy ،Kentucky Route Zero ،Guacamelee و بازی های از این دست توسط گروه های بسیار کوچک و با سرمایه بسیار کم ساخته شده اند.

بررسی بازی Uncharted: The Nathan Drake Collection؛ حماسه ی ناتی داگ

چند سالی می شود که بازی های مستقل (Indie games) به یک اشل جداگانه و مرکز خلاقیت در صنعت بازی های ویدیویی تبدیل شده اند. بسیاری از بازی های مستقل موفق سال های گذشته مثل Braid ،Stanley Parble ،Super Meat Boy ،Kentucky Route Zero ،Guacamelee و بازی های از این دست توسط گروه های بسیار کوچک و با سرمایه بسیار کم ساخته شده اند.

بر خلاف بازی های استودیویی بزرگ، اکثر این بازی ها گرافیک خیره کننده یا داستانی طولانی ندارند، اما بداعت و خلاقیت سازندگان این بازی ها در طراحی المان های بازی و داستانی چیزی است که بازیکن را روی صندلی میخکوب می کند و تجربه ای استثنایی و لذت بخش برای او رقم می زند. Celeste یک بازی پلتفرمر از همین نوع است.

  • سازنده: Matt Makes Games
  • ناشر: Matt Makes Games
  • پلتفرم: مایکروسافت ویندوز، مک او اس، لینوکس، نیتنتدو سوییچ، پلی استیشن 4، ایکس باکس وان
  • پلتفرم بررسی: ویندوز

Celeste یک پلتفرمر جدید است که تلاش دارد فضای بازی های قدیمی را بازسازی کند. این بازی توسط مت تورسون و نوئل بری (شرکت Matt Makes Games) در ماه گذشته منتشر شد و واکنش های منتقدان و بازیکنان به بازی آنقدر خوب بوده که از همین حالا به یکی از مدعیان بهترین بازی های امسال تبدیل شده است.

طبق گفته سازندگان خود بازی، Celeste شدیدا از پلتفرمرهای قدیمی نینتندو الهام گرفته و حالا هم به عنوان دنبال رو موفقیت Super Mario Odyssey به یکی از بهترین بازی های نینتندو سوییچ (و دیگر دستگاه ها) تبدیل شده است.

اگر بخواهیم در میان بازی های چند سال گذشته چیزی مشابه Celeste پیدا کنیم، شاید بهترین انتخابمان Super Meat Boy باشد. Celeste هم مثل Super Meat Boy یک بازی دوبعدی است و دنیای ظاهری و گرافیک بازی تداعی کننده بازی های دوبعدی بسیار قدیمی مثل Mario و Zelda هستند.

مکانیزم های بازی بسیار ساده هستند و تمام مراحل بر اساس چند نوع حرکت ساده طراحی شده اند، اما خود مراحل و موانع طراحی شده آنقدر سخت هستند که شاید مجبور باشید برای گذراندن برخی از آنها بیشتر از چند ساعت زمان بگذارید. با این حال دنیای بازی آنقدر زیبا و مسحور کننده است که ذهن از درگیری و تلاش طولانی در یک مرحله خسته نخواهد شد.

بازی درباره زن جوانی به مدلاین است که می خواهد از یک کوه جادویی به نام Celeste یا سِلِست در غرب کانادا بالا برود. این کوه می تواند ترس ها و مشکلات درونی یا شخصیت واقعی هر شخص را بیرون بکشد و به آنها جان بدهد. مدلاین در طول راه با چند شخصیت مختلف از جمله یک زن پیر که در دامنه های کوه زندگی می کند، یک عکاس از سیاتل و روح مسئول یک هتل قدیمی آشنا می شود.

همچنین در کوه شخصیت دیگری وجود دارد که نسخه ای شرور و شیطانی از مدلاین است که توسط خود کوه به وجود آمده. این شخصیت در واقع بخشی منزوی از روح خود مدلاین است که به دلیل ترس و افسردگی مدلاین به وجود آمده است.

هدف اصلی و وظیفه اصلی بازیکن در بازی رسیدن به قله این کوه است و اینجاست که Celeste خود را به عنوان یکی از بهترین بازی های چند سال گذشته مطرح می کند. طراحی مراحل بازی به معنای کلمه بی نظیر است. شما در آغاز به راحتی و به لطف یک کفتر با حرکات مختلفی که مدلاین می تواند انجام دهد آشنا می شوید. این حرکات شامل پریدن، بالا رفتن از دیوار و یک جهش سریع (Dash) در هوا می شوند.

اما در هر مرحله دنیای بازی و کوه سلست چیز جدیدی برای ارائه دارد. از بلوک هایی عصبانی که با سرعت تکان می خورند تا حباب هایی که شما را به جهت های مختلف می برند و اینجاست که Celeste می درخشد. تمام اشیاء درون بازی آنقدر با مکانیزم های خوب شخصیت ترکیب می شوند که می توانند شما را ساعت ها درگیر یک مرحله کنند. در بسیار از مواقع ممکن است از یک شیء یا بلوک در بازی به چند روش مختلف استفاده کرد تا به چند هدف متفاوت رسید. این ترکیب و تلفیق مکانیزم های بازی با هم باعث خلق یکی از بهترین پلتفرمرهای چند سال گذشته است.

یکی از نکات اصلی Celeste این است که بازی در حین سادگی شدیدا روی مکانیزم های حرکتی (مکانیکی) تکیه می کند. تمام پازل ها و تمام باس فایت ها با استفاده از همان چند تکنیک حرکتی ساده طراحی شده اند مدلاین در طول بازی سلاح جدیدی به دست نمی آورد یا حرکت جدیدی یاد نمی گیرد. اما بازی کاملا نقطه تعادل میان سختی و لذت بخش بودن را شناخته و به نحو احسن از آن استفاده می کند.یعنی مراحل به قدری سخت هستند که شما را به چالش بکشند ولی همیشه چیز جدیدی برای امتحان کردن وجود دارد.

تمامی مراحل چند راهکار و روش مختلف دارند و شما باید از حلاقیت خود استفاده کنید تا بهترین راه را با توجه به سبک بازی خود پیدا کنید. یعنی شما در بازی همیشه مشغول امتحان کردن راه و روش های متفاوت هستید و به همین دلیل هیچقوت حس نمی کنید که مراحل بازی به شکل ناعادلانه ای سخت هستند.

Celeste شاید یکی از تکرارپذیرترین بازی های چندل سال اخیر باشد. بازی همیشه و برای هر نوع گیمر با هر سلیقه چیز جدیدی برای ارائه دارد. در طول بازی داستان خیلی برجسته نمی شود اما اثرات آن در تک تک مراحل مشخص است.

شخصیتی که از ترس و اضطراب زندگی روزمره می گریزد و به کوهی پناه می برد که احساسات درونی شخص را زنده می کند. روایتی از خودشناسی، مبارزه با هیولاهای به وجود آمده در شخصیت هر فرد و شکست دادن آنها باعث شده که Celeste یکی از بهترین ایده های داستانی در میان بازی های مستقل را داشته باشد.

بازی در چند نقطه مختلف پیام های مختلفی نشان به بازیکن نشان می دهد و او را تشویق به ادامه دادن و رسیدن به قله کوه می کند. در واقع داستان Celeste استعاره ای از زندگی واقعی و مشکلات و موانع آن است؛ مشکلات روانی و مشکلات واقعی.

اما Celeste برای گیمرهای حرفه ای که دنبال چیزی بیشتر از داستان هستند هم یک بازی بسیار جذاب و چالش برانگیز هست. گفتیم که برای تمام کردن Celeste و رسیدن به قله کوه باید زمان زیادی بگذارید و سختی زیادی را تحمل کنید. اما اگر این برای شما کافی نبود و دنبال چالش های بیشتری بودید بازی هنوز هم می تواند شما را به وجد آورد. در بازی 180 توت فرنگی در نقطه های مختلفی از بازی قرار داده شده است.

گرفتن توت فرنگی ها اصلا اجباری نیست و تاثیری در بازی نمی گذارد، اما آنها در نقاطی قرار گرفته اند که رسیدن به آنها بسیار سخت و دشوار است یا معماها پازل هایی برای رسیدن به آنها طراحی شده. به همین دلیل شما برای رسیدن به تمام توت فرنگی ها باید به اندازه کافی با بازی و مکانیزم های آن آشنا شده باشید وگرنه مجبورید چند ساعت و شاید حتی چند روز خود را فقط صرف رسیدن به یکی از این توت فرنگی ها کنید.

حتی بعد از توت فرنگی ها هم جا برای پیشرفت و ادامه بازی در نظر گرفته شده. در هر مرحله نوار کاست هایی وجود دارد که مراحل B-Sides را برای شما آزاد می کنند. خود واژه B-Side هم به نوار کاست های قدیمی اشاره می کند که هر سمت از آنها محتوای جداگانه ای داشت.

مراحل B-side هم در پیشبرد داستان تاثیری ندارند ولی اگر از بازی و چالش های ارائه شده توسط آن لذت بردید مطمئنانا از تجربه مراحل B-side هم لذت خواهید برد. این مراحل شدیدا از مراحل عادی سخت تر هستند و گذراندن آنها بدون آشنایی کامل با بازی غیر ممکن است.

در کنار تمامی اینها یک نسخه 8 بیتی از بازی هم درون خود بازی اصلی قرار داده شده. این بازی شما را کاملا از دایره نسل جدید بازی ها خارج می کند و به زمان آتاری و گیم بوی و نینتندو می برد. با این حال بازی هنوز هم امضای خودش را حفظ می کند و به همان اندازه سخت و جذاب است.

اگر فکر می کنید ساختار چند لایه ای و طولانی بازی اینجا تمام می شود سخت در اشتباهید. بعد از تمام کردن داستان اصلی که شامل 7 بخش مختلف می شود، یک بخش هشتم هم وجود دارد. شخصا قبل از تمام کردن بازی و رسیدن به یک دروازه آبی شکل که من را از ورود به بخش هشتم منع می کرد نمی دانستم که در بازی شیء دیگری هم وجود دارد.

در کنار توت فرنگی ها، در برخی از مراحل معمولی و در تمامی مراحل B-Side، قلب هایی وجود دارد که رسیدن به آنها عملا کار یک انسان معمولی نیست. مکان های انتخاب شده برای قلب ها یا مخفی هستند و برای رسیدن به آنها باید نقطه به نقطه بازی را بگردید یا رسیدن به آنها نیازمند اجرای رشته ای از حرکات مختلف است که برای انجام آن واقعا باید تمرین کنید.

از طرف دیگر دنیای Celeste و تصویرسازی بازی هم به تکرار پذیری آن کمک می کند. این چیزی است که در بسیاری از بازی های مستقل وجود داشته. از دنیای جادویی و رویایی Braid گرفته تا دنیای تیره و تار و آخرالزمانی Limbo و اداره پوچ و بسیار عجیب Stanley Parable.

بازی Celeste هم از این قضیه چیزی کم ندارد. هر مرحله از بازی مثل یک تابلوی پیکسلی زیبا است. رنگ ها و محیط ها آنقدر خوب انتخاب شده و با هم ترکیب می شوند که شخصا در طول بازی چندین بار ایستادم تا فقط منظره ای که در صفحه نمایشگرم وجود داشت را تماشا کنم؛ یک کوه 16 بیتی پر از رمز و راز.

موسیقی بازی هم به بهترین شکل ممکن جو بازی را کامل می کند. Celeste در دسته بازی های Retro قرار می گیرد. یعنی گیمی که تلاش می کند سبک یا حالتی از گذشته را بازسازی کند و موسیقی بازی هم آخرین میخی است که در این راستا به تابوت کوبیده می شود.

موسیقی بازی حتی به تنهایی تداعی کننده بازی هایی مثل Chrono Trigger یا ترانه های Synthpop و الکترونیک دهه 70 است. وقتی موسیقی را کنار سبک بصری بازی و چیزهایی مثل نوار کاست می گذارید به خوبی هدف و رویکرد سازندگان بازی برای شما روشن می شود.

موسیقی و ریتم ترک های مختلف آن دقیقا حس بالا رفتن از یک کوه را به شما می دهد. همانطور که در بالا رفتن از کوه و پیشروی در بازی گاهی اوقات سرعت شما کم می شود، به زمین های هموار و صاف می رسید یا مشغول صحبت با شخصیت های دیگر می شوید، سبک و ریتم موسیقی هم عوض می شود.

وقتی به نقاط سخت بازی می رسید آهنگ هایی تند و هیجان انگیز پخش می شود و در زمان صحبت با شخصیت ها و کات سین های مختلف ترک های آرام تر پخش می شوند. ترک های درون بازی آنقدر زیبا بودند که در برخی مواقع می خواستم بازی را رها کنم و فقط به موسیقی آن گوش کنم.

روی هم رفته Celeste آنقدر بی نقص، زیبا و هیجان انگیز بود که با اینکه فقط دو ماه از آغاز 2018 می گذرد می توان گفت یکی از بهترین بازی های سال منتشر شده است. اگر از بازی های شلوغ، سنگین و وسیع خسته شده اید می خواهید گیمی را تجربه کنید که در حین خلاقیت شما را به روزهای کودکی و دوران میکرو و سگا بازگرداند، Celeste یکی از بهترین انتخاب های شما است.


  • موسیقی استثنایی
  • گیم پلی فوق الغاده جذاب با عمق زیاد
  • داستان جذاب

  • عدم تمرکز روی داستان
  • سبک تصویری خاص که ممکن است برای گیمرهای جدید ناآشنا و بیگانه باشد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان