تبیین «اجمال در عین کشف تفصیلی»
مقصود از اجمال، همان بساطت و غیر تفصیلی بودن است، نه به معنای خلاصهگیری و ابهام. خلاصهگیری از چیزی، همراه با ابهام است. برای مثال، اگر در آغاز بخش خبری گفته میشود: خلاصه اخبار، این خلاصه خبر، مبهم است و به شرحی نیاز دارد که در مشروح اخبار میآید و ابهامش را برطرف میسازد. پس اجمالی که درباره نزول قرآن در شب قدر گفته میشود، از این نوع نیست.
در علم اصول نیز علم اجمالی مطرح است و آن علمی است که همراه با دو جهل باشد؛ زیرا در علم اجمالی، اصل جامع میان دو طرف معلوم است، ولی هر یک از دو طرف، مجهولند. مقصود ما این نوع اجمال نیست؛ زیرا در اجمال قرآن، هیچگونه جهل و ابهامی وجود ندارد و یکپارچه نور و علم است که فرمود: «و أنزلنا إلیکم نوراً مُبینا».19
اجمال در این بحث، در مقابل ترکیب و تفصیل و به معنای بساطت است. برای مثال، میتوان از ملکه اجتهادی و علمی فقیه یا حکیم نام برد. ملکه اجتهاد، امری بسیط و مجلل و بیترکیب و تفصیل است، ولی مسائل تفصیل فقه، همگی از آن استخراج و استنباط میشود و آن امر مجمل که در قلب فقیه و حکیم وجود دارد، در عین حال که مجمل و بسیط است، سرچشمه همه احکام تفصیلی فقه است.
حکیم نیز در مراحل عقل مستفاد، ملکه مجملی دارد که در عین اجمالش، همه مسائل جهانبینی فلسفی را دربردارد.
در شب قدر، همه آموزههای قرآن به طور مجمل و بسیط، مانند ملکه اجتهادی در فقه و مانند اقتدار حکیم بر جهانبینی فلسفی بر قلب مقدس رسول خاتم صلی الله علیه و آله نازل گردید.
بنابراین، در قرآن کریم ممکن است دوگونه تفصیل باشد؛ یکی تفصیلی تدریجی که در مرحله نازل قرآن است و دیگری تفصیلی که در ضمن بساطت وجود دارد و در شب قدر نازل گردیده است. این قرآن بسیط، در عین حال که بسیط است، همه کمالات کثیر را دارد، ولی این کمالات کثیر به نحو لف و بساطت در آن وجود دارند و در طول این کثرت، وحدت است، نه در عرض آن. چنین نیست که اجمال و تفصیلش همعرض یکدیگر باشند، بلکه یکی شامل و واجد دیگری است و بسیط است که مفصل را در خود دارد و اگر چنین نبود، جمع بساطت و ترکیب و اجمال و تفصیل از یک جنبه و در یک مرتبه ممکن نبود و منتهی به اجتماع نقیضین میگشت.
زمان شب قدر
در قرآن کریم، زمان دقیق شب قدر مشخص نشده و فقط آن را ظرف نزول قرآن، تنزل فرشتگان و برتر از هزار ماه برشمرده است. روایتهای نبوی و ولوی نیز هماره این شب را میان چند شب مردد گذاشته و زمان دقیق آن را معیّن نکردهاند.
با توجه به اینکه ظرف نزول قرآن در برخی آیات، ماه رمضان (شَهرُ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ القُرآن)20 و در آیهای دیگر، شب قدر (إنّا أَنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدر)21 بیان شده است، میتوان نتیجه گرفت شب قدر باید در ماه مبارک رمضان باشد، ولی همچنان، در زمان دقیق آن میان شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم تردید وجود دارد. صلوة وسطی در آیه کریمه «حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الوُسطی»22 نیز به گفته برخی مفسران، مانند اسم اعظم الهی، ولیّ خدا، شب قدر و زمان استجابت دعا در روز جمعه، پنهان است و راز پنهان ماندن آن، ترغیب به اهتمام مسلمانان به همه نمازهای روزانه است،23 همچنان که راز پنهان ماندن شب قدر، اهتمام به شبزندهداری و نیایش شبانه در دیگر شبها و بهرهبرداری از برکات آن است، چنانکه ولیّ خدا در میان مردم نهفته است، تا هیچ انسانی را تحقیر نکنیم و از خواندن هیچ یک از اسمای ذات اقدس الهی غافل نباشیم شاید همان نام شریف، اسم اعظم پروردگار باشد و از دعا کردن در هیچ ساعتی کوتاهی نکنیم؛ شاید آن ساعت، زمان استجابت قطعی دعا باشد. شیخ بهائی قدس سره در این باره چنین سروده است:
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم از پای تا سر، نور شد
اسم اعظم که کس نشناسدش
سروری بر «کلّ اسمٍ» باشدش24
برکت زمان، در گرو متزمن بوده و منزلت لیله مبارکه قدر، مرهون برکت و ارج قرآن کریم است. از اینرو، اگر انسانی به مقدار میسور، قرآن را شناخت، از شب قدر نیز آگاه خواهد شد و آن را ادراک میکند؛ زیرا شناخت فرع، پس از شناخت اصل، آسان است. شاید راز اختلاف نصوص در تعیین لیله قدر، به اختلاف درجات تقدیر یا به اختلاف احوال سالکان شاهد بازگردد که هریک به خودی خود، گاهی در معرض نفحه قدس قرار میگیرند و در آن فرصت، از قرآن بهره میبرند و در آن ظرف، لیله قدر مشهودشان میگردد.
بر همین اساس، صاحب فتوحات میگوید: «شب قدر در طی سال دور میزند؛ زیرا من گاهی او را در ماه شعبان دیدم و گاهی در ماه ربیع و زمانی در ماه رمضان یافتم و اکثر فرصتهایی که او را میدیدم، همانا ماه رمضان و در دهه آخر او بود و یک بار او را در دهه دوم رمضان در غیر شب وتر یافتم؛ چنانکه در شب وتر هم مشاهده نمودم».25
هر اندازه سالک از حقایق قرآن آگاه گردد، به همان اندازه از فیوضات لیله قدر بهرهمند میشود؛ زیرا درجات نهایی شب قدر تعیین نشد؛ بلکه فقط افضل بودن او از هزار ماه بیان شد؛ «لَیلَةُ القدر خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ» (قدر: 3) و خداوند شب قدر را برتر از هزار ماه قرار داد؛ نه برابر آن و مقدار برتری آن را هم روشن نکرد.26
اساس سلوک، همانا سیر در منازل نفس است و حرکتهای جوهری بهویژه حرکت تکاملی نفسِ زمان، مانند مسافت از عوارض تحلیلی حرکت و متحرک است و غیر از تغایر مفهومی و تمایز عنوانی، در خارج از ظرف تحلیل جدای از هم نیستند. بنابراین، حقیقت ماه، بهویژه ماه رمضان که آغاز سال سالکان است، بهویژه شب قدر که مانند جهش در امتداد سیر، ظهور میکند، بیرون از حقیقت نفس متکامل نیست. صاحب فتوحات در اینباره میفرماید: «و اعلم أنّ الشهر هنا بالإعتبار الحقیقی هو العبد الکامل... فإذا انتهی سمّی شهراً علی الحقیقه لأنه قد استوفی السیر و استأنف سیراً آخر... کما أن العبد یمشی فی منازل الأسماء الألهیه و هی تسعه و تسعون، التاسع و التسعون منها الوسیله و لیست إلاّ لمحمّد صلی الله علیه و آله ...».27
گفتنی است برای آنکه تمام روزها و شبهای سال، فیض ظرفیت چنین رخداد مبارکی را ادراک کنند، تقدیر امور و تنزل معانی قرآن و مفاهیم عالی آن، برابر ماههای قمری توزیع شده است تا با تنوع و تحول همراه باشد و تمام شبهای سال، از نظر گردش جام تقدیر و کأس تنزیل و مُناوله آن بهرهمند گردند و فیض سیال الهی راکد نگردد و اگر برابر سال شمسی تنظیم میشد، چنین اداره کأسی و چنان مناولهای ممکن نبود.
فضیلت فرا زمانی شب قدر
مراد از فضیلت در این مباحث، شدت درجه وجود یا تأکید درجه ظهور است. بنابراین، اثر وجودی لیله قدر که برتر از هزار ماه است، این خواهد بود که با آن عیار میتوان طی زمان کرد؛ چنانکه میتوان طی زمین کرد.
اگر سالکی به مقدار توان و استعداد، از حقیقت قرآن سهمی برد، توان پیمودن مسافتهای طولانی و زمانبر را در کوتاهترین مدت دارد (قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ أن یَرَتَدَّ إِلَیکَ طَرفُک)28 و در بیان شواهد آن به نقل برخی رهتوشههای شاگردان قرآن ناطق، بسنده میکنیم؛ زیرا آن بزرگان، یعنی اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، برتر از آن هستند که با مسئله طی مسافت طولانی، در کمتر از چشم به هم زدن و مانند آن شناخته شوند.
جناب شعرانی (رضوان الله تعالی علیه) در پایان کتاب الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الأکابر که تلخیص فتوحات مکیه ابنعربی است، مینویسد: «این کتاب را با سپاس الهی، در کمتر از یک ماه تألیف کردم و برای همه مباحث آن، فتوحات را مطالعه میکردم... و هر روز بیش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر میگذراندم».29
آشنایان به گستردگی آن کتاب عظیم فخیم میدانند که مطالعه آن بدون طی زمان، ممکن نیست.
بهترین رهاورد شب قدر
بهترین رهاورد شب قدر، سلامت از آسیب رخدادهای ناگوار و گزند وسوسه ابلیس یا فرمانروایی نفس اماره به سوء است. بیداران شب قدر، از چنین نعمت ویژه که از ارزشمندترین زادراه فرشتگان است، بهرهای میبرند: (سلام هیَ حتی مطلع الفجر). (قدر: 5)
پایان کار صاحبدلان سالمقلب و نتیجه سیر صاحب نظران سالم دل و عاقبت حرکت صاحببصران سالمروح، ورود به دارالسلام است که خداوند منان داعی و هادی و میزبان آن است (و الله یدعوا الی دار السلام).30
پینوشتها:
19. نک: نساء: 174.
20. نک: بقره: 185.
21. نک: قدر: 1.
22. نک: بقره: 238.
23. وسائل الشیعه، ج4، ص23؛ الجامع لاحکام القرآن، ج3، صص193و 194.
24. کلیات شیخ بهایی، ص7 (نان و حلوا).
25. فتوحات مکیه، ج1، ص658.
26. همان.
27. همان.
28. نک: نمل: 40.
29. الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الاکابر، ص201.
30. نک: یونس: 25.
منبع: www.pajuhesh.irc.ir
ادامه دارد...