پیچیدگی این
ماجرا و ریشههای آن ایجاب میکند تا روایتی همهجانبه از عواملی که منجر
به ایجاد این وضعیت شدند، ارائه شود.
هر چند قبل از ارائه چنین روایتی
نمیتوان خشونت صورت گرفته از سوی برخی از دراویش حاضر در محل که منجر به
شهادت پنج نفر از نیروهای انتظامی و بسیجی شد را بدون محکومیت باقی گذاشت.
این رفتاری است که هیچ مسلک و دیدگاهی نمیتواند آن را مورد تأیید قرار
دهد. اما مواجهه اصولی با این اتفاقات درست از همین نقطه آغاز میشود. یعنی
جایی که نباید اعمال خشونت غیر قانونی و دست زدن به رفتارهای خشنی چون زیر
گرفتن نیروهای انتظامی را به کل دراویش و اهل تصوف نسبت داد و همه آنها را
به یک چوب راند. چنین نوع نگاهی به موضوع تنها و تنها باعث از بین رفتن
زمینه گفتوگو و افزایش خشونت خواهد شد. خشونتی که در آن جان بیگناهان و
اموال افرادی بیتقصیر به خطر خواهد افتادو فراتر از آن، هر دو گروه درگیر را نیز متحمل خسارات زیادی میکند.
دراویش نیز بایدبه
شکل گسترده از این دست اقدامات اعلام برائت کنند تا بدین ترتیب زمینه سوء
استفاده در مسیر تند شدن فضای برخورد پس از این اتفاقات از بین برود. با
این ترتیب حداقلی از اعتماد بین دو طرف یک بار دیگر شکل خواهد گرفت که
لازمه اصلی آرامش فضاست.
اما مسأله دیگر این است که اتفاقات چند روز اخیر را نباید در همین بازه زمانیو
محدوده مکانی خاص خلاصه کنیم. به عبارتی اتفاقات رخ داده امتداد سلسله
حوادث و اقداماتی است که از چندین سال پیش تاکنون ادامه یافته و زمینه
افزایش خشم دو طرف را فراهم کرده است. بدون توجه به این سلسله حوادث و در
نظر نگرفتن آنها برای تحلیل اتفاقات رخ داده قطعاً دچار خطای راهبردی بزرگی
میشویم
که نه تنها ما را به نقطه مطلوب نمیرساند بلکه میتواند زمینه
افزایش تنش و التهاب را هم فراهم کند. اگر بخواهیم صریحتر این موضوع را
طرح کنیم، باید این پرسش را پیش بکشیم که مجموعه رفتارهای انجام شده با
دراویش طی سالیان گذشته چگونه بوده که آنها را به این نقطه رسانده است تا
در یک اقدام غیر قابل توجیه، منجربه شهادت 5 نفر از نیروهای انتظامی و
بسیجی شوند؟ آیا از این جمع و مسلک قبل از این هم چنین دست رفتارهایی سر
زده بود یا خیر؟
طرح این سؤالات به آن معنا نیست که مسلک، روش و منش دراویش
را مورد تأیید قرار دهیم. به طور قطع از دید افراد معتقد به فقه شیعه،
بسیاری از مناسک و رفتارهای دراویش قابل توجیه نیستندو در چارچوب دین
اسلام و مذهب شیعه قرار نمیگیرند. اما این مسأله کاملاً جدا از نقد نوع
برخوردی است که با این گروه انجام شده است.
مسأله دراویش یک موضع استدلالی و
منطقی است و در مقابل استدلال آنها باید زبان منطق، گفتوگو و مباحثه به
کار گرفته شود.
با این تفاسیر به نظر میرسد نگاه منطقی و دقیق به حوادث
اخیری که رخ داد نیازمند توجه به چند زاویه مهم است؛ اول محکومیت هر نوع
خشونت در برخورد از طرف هر کسی و همین طور محکوم کردن شهادت پنج نفر از
نیروهای انتظامی و بسیجی. دوم لزوم توجه به ریشههای اعتراض گروه دراویش و
تجزیه و تحلیل مجموعه اقدامات صورت گرفته در قبال این عده در سالهای
اخیر. سوم ضرورت توجه بیشتر به گفتوگو و استدلال در این مواجهه و جایگزین
کردن آن به جای اعمال زور و فشار و چهارم هم لزوم افزایش توجهات به حقوق
شهروندی افراد، فارغ از هر نوع دیدگاه و گرایش سیاسی، مذهبی و فرهنگی. و
البته باز باید تأکید کرد لازمه ایجاد چنین فضایی محکوم کردن خشونت رخ داده
در گلستان هفتم از جانب دراویش است.
23302