مسلّم است که قرآن یک کتابِ تاریخی محض نیست که فقط رویدادهای تحقق یافته را برای اطلاع از خود آن رویدادها بیان کند، بلکه منظور خداوند از بیان داستان ها و رویدادها، شناساندن ابعاد گوناگون انسان و متوجه ساختن مردم به قوانین ثابت و پایدار، مانند کنش و واکنش، مقدمه و نتیجه و محاسبه قانونی در شؤون زندگی است. مردم با این شناخت می توانند از روی تجربه و بصیرت، بنای حیات معقول خود را استوار کنند. ما در قرآن داستان هایی را می بینیم که چند بار تکرار شده است، مانند داستان نوح علیه السلام و موسی علیه السلام و چگونگی رویارویی آنان با مستکبران و تبهکاران. این تکرار دارای همان فلسفه آموزش و توجیه مؤکد انسان ها به واقعیات و قواعد زندگی است که مردم بدانند حیات آدمی شوخی نیست و محاسبه قانونی در کار است. از جمله آیاتی که شناختِ سرگذشت جوامع را توصیه و مورد دستور قرار می دهد، بدین قرار است:
1- قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکذِّبِینَ.[1]«پیش از شما سنّت هایی در گذشته است. پس در روی زمین به سیر [و تحقیق ] بپردازید و بنگرید که عاقبتِ تکذیب کنندگانِ [حق و حقیقت ] به چه وضعی منتهی شده است.»
2- یرِیدُ اللَّهُ لِیبَینَ لَکمْ وَ یهْدِیکمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ وَ یتُوبَ عَلَیکمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ.[2]«خداوند می خواهد برای شما آشکار کند و شما را به سنّت هایی که پیش از شما بوده است هدایت کند و شما را به سوی خود بازگرداند؛ و خداوند دانا و حکیم است.»
3- وَ اذْکرُوا إِذْ جَعَلَکمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَکمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیوتاً فَاذْکرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ.[3]«و به یاد بیاورید که خداوند شما را بعد از قوم عاد، جانشین ساخت و شما را در روی زمین مستقر نمود که در زمین های هموار قصرها ساختید و از کوه ها، خانه ها می تراشید. پس نعمت های خداوندی را متذکر شوید و در روی زمین به افساد مپردازید.»
4- أَ فَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ. ..[4]«آیا در روی زمین سِیر نکرده اند تا به عاقبتِ کار کسانی که پیش از آنان بوده اند، بنگرند؟. ..»
5- أَ فَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.[5]«آیا در روی زمین سِیر نکرده اند، تا برای آنان دل هایی باشد که به وسیله آن ها تعقل کنند و گوش هایی باشد که به وسیله آن ها بشنوند؟ حقیقت این است که گاهی چشمانی کور نمی شود، ولی دل هایی که در سینه ها است، نابینا می گردند.»
6- أَ وَ لَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ وَ لکنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ.[6]«آیا آنان در روی زمین سِیر نکرده اند، تا به عاقبتِ کار کسانی پیش از خودشان بنگرند که از آنان قوی تر بودند و زمین را زیر و رو کردند و پیش از آبادی هایی که در زمین، آنان ایجاد کرده بودند، آبادی ها به وجود آوردند و پیامبرانِ آنان با دلایل روشن آمده بودند؟ خداوند به آنان ظلم نکرده است، [بلکه ] آنان به خودشان ظلم کرده اند.»
نتایج آیات
نتیجه یکم لزوم سیر و سیاحت در سرگذشت جوامع بشری، صرفاً برای تماشا و پر کردن حافظه و سیاه کردن کاغذها به نام کتاب نیست، بلکه برای تفسیر عوامل جزیی و عللِ کلی جریانات مغزی و روانی است که با کمیت ها و کیفیت های گوناگون، نمودهایی از خود به جا گذاشته و رفته اند. مطالعه فیزیک تاریخ برای انسان های آینده، سودی بیش از آن چه به معاصرینِ همان فیزیک تاریخ داشته، نخواهد داشت، بلکه از یک نظر می توان گفت: نمودهای فیزیکی تاریخ برای معاصرین، کامل تر و مستند به حس و مشاهده بوده است؛ درصورتی که تنظیم همان نمودها و ضبط آن ها به وسیله برداشت های ذوقی شخصی آیندگان، از حذف و انتخاب های شخصی خالی نخواهد بود. در این جا، جمله آن متفکر را به یاد می آوریم که می گوید: آقایانِ محققان! اگر در تاریخ سرگذشت بشری سخنی مفید دارید، برای ما بگویید، و الّا این که در فلان نقطه از تاریخ، فلان جمعیت از این سوی رود جیحون به آن سوی جیحون عبور کردند، به چه کار آید؟! این حقیقت که نباید سیر و سیاحت در سرگذشت اقوام و ملل، تنها برای اطلاح محض از وقوع رویدادها باشد، در آیاتی که در این مبحث مطرح کرده ایم، با کمال وضوح می بینیم.
نتیجه دوم در آیات قرآنی، تأکید شدیدی روی شناخت عوامل سقوط تمدن ها و اجتماعات شده است (آیه شماره 1- قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکمْ. ..)، (آیه شماره 5- أَ فَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ. ..). و «اعراف آیه 86، حج آیات 44 تا 46».
عوامل اساسی سقوط تمدن ها و جوامع در آیات قرآنی: «تکذیب حقایق و اعراض از دعوت پیامبران به رشد و کمال، افساد در روی زمین، خودکامگی در استهلاک مواد اقتصادی، استکبار و ستمکاری» معرفی شده است. بررسی و تحقیق همه جانبه در سرگذشت تمدن ها، به خوبی این معنی را اثبات می کند. در یکی از آیات قرآنی چنین آمده است:
إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. ..[7]«خداوند وضع هیچ قومی را دگرگون نمی کند، مگر این که آنان در وضع موجودیتِ خود تغییری بدهند.»
این است قانون کلی تحولات که به ضمیمه:
...وَ أَمَّا ما ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الْأَرْضِ. ..[8] «و اما آن چه که برای مردم سودمند است، در روی زمین پایدار می ماند»،
عامل اصلی تحولات تاریخی را بیان می کند.
نتیجه سوم در بررسی تحولات و سرگذشت بشری، با دو نوع سنّت روبه رو می شویم:
1- سنّت های صالحه و شایسته که به عنوان اصول پایدار، مهم ترین عامل رشد انسان ها بوده است (آیه شماره 2- یرِیدُ اللَّهُ لِیبَینَ لَکمْ. ..)؛ مانند تنظیم مسائل اقتصادی، برخورداری از علم، زندگی در پوشش یک فرهنگ پویا و هدفدار، گرایش علمی و عملی به عدل و قسط، به کار انداختن اندیشه و تعقل. این ها مواد تبلیغ پیامبران الهی و هدف تکاپوهای خردمندانِ اقوام و ملل بوده است.
2- سنّت های پلید و اخلاق تابو که مورد گرایش و پرستش مردمِ قهقراطلب و ارتجاعیون بوده است. در آیات قرآنی، این سنت گرایی مورد توبیخ شدید و آن را به بی عقلی و نادانی موصوف کرده است. در همه آن آیات قرآنی، تکیه بر گذشتگان را که مانع ایمان به هدایت و نور الهی می باشد، محکوم نموده و در بعضی از آیات، صریحاً به بی عقلی تکیه بر گذشتگانِ نابخرد را گوشزد می کند، مانند:...أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئاً وَ لا یهْتَدُونَ.[9]
«آیا آنان [باز تکیه بر سنت های نیاکانِ خود می کنند؟] اگرچه نیاکان آنان چیزی را تعقل نمی کردند و هدایت نمی شدند.»
نتیجه چهارم آیاتی در مورد بحث ما، اصرار دارد که به ظواهرِ فریبای تمدن ها که نمودهایی ناآگاه از فعالیت های ذهنی است، مغرور نشوید و گمان مبرید که قصرهای سر به فلک کشیده [و رایانه ها و حرکت های سریع ]، می توانند عامل یک تمدن انسانی و بقای آن باشند (آیه شماره 3- وَ اذْکرُوا إِذْ جَعَلَکمْ. ..)، (آیه شماره 6- أَ وَ لَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا. ..).
هنگامی که تمدن انسانی، انسان محوری خود را فراموش کند و بر نمودهایی ناآگاه تکیه نماید که محصول بعضی از امواج اندیشه و اراده آگاهانه است، زوال و نابودی آن حتمی است- اگرچه بتواند به مدت یک یا دو قرن هم دوام بیاورد- زیرا دوام و پایداری، مربوط به عوامل اساسی تمدن است که عبارت است از: اندیشه و اراده آگاهِ انسان ها.
نتیجه پنجم در آیه شماره 5 (أَ فَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکونَ. ..)، به مطلبی بسیار بااهمیت اشاره شده است که باید به طور جدی مورد توجه قرار بگیرد. آن مطلب این است که اگر انسان ها در روی زمین و در سرگذشت دیگر انسان ها و عللِ اعتلاء و سقوط آنان، بررسی و دقت کافی داشته باشند، تعقل و شنوایی آنان درباره واقعیات، پیشرفت خواهد کرد. این همان عقل تجربی است که موجب بروز و افزایش دانش ها و بینش های جدید می شود.
پی نوشت ها
[1] سوره آل عمران، آیه 137.
[2] سوره نساء، آیه 26.
[3] سوره اعراف، آیه 74.
[4] سوره محمد صلی الله علیه و آله، آیه 10.
[5] سوره حج، آیه 46.
[6] سوره روم، آیه 9.
[7] سوره رعد، آیه 11.
[8] همان سوره، آیه 17.
[9] سوره بقره، آیه 170.