ابوذر رضی الله عنه هنگامی که مریض بود، جمعی به عیادتش آمدند و به او گفتند: ما لَکَ!؟ «چه داری!؟» حالا که مریض شدی اگر بمیری چه داری!؟ گفت: عَمَلِی؛ «اندوخته ای جز عمل ندارم.1 گفتند: نَسالک عن الذّهب و الفضّةِ؛ »ما از تو راجع به طلا و نقره میپرسیم، پول زرد و سفید چه داری!؟ مردم دنیادار فکر و ذکرشان پول است.
«إذا ماتَ ابنُ آدمَ قالَ الناسُ ما ترکَ و قالتِ الملائکةُ ما قدّم؛ وقتی آدمیزاد میمیرد. مردم [سراغ مالش میروند] میگویند: از خودش چه باقی گذاشته [چقدر پول و چند تا خانه از او باقی مانده]؟ امّا ملائکه [سراغ عملش میروند و] میگویند: چه پیش فرستاده و با خود چه آورده است.»
به ابوذر گفتند: پس درآمد خود را چه کرده ای!؟ چون ابوذر هم مردی حَشَم دار و گوسفنددار بود و از پشم و شیر گوسفندان درآمدی داشت؟ گفت: ما أصبحَ فَلا أمسی و ما أمسی فلا أصبح؛ آنچه صبح به دستم رسید برای شب باقی نماند و آنچه شب به دستم رسید برای صبح باقی نماند. 2
بدیهی است اگر کسی چنین باشد هنگام مردن از خود ثروت سرشار باقی میگذارند، کسانی هستند که عایدی صبح را برای شب نگه میدارند و عایدی شب را برای صبح ذخیره میکنند. نقشه ی پول به دست آوردن فردا را امروز میکشند و امتعه ی ده سال بعد را امروز به انبار میزنند؛ خوب، اینها هنگام مردن همه چیز دارند؛ خانههای متعدّد، فرشهای عالی، پولهای فراوان و... امّا ابوذری که تا دو قرص نان جو در کلبه ی محقّر خود دارد حاضر نیست پولی را که حقّ خودش از بیت المال هست، را بگیرد! طبیعی است که هنگام مردن ماتَرَکی نخواهد داشت.
کندوی انسان، قبر اوست!
به ابوذر گفتند: تو درآمدت را چکار کردی که برای خودت چیزی باقی نگذاشتی؟ گفت: «إن لنا کَندُوجاً نَضَعُ فیهِ خیرَ متاعنا، سمعتُ رسولَ الله صلی الله علیه وآله وسلم یقُولُ: (کَندُوجُ المرءِ قبرُهُ)؛ ما کندو و انبار ذخیره ای داریم و بهترین متاع خود را در آن ذخیره میکنیم؛ من از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که میفرمود: کندوی انسان قبر او است.3 و لذا ما هر چه از متاع دنیا به دستمان میرسد در راه خدا انفاق میکنیم و به انبار ذخیره ی خود تحویل میدهیم.»
اینها نمونه ای از مَلکات فاضله و نیّات صالحه است و دین مقدّس میخواهد آدمی را این چنین بپروراند و او را دارای روحی مطهّر و منوّر بسازد و شاکله اش را صلاح انگیز و نیک آفرین گرداند و این نمیشود مگر با اعتقاد قطعی به حیات بهجت زای عالَم آخرت؛ و دل کندن از دنیا وگرنه با افتادن در گرداب دنیاداری ممکن نیست این چنین شاکله ای حاصل شود.
دنیا دوستی عقل را فاسد میکند و قلب را از شنیدن حکمت کر میسازد [و نمیگذارد آوای حکمت به گوشش برسد و آنچنانکه خدا میخواهد تصمیم بگیرد
بعضی خیال میکنند که میشود در دنیا همه چیز داشته باشند و مع الوصف، قلبشان دارای طهارت و قداست معنوی گردد و حال آنکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: «إنّما مَثَلُ صاحبِ الدّنیا کمثلِ الماشِی فِی المآءِ هَل یستطیعُ الذّی یَمشی فِی المآء أن لا تَبتَلَّ قَدَماهُ؛ آدم دنیا دار مانند کسی است که در میان آب راه میرود؛ آیا ممکن است کسی داخل آب رود و پایش، تر نشود!؟»4
آنگاه مرحوم فیض قدس سره پس از نقل این حدیث میگوید: و هذا یُعرّفُکَ جَهالةَ قومٍ ظَنُّوا أنّهم یخوضونَ فِی نَعیمِ الدّنیا بِأبدانِهِم و قُلوبُهم عَنها مُطهّرةٌ و علایقُها عَن بَواطِنِهم مُنقَطِعَةٌ؛ این بیان رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نشان دهنده ی نادانی قومی است که میپندارند اگر آنها غرق در تعلّقات دنیا هم باشند باز میتوانند قلبشان را پاک و مطهّر نگه دارند و هیچ گونه تعلّقی به دنیا پیدا نکنند.5
امّا این خیالی بیش نیست، زیرا: «حُبُّ الدّنیا یُفسدُ العقلَ و یُصمُّ القلبَ عن سِماعِ الحکمةِ؛ دنیا دوستی عقل را فاسد میکند و قلب را از شنیدن حکمت کر میسازد [و نمیگذارد آوای حکمت به گوشش برسد و آنچنانکه خدا میخواهد تصمیم بگیرد.]6».
ولایت علی علیه السلام بالاترین ثروت
عثمان دو نفر از غلامانِ خود را با دویست دینار پیش ابوذر فرستاد و گفت: به او سلام برسانید و بگویید این پول از اموال شخصی خودم هست و هیچگونه شبهه ای در آن نیست، از ما بپذیر و برای معاشرت صرف کن!
ابوذر هم در جواب فرمود: من نیازی به این پول ندارم، چون الآن غنی ترین مردم هستم! آن دو غلام گفتند: تو که چیزی در خانه نداری، چطور غنی ترین هستی!؟ فرمود: در زیر آن نمد که در آن گوشه افتاده دو قرص نان جو هست، تا آن را دارم به احدی نیاز ندارم. این پول را به دهنده اش بگردانید و بگویید ابوذر میگوید:أصبحتُ یومی هذا و أنا مِن أغنی النّاسِ بوِلایةِ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام و عترته علیهم السلام؛ من امروز را صبح کرده ام در حالی که با داشتن ولایت علیّ بن ابی طالب و عترتش از غنی ترین مردمم.7
پینوشتها:
1- کنز العمال، ج 3، ص 782
2- همان.
3- سورهی حشر، آیه ی 2.
4- سفینة البحار، جلد 1، صفحهی 482، کلمهی ذرر.
5- همان، کلمهی ذرر.
6- المحجّة البیضاء، جلد 6، صفحهی 12.
7- سفینة البحار، جلد 1، صفحه 55 منبع:صفیر هدایت، سید محمد ضیاءآبادی. سایت حوزه. سایت اندیشه قم.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh