مدارا با مخالفان در سیره رفتاری پیشوایان معصوم(ع)
مدارا به منظور هدایت افراد به راه حق
در بسیاری از موارد، پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) با مردم با مدارا و ملایمت رفتار می کرد تا زمینه هدایت افراد را فراهم کند. وقتی افراد با پیامبر و ائمه اطهار (ع)برخوردهای خشن ودور از نزاکت می کردند و از جانب ایشان نیز توقع مقابله به مثل داشتند، ولی ناگهان با خلق کریمانه آنها مواجه می شدند. انقلابی در ضمیرشان ایجاد می شد و به حقانیت پیامبر وائمه اطهار پی می بردند.
خداوند متعال ازاین خلق نیکوی حضرت که باعث جذب مردم به دین حق می شد اینگونه یاد می کند: (فبما رحمه من الله لنت لهم ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم)(آل عمران:159)؛ به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوش خوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت دل می بودی از گرد تو پراکنده می شدند. پس برآنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه.
ائمه اطهار نیز در بسیاری از موارد به منظور فراهم آوردن زمینه هدایت افراد و نشان دادن مرز میان حق و باطل، با افراد مدارا می کردند. مدارای ائمه اطهار با شامیانی که به ایشان ناسزا می گفتند، ازاین قبیل بود؛ زیرا تبلیغات معاویه در شام چنان مردم را با اهل بیت (ع)دشمن کرده بود که مردم آن دیار، آنان را یگانه دشمن اسلام می دانستند. بدین روی، شامیان هرگاه یکی از اهل بیت(ع) را می دیدند، اقدام به دشنام گویی و اهانت می کردند.
روزی یکی از شامیان که وارد مدینه شده بود، به محض مشاهده امام حسن(ع) و شناختن او، شروع به لعن او وپدرش امیرالمؤمنین(ع) کرد. امام حسن(ع) که فهمیده بود او شامی است صبر کرد. وقتی او از ناسزاگویی بازایستاد، امام(ع) به او سلام کرد و فرمود: ای مرد، به گمانم در این شهر غریبی! شاید مرا با کسی دیگر اشتباه گرفته ای، آن گاه حضرت اعلام آمادگی کرد تا به آن مرد در صورت نیاز کمک کند. حتی از وی دعوت کرد تا زمانی که در مدینه هست مهمان آن حضرت باشد. مرد شامی با مشاهده این واکنش و شنیدن سخنان نرم و محبت آمیز امام(ع) به گریه افتاد و گفت: «گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی و خداوند آگاهتراست که رسالت خود را به کجا نهد. تو وپدرت تا حالا مبغوض ترین افراد نیز من بودید و اکنون محبوب ترین مردم نزد من هستی» آنگاه اثاثیه اش را به امام(ع) داد و تا پایان سفر در مدینه، مهمان آن حضرت بود. وی به دلیل این محبت امام حسن (ع)از شیعیان اهل بیت گردید.(1) نمونه های چنین رفتاری با مخالفان، در زندگی سایر اهل بیت نیز به وفور مشاهده می شود.
مدارا به قصد پیش گیری از زیان های بزرگتر
پیامبر(ص) برای پیشگیری از شرارت افراد شرور و اختلاف انگیز، از راه های غیرمستقیم و مسالمت آمیز اقدام می کرد و تا جایی که ممکن بود با احترام و تکریم این افراد، مانع از ایجاد درگیری و نفاق می شد تا حس بزرگی خواهی و احترام طلبی شان باعث ایجاد شکاف در جامعه اسلامی نشود. چنین رفتاری با افراد شرور، ممکن است به ظاهر نوعی باجدهی تلقی شود، اما در واقع، آن حضرت با کمترین هزینه، سلامت جامعه اسلامی را تضمین مینمود.
روزی رسول خدا(ص) در منزلش نشسته بود که مخرمه بن نوفل اذن ورود خواست. حضرت فرمود: او بدترین مرد قبیله خود است، به او اجازه دهید وارد شود. وقتی مخرمه وارد شد، حضرت با خوشرویی با او برخورد کرد و او را در جای خود نشاند. وقتی از منزل بیرون رفت، عایشه پرسید: شما در مورد او چیزی گفتی، اما رفتارت با او به گونه ای دیگر بود؟! حضرت فرمود: بدترین مردم در روز قیامت کسی است که مردم او را به خاطر در امان ماندن از شرارتش احترام کنند.(2) در اکثر روایات شیعی، اسم این شخص نیامده است، اما طبق برخی منابع همچون تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) شخص مزبور عبدالله بن ابی بوده است.(3)
پیشگیری از حوادث ناگوار با هزینه اندک، در سیره ائمه اطهار(ع) که جانشینان آن حضرت بودند نیز به وفور به چشم می خورد؛ از جمله، محمدبن مرازم از پذرش نقل میکند: هنگامی که منصور در حیره بود، امام صادق(ع) را نزد خود فراخواند. امام صادق(ع) پس از خروج از نزد منصور بی درنگ راهی مدینه شد. هنگامی که به منزل صالحین رسیدیم، موقع شب بود من و مصادف همراه امام(ع) بودیم. نگهبان آنجا علیرغم اصرار فراوان، به ما اجازه نمی داد به راه خود ادامه دهیم. مصادف از حضرت خواست اجازه دهد تا او را بکشد؛ چرا که ممکن بود آن مرد حضرت را برگرداند و در آن صورت، منصور معلوم نبود با ما چه رفتاری می داشت. حضرت به مصادف اجازه نداد، و ما آنجا بودیم تا آنکه پاسی از شب گذشت و نگهبان به ما اجازه حرکت داد در این هنگام امام صادق(ع) به ما روکرد و فرمود: آیا این بهتر است یا آنچه شما می خواستید؟ عرض کردم:فدایت گردم، این بهتر است. آنگاه حضرت فرمود: گاهی شخص با اقدام ناصواب- می خواهد از یک ذلت کوچک خارج شود، اما آن عملش او را در ذلتی بزرگ می افکند.(4)
مدارا با خویشاوندان
برخی افراد با اینکه از خویشاوندان پیشوایان معصوم(ع) بودند، با این حال، یا به دلیل عدم معرفت به امامت و منزلت امام زمان خود، یا به دلیل حسادت و پیروی از هواهای نفسانی، گاه باعث اذیت و آزار ائمه اطهار می شدند. برخی از آنها امامت را حق خود یا فرزندانشان می دانستند و به همین دلیل برخوردهایی با ائمه داشتند. آنان را می توان مخالفان شخصی ائمه دانست.
عبدالله بن حسن یکی از این افراد است که با امام صادق(ع) برخوردهای تند و ناپسندی داشت. وی امام(ع) را بخاطر عدم اذعان به امامت و مهدویت پسرش محمدنفس زکیه، متهم به حسادت می کرد با کمک و خیرخواهی برای او و فرزندانش دریغ نمی کرد.(5)
یکی دیگر از این افراد محمدبن اسماعیل است. او وقتی عازم بغداد شد، برای خداحافظی نزد امام موسی بن جعفر(ع) رفت. امام(ع) که می دانست او برای جاسوسی و سعایت نزد هارون الرشید به بغداد سفر می کند، او را از اینکه باعث ریختن خون حضرت شود، برحذر داشت. با این حال، نه تنها با او هیچ برخوردی نکرد، بلکه مبلغ کلانی شامل سیصد دینار و سه هزار درهم به عنوان خرجی سفر به او اعطا کرد.(6)
امام موسی بن جعفر(ع) در وصیت خود، تمام اختیارات را به امام رضا(ع) تفویض کرده بود و درضمن، وصیت نامه ای مهر و موم شده داشت که توصیه کرده بود هیچ کس آن را نگشاید و حتی گشاینده آن را نفرین کرده بود. بدین روی، هیچ کس جرئت نمی کرد آن را بگشاید. یکی از برادران امام رضا(ع) بنام عباس می پنداشت که درآن نامه، کلید یا محل گنجی برای او و سایر فرزندان
امام موسی بن جعفر(ع) وجود دارد. به همین دلیل بر امام رضا(ع) فشار میآورد تا آن را باز کند، اما آن حضرت از آن استنکاف میکرد. سرانجام وی ماجرا را به محکمه کشاند. در محکمه، حتی قاضی هم از ترس اینکه مشمول نفرین امام کاظم(ع) شود، جرئت نکرد مهرنامه را بشکند. عباس مجبور شد خود مهر و موم نامه را بگشاید. وقتی نامه گشوده شد معلوم گردید سهمی بیش از آنچه در وصیت نامه قبلی آمده بود، به امام رضا(ع)اختصاص داده شده و حتی اختیار سهم متعلق به برادرانش نیز به او واگذار شده است. با وجود این امام رضا(ع) از عباس دلجویی کرد، و با اینکه عباس هنوز بر موضع خود پافشاری می کرد، آن حضرت دیونش را پرداخت و در حق او وسایر برادرانش دعا کرد.(7)
مدارا با رعایای کژ رفتار
پیشوایانی که حکومت داشتند، برخی از کجرویهای را از رعایا و شهروندان نادیده می گرفتند؛ به ویژه در مواردی که آن کجروی های نقض کننده حقوق حاکم بود، اما به مصالح حکومت و مردم آسیب وارد نمی کرد. مدارای پیامبر(ص) با منافقان و بردباری آن حضرت در برابر آزار و اذیتهای آنان در بیشتر موارد از این قبیل بود.
یکی ازآن موارد، مدارای حضرت با منافقی بنام نبتل است که حضرت را به زودباوری و به تعبیر خود«اذن» متهم می کرد. وی میگفت: پیامبر مردی زودباور است؛ چرا که هرکس هرچه میگوید باور میکند. آیه قرآن نازل شد: (ومنهم الذین یؤذون النبی ویقولون هواذن قل اذن خیر لکم یومن بالله و یومن للمؤمنین و رحمه للذین آمنوا منکم والذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم)(توبه:61)
ابن اسحاق در باره شأن نزول این آیه آورده: این آیه درباره منافقی بنام نبتل بن حرث نازل شده است که مردی سیاه سوخته و قهوه ای رنگ و سرخ چشم و زشت روی بود و درباره اوست که پیامبر(ص) فرمود:هرکس میخواهد شیطان را ببیند به نبتل بنگرد. وی اخبار پیامبر(ص) را نزد منافقان می برد. هنگامی که از آن کار منع شد، گفت: محمدگوش(زودباور) است؛ هرکس با او سخن بگوید، وی تصدیقش می کند.(8)
آیه(ولئن سالتهم لیقولن انما کنا نخوض ونلعب قل ابالله و آیاته و رسوله کنتم تستهزؤون)(توبه:65) درباره دوازده نفر از منافقان نازل شده که هنگام مراجعت رسول خدا(ص) از تبوک، در عقبه کمین کرده بودند تا حضرت را از کوه سقوط داده و به قتل برسانند. جبرئیل نازل شد و پیامبر(ص) را از توطئه آنان آگاه کرد و از جانب خداوند به حضرت دستور داد کسی را بفرستد تا منافقان را از آنجا دور کند. رسول خدا(ص) به حذیفه دستور داد مرکبهای منافقان را رم دهد تا از آنجا دور شوند. حذیفه مرکب آنان را زد تا از آنجا دور شدند. وقتی پیامبر (ص)از عقبه پایین آمد، از حذیفه پرسید:از منافقان کسی را شناختی؟ حذیفه جواب منفی داد. حضرت همه آن منافقان را برای وی نام برد. حذیفه از حضرت خواست کسی را بفرستد تا آنان را بکشد، اما رسول خدا(ص) فرمود: «اکره ان تقول العرب لما ظفر باصحابه اقبل یقتلهم»؛(9) دوست ندارم مردم بگویند وقتی با کمک اصحابش به پیروزی رسید( وقدرت پیدا کرد) یارانش را به قتل رساند. این جواب پیامبر (ص)همچنین از اعتنای حضرت به افکار عمومی نیز حکایت می کند.
در سیره امام علی(ع) نیز نمونه هایی از مدارای حضرت با کجروی های رعایا به چشم می خورد. یکی از این موارد، مدارای حضرت با امتناع کنندگان از بیعت است. آن حضرت برخلاف خلفای دیگر، کسانی را که از بیعت با ایشان خودداری ورزیدند مورد تعقیب قرار نداد و
مجبور به بیعت نکرد. هنگامی که امام علی(ع) به خلافت رسید، تعدادی از صحابه سرشناس از جمله سعدبن ابی وقاص، اسامه بن زید، حسان بن ثابت، عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمه با حضرت بیعت نکردند اما باوجود این، امام علی(ع) هیچگاه متعرض آنان نشد و ایشان را برای گرفتن بیعت تحت فشار قرار نداد.(10)
رفتار همراه با مدارا و گذشت با رعایا در سیره امام حسن (ع)نیز علیرغم کوتاه حکومت حضرت مشاهده می شود. در میان لشکریان حضرت تعداد زیادی از خوارج حضور داشتند که هر دم با اقدامات و سخنان خود دل حضرت را خون می کردند، اما امام (ع)با آنها با مدارا و گذشت برخورد می کرد و از مؤاخذه آنان خودداری می نمود. یک بار در ساباط آنها با خیمه امام(ع) ریختند و اموال حضرت را غارت کردند.(11)
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد تاریخ تشیع، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
1- برای نمونه، ر.ک:ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص19و207؛ علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، ص211؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، ص410؛ ملامحسن فیض کاشانی، المحجه البیضا، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ج4، ص305.
2- محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج2، ص326؛ ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج4، ص350؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج4، ص301.
3- تفسیرمنسوب به امام حسن عسکری، ص353.
4- محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج8، ص87.
5- علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص171؛محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج2، ص155.
6- محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص458؛ محمدبن علی بابویه(شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص72.
7- شیخ صدوق، همان، ج1، ص37.
8- ابن هشام، السیره النبویه، ج1، ص521.
9- فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص71.
10- محمدبن محمدنعمان مفید، الارشاد، ج1، ص243.
11- احمدبن یعقوب یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص215.
منبع:نشریه معرفت، شماره 156