سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص) (۲)

در شمارۀ گذشته (بهمن سال ۱۳۸۵)، در آغاز بحث سیرۀ سیاسی پیامبر اعظم (ص) نخست تعریف سیاست را ارائه کردیم و با تأکید بر جدایی ناپذیری دین (اسلام) و سیاست، شبهۀ جدایی دین از سیاست را پاسخ گفتیم. و اینک در این شماره، به بررسی سیرۀ آن حضرت می پردازیم.

سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص) (2)

در شمارۀ گذشته (بهمن سال 1385)، در آغاز بحث سیرۀ سیاسی پیامبر اعظم (ص) نخست تعریف سیاست را ارائه کردیم و با تأکید بر جدایی ناپذیری دین (اسلام) و سیاست، شبهۀ جدایی دین از سیاست را پاسخ گفتیم. و اینک در این شماره، به بررسی سیرۀ آن حضرت می پردازیم.

مروری کوتاه به بیست و سه سال رسالت

پیامبر اعظم (ص) در مدت بیست و سه سال ابلاغ رسالت الهی و نجات گرانه اش، همۀ آنچه را که برای خوشبختی، کمال، آسایش و آرامش انسان نقش داشته، به جهانیان ارائه داده و همۀ آنچه را که برای تکامل و سعادت انسان، چه در بعد مادی و چه در جهت معنوی، زیانی داشته است، نشان داده و راه های وصول به آن و جلوگیری از این را نیز یاد داده است. سیرۀ آن حضرت را در این مدّت می توانیم در چند موضوع به طور فشرده و به صورت فهرستی کوتاه خلاصه کنیم، که زیربنای اسلام ناب محمّد و راه خوشبختی جهانیان است!

الف. ایجاد ایمان و عقیده به مبدء آفرینش و خدای یگانه

در سیرۀ همۀ پیامبران الهی، یکی از مسلّمات، ارائۀ این نظریّه است که: «سرچشمۀ همۀ زیبایی ها، توحید و ریشۀ همۀ ناپاکی ها، شرک به خدای متعال است». به همین جهت همۀ انبیا، به ویژه رسول اکرم (ص) از آغازین روز بعثت، راه پیروزی و رستگاری انسان را در ایمان به خدا و مبارزۀ با شرک دانسته و کوشیده اند تا انسان را به این حقیقت مسلّم و قطعی راهنمایی کنند و با شعار «قولوا لا إله إلاّ اللّه تفلحوا»، قلوب آدمیان را مالامال از عشق، معرفت، یقین، باور و ایمان بنمایند که این سرچشمۀ زلال و جوشان، موجب حیات و زندگی جاودانه و پیروزی و رستگاری خواهد بود. «... اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایّیدهم بروح منه... [1]؛ خدا ایمان را در صفحۀ دل آنان نوشته و به وسیلۀ روحی از خود، مؤمنان را تأیید و تقویت کرده است».

خداوند عامل همۀ پیروزی ها، موفقیت ها و نجات را، تنها ایمان دانسته، در ادامه آیۀ فوق می فرماید: «و یدخلهم جنّات تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها، رضی اللّه عنهم و رضوا عنه اولئک حزب اللّه ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون؛ خداوند آنان را در باغ هایی داخل می کند که نهرها از زیر درختان و قصرهایش جاری است و جاودانه در آن می مانند و خدا از آنان خشنود و آنان نیز از خدا خشنودند. آنان حزب خدا هستند، هان!آگاه باشید که بدون هیچ تردید، پیروزمندان و رستگاران (واقعی و ابدی) تنها حزب خدا هستند».  در این فراز از قیام و انقلاب جهانی و رسالت خطیر خود، عامل پیروزی ها و رستگاری و وصول به هدف مقدّس و نهایی را نشان داده است که «فانّ حزب اللّه هم الغالبون»: «بدون تردید، حزب خدا، پیروزمندانند»[2].

سرچشمۀ عدالت و عدالت گستری، آزادی و آزادگی، پاکی و جمال، زیبایی و کمال، مهر و امانت، محبّت و رأفت، صداقت و امانت، پایداری و استقامت، شهادت و قدرت، ایثار و عشق و شهادت و همۀ خوبی ها و زیبایی ها ایجاد است و رسول اکرم (ص) از اینجا آغاز کردند. مبارزه با شرک و هواپرستی، مبارزه با بی عدالتی، مبارزه با استعمار و استثمار، مبارزه با طغیان گری، مبارزه با جهل و مبارزه با همۀ زشتی ها، از اینجا نشأت می گیرد که پیامبر اعظم (ص) با این سیره و روش قیام کردند.

ب. اعتقاد به معاد و رستاخیز

رسول اکرم (ص) در سیرۀ خود، برای آغاز زندگی انسان ها، شجرۀ طیّبۀ ایمان را غرس کرده است، آن گاه برای بارورتر شدن این نهال توحید، قدم بعدی را برداشته، آنان را به سرانجام زندگی دنیایی و ادامۀ آن در جهان آخرت، آگاه کرده است. اعتقاد به معاد و رستاخیز و چشیدن پاداش و کیفر اعمال، در طول اعتقاد به توحید و معرفت الهی است و از این طریق، موضوع عدالت و عدل الهی و روش عادلانه داشتن انسان و ضرورت زندگی همراه با عدالت و عدالت گستری، مطرح می گردد و تمام اعمال و حرکات انسان هدف مند می گردد و حساب شده انجام می گیرد: «قل اللّه یحییکم ثمّ یمیتکم ثمّ یجمعکم الی یوم القیامة لا ریب فیه و لکنّ اکثر النّاس لا یعلمون ؛ بگو (ای پیامبر!) خدا شما را زنده می کند سپس می میراند و پس از آن، شما را در روز قیامت جمع می کند، آن روز که شکّ و تردیدی در آن نیست و لکن بسیاری از مردم نمی دانند».  «و تری کلّ امّة جاثیة کلّ امّة تدعی الی کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعلمون[3]؛ و خواهی دید که هرگروه، امّت و ملّت برای حساب رسی اعمالشان در مجلس پروحشتی جمع شده اند و هر گروهی به سوی پرونده و نامۀ عملشان خوانده می شوند که آن روز به پاداش و کیفر آنچه انجام داده اید، خواهید رسید».

توجه دادن به معاد، یعنی این که انسان ها به این حقیقت قطعی و مسلّم آگاه شوند که جهان، بی هدف نیست و مرگ، آخر حیات انسانی نیست، بلکه دنیا مقدّمه ای برای جهان دیگر و آخرت؛ در طول و ادامۀ زندگی دنیوی است و تمام اعمال و رفتارها در زندگی دنیوی، نقش اساسی در جهان پس از مرگ دارد و به تمام کارهای انسان رسیدگی خواهد شد. «مؤثرترین ضامن اجرایی برای انجام تکالیف و وظایف انسانی انسان ها».

ج. قانون و قانون گذاری

عمل قهرمانانۀ دیگر رسول اکرم (ص) در ابلاغ رسالت خویش، آوردن قانون و ابلاغ قوانین و مقررّاتی بود که برای وصول انسان ها به کمال نهایی ضرورت داشت. تمام راه های کمال و سعادتمندی انسان و نجات او از جهل، شرکت، نفاق، بی عدالتی، تبعیض، فساد، ناپاکی و آلودگی های گوناگون، در این کتاب قانون ارائه شد.

قانون گذار این قانون، خدای عالم، حکیم و قادر؛ و مبلّغ و مجری جهانی آن، رسول اکرم (ص) است. عمل کردن به آن، تضمین کنندۀ سعادت بشر می باشد و در این کتاب(قرآن)به تمام ابعاد وجودی انسان توجه شده است. آنچه که موجب خوشبختی است، ارائه گشته و آنچه عامل شقاوت و بدبختی انسان است، بیان گردیده است:

«

... کتاب أنزلناه الیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور... ؛ کتابی را بر تو نازل کرده ایم که مردم را از تاریکی های ظلمات به سوی روشنایی ها و نور هدایت کنی[4]».

«... و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکلّ شی ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین؛ ما قرآن را به عنوان عامل تبیین و توضیح همه چیز و وسیلۀ هدایت و رحمت، مژده، بشارت و روشنی چشم برای کسانی که آن را پذیرفته اند، نازل کردیم». [5]

«... و لا رطب و لا یابس إلاّ فی کتاب مبین؛ و هیچ تر و خشکی نسیت مگر این که در این کتاب مبین (قرآن)موجود است[6]».

د. پیوند برادری و اخوّت (وحدت )

در فهرست نمایی اعمال قهرمانانۀ پیامبر اعظم (ص) در بیست و سه سال رسالت و تبیین سیرۀ سیاسی آن حضرت، لازم است به یکی دیگر از برنامه های اعجازآمیز او توجه عمیق نماییم. او در میان می زیست و با گروه ها، قبایل و ملّت هایی روبه رو بود که همگی به خون یکدیگر تشنه بودند. قتل، غارت، آدم کشی (دخترکشی) و انواع مفاسد و حیوانیّت، جزو شعائر و فرهنگ آنان شده بود و به بسیاری از جنایات و مفاسد، مباهات می کردند.

رسول اکرم (ص) با ایجاد پیوند اخوّت و برادری بر مبنای ایمان به خدا و اطاعت و تسلیم محض، آنچنان وحدتی به وجود آورد که در تاریخ بشریّت، همۀ دانشمندان جهان به دیدۀ اعجاب به آن نگریسته، این عمل را معجزه ای بی نظیر دانسته اند. و مسلمانان با این برادری و وحدت و با این ایمان و عقیده، قدرتی به دست آوردند که تمام قدرتمندان جهان در برابر قدرت آنان به زانو درآمدند. «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النّار فأنقذکم منها کذلک یبین اللّه لکم آیاته لعلکم تهتدون؛ و همۀ شما به ریسمان مستحکم الهی و رشتۀ دین خدا چنگ بزنید، متفرّق نشوید و از راه های متفرّق نروید و به یاد آورید این نعمت بزرگ خدا را در مورد خودتان، آن گاه که همه با یکدیگر دشمن بودید، پس خدا در میان شما مهر و الفت ایجاد و برقرار کرد و با لطف او همگی، برادران یکدیگر شدید در صورتی که در پرتگاهی از آتش بودید، پس خدا شما را نجات داد و خدای متعال آیات خود را این چنین برایتان بیان می کند تا به راه سعادت و راستی هدایت شوید »[7].

و در جای دیگر با صراحت اعلام می دارد که: بدون شک و تردید، مسلمانان، همگی برادران یکدیگر هستند، پس در میان برادرانتان صلح و محبّت و آشتی برقرار کنید: «إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم ».

ه تشکیل حکومت الهی

با توجه به اصول اساسی و زیر بنایی گذشته [8]1_ایمان و عقیده ای مستحکم و راسخ؛ 2_قانونی جامع، حیات بخش، سعادت آفرین و ابدی؛ 3_ وحدت و تشکّلی خلل ناپذیر، رسول اکرم (ص) مدیریت جامعه را در دست گرفت و حکومتی را بر مبنای عقول، عقائد و دل های مردم بنا نهاد. حکومتی که امّتش به او عشق می ورزیدند و جان و مال خود را فدای او می کردند. حکومتی که تبلور حکومت و ولایت خداوندی بود و تسلیم، عشق، تعبّد، انجام وظیفه و اطاعت محض از رئیس حکومت و رهبر، در سراسر وجودشان ریشه داشت و اطاعت او را اطاعت خدا می دانستند. حکومتی که سراسر قوانین و دستوراتش، اصول و فروعش، مبانی اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی، نظامی-عبادی و همۀ ابعادش، عبارت بود از دین اسلام؛ و دین اسلام در حکومت رسول اکرم (ص) عملی می شد و تجسّم می یافت و اصولا حکومت او یعنی همان دین و دین عبارت بود از حکومت او. [9]

لازم به یادآوری است: «بر خلاف آن چه که بعضی از کوته بینان می اندیشند؛ دین تنها مجموعه ای از اندرزها و نصایح و یا مسایل مربوط به زندگی شخصی و خصوصی نیست، بلکه دین مجموعه ای از قوانین حیات و برنامۀ فراگیری است که تمام زندگی انسان ها مخصوصا مسایل اجتماعی و سیاسی را در بر می گیرد ».

بعثت انبیا برای اقامۀ قسط و عدل است. «لقد أرسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ در حقیقت رسولان و فرستادگان خود را با نشانه ها و بیّنات فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را نازل کردیم تا این که مردم جهان، قسط و عدل را اقامه نمایند »[10]. دین برای گسستن زنجیرهای اسارت و بردگی انسان و تأمین آزادی بشر است. «الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ الأمّیّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی کانت علیهم فالّذین آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النّور الّذی أنزل معه اولئک هم المفلحون؛ کسانی که از پیامبر امّی پیروی و اطاعت کنند، پیامبری که او را در کتاب های تورات و انجیل که در نزدشان است، نوشته می یابند آنان را به نیکی ها و زیبایی ها امر می کند و از زشتی ها بازمی دارد و آنچه را که پاکیزه و طیّب است بر ایشان حلال و هرچه را پلیدی و خباثت است حرام و ممنوع می کند و سنّت های غلط و جاهلی پر مشقّت را از عهدۀ آنان لغو می کند و غل و زنجیرهایی را که بر گردن خود نهاده اند برمی دارد. پس آنان که به او ایمان آوردند و حرمت و عزّت او را پاس داشتند و او را یاری کردند و از نوری که همراه او نازل شده است متابعت و پیروی نمودند، اینان همان رستگاران و سعادت مندان هستند». [11]

دین، برای نجات مستضعفان و ستمدیدگان از چنگال ظالمان و ستمگران و پایان دادن به دوران سلطۀ آنهاست.

و بالاخره دین -همچنان که گفتیم-مجموعه ای از تعلیم و تربیت در مسیر تزکیه و ساختن انسان کامل: «هو الّذی بعث فی الأمّیّین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین؛ اوست خدایی که در میان امّت ها از میان خود آنان، پیامبری برانگیخت تا برای آنان آیات الهی را بخواند و آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت، قرآن و احکام عقلی و تشریعی را به آنان تعلیم دهد، گرچه این امت ها در گذشته در گمراهی آشکاری به سر می بردند». [12]

بدیهی است این هدف های بزرگ بدون تشکیل حکومت، امکان پذیر نیست (و بدون داشتن یک سیاست مدبّرانه میسّر نخواهد شد). چه کسی می تواند این هدف های بزرگ، عظیم و جهانی و مقدّس را با توصیه های اخلاقی تعقیب نماید؟ چه کسی می تواند با یک سلسله پند و اندرز، اقامۀ قسط و عدل کند؟ چه کسی می تواند زنجیرهای اسارت و بردگی را از دست و پای انسان های در بند بردارد و بشکند، بی آنکه به تشکّل و قدرتی متّکی باشد؟ چه کسی می تواند در جهانی که وسایل نشر فرهنگ و تمدّن و رسانه های جمعی و گروهی در دست فاسدان، مفسدان و تبه کاران است، اصول صحیح عدالت و آزادگی و روش صحیح تعلیم و تربیت را پیاده کند و ملکات اخلاقی را در دل ها پرورش دهد؟!

و بالأخره در زمان حاکمیّت جاهلان و قدرت های شیانی و در زمان هایی که قتل، غارت، تبه کاری، جنایت و خون ریزی را با رنگ و لعاب دموکراسی و حقوق بشر توجیه می کند و در عصر پیامبر اکرم (ص) این جنایت ها عنوان شجاعت و مردانگی داشت، چه کسی می توانست یا می تواند با این روش های اهریمنی و توجیه های شیطانی مبارزه نماید بدون این که خود با قدرت، تشکیلات و تجهیزات و حکوموتی منسجم و خلل ناپذیر مجهز باشد؟!

به این جهات است که بی تردید، «دین» و «سیاست»، دو عنصر تفکیک ناپذیرند و یا به عبارت روشن تر، سیاست، یکی از ابعاد واقعی دین حقیقی و واقعی است. اگر دین از سیاست جدا شود، بعد عملی و بازوی اجرایی خود را به کلّی از دست می دهد و اگر سیاست از دین جدا گردد به فرمودۀ امام علی (علیه السّلام): به شیطنت تبدیل می شود و به عنوان وسیله و عنصری مخرّب در مسیر منافع خودکامگان و شیاطین چند چهره قرار می گیرد.

اگر رسول اکرم (ص) موفق شد این دین الهی و آسمانی را با سرعت در جهان گسترش دهد، به این علّت بود که پس از ساختن و به دست آوردن زیربنای اصلی حکومت، در اولین فرصت، دست به تأسیس حکومت زد و از طریق وحدت و قدرت حکومت اسلامی، هدف های الهی را تعقیب نمود[13]. بسیار باعث شگفتی است که برخی از افرادی که ظاهرا دین دار هستند، چگونه می خواهند دین واقعی، عملی شود و حال آنکه ان را جدای از سیاست می شمارند؟!

در باب امر به معروف و نهی از منکر، که سراسر و عملا یک قانون مترقّی، افتخارآفرین، حیات بخش و سیاسی است، می خواهند چگونه عملی گردد؟!مباحث «قضایی» و اجرای «حدود » و «دیات » و پاداش و کیفر افراد، آیا بدون حکومت، امکان پذیر است؟و حکومت بدون سیاست معنا پیدا می کند؟!

شیاطین استعماری و قدرت های شیطانی حق دارند که دین را جدای از سیاست بدانند چون دین و سیاست واقعی دینی، آنان را از اعمال شیطانی بازمی دارد و جلوی فحشا و منکرات و تبه کاری های آنان را می گیرد و مانع شهوت رانی های آنان می شود ولی برخی دین داران چرا؟!جز این است که بگوییم اینان ادراکی از دین واقعی ندارند؟!

و کوتاه سخن این که سیرۀ عملی پیامبر اعظم (ص) چنین بود:

1- با ایجاد ایمان و عقیده ای بر مبنای معرفت و شناخت خدای متعال.

2- توجه دادن انسان ها به ادامۀ حیات و جهان پس از مرگ و رستاخیز و رسیدن همگان به پاداش و کیفر اعمال.

3- آوردن و اعلام قانونی الهی، جهانی، جامع و سعادت آفرین و حیات بخش (قرآن ).

4- ایجاد اخوّت و وحدت و یکپارچگی و تشکّل.

5- بر مبنای چهار اصل فوق، تشکیل حکومت الهی و اسلامی برای پیاده کردن احکام و مقرّرات دین اسلام از جمله عدالت در همۀ ابعاد و تضمین سعادت مردم.

بنابراین با فهمیدن سیرۀ نبوی، تفکّر جدایی دین از سیاست، مربوط به افرادی است که دین را نفهمیده اند و یا نخواسته اند بفهمند و سیاست را شیطنت و تزویر معنا کرده اند!

پی نوشت

[1] مجادله، 22.

[2] جـاثیه، 26

[3] جاثیه، 28.

[4] ابراهیم‌، 1.

[5] نحل، 89.

[6] انعام، 95.

[7] آل‌ عمران، 103.

[8] حـجرات، 10.

[9] بـخاری، صـحیح بخاری، ج 1، ص باب حبّ‌‌ الرّسول‌.

[10] حدیث، 25.

[11] اعراف‌، 157.

[12] جمعه، 2.

[13] با استفاده از تفسیر نمونه، ج 15، ذیل آیات 15 و 16 سورۀ نحل.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر