روایت «گلشیفته» آرامآرام پیشآمده و حالا بعد از قسمت دهم، یارکشی کاراکترها کامل شده است. ضیا علیرغم اینکه از آقا حبیب دلخوشی ندارد اما بعدازآنکه مرضیه را هم در جبهه مخالف خود دید، حالا مجبور است در کنار او و فؤاد بماند. همنشینی ضیا با این مردان از چند جهت جذاب و دیدنی است. اول اینکه ضیا تنها مردی دراینبین است که کمتر از بقیه باورهای مردسالارانه دارد و جنگی که به تحریک خواهرش علیه مژگان شروع کرد حالا تبدیل به یک لج و لج بازی بیانتها شده است. از سوی دیگر، ضیا تنها مردی در این گروه است که بهواسطه غیبتهای طولانی همسرش، میتواند امور خانه را انجام دهد و برای اولین بار به این مردان یادآوری کند که زندگی بدون وجود همسرانشان چگونه خواهد بود. وحید هم در موقعیتی قرارگرفته است که هم از طرف نامزدش راندهشده است و هم اعتبارش نزد خواهر خود را ازدستداده است. فؤاد که قبل از همه این ماجراها، زندگی آرامی داشت، حالا باید در دفتر کارش بخوابد و دوری از راحلهای را تحمل کند که بههیچوجه حاضر به کوتاه آمدن نیست. در این میان، همنشینی ناگزیر مردان که با کنایهای به «فروشنده» اصغر فرهادی و آواربرداری که موجب فروریختن ساختمان دفتر فؤاد میشود، به خانه پدری وحید منتقل میشود و این مردانی که هرکدام انگیزههای مختلفی دارند، برای رسیدن به یک هدف مشترک مجبور به تحمل یکدیگر هستند.در آنسوی یارکشیها، زنان هستند. بهواسطه مشغولیت حبیب آقا و عشق تازهاش، گلی میدان عمل بیشتری پیداکرده است و حالا در میان حلقه دوستان دانشگاهش جای خود را پیداکرده است و برای اولین بار میتواند بدون سایه سنگین پدرش بدرخشد؛ اما مژگان به خوششانسی گلی نیست. همه تلاشهای راحله و دیگران تاکنون به سرانجامی نرسیده است و مژگان در آستانه خط خوردن از لیست تیم ملی قرار دارد. سعیده هم که همچنان مشغول کشف دنیای جدیدی است که وارد آن شده است و درعینحال باید به دنبال احیای حقوحقوق خود باشد.
تضادی که موقعیتهای مختلف مردان وزنان در «گلشیفته» پدید آمده است، علاوه بر به دوش کشیدن بار کمدی روایت، بیانگر پیام اجتماعی این مجموعه هم هست. آقایانی که در یک جبهه قرار دارند، برای رسیدن به هدف خود از یکدیگر گروکشی میکنند و هیچکدام دلخوشی از یکدیگر ندارد و تنها نقطه اشتراکشان بهجز جنسیت، تقابلشان با جنس مخالف است؛ اما در اردوگاه زنان، باوجوداینکه شرایط سختتر است و دائماً بدتر هم میشود، دوستیها در حال شکلگیری است و اهداف متفاوت در کنار انگیزههای یکسان این زنان را هرروز مصممتر میکند تا به یکدیگر کمک کنند و مشکلاتشان را از سر راه بردارند. وقتی برای مژگان مشکلی پیش میآید وقتی سعیده در مقابل برادرش قرار میگیرد، زنان همصدا در کنار هم به پشتیبانی از دوستشان برمیخیزند و مشکل او میشود مشکل همه. درحالیکه مردان دائماً سعی دارند یکدیگر را قانع کنند که مشکل هرکدام میتواند مشکل دیگری باشد و درنهایت وعده و وعیدها و آتوهایی که از یکدیگر دارند آنها را وادار به همکاری میکند.«گلشیفته» علاوه بر کمدی که در تقابل شخصیتها و جستیشان وجود دارد، بیشتر وابسته به شوخیهای لحظهای و دیالوگهای شخصیتها است و در لحظات نادری که کمدی موقعیت پیش میآید، بار کمدی فیلم اوج میگیرد؛ اما شاید مهمترین نقطه طنز «گلشیفته» تا امروز انتقادات اجتماعی و سیاسی آن است که هوشمندانه در لفافه پیچیده شده است تا کسی را نرنجاند اما آنقدر شفافیت دارد که پیامش را منتقل کند. در قسمت قبل انتقادات به قیمت دلار و گرانی بازار را دیدیم و در این قسمت وقتی فؤاد برای دیدن خانواده نامزد وحید میرود یک شوخی اساسی با مدیریت تیم ملی فوتبال صورت میگیرد. کیست که نداند اعزام تیم ملی به جام جهانی در ادوار گذشته با چه حاشیههایی همراه بوده است؛ از سرود تیم ملی گرفته تا قرارداد تأمین لباسهای بازیکنان. «گلشیفته» در عین ظرافت با پیشنهاد سرود تیم ملی، به خوان گستردهای اشاره میکند که هر کس سهمی از آن طلب میکند.
بههرحال، بعد از قسمت دهم، روایت به نقطهای رسیده است که کاراکترها باید تصمیمات مهمی بگیرند و موضع نهایی خود را مشخص کنند. با پایان یافتن مجموعه خانگی «شهرزاد» حالا «گلشیفته» فرصت طلایی دارد تا جای خود را میان مخاطبان محکم کند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
201