با اینکه جوانان در سنین جوانی گرایش خاصی به مذهب دارند، امّا گاهی دیده می شود که بعضی از جوانان از مذهب و ارزشهای مذهبی کناره گیری می کنند علت این جدایی و گریز از ارزشها یکی از موارد ذیل می تواند باشد:
1- ناآگاهی
یکی از علل فاصله گرفتن جوانان از دین و مسایل مذهبی، ناآگاهی از دین است و چون بصیرت و آگاهی کافی از دین ندارند، تحت تأثیر تبلیغات سوء دشمنان قرار می گیرند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
در او که تفقّه در دین نمی کند خیری نیست زیرا کسی که نسبت به امور دینی آگاهی ندارد، به دیگران نیازمند می شود و هنگامی که به آنها نیازمند شد، بدون آنکه بفهمد او را منحرف خواهند کرد.[1]
امام صادق علیه السلام فرمود:
بادِرو أَحداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه[2]
جوانانتان را آموزش دهید پیش از آن که مرجئه (یکی از گروههای منحرف مذهبی) آنها را منحرف سازند.
هنگامی که جوانان در محیطهای مختلف اجتماع در برابر شبهات و القائات فکری مکاتب و فلسفه های مختلف و افراد گوناگون قرار می گیرند و جواب منطقی در برابر شبهات و پرسشهای آنها نداشته باشند، ناگزیر یا خود را بیگانه با مذهب معرفی می کنند. و با این روش به احساس حقارت خود «به خاطر ناتواناییها» در مقابل دیگران سرپوش می گذارند و یا آنچنان خود باخته می شوند که مسلک و مرام آنها را در حال انفعال خود می پذیرند.
2- رهایی از مسئولیتها
یکی از عوامل گریز از مذهب فرار از مسئولیت و تکلیف است قرآن می فرماید:
بَلْ یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ[3]
او می خواهد آزاد باشد و هر گناهی را انجام دهد.
ایمان و اعتقاد به خدا و قیامت سدّ عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه.
او می خواهد این سد را درهم بشکند و آزادانه هر عملی را انجام دهد.
این منحصر به زمانهای گذشته نیست. امروز هم یکی از علل گرایش به مادیگری و انکار مبدأ و معاد، کسب آزادی برای گناه و گریز از مسؤلیتها و شکستن قانون الهی است.
3- عدم صلاحیت بعضی از معلمان و مربیان
یکی از عوامل گریز جوانان از مسایل مذهبی، عدم صلاحیت برخی از معلمان و مربیان است. آنها به علت عدم تفهیم صحیح مطالب و یا عدم توانایی پاسخ به پرسشهای نوجوانان و یا با ایجاد ذهنیت منفی نسبت به مذهب موجبات بدبینی نسبت به مذهب و مسایل مذهبی را فراهم نموده اند. نوجوان احساس می کند که درس دینی را خوانده و خوب فهمیده، اما چیزی نداشته است که او را جذب نموده و به درد زندگی اش بخورد. او تصور می کند دین و مذهب آرام بخش درون نیست. روح و فکر را به تعالی نمی رساند و پیاده کردن آن عملی نیست. این است که او از چنین مذهبی روی گردان است و علیه آن طغیان می کند.
4- برخوردهای منفی
یکی از علل گریز جوانان از مذهب و مراکز مذهبی، عدم برخورد صحیح و اصولی با جوان است. گاهی ممکن است در اثر ناآگاهی و شرایط خاص از جوان خطایی سر بزند و سپس پشیمان شود، اما گاهی اوقات بعضی از مذهبی ها آنچنان او را طرد می کنند که برای همیشه او را از دین و مذهب گریزان می کنند.
جوانی می گفت: در ایام نوجوانی همیشه سعی می کردم نمازم را در مسجد بخوانم روزی مشغول خواندن نماز بودم که متوجه شدم پیرمردی مراقب من است وقتی نمازم به پایان رسید آن پیرمرد به من گفت نمازت باطل است و سپس شروع کرد به گفتن سخنان نیشدار چنان که گویی تازیانه جلادان است، من غرق در سکوت به سخنان سرزنش آمیز او گوش می کردم. گاه می خواستم بپرسم کجای نمازم اشتباه است؟ ولی اجازه حرف زدن به من نمی داد و پیوسته می گفت: نمازت درست نیست و امثال شما بچه ها حق ندارند به مسجد بیایند.
از آن پس از مسجد بیزار شدم و تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و نمازم را در خانه بخوانم.
5- متظاهران به دین داری
یکی از عوامل گریز جوانان از مذهب، سرخوردگی آنان از مذهبیون است. برخی جوانان اعمال خلاف، عقاید خرافی و آداب و رسومی را که ارتباط به مذهب ندارد ولی توسط افراد به مذهب منتسب می گردد، به حساب مذهب گذاشته، به همین سبب از مذهب می گریزند. حتی علیه مذهب قیام می کنند. جوانان بسیاری را سراغ داریم که از خانواده مذهبی بوده اند اما به دلیل فوق به مذهب پشت کرده و منحرف شده اند.
6- سر درگمی جوانان در برابر مکاتب
یکی از عوامل گریز جوانان از مذهب سر درگمی در برابر مکاتب متضاد بشری است که هر کدام راهی را در برابر بشر گذاشته اند که خود عامل ناتوانی از دریافت صحیح مذهب شده است.
جوانی را دیدم که زدگی خاصی نسبت به دین پیدا کرده بود. پرسیدم چه عاملی موجب زدگی شما شده است؟ پاسخ داد: تضادهای درون دینی و عدم توانایی برای انتخاب راه درست.
7- الگوهای کاذب
یکی از ویژگیهای جوانان، الگوپذیری است. روحیه الگو پذیری و تقلید در نوجوانان به قدری است که گاه بدون تفکر و استدلال عادات دشوار را برخود تحمیل می کنند و غربیها با استفاده از همین ویژگی روحی به تبلیغ غیر مستقیم الگوی های خود از طریق فیلم و قهرمانان ورزش در بین نسل جوان می پردازند و بدین طریق فرهنگ خود را در جامعه رواج می دهند و موجب گمراهی و انحراف در جوانان می شوند.
8- دوستان و همسالان
یکی از عوامل گریز جوانان از مذهب، دوستان و همسالان هستند.
قرآن می فرماید:
وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ...[4]
روزی ستمگر دست خود را به دندان می گزد و می گوید: ای کاش با پیامبر طرح دوستی می ریختم ای کاش با فلانی دوست نمی شدم، او مرا گمراه کرد و...
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
المرءُ عَلی دینِ خَلیلِه و قَرینه[5]
آدمی بر دین دوست و همنشین خود است.
علی علیه السلام فرمود:
لا تَصحَبِ الشَّریر فَانَّ طَبعَک یسرق من طَبعه سِرّاً و انتَ لا تَعلَم[6]
از مصاحبت با افراد فاسد بپرهیز زیرا ناخودآگاه تحت تأثیر رفتارهای بد او قرار خواهی گرفت.
و نیز فرمود:
مجالسةُ اهل الهَوی منساةٌ لِلایمانِ[7]
هم نشینی و دوستی با اهل هوا و هوس سبب فراموشی ایمان می شود.
تو را از برگ گل هر چند دامن پاکتر باشد
مشو با ناکسان همدم که صحبت را اثر باشد
بنابراین با توجه به نقش دوست در مذهب گرایی یا مذهب گریزی، لازم است بر جوانان دوستان مذهبی برای خود انتخاب کنند تا از آفت بی رغبتی به دین در امان باشند.
9- تبلیغات بیگانگان
یکی از عوامل گریز جوانان از مذهب تبلیغات جامع و هماهنگ دشمنان علیه دین است که با وسایل ارتباط جمعی همچون امواج صوتی و تصویری، مجلات و روزنامه ها و کتابهای گمراه کننده انجام می گیرد.
10- القای ناکارآمدی دین
القای ناتوانی دین در حل مشکلات، از شیوه هایی است که امروز به منظور ضربه زدن به باورهای دینی از آن استفاده می گردد. این القائات با این هدف صورت می گیرد که دین نمی تواند در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی حضور داشته باشد و فقط با مسائل فردی انسان ها سر و کار دارد. در واقع این گونه شبهات به ترویج افکار مکتب سکولاریسم می پردازد. سکولاریسم- مکتب فکری جدیدی است که پس از قرن هیجدهم در جهان غرب رواج پیدا کرد- در این قرن بود که عقل گرایی بر اندیشه و فرهنگ جوامع غربی حاکم شد و این ذهنیت را القا کرد که بشر در سایه خرد و دانش تجربی خود می تواند قوانین مربوط به فرهنگ، سیاست، قضاوت و مانند آن را پدید آورد و هیچ نیازی به دخالت دین در اداره زندگی اش نمی باشد.[8] در واقع سکولارها معتقدند دین نباید مبنای فعالیت های اجتماعی قرار گیرد و این گونه می کوشند دین را از صحنه جامعه خارج سازند. آنها بر این باورند که در عرصه سیاست و زندگی جمعی انسان ها باید عقلانیت حاکم گردد. به عبارت دیگر آنان برای حاکمیت الهی جایگاهی قائل نمی باشند.[9]
11- غربزدگی
رواج افراطی فرهنگ غربی در جوامع اسلامی به ویژه در نسل جوان، همواره پیامدها و خطراتی داشته است. یکی از خطرناک ترین پیامدها تضعیف عقاید و فرهنگ دینی است. به طوری که آداب و سنن اصیل مذهبی را به عنوان خرافات از جامعه گرفته و هویت مذهبی آن جامعه کم کم به فراموشی سپرده می شود و برای جبران این خلأ فرهنگی و نیاز فطری بشر به مذهب همه روزه مکاتب و ایسم های ساختگی در غرب به وجود می آید و سریعاً بر ملل مشرق زمین انتقال می یابد.
12- بی توجهی خانواده ها به مذهب
یکی از عوامل گریز جوانان از مذهب بی تفاوتی و عدم توجه خانواده ها به مسائل مذهبی و عدم نظارت خانواده ها بر عملکرد جوانان است. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاهی به گروهی از نوجوانان انداختند و فرمودند:
وَیلٌ لِاولادِ آخِرِ الزَّمان مِن آبائِهِم فَقیلَ یا رسولَ الله من آبائِهِم المشرکین؟ فقال: لامن آبائَهم المُؤمنین لا یعلّمونَهم شَیئاً من الفرائض و اذا تعلّموا اولادَهم مَنَعُوهم و رَضُوا عَنْهُم بِعَرَضِ یسیرٍ مِن الدُّنیا فَانَا مِنْهُم بری و هم منّی بُرَاء[10]
وای بر اطفال و نوجوانان آخر الزمان از پدرانشان. گفته شد ای رسول خدا از پدران مشرکشان؟ فرمود نه از پدران مؤمنشان که چیزی از واجبات را به آنها آموزش نمی دهند و اگر آنها هم واجبات را فرا گیرند جلو آنها را می گیرند. و به چیز کمی از دنیا راضی هستند. پس من از آنها بیزار هستم و آنها نیز از من بیزارند.
13- بی تفاوتی جامعه
یکی از زمینه های گریز جوانان از مذهب بی تفاوتی و بها ندادن جامعه نسبت به مذهب است. جایی که ارزشهای مذهبی آنچنان احترامی ندارد و مردم بجای اینکه هدایتگر یکدیگر باشند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و جامعه را اصلاح کرده، محیط جامعه را برای هدایت نوجوانان و جوانان مساعد کنند؛ خود مشوّق فساد یا نسبت به آن بی تفاوت باشند؛ دلیلی ندارد که جوانان، مذهبی بار بیایند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
چه می کنید زمانی که زنهای شما فاسد و جوانهای شما فاسق شوند و امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید؟ سؤال شد یا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: بلی و بدتر از آن هم خواهد شد. سپس فرمود چه می کنید زمانی که امر به منکر و نهی از معروف شوید! گفته شد: ای رسول خدا آیا چنین چیزی خواهد شد! فرمود بلی بدتر از آن هم خواهد شد فرمود چه می کنید زمانی که معروف را منکر ببینید و منکر را معروف.[11]
14- سخت گیری والدین
سختگیری والدین در مسائل مذهبی یکی از زمینه های مذهب گریزی جوانان است. به یکی از جوانان گفتند: چرا نماز نمی خوانی با آنکه در کودکی اهل نماز بودی؟ آه سردی کشید و گفت: نماز کودکی و نوجوانی من از ترس پدرم و عصبانیتش بود او هنگام نماز صبح، وقتی که در خواب بودم بر بالینم می آمد و با خشونت و تندی بیدارم می کرد، و من از ترس نماز می خواندم. اما اکنون که جوانم و پدر پیرم حریفم نیست دیگر نماز نمی خوانم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
انَّ هذَا الدّین مَتینٌ فَاوغِلُوا فیهِ بِرِفقٍ و لا تُکرهُوا عِبادةَ اللّه الی عِبادِ اللّه فَتَکونوُا کالراکبَ الْمُنبَتِ، الذی لا سفراً قَطَعَ و لا ظَهْراً ابْقی[12]
این دین و آیین استوار و دور از هر نوع تکلّف و زحمت است با رفق و ملایمت وارد آن شوید عبادتهای خدا را بر بندگان خدا ناخوش نسازید در این صورت بسان آن سوار کارِ کند رو خواهید بود که نه به مقصد رسیده و نه مرکبی باقی گذارده.
بنابراین نباید مظاهر مذهبی را در ذائقه مردم تلخ نمود.
15- انتظارات نا معقول از مذهب
برخی به سبب اطلاعات ناقص و غلط از معارف دینی انتظارات نامعقولی از دین و مظاهر آن دارند و چون به آرزوها و امیالشان دست نمی یابند به انکار حقایق می پردازند.
برخی چون از حد و مرز دین آگاهی ندارند پاسخ تمام پرسشهای خویش را از آیات و روایات انتظار دارند غافل از این که هر علمی حتی علوم دینی و معارف الهی حد و مرز خاصّی دارد دین بر سه محور اصول عقاید، اخلاق و احکام استوار است و به فراتر از آن نظری ندارد علوم دیگر نیز بر اساس محور خاصی می چرخد همان گونه که از دانش فیزیک نمی توان انتظار داشت که نیازهای شیمی را حل کند، از معارف الهی نیز نباید توقّع داشت که مثلًا درباره مثلثات و تأثیر آن در مهندسی ساختمان سخن بگوید.
16- عملکرد بد برخی از عالمان دینی
از اموری که امروزه روند تربیت دینی و رشد باورهای دینی را کند نموده و آسیب های فراوانی متوجه جامعه دینی نموده، ناهماهنگی بین قول و فعل بعضی از مربیان و کارگزاران دینی است. البته در این که بسیاری صلحا، علما و فرهیختگان با تبلیغ عملی خود راه انبیا و امامان را ادامه داده و برای امت های اسلامی و به خصوص امت مسلمان ایران الگوهای قجاودانه شدند و ماندند، شکی نمی باشد. اما در کنار این حرکت مخلصانه، کسانی نیز بودند که با عمل نادرست خود ضربه هایی سهمگین بر پیکر جامعه دینی زدند.
عالم و دانشمند بی عمل و یا بدعمل زحمات و تلاش های انبیا و اولیا و مصلحان را کم رنگ و گاه نابود می سازد. عالم بی تعهد ناخواسته باعث بدبینی مردم به دین می شود. اگر ارزش ها از جانب عالمان رعایت نشود، دین با آفت و آسیب جدی روبرو می گردد و میل به دین داری و پایبندی به دین در مردم کاهش می یابد.
شهید مطهری می فرماید:
هیچ چیز بشر را بیشتر از عمل تحت تأثیر قرار نمی دهد. شما می بینید مردم از انبیا و اولیا زیاد پیروی می کنند ولی از حکما و فلاسفه آن قدر پیروی نمی کنند چرا؟ برای این که فلاسفه فقط می گویند، فقط مکتب دارند، فقط تئوری می دهند، اما در گوشه حجره اش نشسته است هی کتاب می نویسد و تحویل مردم می دهد. ولی انبیا و اولیا تنها تئوری و فرضیه ندارند، عمل هم دارند. آن چه می گویند اول عمل می کنند، حتی این طور که خودش گفت، آن گفته اثرش چند برابر است.
قرآن کریم در عبارتی صریح در نکوهش دوگانگی رفتار و گفتار می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ* کبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[13]
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید.
آیات فوق گفتار خالی از عمل را به شدت نکوهش کرده در قالب توبیخ، مؤمنان را از این گونه رفتار بر حذر می دارد، چرا که از بغض شدید خداوند نسبت به این رفتار سخن می گوید.
تاریخ اسلام سند زنده ای بر تأثیر عملکرد و سیره عملی رهبران دینی به ویژه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم السلام بر مردم می باشد، پیامبر خود نمونه مجسم و مثال گویای شریعت اسلام بود.
امام خمینی (ره) درباره تأثیر تبلیغ عملی دین می فرمود:
در بعضی از شهرستان هایی که تابستان ها به آنجا می رفتم می دیدم اهالی آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نکته اش این بود که عالم صالح و پرهیزکاری داشتند. اگر عالم ورع و درست کاری در یک جامعه یا شهر و استانی زندگی کند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان می گردد و اگرچه لفظاً تبلیغ و ارشاد نکند.[14]
از پیامدهای سوء این رفتار ایجاد تنفر در متربی نسبت به مربی و معلم خود می باشد. دیگر آن که باعث تزلزل و بی اعتمادی متربیان و شاگردان می شود. وقتی دیده شود کسانی که خود مدعی هستند، از حیث عمل اقدامی نمی کنند، قطعاً زمینه های اعراض از آموزه های دینی و مربیان در آنها به وجود می آید. باید بپذیریم بسیاری از باورها و آموزه های دینی به جهت عمل نکردن مربیان مورد بی مهری متربیان قرار گرفته است.
نمونه بارز اعراض مردم از دین به خاطر ناهماهنگی در گفتار و کردار را می توان در عملکرد کلیسا مشاهده نمود. عملکرد کلیسا در طی حاکمیت آن در قرون وسطی از عوامل اصلی ارتداد و دین گریزی مردم، متفکران و اندیشه وران بود. زندگی مترفانه و ستم رهبران مسیحیت به نام دین باعث بی تفاوتی مردم شد و عصری را به نام عصر ارتداد در تاریخ اروپا به ثبت رسانید.[15]
بسیاری از مورخان مسیحی آشکارا اعتراف نموده اند که عدم شایستگی روحانیون مسیحی برای تبلیغ و تبیین مسیحیت، یکی از عوامل و علل اصلی لطمه ها و آسیب های فراوانی است که مسیحیت متحمل شده است. کشیشان مسیحی در مکان ها و زمان و شرایط گوناگون با تباهی دست به گریبان بودند. مقامات کلیسایی با مقام خود معامله و امرار معاش می کردند. رهبران کلیسا که قاعدتاً حق ازدواج نداشتند نه تنها با زنان زندگی می کردند بلکه با زنان شوهردار رابطه داشتند و با آنان به سر می بردند! کشیشانی که مقام و منصب خود را از راه معامله به دست می آوردند مالیات های عادی و فوق العاده بر مسیحیان ساکن منطقه مأموریت و محدوده کلیسایی خود وضع می کردند و آنان را به خریدن و پرداختن وجه در برابر انجام مراسم و وظایف دینی مجبور می نمودند. تعمید، اعتراف به گناه، مراسم نان و شراب، مراسم تدفین و مانند آن هریک دارای مالیات و قیمت معین بود. این امور باعث برانگیختن احساسات ضد مردمی و رویگردانی مردم و ارتداد آنان از دین مسیح و کفرگویی برخی دانشمندان علیه دین گشت.[16]
علی علیه السلام فرمود:
زلة العالم کانکسار السفینة تَغرق و تُغرق معها غیرها[17]
لغزش عالم چون شکسته شدن کشتی است که غرق می شود و گروهی را نیز با خود هلاک می کند.
و نیز فرمود:
زلة العالم تُفسد عوالم[18]
لغزش عالم، عالم ها را به فساد می کشاند.
امام خمینی رحمه الله در این باره می گوید:
عوام و جاهل اگر معصیتی مرتکب شود فقط خود را بدبخت کرده و بر خویشتن ضرر وارد ساخته است، لیکن اگر عالمی منحرف شود و به عمل زشتی دست زند عالمی را منحرف کرده است. بر اسلام و علمای اسلام زیان وارد ساخته است. این که در روایت آمده است که اهل جهنم از بوی تعفن عالمی که به علم خود عمل نکرده متأذّی می شوند، برای همین است که در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامی فرق بسیار وجود دارد. اگر عالمی منحرف شد، ممکن است امتی را منحرف ساخته و به عفونت بکشد و اگر عالمی مهذب باشد اخلاق و آداب اسلامی را رعایت نماید جامعه را مهذب و هدایت می کند. این عالم فاسد است که دنیایی را به فساد می کشاند.[19]
علی علیه السلام فرمود:
اذا فَسَدَ العالِم، فسد العالَم[20]
اگر عالم فاسد شد عالم فاسد می شود.
17- نداشتن جایگاه
یکی از زمینه های دین گریزی در میان جوانان و سایر قشرهای جامعه بی توجهی یا کم توجهی مسئولان نهادهای فرهنگی کشور به جایگاه و ارزشهای دینی است آیا عناصری همچون پاکی، تقوی، صداقت، پایبندی به وظایف دینی در برنامه ریزیها و گرایشها جایگاهی دارد؟ و آیا در جامعه امتیازی به صورت واقعی به دین داری داده می شود؟
18- تصویر وارونه از دین
ارائه تصویر ناصحیح و آمیخته با تحریف و خرافه از مذهب و عقاید مذهبی به طور عمدی از سوی دشمنان داخلی و خارجی و به طور سهوی از سوی جاهلان و غیر اهل فن، تأثیر مستقیمی از عدم پذیرش معارف دینی از سوی مردم خصوصاً قشر تحصیل کرده دارد.
شهید مطهری رحمه الله درباره ارائه تصویر نادرستی که برخی از مبلغان دگراندیش از مذهب ارائه نموده اند می گوید: یکی دیگر از موجبات اعراض و رو گرداندن از دین، جنگ و ستیزی است که برخی از داعیان و مبلغان دینی، میان دین و سایر غرایز فطری و طبیعی بشر ایجاد می کنند و دین را به جای آن که تعدیل کننده غرایز دیگر معرفی کنند آن را ضد سایر فطریات بشر معرفی می کنند در حالی که یکی از مختصات دین اسلام این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته و هیچکدام را از قلم نینداخته و برای هیچ کدام سهم بیشتری از حق طبیعی آنها نداده است معنای فطری بودن قوانین اسلامی هماهنگی آن قوانین با فطریات بشر است اما بعضی از مقدس مآبان و مدعیان تبلیغ دین به نام دین با همه چیز به جنگ بر می خیزند شعارشان این است اگر می خواهی دین داشته باشی پشت پا بزن به همه چیز گرد مال و ثروت نگرد ترک مقام کن زن و فرزند را رها کن بنابراین اگر کسی بخواهد به غریزه دینی خود پاسخ مثبت دهد باید با همه چیز در حال جنگ باشد.
19- ناتوانی در برابر شبهات
وقتی جوان در محیطهای مختلف اجتماع در مقابل شبهات و القائات فکری مکاتب و فلسفه های مختلف قرار بگیرد و جواب منطقی نداشته باشد برای حفظ غرورش ناگزیر است خود را بیگانه با مذهب معرفی کند و با این روش بر احساس حقارت و احساس ناتوانی خود در مقابل دیگران سرپوش گذاشته و اندک اندک به نفی مذهب کشیده می شود.
20- تضادهای فکری
یکی از علل و زمینه های مذهب گریزی تضاد فرهنگهاست که به شکلهای گوناگون برای جوانان مطرح است همچون تضاد فرهنگ خانه با ارزشهای اجتماع، تضاد علم و دین، دین و تجدد و.. .
در جوامع غربی برای رهایی از این تضادها تلاش کرده اند قلمرو دین را از علم جدا کنند بدین صورت که دین ارتباط با خدا را بیان می کند و رابطه فردی با خداست و جنبه اجتماعی ندارد و علم مربوط به مسائل هستی است و تمام ارزشها و بایدها و نبایدها از نوع سلیقه ها و ذوق های شخصی است و ربطی به دین ندارد لذا نباید دین به امور دنیا کاری داشته باشد پس آنچه را که مردم بپذیرند همان صحیح است و آنها اصل تسامح در دین را پذیرفته اند و می گویند هر کسی در انتخاب دین آزاد است و با چنین تفکری در جوامع غربی دیگر دعوای مذهبی وجود ندارد یک مسیحی با یک بت پرست می توانند به راحتی زندگی کنند و تضادهای مذکور عملًا از بین می رود چون دیگر تضادی باقی نمی ماند و ثانیاً قلمرو دین و علم از هم جدا شده و به همدیگر کاری ندارند و ثالثاً چون دین واقعیتی ندارد لذا در برابر ارزشهای جامعه تضاد نمی تواند داشته باشد اما شیوه فوق از نظر اسلام مردود است زیرا از نظر قرآن حق با باطل و نور با ظلمت هرگز با هم آشتی ندارند زیرا ما قائل به مصالح و مفاسد واقعی هستیم نه صرف سلیقه و در تضاد تئوریها با وحی مسلّم، باید تئوریها را کنار گذاشت نه وحی مسلّم را.
21- احساس محدودیت
در مواردی دین چنان به جوان معرفی می شود که گویی مانع ارضای نیازهای واقعی او است. چنین تصویری در نهایت به دین گریزی می انجامد. جوان در شرایطی قرار دارد که انواع غرایز- به ویژه غریزه جنسی و لذت طلبی- در او به نقطه اوج رسیده و عوامل بیرونی نیز او را احاطه کرده و آتش شهوت را در او برافروخته می کند. حال اگر دین به گونه ای ترسیم شود که گویی مانع ارضای غرایز او است و راه کاری برای ارضای آنها ندارد؛ طبیعی است که نسبت به دین، گریزان می شود و دین پذیری را مساوی با سرکوب غرایز خود می انگارد.
افزون بر آن روحیه استقلال طلبی، حریت و قطع وابستگی، از جمله ویژگی های روحی جوان است. او یک دوره گذرا از وابستگی به استقلال را طی کرده و می خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند. از نظر اخلاقی نیز مرحله اخلاق «دیگر پیرو» (تقلیدی) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله اخلاق «خود پیرو» گردیده است.
او از هر مانعی- هرچند تخیلی- گریزان است و می خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد. گرچه عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبی و پیروی بی چون و چرا از غرایز کور و لذت طلبی افراطی، برای جوانان بسیار خطرناک است، اما در بدو امر، هرچیزی که بخواهد محدودیتی برای او ایجاد کند، امری ناخوشایند تلقی می شود؛ مگر اینکه راهکارهای دین برای ارضای سالم غرایز، به خوبی برای او ترسیم شود.
22- پیروی از بزرگان
قرآن یکی از عوامل دین گریزی و گمراهی را پیروی از رؤسا و سران و بزرگان می داند آنجا که از زبان گمراهان می گوید:
وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا[21]
گفتند پروردگارا! ما از بزرگان خود پیروی کردیم و آنان ما را گمراه ساختند.
23- پیروی نسنجیده از پدران
با اینکه پدران در اسلام از احترام خاصی برخوردارند اما نباید این احترام و علاقه ها سبب شود که انسان دستگاه تفکر خود را تعطیل سازد و خود را در بست در اختیار آنان بگذارد و لذا قرآن آنجا که دستور احترام به آنان را می دهد یادآور می شود که اگر پدر و مادر فرزند را به شرک دعوت کنند نباید از آنان پیروی کند.
قرآن پیروی نسنجیده از والدین را مایه گمراهی و مذهب گریزی می داند.[22]
24- هوی و هوس
یکی از زمینه های مذهب گریزی پیروی از هوی و هوس است.
قرآن می فرماید:
وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیضِلَّک عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ[23]
از هوی و هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می سازد.
هوی به معنی دوست داشتن می باشد که بیشتر کاربرد آن در موارد غیرشرعی و زشت و مذموم می باشد. بی تردید در وجود انسان امیال گوناگونی وجود دارد که برای ادامه حیات او ضرورت دارد. اگر این امیال از حد خود تجاوز کنند بر وجود انسان حاکم شده و زمام اختیار او را در دست می گیرند و این همان هواپرستی است که با دین و عقل جمع نمی شود. امام علی علیه السلام می فرماید:
هوی با عقل و دین جمع بسته نمی شود.[24]
منظور آن که هوای نفس چشم دل آدمی را کور می کند و باعث می شود آدمی در راه آن، از همه چیز حتی حق هم صرف نظر نماید. قرآن می فرماید:
أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکرُونَ[25]
آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر این که شایسته هدایت نمی باشد) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده افکنده؟ با این حال چه کسی می تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمی شوید؟
در شأن نزول آیه آمده است که شبی از شب ها ابوجهل به اتفاق ولید بن مغیره به طواف خانه خدا مشغول بود و ضمن طواف درباره پیامبر اسلام با هم سخن می گفتند. ابوجهل به ولید گفت: «والله انی اعلم انه الصادق؛ به خدا سوگند که من می دانم او راست می گوید!» او در خردسالی و جوانی صادق امین بود؛ چگونه بعد از کمال عقل او را دروغگوی و خائن بنامیم؟! ولید با عصبانیت گفت: پس چرا او را تصدیق نمی کنی؟ ابوجهل گفت: می خواهی بگویند که از ترسِ شکست، تسلیم برادرزاده ابوطالب شدم؟! نه هرگز از او پیروی نخواهم کرد! اینجا بود که آیه «وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» نازل شد.[26]
علی علیه السلام فرمود:
ما اهلَک الدّینَ کالهَوی[27]
هیچ چیز مانند هوا و هوس دین را تباه نمی کند.
و در سخن دیگر فرمود:
واعلموا ما من طاعة الله شی ء الا یأتی فی کره و ما من معصیة الله شی ء الا یأتی فی شهوة[28]
بدانید که طاعتی نیست جز آن که با کراهت انجام می گیرد و هیچ نافرمانی نیست جز آن که با رغبت پدید آید.
25- تهاجم فرهنگی
یکی از زمینه های گریز جوانان از مذهب، ایمان سطحی و قشری جوانان است ایمانی که متکی بر احساسات و عواطف و شور و هیجان است و عمقی نیست هر لحظه در معرض خطر است بسیار هستند افرادی که گرایشات مذهبی سطحی دارند به سادگی در برابر تهاجم فرهنگی دشمنان، و شبهه افکنی ها رنگ می بازند و گاهی در جبهه مخالفان قرار می گیرند لذا برای صیانت مذهبی جوانان لازم است توجه بیشتری به مسائل فرهنگی و مذهبی جوانان بشود.
26- خانواده
بخشی از آسیب های تربیت دینی بدبینی ناشی از محیط خانواده است. فرزندان در دوران کودکی نگرش الگویی به والدین دارند. به این سبب رفتار و بینش والدین بر فرزندان تأثیر ویژه ای بر جای می نهد. اگر والدین از دین تنفر داشته باشند فرزندان نیز به تدریج گرایشهای غیر مذهبی پیدا می کنند و نیز اگر والدین ادعای دین داری داشته باشند ولی عملًا پایبند به ارزشهای دینی نباشند فرزندانشان به آموزه های مذهبی چندان تمایلی نخواهند داشت.
از دیگر آفات تعلیم و تربیت ناشی از خانواده می توان نمونه های زیر را برشمرد:
1) رهاسازی فرزندان به امیال و گرایش ها.
2) پر نکردن صحیح و متناسب اوقات فراغت آنان در منزل.
3) فضای بی دینی حاکم بر محیط خانه مانند حرام خواری.
4) وجود فرزندان بزرگ تر ناصالح در محیط خانه.
5) ضعف باورهای مذهبی اطرافیان.
6) سهل انگاری اطرافیان در انجام فرایض.
7) عدم توجه والدین به الگو بودن رفتار و گفتار آنان برای کودکان.
8) ناهماهنگی رفتار و گفتار والدین که سبب سلب اعتماد کودکان به آنان می شود.
9) سهل انگاری والدین در ایجاد عادتهای مذهبی.
10) بی پاسخ ماندن پرسش های دینی کودکان.
11) عدم توجه کافی والدین به آموزش های بیرون از خانه فرزندان و رفت وآمدهای آنان با بستگان دین گریز.
12) رواج آداب و رسوم و باورهای خرافی در محیط خانواده که مانع شکل گیری فکر و فرهنگ صحیح است.
13) سخت گیری بی مورد والدین نسبت به رفتار و گفتار فرزندان.
27- گناه
یکی از زمینه های دین گریزی گناه است. کسی که آلوده به گناهان مختلف شده، تدریجاً خود را با الگوهای نامناسب همسان سازی می کند تا جایی که هویت خود را در تضاد با ارزشهای دینی می بیند و در دوراهی ارزشهای دینی و پیروی از هوا و هوس راه پیروی از هوی و هوس را بر می گزیند.
قرآن در این زمینه می فرماید:
ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوای أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ[29]
آنگاه عاقبت کسانی که زشت کاری کردند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند.
28- آسیب های محیط آموزشی
بخشی از آسیب هایی که مانع آموزش و پرورش دینی می شود محیط ناسالم مدرسه یا دانشگاه است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود.
1) دانش آموزان، معلمان، مربیان یا اساتید ایمان گریز که ارتباط مستقیم با متربی دارند.
2) انحرافات اخلاقی و تربیتی برخی دانش آموزان و عدم کنترل آن توسط مسئولین مدرسه که به گسترش و تأثیر غیر مستقیم آن بر دیگران می انجامد.
3) تضاد میان کنش و گویش مربیان دینی.
4) ناهماهنگی میان خانواده و مدرسه
5) به کارگیری شیوه های خشک و غیر جذاب در محیط آموزشی برای تعلیم و تربیت دینی.
29- فقر و غنا
از جمله عوامل مذهب گریزی، بحران های اقتصادی است که به دو صورت فقر و غنای مفرط ظهور می یابد. هر چند نه فقر به خودی خود، عامل خروج از دین است و نه رفاه اقتصادی لزوماً با دین گریزی توأم است. اما شکل حاد و افراطی این دو وضعیت که از آن به «بحران» تفسیر می کنیم می تواند زمینه ساز انحراف از مسیر دینداری و بی ثمر گشتن کوشش های مربیان دینی باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
کادَ الفَقرُ ان یکون کفراً[30]
فقر ممکن است انسان را به کفر بکشاند.
حضرت علی علیه السلام در سفارش به فرزند خود می فرماید:
یا بُنَی مَنِ ابتلی بِالفَقرِ ابتلی بِاربَعِ خصالٍ: بِالضَّعفِ فِی یقینه و النُّقصانِ فی عَقلِهِ و الرِّقةِ فِی دینِه و قلةِ الحیاءِ فِی وَجهِهِ فَنَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقر[31]
فرزندم، فردی که دچار فقر شود به چهار خصلت گرفتار می شود: ضعف یقین، نقصان عقل، سستی در دین و کم حیایی در چهره. سپس فرمود: از فقر به خدا پناه می برم.
و در جایی دیگر می فرماید:
یا بُنَی انّی اخافُ عَلَیک الفَقر فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنهُ فَانَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ لِلدّین[32]
فرزندم، بر تو از فقر هراس دارم، پس از فقر به خدا پناه ببر، زیرا فقر دین را می زداید.
علی علیه السلام غنا را عامل طغیان و خروج از دینداری می داند و می فرماید:
الغَنِی یطغی[33]
غنا سرکشی می آورد.
30- کوتاهی در انجام تکالیف دینی
وقتی سخن از اعتقاد و باور دینی می رود فقط شناخت و آگاهی از دین مقصود نیست، بلکه مراد حالتی درونی است که با عمل و احساس دین شدیداً پیوند خورده است. برخی از افراد عمل به دین را کنار گذاشته اند و با این شعار که دینداری امری قلبی و درونی است و باید در پی یافتن گوهر دین بود، از انجام اعمال و مناسبات دینی دوری می کنند.
امام علی علیه السلام فرمود:
ما اوهن الدین کترک اقامة دین الله و تضییع الفرائض[34]
هیچ چیز مانند ترک برپایی دین و ضایع کردن واجبات و تکالیف، دین را خوار نمی کند.
31- آلودگی و شرایط تربیتی خاص
کسانی که در شرایط تربیتی و یا آلودگی خاصی قرار گرفته اند که به هیچ عنوان حق پذیر نیستند. حضرت نوح با اینکه پیامبر بود و 950 سال تلاش کرد و هیچ نقصی از جهت تبلیغی نداشت و شب و روز تبلیغ می کرد. و می فرمود: (رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیلًا وَ نَهاراً[35] تعداد بسیار اندک و محدودی به او ایمان آوردند. خوارج با اینکه حضرت علی علیه السلام را می شناختند اما تسلیم او نمی شدند. زن و پسر نوح علیه السلام و لوط علیه السلام، ابولهب و.. . با اینکه پیامبر زمان خود را می شناختند اما هوسهایشان مانع پذیرش راه آنان می شد. در این زمان هم بسیاری از گمراهان نمی خواهند راه حق را بپذیرند و راز قیام مسلحانه امام زمان علیه السلام نیز مقابله با کسانی است که حق ستیزند و نمی خواهند بپذیرند.
پی نوشت ها
[1] . قال الصادق علیهالسلام:
لا خیر فیمن لا یتفقه من اصحابنا، یا بشیر، انّ الرجل منکم اذا لم یستَغْنَ بِفقهِهِ احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ضلالتهم و هو لا یعلم
( بحارالانوار، ج 1، ص 220؛ اصول کافى، ج 1، ص 33).
[2] . کافى، ج 2، ص 47 و ج 6، ص 74.
[3] . قیامت/ 5.
[4] . فرقان/ 27.
[5] . وسایلالشیعه، ج 4، ص 207.
[6] . نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص 272.
[7] . نهجالبلاغه، خ 86.
[8] . دین و دولت، ربانى گلپایگانى، ص 19.
[9] . انتظار بشر از دین، عبدالله نصرى، ص 355.
[10] . مستدرک الوسائل، ج 15، ص 164.
[11] . بحارالانوار، ج 100، ص 91.
[12] . کافى، ج 2، ص 86؛ وسایل الشیعه، ج 1، ص 109.
[13] . صف/ 2 و 3.
[14] . جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 16.
[15] . مجله حوزه، ش 58، ص 110.
[16] . عوامل و ریشههاى دین گریزى از منظر قرآن و حدیث، على شکوهى، ص 124.
[17] . تحفالعقول، ص 274.
[18] . غررالحکم، ج 4، ص 109.
[19] . جهاد اکبر، ص 15.
[20] . غررالحکم، ص 109.
[21] . احزاب/ 67.
[22] . انا وجدنا ابائنا ...( شعراء/ 74؛ لقمان/ 21؛ زخرف/ 22)
[23] . سوره ص/ 26.
[24] . لا دین مع هوى و لا عقل مع هوى،
غررالحکم، ص 64 و 307.
[25] . جاثیه/ 23.
[26] . پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازى، ج 1، ص 321.
[27] . غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 6، ص 72.
[28] . نهجالبلاغه، خ 176.
[29] . روم/ 10.
[30] . بحارالانوار، ج 72، ص 30.
[31] . بحارالانوار، ج 72، ص 47.
[32] . نهجالبلاغه، قصار 311.
[33] . غررالحکم، ج 1، ص 15، 7 جلدى.
[34] . غررالحکم، ج 6، ص 112.
[35] . نوح/ 5.