خورشید به وسط آسمان رسیده بود که قنبر، دوان دوان خود را به مسجد رساند، بر آستانه در ایستاد و نفس زنان امیر مؤمنان، علی علیه السلام را از به دنیاآمدن نوزادشان باخبر ساخت و عرض کرد: «مولای من! هم اکنون آمده ام که هم بشارت دهم و هم اسم و کنیه نوزاد را از شما بپرسم.»