ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

کانت

دکارت: «اکنون نمی توان تحقیقی را پیشنهاد کرد که از تحقیق در تعیین ماهیت و قلمرو معرفت انسان مفیدتر باشد... نباید تعیین حدود فهم] انسانی [موضوعی چنین شاق و دشوار بنماید...»(2)
تمایز میان ماتقدّم و ماتأخّر همواره یک مبحث فلسفی بوده؛ این مسئله دایم با بحث معرفت مرتبط بوده است. اصطلاح «ماتقدّم»(2) و «ماتأخّر»(3) اصطلاحات مدرسی اند؛ اصطلاحاتی که ریشه در برخی از افکار ارسطو دارند، اما کاربرد آن ها در طول تاریخ به نحو قابل ملاحظه ای توسعه یافته و کاربرد فعلی آن، ناشی از معنایی است که کانت به آن ها داده است
آقای عبادیان ضمن اشاره به برخی ویژگی های سنت از قبیل جهت دهندگی آن به رفتارها و بینشها، معقولیت آن و تاثیر آن بر فرهنگ و تاثرش از آن به رابطه سنت و مدرنیته اشاره می کند و مدرنیته را فاقد سنت می داند
منظور از «خودبنیادی» subjectivismاست که از واژه لاتینی «subjectum» و آن هم از کلمه یونانی «hypokeimenon» اخذ شده است
روش شناسی فلسفی کانت، چه به صورت آشکار و چه به صورت ضمنی، زمینه ای شد که بر اساس آن روش «تفهمی »، ( verstehen) و همچنین کنش متقابل نمادین توسعه یافت
تمایز میان احکام تحلیلی(2) و ترکیبی(3) برای نخستین بار توسط کانت در مقدّمه نقد عقل محض صورت گرفت. بنا به گفته او، احکام کلاً به این دو نوع تقسیم می شوند
اهمیت مباحث معرفت شناسی (اپیستمولوژیک) بر کسی پوشیده نیست. در فلسفه جدید، معرفت شناسی به حدی مهم است که به جرأت می توان گفت: فلسفه غرب بیش تر شأن معرفت شناسانه دارد تا هستی شناسانه (آنتولوژیک)
کانت برهان وجودشناختی را رد می کند زیرا به اعتقاد او اولاً وجوب ناظر به احکام است، ثانیا هرگز نمی توان با تحلیل درونی یک مفهوم به وجود واقعی آن رسید افزون بر اینکه موضع اصالت تجربه کانت گواه این رد است
بینش انسان محورانه که از دوره رنسانس به بعد شالوده تفکّر غربی را تشکیل می دهد، در اندیشه دینی الاهیّات غربی نیز نقش اساسی و بنیانی بازی می کند؛ امّا این نقش:
در بیشتر نوشته های معاصر در باب تمایز بین قضایای تحلیلی و ترکیبی، قضیه تحلیلی قضیه ای تعریف می شود که به حکم قواعد منطق صوری از تعریف تصریحی به دست می آید
پیشخوان