برترین ها: 14 ژوئن 1928، سالروز تولد یکی از اسطوره های جنگ چریکی است. اسطوره ای که در دنیای پُر از ظلم و ستم امپریالیست ها، به دنیای نوینی می اندیشید که در آن همه ی محرومان بتوانند به دور از اجحافات و نابرابری ها و در صلح و صفا ادامه ی حیات دهند.
انسانی که آرام نداشت و می گویند "ماجراجو" بود و سفر را دوست می داشت، نه به خاطر این که عاشق سفر باشد، بلکه در این اندیشه بود که از نزدیک با درد و رنج توده های ستمدیده از مظالم امپریالیستی آشنا گردد. او "ارنستو رافائل چه گوارا ولادسرنا"، معروف به «چه گوارا» بود.
در آرژانتین به دنیا آمد. در کوبا انقلاب کرد و در بولیوی جان باخت. "چه گوارا" ی قهرمان "ماجراجو"ئی بود که وطن نداشت و هر آن جا که ظلم بود، آن جا را موطن خود می پنداشت. "چه" در همان سنین جوانی به دلیل جو سیاسی خانواده با مارکسیسم آشنا گردید. در سال 1953 به گواتمالا سفر نمود و یک سال بعد، یعنی در سال 1954 به دلیل کودتای امپریالیستی در آن جا، گواتمالا را ترک کرد.
او به این آگاهی و شناخت دست یافته بود که امپریالیست ها به منظور چنگ اندازی بر منابع طبیعی دیگر کشورها و غارت اموال توده های رنج دیده به هر جنایتی متوسل می شوند تا بر سرمایه های نجومی شان بیافزایند.
بر این اساس، وی با مطالعه و با مشاهدات عینی از زندگی سراسر فقر توده های ستمدیده، در نوامبر سال 1956 زندگی نوینی را آغاز نمود و هنگامی که فیدل کاسترو و دیگر یاران اش در تدارک راه اندازی جنگ چریکی علیه ی حکومت وابسته به امپریالیسم "باتیستا" بودند، به صفوف آن ها پیوست و طی 3 سالِ متمادی و با پذیرش مسئولیت های گوناگون در زمان جنگ انقلابی، نقش بس ارزنده ای را در جهت سرنگونی حکومت ضدخلقی "باتیستا" ایفاء نمود. جنگی که در نهایت توانست پایه های سلطه ی امپریالیسم در کوبا را در هم شکند و حاکمیت کارگران و زحمتکشان را در آن کشور برقرار نماید.
انقلاب در کوبا توسط فیدل کاسترو، چه گوارا و دیگر یاران اش به همراه توده های کارگر و زحمت کش به سرانجام رسید و در گوشه ای دیگر از سرزمین پهناور دنیا، سیطره ی امپریالیسم و رژیم وابسته بدان به زباله دان تاریخ سپرده شد. امّا "چه گوارا" علیرغم داشتن پست ریاست بانک ملی و وزارت صنایع کوبا، رهسپار دیاری دیگر شد تا به وظائف انترناسیولیستی اش جامه ی عمل بپوشاند.
وی بر این عقیده بود که در منطقه ای دیگر، که زیر سلطه ی امپریالیسم می باشد، توده های زحمتکشی وجود دارند که نیازمند حمایت و کمک های فرزندان شان می باشند. با حمل چنین نگرش پرولتری، ابتداء به کنگو و سپس به بولیوی سفر نمود تا به همراه انقلابیون بولیوی آغازگر جنگ چریکی علیه حکومت وابسته به امپریالیسم آن کشور باشد.
امپریالیسم جنایتکار آمریکا و رژیم وابسته ی بولیوی تلاش های بسیاری را به خرج دادند تا "چه گوارا" ی قهرمان را دستگیر نمایند. به همین خاطر نیروهای بی شماری را آموزش دادند. اماکن بازجوئی گوناگونی را دائر کردند و هر آن کس را که متعقد به منش و راه "چه گوارا" بود، دستگیر و تحت بازجوئی و شکنجه های وحشیانه قرار دادند تا شاید بدین طریق قادر گردند، مخفی گاه "چه گوارا" و دیگر همرزمان اش را کشف نمایند.
تا این که سرکوبگران بولیویائی در یک یورش سازمان یافته و با گسیل صدها نیروی مسلح در 7 اکتبر 1967، "چه گوارا" و یاران اش را در یک دره ی تنگ و باریک به محاصره انداخته و بعد از ساعت ها جنگ نابرابر و هنگامی که اسلحه ی "چه گوارا" متلاشی شده و از ناحیه ی پا مورد اصابت گلوله های مزدوران قرار گرفته بود، اسیر نمودند و یک روز بعد، قلب پر از کین اش در اثر شلیک جلادان سرسپرده از حرکت باز ایستاد.
دشمن به خیال خام خود بر این باور بود که با گرفتن جسم این انسان بزرگ می تواند راه و نام "چه گوارا" را از اذهان عمومی پاک نماید. جسدش را مخفیانه دفن نمودند تا مانع بروز خشم توده های ستمدیده گردند. امّا غافل از آن که میلیون ها تن از آزادی خواهان سراسر جهان در سالروز مرگ این اسطوره ی انقلابی، یاد او را پاس داشته و همواره با رسای هر چه بیشتری فریاد سر می دهند که «چه گوارا» نمرده است و او همواره زنده است.
در 90 مین سالروز تولّد "چه گوارا" ی قهرمان، یاد او را گرامی داشته و بر این اعتقادیم که اگر چه او در میان ما نیست، امّا راه و ایده ی ظفرنمون اش، مشعل راهنمای همه ی آزادی خواهان سراسر دنیا می باشد و کارگران و زحمتکشان جهان هرگز ایثارگری و فداکاری های اش را در پیشبرد امر انقلاب رهائی بخش و تحقق جامعه ی انسانی فراموش نخواهند کرد.
بی دلیل نیست که ما امروزه در هر تظاهرات و کمپین های متفاوت که علیه سرمایه داران در 5 قاره ی جهان صورت می گیرد، تصاویر "چه گوارا" را، به عنوان انسانی که نه به خویشتن، بلکه به دنیای نوین و به منافع توده های ستمدیده می اندیشید، مشاهده می کنیم.