به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان،ساختار سنتی جامعه افغانستان، عرصهای برای حضور نخبگان مذهبی، تفنگسالاران و تکنوکراتهای تحصیلکرده در یک فضای سیاسی مشترک ایجاد کرده است.
این فضای متکثر همیشه با تضادهای جناحی و تنظیمی مواجه بوده که همین امر، دلیل جابجاییهای قدرت از طرق توسل به خشونت در تاریخ این کشور است. در واقع خود رهبران افغانستان بارها اعتراف کردهاند که افغانها مرد جنگ بودهاند؛ اما مرد سیاست نبودهاند.
از سوی دیگر، بستر موجود افغانستان نیز فرصتی برای قدرتهای خارجی بویژه در چند دهه اخیر ایجاد کرده تا برای نفوذ در این کشور و پیشبرد اهدافشان در موقعیت ژئوپلیتیک افغانستان، آتش تضادها را شلعهور کنند و این کوره را همچنان برافروخته نگه دارند.
با اینحال، سازوکار دموکراتیک در نظام کنونی نیز نتوانسته تا مانع نفوذ استراتژیهای بیرونی به داخل این کشور شود.
گروه طالبان در گیرودار هرجومرجهای پس از خروج شوروی از افغانستان در سال 1367 در مناطق جنوبی این کشور قد برافراشت و با حمایتهای سازمانهای اطلاعاتی پاکستان قدرتمند شد، حکومت مجاهدین را شکست داد و پنج سال حاکمیت خود را در سراسر افغانستان گستراند.
هنوز هم که پانزده سال از سقوط امارت این گروه میگذرد اما طالبان توانسته است تا اندازهای دولت کنونی افغانستان را به چالش بکشد که حضور نیروهای ائتلاف بینالمللی ضد تروریسم نیز در ریشهکن کردن این گروه ناکام بماند.
نهاد عریض و طویل شورای عالی صلح، مذاکرات چندجانبه منطقهای و بینالمللی و نیز تلاشهای رؤسای جمهور افغانستان برای راضی ساختن این گروه برای رجوع به گفتوگوی مستقیم، تاکنون هم روزنهای به سوی آشتی این گروه با دولت نگشوده است.
طالبان طی پانزده سال اخیر با حملات در شهرها و حملات مسلحانه در ولایتهای متعدد، بر قسمتهایی از خاک افغانستان نیز حاکمیت یافتهاند.
دو سال قبل زمانی زمزمههای آغاز فعالیت گروه تروریستی داعش در شرق افغانستان و مناطق مرکزی این کشور با پاکستان به گوش رسید که چند سال قبلتر از آن در سوریه و عراق، این گروه تروریستی سربلند کرده بود و اهداف خود را با آماج قرار دادن گروههای مذهبی به پیش میبرد.
اگرچه که تمرکز اصلی رزمی و عملیاتی این گروه در سوریه و عراق است، اما تا کنون جنایتهای متعددی در ولایتهای ننگرهار و بزرگراههای ولایت زابل - غزنی و حتی شهر کابل از این گروه به وقوع پیوسته است.
این جنایتها که صرفاً با کلیشه تنفر مذهبی، اقوام شیعه مذهب افغانستان را آماج قرار میدهد تا جایی بیرحمانه بوده که از بریدن گلوی دختربچه یازدهساله در بزرگراه غزنی-زابل نیز دریغ نورزیده است.
طی یکسال اخیر نیز حملات بسیاری در میان شیعیان افغانستان از حادثهی انتحاری و قتلعام در میان تظاهرکنندگان موسوم به جنبشروشنایی گرفته تا عزاداریهای مذهبی در زیارت سخی منسوب به حضرت علی علیه السلام و مسجد باقرالعلوم (ع) صورت گرفت.
با یادآوری آنچه که بیان شد، چالشهای حاصل از دخالتهای خارجی در افغانستان، میتواند یک نقطه مشترک برای احزاب و جریانهای سیاسی در این کشور ایجاد کند.
در صورتیکه احزاب و شخصیتهای جریانهای سیاسی کشور نتوانند حداقل طرحهای خود را بهطور مشترک دنبال کنند، جامعه نیز نخواهد توانست تا از این وضعیت راهی به فردای صلحآمیز بیابد.
اقتدار سیاسی همیشه حاصل وجود تشکیلات و سازمانهای مقتدر بوده و احزاب افغانستان از گذر همین مسأله و با درک چالشهای موجود، چه در اختلاف نظرهای درونی و یا تعامل با دیگر احزاب با منافع مشترک، میتوانند به همگرایی و تعریف خطوط مشی همسو و اهداف مشترک در کنار هم باشند.
باید به صراحت یادآوری کرد که اختلافات درونی میان حزب جمعیت که توسط عناصر خارج از این حزب دامن زده می شوند و نیز تخریبها و تلاشهای توطئهآمیز میان احزاب چندگانه تحت عنوان «وحدت» و دیگر احزاب مربوط به برخی اقوام از جمله هزارهتبارهای افغانستان، همگی آیندهای ضعیف برای مردم و نظام افغانستان ترسیم خواهند کرد.
این اختلافنظرها، تضعیف حاکمیت ارضی افغانستان را رقم خواهند زد که از همین رهگذر، منافع ملی این کشور بیشتر از قبل با خطر مواجه خواهد شد.