ماهان شبکه ایرانیان

پیرامون نامه تند و تیز رضا امیرخانی به میثم نیلی

امیرخانی، دیوار اشتباهی برای یادگاری نوشتن بود

نمی‌شود از امیرخانی توقعی داشت، او می‌خواهد دیده شود. دعوا راه انداختن و خط کشیدن با انقلابی‌ها کمک می‌کند تا باند‌های مطبوعات و مجلات او را تحویل بگیرند

پایگاه خبری تحلیلی فردا؛ مجتبی دانشطلب: امیرخانی با لوح شناخته شد و با انتقاد به اصلاحطلب‌ها بین بچه مذهبی‌های اهل فرهنگ و سیاست گل کرد. بعد از «منِ او» کتاب «داستان سیستان» او را در طیف مذهبی به عنوان نویسنده هم‌جبهه‌ای جا انداخت. امیرخانی ده روز با تیم رهبری همراه شد و یک سفرنامۀ پر از عشوه و ستایش (هنرمندانه) درآورد و اعتمادسازی کرد. هنوز بیشتر خریداران امیرخانی از طیف انقلابی هستند و برایشان سنگین است قبول کنند روی دیوار اشتباهی یادگاری نوشته‌اند.

امیرخانی، دیوار اشتباهی برای یادگاری نوشتن بود
واقعیت این است که امیرخانی نسبتی با تفکر اصولی و عدالتخواهی ندارد و صرفا احساسات مثبتی نسبت به رهبری و انقلاب بروز داده است. گرایش امیرخانی دینداری فردی و صوفیانه است و از نوستالژی نسبت به درویشی و قلندری فراتر نمی‌رود، همزمان عطش مدرن و خودنمایی بالاشهری هم دارد! این فکر وقتی به سپهر عمومی و سیاست می‌آید سکولار می‌شود نه دینی، فریب خوردن با ترکیه و اصلاحات اردوغانی هم ریشه در همین گرایش دارد.

بدون این استقبالِ اشتباهی امیرخانی به صفر میل می‌کند و اساسا کسی او را به حساب نمی‌آورد. روشنفکر‌ها چهره‌های خودشان را دارند و به آدمی با این اطوار‌های مذهبی راه نمی‌دهند، قبیله اصلاحطلب‌ها هم کینه عجیبی از رهبری دارند و بعید است جز برای زخم زدن به رقیب تحویلش بگیرند، می‌ماند همین مذهبی‌های ساده‌لوح با سلیقه‌های سانتی‌مانتال و تین‌ایجری، همان چیزی که بین اهالی رمان به «سلیقه دختر دبیرستانی‌ها» ضرب‌المثل شده.

این توهم به امیرخانی دست داد که می‌تواند علاوه بر فضای سانتی‌مانتال و خود درگیری‌های عاشقانه‌اش در سیاست و اجتماع هم ابراز وجود کند. نشت نشا و نفحات نفت و رهش اثر این خیال بود که باعث شد عده‌ای سودای جلال شدن را به او نسبت بدهند. آل‌احمد، اما هم با سواد بود (نه یک دانش آموخته فنی و پرمدعا با تفرعن بالاشهری و سمپادی) هم سیاسی بود و هم دغدغه‌اش (حتی در داستان‌ها) عدالت و اجتماع، نه آلوده به عاشقانه‌های مبتذل و رقت‌انگیز.

چهره منتقد امیرخانی را کسی جدی نگرفت و داستان‌های آخرش (بیوتن و قیدار) هم موفق از آب درنیامدند. راهی که برای باز مطرح شدن جلوی امیرخانی قرار دارد همان سنت مألوف پرخاش سیاسی و مظلوم‌نمایی است. او قبلا با وحید جلیلی سرشاخ شده بود و حالا میثم نیلی را هدف قرار داده. استاد او در این فن احتمالا حاتمی‌کیا است که درست در اکران فیلم‌هایش به پرخاش و اعتراض سیاسی رو می‌آورد تا حساسیت و مخاطب بیشتری جلب کند.

نمی‌شود از امیرخانی توقعی داشت، او می‌خواهد دیده شود. دعوا راه انداختن و خط کشیدن با انقلابی‌ها کمک می‌کند تا باند‌های مطبوعات و مجلات او را تحویل بگیرند. نکته جالب و حتی مضحک، اما خوشبینی امثال نیلی (مجمع ناشران انقلاب اسلامی) است که امیرخانی را هم‌جبهه‌ای، سرباز انقلاب و معتقد به مبانی اندیشه امام و رهبری [یعنی حکومت فقهی]می‌داند! با افتخار هم می‌گوید که کتاب‌های امیرخانی را ترویج و عکسش را هم به دیوار زده‌اند!

مذهبی‌ها چندان در رُمان وارد نشده‌اند و احساس می‌کنند دستشان در این عرصه خالی است. می‌شود گفت: این فقر اساسا به خاطر دور بودن این قالب از زیست مذهبی - به خصوص با گرایش سیاسی - است و اگر شعر نو و حتی ترانه می‌تواند پژواک این زیست باشد رمان بسیار کم می‌تواند، و رمان عاشقانه و سانتی‌مانتال (مثل منِ او) قطعا نمی‌تواند. احتمالا متفطن نبودن به این شکاف است که باعث گشاده‌دستی و ساده‌لوحی با امثال امیرخانی شده است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان