سیدالشهدا (ع) در طی مدت پنجاه سال از زندگی خود درسها و رفتارهای بینظیری را از خود نشان دادند. توجه و تمسک به الگوی رفتاری سیدالشهدا (ع) باعث تحقّق و ریشهدواندن این رفتارها در میان پیروان و علاقمندان آن حضرت خواهد شد. از این جهت به معرفی اجمالی رفتارهای اخلاقی سیدالشهدا (ع) میپردازیم.
طهارت امام حسین (ع) و یارانشان
حضرت سیّدالشهدا (ع) همانند دیگر امامان معصوم: هم در ظاهر و هم در باطن پاک و مطهّر بودند. ایشان در طول عمر مبارکشان همواره با وضو بوده و علاوه بر طهارت باطنی[1]، مراقب طهارت ظاهری خود نیز بودند و همواره خود را در برابر پروردگار میدیدند و در شب عاشورا این موضوع به خوبی متجلّی شده بود. حضرت به فرزند برومندشان، علیاکبر (ع) دستور داد تا مقداری آب تهیه کند. ایشان به همراه گروهی از اصحاب در پی آب رفتند و توانستند مقدار اندکی آب تهیه کنند. امام حسین (ع) یاران خود را جمع کرد و فرمود: «با این مقدار آب غسل کرده و وضو بگیرید. لباسهایتان را نیز با این آب شستوشو دهید؛ چرا که فردا زمان ملاقات با پروردگار است، چه زیباست که با بدن پاک به ملاقات خداوند متعال برویم.»[2]
البتّه این طهارت معانی و تفاسیر متعددی دارد. باید اشاره کرد که یکی از تفاسیر آن عبارت است از دست کشیدن از تمام تعلّقات دنیوی. این طهارت یعنی شستوشو دادن دل از هر آنچه غیر خدا در آن بود؛ زیرا این غسل در واقع طهارت فکر و قلب را در پی دارد. خداوند متعال آیات متعددی در مورد طهارت بیان میکند که بیانگر اهمیّت این موضوع میباشد.[3]
در مورد پیوستگی طهارت با اهل بیت:، پروردگار در آیه شریفه: ﴿لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ[4]﴾
به بندگان خود گوشزد میکند که جز پاکان و مطهّران واقعی، کسی نمیتواند مفاهیم عرشی قرآن کریم و علوم ناب معصومان:را درک کند. در حقیقت قبله حقیقی، معصومان: هستند. اگر خداوند به انسانها دستور داد تا رو به قبله نماز بخوانند، به این سبب بود که کعبه از خاک و گل ساخته شده و در شهر مکه مستقر است؛ در حالی که معصومان: به حسب ظاهر در جایی مستقر نبودند و وجود و حقیقت مطهرشان باطن کعبه است. در حقیقت کعبه، بدل از اهلبیت: است. به عبارت دیگر اهلبیت: معنا و مفهوم باطن قبله و کعبه ظاهری مسلمانان هستند.[5]
کعبه یک سنگ سیاهیست که ره گم نشود
غسل در اشک میزنند که اهل طریقت گویند
|
حاجی! احرام دگری بند، ببین یار کجاست! (مهدی جابری)
پاک شو اوّل، پس دیده بر آن پاک انداز
(حافظ شیرازی)
|
با توجه به این مطالب میتوان فهمید که انسان با ارتکاب معاصی و تداوم آن نمیتواند به حقیقت قرآن و اهلبیت: دست یابد و آن را درک کند.
حضرت سیّدالشهدا (ع) چون میخواستند یارانشان با پاکی بدن و طهارت دل، با خداوند ملاقات کنند به آنان امر کرد در شب عاشورا، خود را از تمام شوائب و آلودگیهای دنیوی تطهیر کرده تا با ارواح پاکیزه به سوی خدا بشتابند.
علاوه بر آنکه آن حضرت نزد پروردگار دارای ارج و مقام ویژهای است، در میان موجودات دیگر نیز سرآمد خوبیها و زیباییهاست. ایشان همان کسی است که تمام موجودات عالم برای مصائب او اشک ریختند. امام صادق (ع) میفرمایند: «تمام فرشتگان و همة موجودات آسمانها و زمین، حتی پرندگان در هوا و ماهیان دریا برای جدّ بزرگوارم، اشک ریختند و ناله زدند.»[6]
امام صادق (ع) در روایتی دیگر میفرماید: «فرشتگان الهی همواره تا روز قیامت به زیارت حضرت سیّدالشهدا (ع) مشرف میشوند.»[7]
عفو امام حسین (ع) در هنگام ناسزاگویی
یکی دیگر از امتیازات ویژه امام حسین (ع) گذشت و عفو ایشان در مقابل جسارتها و ناسزاگویی دشمنان اهلبیت: بوده است؛ البتّه در بعضی از موارد، این عفو و گذشت، موجب هدایت فرد مقابل میگردید.
در کتب تاریخی نقل شده است که روزی عصامبنالمصطلقشامی وارد مدینه شد و مشاهده کرد مردم مدینه به امام حسین (ع) احترام میگذارند. او که حضرت را نمیشناخت، از مردم پرسید: این شخص کیست؟ در پاسخ گفتند: او حسینبنعلیبنأبیطالب8 است. او که کینة عجیبی از امیرمؤمنان (ع) به دل داشت، نزد حضرت آمد و در مقابل ایشان، به حضرت امیرالمؤمنین (ع) جسارت کرد؛ وقتی مشاهده نمود حضرت هیچ عکس العملی نشان نمیدهد، به خود ایشان نیز جسارت کرد و ناسزا گفت. حضرت با کمال آرامش به او گفت: آیا اهل شام هستی؟ او گفت: آری، سپس نگاه محبّت آمیزی به او کرد و فرمود: اگر بدهکاری داری، بدهیات را محاسبه کن تا آن را پرداخت کنم، اگر خرج سفر نداری آن را نیز به تو میدهم، اگر مسافر هستی و محل سکونت در مدینه نداری میتوانی شب را در خانه من بگذرانی. عصام با مشاهده عفو و اخلاق عالی سیدالشهدا (ع) از عملش پشیمان شد و به حضرت عرض کرد: به زمین امر کن تا مرا ببلعد!»[8]
تواضع امام حسین (ع) در برابر کارگران
امام حسین (ع) علاوه بر آنکه در برابر کودکان متواضع بوده و به آنان محبّت میکردند، در برابر افراد مستمند نیز تواضع مینمود و با آنان بر سر یک سفره مینشست و غذا میخورد.
نقل شده است که روزی حضرت تعدادی از کارگران فقیر و کم درآمد را مشاهده کرد که سفرة خود را پهن کردند تا غذا بخورند. در این سفره چیزی به جز خردههای نان یافت نمیشد. کارگران نیز متوجّه حضور حضرت شدند. یکی از کارگران گفت: از غذا میل نکنید تا من حضرت را برای خوردن غذا دعوت کنم. آنان گفتند: مقام امام حسین (ع) بسیار عظیم است، آیا با این مقام والا بر سر سفره ما حاضر میشود؟ آن کارگر گفت: شما به خوبی ایشان را نمیشناسید، حضرت انسان بسیار متواضعی است. سپس از جا برخاست و به حضرت عرض کرد: مولای من! آیا با ما غذا میل میکنید؟ حضرت بلافاصله از مرکب پیاده شد و بر سر سفره نشست و فرمود: اگر این غذای شما صدقه نبود، هر آینه از آن میخوردم(اشاره به این نکته که صدقه بر ما اهلبیت: حرام است) و سپس حضرت فرمود: آیا دعوت مرا اجابت کرده و به منزلم میآیید؟ کارگران با خوشحالی دعوت حضرت را پذیرفتند و به همراه ایشان وارد منزل شدند. حضرت دستور دادند برای آنان غذای مناسب تهیه کنند بعد از صرف غذا حضرت به همه آنان مقداری لباس و درهم داد.»[9]
این حکایات میتواند درس عبرتی برای همگان باشد که با فقیران و زیردستان به خوبی رفتار نموده و به چشم حقارت به آنان نگاه نکنیم و با مجالست دائم با آنها و رفع مشکلات آنها سیره رفتاری آن حضرت را الگوی زندگی خود قرار دهیم.
مقدم بودن رفع گرفتاری نیازمندان بر تمام امور از منظر سیّدالشهدا (ع)
امام حسین (ع) به تأسّی از پیامبر اسلام (ص) و دیگر معصومان: اموال خود را در راه خدا انفاق میکردند. در این زمینه حکایات فراوانی نقل شده است.
روزی یکی از اعراب بیاباننشین وارد مدینه شد و از مردم شهر میپرسید: بخشندهترین مردم چه کسی است؟ مردم نیز در پاسخ، نام امام حسین (ع) را به زبان میآوردند. او در جستُجوی حضرت بود که در مسجد ایشان را یافت. نزد حضرت رفت و نیاز مالی خود را مطرح کرد. حضرت بدون آنکه نیازمند را ببیند به غلام خود میفرماید: آیا از مخارج سفر به حج، چیزی باقی مانده است؟ غلام عرض کرد: چهارهزار دینار. حضرت به او فرمان داد تا آن را نزد ایشان بیاورد. از آنجایی که این مبلغِ هنگفت داخل کیسه قرار نمیگرفت، عبای مبارکشان را بیرون آورد و دینارها را درون آن ریخت و آن را پیچید. سپس به خاطر آنکه اعرابی خجالت زده نشود، از پشت درب آن دینارها را به او داد.
وقتی سائل این دینارها را دید گریست. صدای گریه او بلند شد، به گونهای که حضرت صدایش را شنید. از پشت در به سائل فرمود: بیش از این، دیناری ندارم تا به تو دهم. او گفت: مشکل من با چند دینار حل میشد، امّا شما هزاران دینار دادید. گریه من برای کم بودن هدیه شما نیست. حضرت فرمود: پس چرا گریه میکنی؟ سائل گفت: گریهام به این دلیل است که چگونه این دستهای بخشنده وارد خاک قبر میشود.[10]
پی نوشت ها:
[1] . مفاتیحالجنان؛ زیارت وارث، «لم تُنَجِسُکَ الجاهلیهُ بِأنَجاسِها».
[2]. در کتاب الکامل ابن اثیر:4/60 چنین آمده است: «فلمّا دنوا من الحسین7 أمر فضرب له فسطاط ثم أمر بمسک فمیث فی جفنة ثم دخل الحسین7 فاستعمل النورة ووقف عبد الرحمن بن عبد ربة وبریر بن حضیر الهمدانی على باب الفسطاط وازدحما أیهما یطلی بعده فجعل یزید یهازل عبد الرحمن فقال له والله ما هذه بساعة باطل فقال یزید والله إن قومی لقد علموا أنی ما أحببت الباطل شاباً ولا کهلاً ولکنی مستبشر بما نحن لاقون والله ما بیننا وبین الحور العین إلا أن یمیل هؤلاء بأسیافهم».
البتّه از اینکه یاران امام حسین7 در شب عاشورا غسل نمودهاند در میان تاریخ نویسان اختلاف است. در کتاب لهوف سید بن طاووس، به مسأله غسل کردن امام حسین7 و یارانش اشاره نشده است. هم چنین در کتاب ارشاد شیخ مفید نیز به این مطلب اشاره نشده است؛ ولی در کتاب خصائص الحسینیه، شیخ جعفر شوشتری(صفحه 12) به غسل کردن امام حسین7 در شب عاشورا اشاره شده است. به طور کلّی کتابهای معتبر تاریخی به مسأله غسل آن حضرت7 و یارانش اشارهای نکردهاند.
با وجود اختلاف در غسل نمودن امام حسین7 در شب عاشورا میتوان این نتیجه را گرفت که اوّلا: غسل کردن امام حسین7 و یارانش برای شهادت بوده و آنها میدانستند که تا ظهر عاشورا به شهادت میرسند و شهادت با غسل را برای دیدار معبود خود، بر همه چیز مقدم داشتند.
ثانیاً: احتمال این را نیز میدادند که فردا نیز همانند روزهای گذشته، از شریعه فرات آب را به خیام برسانند، همانطور که حضرت عباس7 در روز عاشورا برای آوردن آب به طرف علقمه حرکت نمود.
[3]. بعضی از این آیات عبارتند از:
﴿لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَOمائده(5): 6؛ شما را [از آلودگى ها] پاک کند و نعمتش را بر شما تمام نماید تا سپاسگزاری کنید.
﴿إِنَّ الله یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ﴾ بقره(2):222؛ یقیناً خدا کسانى را که بسیار توبه مى کنند و کسانى را که خود را [با پذیرش انواع پاکى ها از همه آلودگى ها] پاکیزه مى کنند دوست دارد.
﴿فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ الله یُـــحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ﴾ توبه(9):108؛ در آن مردانى هستند که خواهان پاکیزگى [و طهارت جسم و جان ] هستند و خدا پاکیزگان را دوست دارد.
﴿إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ﴾ فاطر(35):10؛ حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه هاى صحیح ] به سوى او بالا مى رود و عمل شایسته آن را بالا مى برد.
﴿ضَرَبَ الله مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ﴾ ابراهیم(14):24؛ که خدا چگونه مثلى زده است؟ کلمة پاک [که اعتقاد واقعى به توحید است ] مانند درخت پاک است، ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.
﴿ مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ﴾ عبس(80)14؛ بلند مرتبه و پاکیزه.
﴿لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾ واقعه(56):79؛ جز پاکشدگان [از هر نوع آلودگى ] به [حقایق، اسرار و لطایف ] آن دسترسى ندارند.
[4]. واقعه(56):79؛ جز پاکشدگان [از هر نوع آلودگى ] به [حقایق، اسرار و لطایف ] آن دسترسى ندارند.
[5]. روایاتی که در این زمینه وارد شده، حاکی از آن است که هدف از آمدن به مکّه، رسیدن به باطن کعبه امام است. قال رسول الله9:«مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتی و لا تأتی»؛ بحارالأنوار :36/353؛رسول خدا9 فرمودند : امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آنکه (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید. خداوند سبحان میفرماید:﴿فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِم﴾ ابراهیم(14):37؛ پس دل هاى گروهى از مردم را به سوى آنان علاقمند و متمایل کن. مراد از کعبه این است که مردم در اهل بیت:جمع شوند. امام کاظم7 میفرماید: «من زار قبر ولدی علی کان له عند الله کسبعین حجة مبرورة، قال: قلت: سبعین حجة؟قال : نعم وسبعین ألف حجة، قال: قلت: سبعین ألف حجة؟ قال: رب حجة لا تقبل من زاره...»؛ الکافی:4/549 حدیث 2. «تمامالحج لقاءِالامام»
[6]. الکافی: 4/576، حدیث 2 .
[7] . مستدرک الوسائل: 10/ 262، حدیث 2.
[8]. منازل الآخرة:207-208؛ «روی عن عصام بن المصطلق أنه قال: دخلت المدینة فرأیت الحسین بن علی7 فأعجبنی سمته ورواؤه، وأثار من الحسد ما کان یخفیه صدری لأبیه من البغض، فقلت له: أنت ابن أبی تراب؟ فقال: نعم. فبالغت فی شتمه وشتم أبیه. فنظر إلی نظرة عاطف رؤوف، ثم قال: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ * وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ * وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ﴾ ثم قال لی: خفض علیک، استغفر الله لی ولک، انک لو استعنتنا لأعناک، ولو استرفدتنا لرفدناک، ولو استرشدتنا شدناک.قال عصام: فتوسم منی الندم على ما فرط منی. فقال: ﴿ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ۖ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾ أمن أهل الشام أنت؟ قلت: نعم. فقال: (شنشنة أعرفها من أخزم) حیانا الله وإیاک، انبسط إلینا فی حوائجک، وما یعرض لک تجدنی عند أفضل ظنک إن شاء الله تعالى. قال عصام : فضاقت علی الأرض بما رحبت و ودت لو ساخت بی».
[9]. المناقب«ابنشهرآشوب»:4/66؛ «و من تواضعه أنه مرّ بمساکین و هم یأکلون کسراً لهم على کساء فسلّم علیهم فدعوه إلى طعامهم فجلس معهم و قال لو لا أنه صدقة لأکلت معکم ثم قال قوموا إلى منزلی فأطعمهم و کساهم و أمر لهم بدراهم.»
[10]. مناقب آل أبی طالب7«لابن شهرآشوب»: 4/ 65: «وَ قَدِمَ أَعْرَابِیٌّ الْمَدِینَةَ فَسَأَلَ عَنْ أَکْرَمِ النَّاسِ بِهَا فَدُلَّ عَلَى الْحُسَیْنِ7 فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَوَجَدَهُ مُصَلِّیاً فَوَقَفَ بِإِزَائِهِ وَ أَنْشَأَ:
لَمْ یَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاکَ وَ مَنْ حَرَّکَ مِنْ دُونِ بَابِکَ الْحَلَقَةَ
أَنــْتَ جَـوَادٌ وَ أَنـْتَ مُعْتَمَدٌ أَبُوکَ قَدْ کَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَةِ
لَوْ لَا الَّذِی کَانَ مِنْ أَوَائِلِکُمْ کَانَتْ عَلَیْنَا الْجَحِیمُ مُنْطَبِقَةً
قَالَ فَسَلَّمَ الْحُسَیْنُ 7 وَ قَالَ یَا قَنْبَرُ هَلْ بَقِیَ شَیْ ءٌ مِنْ مَالِ الْحِجَازِ قَالَ نَعَمْ أَرْبَعَةُ آلَافِ دِینَارٍ فَقَالَ هَاتِهَا قَدْ جَاءَ مِنْ هُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا، ثُمَّ نَزَعَ بُرْدَیْهِ وَ لَفَّ الدَّنَانِیرِ فِیهِمَا وَ أَخْرَجَ یَدَهُ مِنْ شَقِّ الْبَابِ حَیَاءً مِنَ الْأَعْرَابِیِّ وَ أَنْشَأَ:
خُذْهَا فَإِنِّی إِلَیْکَ مُعْتَذِرٌ وَ اعْلَمْ بِأَنِّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَةٍ
لَوْ کَانَ فِی سَیْرِنَا الْغَدَاةَ عَصًا أَمْسَتْ سَمَانَا عَلَیْکَ مُنْدَفِقَةً
لَکِنَّ رَیْبَ الزَّمـَانِ ذُو غِیَرٍ وَ الـْکَـفُّ مِنِّی قَلِیلَةُ النَّفَقَةِ
قَالَ فَأَخَذَهَا الْأَعْرَابِیُّ وَ بَکَى فَقَالَ لَهُ لَعَلَّکَ اسْتَقْلَلْتَ مَا أَعْطَیْنَاکَ قَالَ لَا وَ لَکِنْ کَیْفَ یَأْکُلُ التُّرَابُ جُودَکَ.»
برگرفته از
کتاب: آیین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا علیه السلام
نوشته: استاد حسین انصاریان