ماهان شبکه ایرانیان

قمرالملوک وزیری؛ بانوی اول موسیقی ایران

قمر الملوک وزیری بانوی آواز ایرانی در سال ۱۲۸۴ در تاکستان دیده به جهان گشود. او به واسطه‌ی صدای بی نظیرش در دوره خود بسیار شهرت یافت. وی در نوع‌دوستی و بخشش زیاده روی داشت، چنان‌که اواخر عمر خود را به تنگ‌دستی گذراند.

وب سایت هنرلند - محمدرضا زمانی: قمر الملوک وزیری بانوی آواز ایرانی در سال 1284 در تاکستان دیده به جهان گشود (برخی او را اهل کاشان می‌دانند). او به واسطه ی صدای بی نظیرش در دوره خود بسیار شهرت یافت. وی نخستین زن خواننده ایرانی بود که صدایش ضبط شد. مهم‌ترین عامل موفقیت شتابنده او نیاز زمانه به نو شدن و دگرگونی بود. وی در نوع‌دوستی و بخشش زیاده روی داشت، چنان‌که اواخر عمر خود را به تنگ‌دستی گذراند.

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

زندگی‌نامه

قمرالملوک وزیری که نام شناسنامه‌اش پیش‌تر «قمرخانم سید حسین‌خان» بود،به عنوان پرآوازه‌ترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد می‌شود. در جلد نخست کتاب سیمای هنرمندان ایران که بیش از یکصد و سی صفحه از قمرالملوک نوشته است، به “نقل از جهان‌شاه صارمی‌در آدینه شمارهٔ 37” آمده است: «قمر در 1284 خورشیدی در تاکستان چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن چهار ماه پیش از تولد او درگذشته بود. از دامان مادرش که طوبی نام داشت بیش از هشت ماه بهره‌مند نشد و از هشت ماهگی تحت تکفل و سرپرستی مادربزرگش خیرالنساء ملقب به افتخارالذاکرین قرار گرفت».

در هجده ماهگی مادرش به دلیل ابتلا به بیماری حصبه درگذشت و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضه‌خوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفته‌است: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم، چراکه همان پامنبری کردن‌ها به من جرئت خوانندگی داد.»

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

در جوانی پس از آشنایی با مرتضی نی‌داوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیش‌رفت قمر در مدتی کوتاه به آن‌جا رسید که کمپانی «هیز ماسترز ویس» به‌خاطر ضبط صدای او دستگاه صفحه‌پُرکُنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی «پولیفون» هم آمد. به گفته ساسان سپنتا و امیرجاهد 200 صفحه از قمر ضبط شده‌است.

قمر نخستین کنسرت خود را در سال 1303 در گراند هتل برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی‌حجاب کنسرت ندهد، زیرا در آن زمان، زنان بی‌چادر را در خیابان‌ها دست‌گیر می‌کردند و به کلانتری‌ها و بازداشت‌گاه‌ها می‌بردند. اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روح‌انگیز شد. قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آن را صرف آرامگاه فردوسی کرد. در همدان در سال 1310 کنسرت داد و ترانه‌هایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد، آن را به عارف پیشکش نمود، با این‌که عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. در سال 1308 به نفع شیر و خورشید سرخ کنسرت داد و عواید آن به بچه‌های یتیم اختصاص داده شد. گشایش رادیو ایران در سال 1319 صدای قمر را به عموم مردم رساند.

قمر در پانزده‌سالگی به ازدواج یک صاحب‌منصب درآمد و پس از یک ماه طلاق گرفت. بعدها که سی‌ساله بود (1314)، به عقد امین‌التجار درآمد که این ازدواج هم دوام نیافت.

قمرالملوک وزیری در تاریخ 14 مرداد 1338 در شمیران، براثر سکته مغزی درگذشت. وی در گورستان ظهیرالدوله بین امام‌زاده قاسم و تجریش شمیران به خاک سپرده شده‌است.

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

قمر و تاریخ سیاسی

قمراساساً یک شخصیت هنری بود اما نمی‌توانست نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ی خود بی تفاوت باشد.او با دولت‌مردان رابطه‌ای محکم داشت و اگرچه اهل سیاست نبود، مراوداتش با دولت‌مردان از او هنرمندی آگاه به مسائل سیاسی پدیدآورده بود. شهرت قمر به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در مهمانی‌ها و جشن و سرورها خود تصمیم می‌گرفت و غالباً دعوت خانواده‌های تهی‌دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می‌داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس فرستاد یا میان نیازمندان تقسیم کرد.

او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف به کار برد و مورد تحسین روشن‌فکران قرار گرفت. «مرغ سحر» سروده «ملک‌الشعرا بهار» در صدر این ترانه‌هاست؛ ولی به‌محض آن که کشتنیان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوری‌خواهان عوض شد و عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند. شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت، ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد و تا مدت‌ها هر جا صفحه مارش پیدا می‌شد برای صاحبش دردسر می‌آفرید.

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

قمر تنها هنرمندی است که شعر مرغ سحر را به طور کامل خوانده است. لازم به ذکر است بند دوم شعر مرغ سحر از لحاظ سیاسی بسیار تند و صریح ارزیابی می‌شود . در اینجا این قطعه از تصنیف مرغ سحر را با صدای زنده یاد قمر الملوک وزیری خواهید شنید.

قمر و هنرمندان هم عصرش

با وجود رقابت با ملوک ضرابی و روح‌انگیز، دوستی بین آن‌ها وجود داشت. ملوک ضرابی دربارهٔ وی گفته است: «قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی‌گرفت. خود را بالاتر از ما می‌شمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت».

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

همچنین بنان در وصف قمر الملوک گفته: «قمرالملوک ام کلثوم ایران است.»

در میان روشن‌فکران و قلم‌به‌دستان نیز اشعاری برای قمرالملوک سروده شده است و مقالاتی تحسین‌آمیز بر کنسرت‌های او نوشته‌اند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرت‌های خود به کار می‌گرفت و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می‌کرد. عارف قزوینی، ایرج‌میرزا و تیمورتاش وزیر دربار، شیفته او شده بودند.

پایانِ مادر

در تنگ دستی و تلخکامی رفت. جور روزگاری که تا آن حد مهر دیده بود از «قمر» تمامی نداشت؛ لطف «قمر» به مردمش هم تمامی نداشت.

نوشته بر جای مانده از آن روزهای شوم، سخت تلخ است و البته غرورآمیز: «خواننده‎ عزیز، وقتی که تو این درد دل‎های مرا می‎خوانی، من، یک زن به قول تو هنرمند؛ هنرمندی که متعلق به یک قرن بود، زیر خروارها خاک سرد و سیاه خفته‎ام. دیگر از حنجره‎ من صوتی برنمی‎خیزد، طنین آواز من د‎ل‎ها را نمی‎لرزاند، دنیای من تاریک است، خاموش است، اما همچنان خوشحالم که روح من عظمت خود را از دست نداده است و هنری که هرگز در زندگی، او را بنده دینار و درهم نکرده‎ام و به او خیانت نورزیده‎ام با من است. من مرده‎ام اما خاطره من، خاطره حیات هنر من نمرده است، خاطره‎ای که در آن هیچ گونه کینه و دشمنی و گستاخی و حسد و شاید هم پستی و رذالت و پول‎پرستی وجود ندارد. اطمینان دارم که کسی بعد از مرگم از من بدگویی نمی‎کند، زیرا من هنرم را بنده تجارت نکردم و همیشه آن را در راه تحقق بخشیدن به آرزوهای ملی و میهنی خودم به کار انداخته‎ام. من ثروتی ندارم، هیچ چیز، اما دل‎های یتیمانی را دارم که به‎خاطر مرگ من از غم مالامال می شوند، چشم‎هایی را دارم که در فقدان من اشک می‎ریزند، یعنی همان دخترها و پسرهایی که لبخند و مهر مادر را ندیده‎اند، همان‎ها که با پول من پرورش یافتند، شوهر کردند، داماد شدند و حالا به جای آن که در فاحشه‎خانه‎ها یا زندان‎ها به‎سر برند، آدم‎های خوشبختی هستند. وقتی من آنها را بزرگ می‎کردم پای شمع و آینه عروسی‎شان با تمام احساس وجودم، با تمام شادی‎های زندگی ام آواز می‎خواندم، دست می‎زدم و شاید هم می‎رقصیدم، آنها تنها بودند اما من تنهایی را در وجود آن ها می‎کشتم...»

دومین سکته که آمد صدای «قمر» را به طور کامل با خود برد. دعوتش کرده بودند به رادیو برای تجلیل. در لحظه لحظه آن برنامه، دیگران از جایگاهش گفتند و او فقط اشک ریخت. چند کلامی گفت و تمام. 6 سال با این غم همنشینی کرد.

ساعت 10 و نیم بعد از ظهر روز پنجشنبه چهاردهم امرداد سال 1338 وقتی تنها 54 سال از زندگی‌اش گذشته بود در خانه محقرش برای همیشه
خاموش شد.

روی سنگ قبر شادروان قمرالملوک وزیری چنین نوشته است:

"تنها نه قمر بود هنرمند به عالم روح مَلَکی بود که در جسم بشر رفت

آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگی‌ست نامش زندگانی

رحمتی کن کز غمت جان می‌سپارم بیش از این من طاقت هجران ندارم"

قمرالملوک وزیری ؛ بانوی اول موسیقی ایران

در وصف قمر

محمدحسین شهریار غزلی در مدح قمر الملوک وزیری سروده است:

از کوری چشم فلک امشب قمر این‌جاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر این‌جاست

آری قمر آن قُمری خوش‌خوان طبیعت

آن نغمه‌سرا بلبل باغ هنر این‌جاست

ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیدادگر این‌جاست

ای‌کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر این‌جا، قمر این‌جا قمر این‌جاست

غزل شهریار با مطلع «از کوری چشم فلک امشب قمر این‌جاست» سروده شده.

صدیق تعریف آلبوم ماه بانو را برای بزرگ‌داشت او خواند و منتشر کرد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان