ماهان شبکه ایرانیان

به بهانه روز جهانی آگاهی از خطرات مین

مین‌های مناطق پاکسازی شده هنوز قربانی می‌گیرد

سیزده بدر ٣٠ سالگی «اسماعیل عزیزیان» با انفجار مین گره خورد

سیزده بدر ٣٠ سالگی «اسماعیل عزیزیان» با انفجار مین گره خورد. اسماعیل، پریروز رفته بود اطراف روستای‌شان گشتی بزند که مین زیر پایش منفجر شد. اسماعیل، ساکن روستای «منیجه‌لان» کردستان بود و حالا در بیمارستان صلاح‌الدین ایوبی بانه بستری است و هیچ یک از مسوولانی که پایان سال ٩٠ جشن پاکسازی از مین استان کردستان را برگزار کردند هم، از مصدومیتش خبر ندارند چون آن قدر خیال‌شان از بابت پاک شدن زمین‌های استان از مین و مهمات منفجر نشده دوران جنگ راحت بود که اصلا خبر انفجار مین را باور نکردند. اما اسماعیل که باید تا پایان عمر با یک پا زندگی کند، حالا خیلی خوب باور می‌کند که کابوس انفجار مین، دروغ نیست.


به گزارش ، روزنامه اعتماد نوشت: بنا بر آمار رسمی که در نیمه دهه ٨٠ اعلام شد، یک میلیون و ٣٨٠ هزار هکتار از زمین‌های استان خوزستان، بیش از ٤٠٠ هزار هکتار از زمین‌های استان ایلام، هزار و ٤٨٠ هکتار از زمین‌های استان کردستان، ٦٩١ هزار هکتار از زمین‌های استان کرمانشاه و ٥٩ هزار هکتار از زمین‌های استان آذربایجان غربی آلوده به مین و مهمات منفجر نشده باقیمانده از دوران جنگ بود.

با وجود آنکه از سال ١٣٦٨ و یک سال پس از پایان جنگ، عملیات پاکسازی مناطق مسکونی و اراضی کشاورزی ٥ استان مرزی به‌طور‌رسمی آغاز شد و پیش از آن و در اثنای جنگ هم، یگان‌های تخریب دست به کار پاکسازی برخی مناطق و آماده‌سازی برای بازگشت تدریجی جنگ‌زدگان بودند، اما چنان‌که مسوولان وقت وزارت دفاع و نیروهای مسلح بارها اعلام کردند، کثرت مین‌های کاشته شده در اراضی مرزی همجوار با عراق (در ایران و در طول جنگ ٨ ساله بیش از ١٦ میلیون مین در خاک ٥ استان مرزی کاشته شد که با این تعداد، ایران بعد از مصر در ردیف دومین کشور آلوده به مین جهان قرار گرفت) نامعلوم بودن محل کاشت مین‌ها به دلیل عهدشکنی دولت‌های عراق در تحویل نقشه مین‌های کاشته شده در ایران و ناکافی بودن تجهیزات پاکسازی، از مهم‌ترین دلایل کند شدن عملیات پاکسازی بود.

اما اتمام پاکسازی حتی در بدترین شرایط چقدر باید طول می‌کشید؟ گزارش‌دهی به روسای قوای مجریه و مقننه درباره انجام وظایف محوله در قبال اعتبارات دریافتی، اتفاقی بود که مسوولان وقت و موظف به پاکسازی استان‌های مرزی از مین و مهمات منفجر نشده یادگار جنگ را به این مسیر رساند که دقت را فدای سرعت کنند. از نیمه دوم دهه ٨٠ تا پایان سال ٩٣، گزارش‌دهی مسوولان درباره تهیه مقدمات برگزاری جشن‌های پایان پاکسازی ٥ استان آلوده، حتی از اعمال دقت در کنترل کیفی و بازبینی‌های چندباره منطقه پاکسازی شده سبقت گرفته بود. کرمانشاه، نخستین استان بود که پایان عملیات پاکسازی را جشن گرفت (١٩ بهمن ١٣٩١) بنا بر آخرین گزارشی که از قربانیان مین در سال ٩٥ در سایت «مین و زندگی» منتشر شده، از مجموع ٥٥ کشته و مجروح انفجار مین و مهمات دوران جنگ، ٥ نفر (٢ کشته، ٣ مجروح) ساکن استان کرمانشاه بوده‌اند.


استان ایلام و کردستان و خوزستان هم وضعی مشابه کرمانشاه دارند. جشن پاکسازی ایلام، پایان سال ٩١ و جشن پاکسازی کردستان، پایان سال ٩٠ و جشن پاکسازی خوزستان، سال ٩٤ برگزار شد اما اسماعیل، پریروز روی مین رفت و م.‌ر یکی از نیروهای پاکسازی که در سه استان کردستان، ایلام و آذربایجان غربی مشغول کار است و دو سال قبل هم در اثنای پاکسازی منطقه‌ای در کرمانشاه و انفجار مین، از ناحیه چشم و گوش دچار جراحت شد، به «اعتماد» می‌گوید: «هنوز در استان ایلام گلوله پیدا می‌کنیم. هنوز مین گوجه‌ای و والمرا پیدا می‌کنیم. گلوله‌های عمل نکرده، بیشتر از مین پیدا می‌کنیم. مناطقی در دست داریم که در برخی از آنها پاکسازی خیلی خیلی ضعیف بوده و مناطقی که نیمه‌کاره رها شده.» برگزاری دوره‌های آموزش و آگاهی از خطرات مین در این ٥ استان هم گواه دومی است بر اینکه پاکسازی استان‌های آلوده، هنوز هم به پایان نرسیده است.

بهنام صادقی، یک فعال مین‌زدایی که از سال پایانی دهه ٦٠ و همراه با سایر اعضای گردان تخریب لشکر ٧ ولیعصر، برای آموزش و آگاهی‌رسانی درباره خطرات مین برای ساکنان شهرهای خرمشهر و آبادان دست به کار شد و دو تابلو در ورودی شهر نصب کردند با این هشدار که «اهالی به محض مشاهده هر شیء مشکوک، به فرمانداری‌ها مراجعه کنند» و از آن به بعد، روستا به روستا می‌رفت و آنچه درباره مین می‌دانست، به روستاییان مرز آموزش می‌داد، هنوز به عنوان مدرس آموزش خطرات مین، از سوی معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی دعوت به برگزاری کلاس برای مربیان اعزامی بهزیستی می‌شود و لابه‌لای اوقات تحقیق و آموزش، به روستاها و عشیره‌نشین‌های ٥ استان هم سر می‌زند تا درباره خطرات مین و مهمات منفجر نشده بگوید.


« روستاییان و عشایر ساکن در این ٥ استان، باید مناطق خطرناک و آلوده، تابلوهای استاندارد هشدار‌دهنده درباره خطر وجود مین، شکل و ظاهر مین و مهمات منفجر نشده و نشانه‌ها و علایم وجود خطر را بشناسند. من هم اینها را آموزش می‌دهم به علاوه برخی نکات پیشگیرانه. البته روستاییان و عشایر، چون ساکن همین مناطق هستند و تردد روزانه دارند، نه تنها ترسی از مین و ادوات جنگی ندارند بلکه با ظاهر و شکل انواع مین و مهمات آشنا هستند و حتی اعتماد به نفس بالایی هم دارند و در ابتدا، حاضر به شنیدن آموزش‌های ما نیستند اما وقتی با لحن گفتار ما آشنا می‌شوند و می‌بینند که تا چه حد، جغرافیای منطقه را می‌شناسیم، کم‌کم تسلیم می‌شوند و به حرف‌ها و هشدارهای ما گوش می‌کنند. آموزش‌های ما هم در این سال‌ها بی‌تاثیر نبوده. بنا بر آمار رسمی که ارایه شده، از سال ١٣٨٣ که آموزش‌های رسمی و غیر رسمی درباره خطرات مین در ایران آغاز شده، تا امروز، تعداد مجروحیت ناشی از انفجار مین و مهمات منفجر نشده، بیش از ٨٠ درصد و تعداد تلفات منجر به فوت، ٩٠ درصد کاهش داشته.»


اگر این آموزش‌ها موثر بوده چرا هنوز قربانگاه انفجار مین برجاست؟ چرا پای اسماعیل روی مین جا ماند؟ چرا هنوز برخی اهالی مهران که به دلیل درآمد بیشتر، به جمع‌آوری ضایعات مشغولند، قربانی انفجار مهمات منفجر نشده پنهان در کلاف ضایعات آهنی می‌شوند؟
صادقی نمی‌پذیرد که فقر اقتصادی، تنها دلیل تلفات انسانی انفجار مین و مهمات عمل نکرده در مناطقی همچون مهران باشد. «سهل‌الوصول بودن درآمد ناشی از فروش ضایعات فلزی، یکی از دلایل تلفات ناشی از انفجار مین در این مناطق است. سال ٦٨، به یک بنا در شلمچه آموزش دادیم که روزانه ١٠ هزار تومان درآمد بنایی داشت ولی با فروش یک پوکه تانک که فقط یک ساعت برای پیدا کردنش وقت گذاشته بود، ٣٠ هزار تومان نصیبش می‌شد. بالاخره هم در همین گشتن‌ها و جستن‌ها، قربانی انفجار مین شد و پایش را از دست داد. بسیاری موارد تلفات، ناشی از کنجکاوی است و بسیاری موارد، ناشی از بی‌اطلاعی از خطرات مین یا جدی نگرفتن هشدارها. فقط هم روستاییان و عشایر را مقصر نخوانیم. آموزش‌های ما هم باید صحیح باشد. اگر قرار است به روستایی و عشایر آموزش بدهیم، باید او را بشناسیم. من هر وقت برای آموزش عشایر می‌روم، با سازمان امور عشایر شهرستان هماهنگ می‌کنم که عشایر چه ساعتی از چرای دام به چادرهای‌شان برمی‌گردند که ما هم همان زمان برسیم. اگر مردهای عشایر برای چرای دام رفته‌اند، حتما مربی خانم همراه داریم که به خانم‌های عشایر آموزش بدهند یا منتظر بازگشت مردها می‌شویم. اگر قرار است به کودک آموزش بدهیم، باید با زبان خودش با او حرف بزنیم. با اسباب بازی‌های هشدار‌دهنده و بازی و سرگرمی‌های جذاب برای کودک. البته این هم مهم است که بدانیم هدف ما از این آموزش‌ها، جلوگیری از انفجار و تلفات مین نیست بلکه این آموزش‌ها باید منجر به تغییر روش زندگی ساکنان این مناطق شود. آنها با این آموزش‌ها باید یاد بگیرند که در محل زندگی‌شان خطر وجود دارد و بتوانند زندگی‌شان را با این خطر سازگار کنند.»


صادقی هم مثل آن تخریب‌چی خط بطلانی بر ادعای آن مسوولانی می‌کشد که کیک پایان پاکسازی استان شان را برش زدند. استان‌هایی که مین‌هایش هنوز قربانی می‌گیرد چون بعد از آن جشن‌ها، دستور داده شد تمام تابلوهای هشدار خطر از مناطق مین‌گذاری شده جمع شود. «تابلوی هشدار خطر مین باید در منطقه آلوده یا مشکوک به آلودگی نصب شود ولی وقتی مدعی می‌شوند که منطقه پاک شده، تابلویی هم در کار نخواهد بود. اگر منطقه بی‌تابلویی هنوز قربانی می‌گیرد و هنوز بر اثر انفجار مین می‌لرزد و ترک می‌خورد، پاکسازی‌ها دقیق نبوده یا کنترل و بازبینی کیفی انجام نشده یا ضمانت‌های لازم در کار نبوده. پیش از سال ٨٥ که مرکز مین زدایی ایجاد شد، ارتش و سپاه پاسداران که هرکدام بخشی از مسوولیت پاکسازی را بر عهده داشتند، با استانداردهای خودشان کار می‌کردند در حالی که مرکز مین زدایی، استانداردهای جدیدی تعریف کرد. البته برخی مناطق هم به دلیل صعب العبور بودن، نیازمند پاکسازی ویژه هستند. هورالهویزه، منطقه سخت است، چزابه، منطقه رمل است، کوشک، باتلاق است. این مناطق نیازمند پاکسازی ویژه است.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان