روزنامه همدلی - فرشاد کردی: نوای پر سوز و گدازش از دل پاک پر عشق و محبت حق برخاسته که بی اختیار چون کوه آتشفشان، شررش در دلها تاثیر میکند. آری، جان هشیاران عالم و شیفتگان حق، با نالههای پر سوز و گداز و در عین حال دلنشین این مست باده توحید و صبوح عشق، عشق می ورزد.
سادگی و صفای باطن، همراه با ارائه دقیق ترین و ظریف ترین نکات عرفانی و اخلاقی به طریقی شیرین و جذاب در اشعارش گنجانده شده است.
- خوشا آنان که اله یارشان بی که حمد و قل واله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
نغمه دلنواز و ناله جان سوز طاهر، دلها را طاهر از لوث دنیاپرستی و روشن به نور تجلی میگرداند. آفرین و هزاران آفرین بر آن نفس پاک که آشفتگان و بی قراران را آرامش میدهد. دردمندان را شفا و آسایش میبخشد.
مرحبا بر دم عیسوی طاهر عریان که چون عیسی، عریان از لباس علایق دنیاست و میبینم که چگونه دلهای مرده را زنده میسازد و زنده دلان را در فضای بیانتهای آسمان عشق الهی و قرب حق تعالی به پرواز وا میدارد.
شرحی بر زندگی باباطاهر
در میان قرون و اعصاری که ایران زمین به خود دیده، قرون چهارم و پنجم و ششم هجری را بدون شک باید دوران تحول و دگرگونی در ادبیات این دیار دانست، چرا که حکمرانان غزنوی و سلجوقی توجه و عنایت خاصی به اشعار و ادبیات فارسی داشتند و تنها چهارصد تن از شعرای بنام ایران چون حکیم ابوالقاسم فردوسی، اسدی طوسی، عنصری و فرخی سیستانی در دربار ایشان به سخن سرایی و افاضه کلام میپرداختند. در آسمان شعر و ادب فارسی و در میان صاحبان اسم و رسم، ستارهای عالی مقام و پیری مرشد و عارفی وارسته از خطه همدان با نام بابا طاهر همدانی ملقب به بابا طاهر عریان، جلوه و درخششی منحصر به فرد دارد و گذشت قرون متمادی از دوران زندگی وی، به هیچ وجه نتوانسته گرد فراموشی بر آثار و اندیشههای او بنشاند و ذرهای از اینهمه بزرگی و آوازه را مکدر و مخدوش سازد. بابا طاهر در همدان متولد شد و در آنجا مدارج کمال را پیمود و همانجا سر به تیره تراب نهاد و به دیار باقی شتافت.
از سرگذشتها و وقایع دوران حیاتش اطلاعات درست و کاملی در دست نیست، تنها در کتب تاریخی و تذکرههای چندی چون «راحت الصدور» حکایت هایی از وی نقل کردهاند که همگی دلالت بر مقام والای علمی و زهد و تقوای بابا طاهر دارد.
باباطاهر احوال روحانی و ارادت نامتناهی قلب خود را در قالبهایی محدود که در اشعارش دیده میشود، اظهار و ابراز داشته است که از حیث تنوع و تطور و غنای لفظی با کلام سایر ترجمانان دل و صاحبدلان و سالکان قابل قیاس نیست. لکن از حیث لطف و بی پیرایگی بر بسیاری از اقوال گویندگان دیگر رجحان دارد و مهمترین دلیل این را میتوان لهجه لُری دوبیتیهای باباطاهر دانست که او را بر آن داشته تا در اغلب اشعارش از محدوده طبیعت خارج نگردد و معانی وارده را در لباس سادهی پیری دهقان و صحراگرد که مناسب با دامنه کوه الوند است به خود بپیچد و یا تشبیه خود به پلنگی تیر خورده که منظره یکی از درههای وحشتناک الوند را نشان میدهد و شاید در قالب دوبیتی میخواسته عذاب الهی را به رخ خواننده بکشاند.
- شوی نالم شوی شوگیر نالم زدست یار بی تدبیر نالم
گهی همچون پلنگ تیرخورده گهی چون شیر در زنجیر نالم
باباطاهر منشی صوفیانه دارد و به همین دلیل در دوبیتیهایش به مواردی برمیخوریم که خود را با عناوین صوفیانهای چون رند، قلندر، اسیر، غریب، مجنون و ... به ما معرفی میکند.
- مو آن رندم که نامم بی قلندر نه خان دیرم نه مان دیرم نه لنگر
چو روج آیو بگردم گرد گیتی چو شو آیو به خشتی وانهم سر
پشت پا زدن به لذات مادی و عدم دلبستگی به علایق و لذات زود گذر و هوای نفس در اغلب دوبیتیهایش به چشم میخورد. شاید به جرات بتوان اذعان داشت که نیمی از اشعار بابا طاهر، مستقیم یا غیرمستقیم بر خودسازی و ترک شهوات تاکید دارد.
- دلا راهت پر از خار و خسک بی گذرگاه تو بر اوج فلک بی
شب تار و بیابان دور منزل خوشا آنکس که بارش کمترک بی
هر آن کس مال و جاهش بیشتر بی دلش از درد دنیا ریشتر بی
اگر بر سر نهی چون خسروان تاج به شیرین جانت آخر نیشتر بی
در دستهای دیگر از اشعارش، مقام تسلیم و رضا در برابر ذات بی زوال الهی را به ما و خاکیان را همت میآموزد و به ثبات عهد عبودیت و بندگی خداوند و شهود نور ربوبیت که از مدارج عالی توحید است، سیر میدهد و خواست خالق را بیش از پیش مقدم بر مخلوق میداند.
- یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
گاه انگشت بر حالات روحی و روانی انسان میگذارد و به لطیف ترین دقایق و نکات روانشناسی انسان میپردازد و تاثیرات مثبت و منفی احساسات را در قوای عالیه روح انسانی بازگو مینماید.
- ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
بابا طاهر نیز چون سایر سالکان طریق الی الله، عشق حقیقی را هدف و مقصود خویش قرار داده و در فراغ یار و معشوقه خویش سخن سرایی میکند. دوبیتی هایش از دردی جانکاه و سوزی برخاسته از اعماق جان محبوس در قفس تن خاکی، قصهای تلخ را بازگو میکند
- قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پرده دل نویسم بهر یار مهربانم
یا:
- الهی سوز عشقت بیشتر کن دل ریشم ز دردت بیشتر کن
از این غم گر دمی فارغ نشینم به جانم صد هزاران نیشترکن
آری، اهل دل و سالکان روشن ضمیر با خواندن این دوبیتیها، مرغ روحشان با قفس تن به عالم معنی پرواز میکند و جانهاشان به عشق الهی دمساز میگردد، سوخته جانها را، سوز ناله اش بی قرار میگرداند و خامان را پخته و پختگان را سوخته و اغیار را یار و آشنای کوی دوست و دیار جاوید میسازد و در یک کلام جمعیتی را به راه آخرت و خیر و صلاح دنیا و عقبی رهنمون میسازد.