ماهان شبکه ایرانیان

مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل؛

کردزمن: در جنگ‌های خاورمیانه باختیم چون می‌خواستیم «برنده» باشیم

به نظر او تأکید روی پیروزی‌های تاکتیکی و غفلت از شکست‌های راهبردی موجب شده افغانستان، عراق و سوریه به سطحی از توان حکمرانی و توسعه نرسند که صلح پایدار را به ارمغان آورَد.

سرویس جهان مشرق- آنتونی کردزمن تحلیلگر باسابقه اندیشکده‌های آمریکایی در امور خاورمیانه با انتشار یادداشتی در پایگاه مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل (CSIS) توصیه‌هایی پیرامون چگونگیِ موفقیت در سه باتلاق نظامی خاورمیانه، افغانستان، عراق و سوریه به کاخ سفید ارائه کرد.

وی در ابتدا نوشت پس از رفت‌وآمد سه‌ رئیس‌جمهور در آمریکا همزمان با مداخله نظامی در خاورمیانه، ایالات متحده به نقطه‌ای رسیده‌ است که «نمی‌تواند یک راهبرد آشکار برای پایان‌دادنِ واقعی به جنگ یا تثبیت صلح اتخاذ کند» در حالی که گفته می‌شود به فکر «پیروزی‌هایی در شکل وسیعتر» است. در چنین شرایطی ترامپ هم به فکر پیروزی‌هایی در سطح تاکتیکی است و تنها در شرایطی به فکر ارتباط با گروه‌های مدنی می‌افتد که بتوانند از گسترش تروریسم جلوگیری کنند.

به نظر او در صورت تداوم این رویه، افغانستان، ‌ عراق و سوریه به «سطحی از حکمرانی و توسعه نمی‌رسند که صلح پایدار را به ارمغان بیاورد» زیرا آمریکا تنها «در نیمی از میدان جنگ، می‌جنگد». وی در قسمت دوم از یادداشت خود توصیه‌هایی به کاخ سفید ارائه می‌کند.

افغانستان

کردزمن حملات اخیر طالبان در افغانستان را نشانه‌ای از شکست راهبردهای آمریکا در آن کشور می‌داند و می‌نویسد واشینگتن در «جنگی فرسایشی» درگیر شده، «هیچ راهبرد مشخصی برای مواجهه با ضعف وحدت سیاسی، رهبری و پیشرفت افتصادی» در افغانستان ندارد و 17 سال پس از ورود به آن کشور، هنوز منتظر است طالبان یا خسته شود یا در مذاکره برای مشارکت در حکومت یا تمرکز در چند منطقه محدود حاضر شود.

وی‌ می‌نویسد آمریکا به تقویت ارتش افغانستان در این سال‌ها همت گماشته و حملات هوایی‌اش را تا 1248 سورتی پرواز در سال 2017 میلادی افزایش داده؛ اما آیا این بدان معنا است که جلوی گسترش قلمرو طالبان گرفته شده است؟ وی اذعان می‌کند واشینگتن «هر گونه تلاش برای ملت‌سازی را در افغانستان ناکام گذاشته است» و حتی مشخص نیست علی‌رغم تلاش‌های اشرف غنی در مقام ریاست‌جمهوری، انتخابات بعدی به حکومتی بهتر بیانجامد.

کردزمن ابراز تأسف می‌کند که آمریکا نه تنها نمی‌داند «این جنگ چگونه باید پایان یابد؟» بلکه به نظر می‌رسد به تردید افتاده که «این جنگ چرا باید پایان یابد؟»

سوریه

کردزمن بر این باور است که پیروز واقعی تحولاتِ چند سال اخیرِ سوریه، بشار اسد بوده و حتی آمریکا با اقداماتش به صورت غیرمستقیم به قدرت‌گیری او کمک کرده است. حدود 75% از جمعیت سوریه تحت حاکمیت او قرار دارد و هر روز قلمروهای تازه‌ای را بازپس می‌گیرد.

تحلیلگر سرویس تحقیقاتی کنگره آمریکا ادامه می‌دهد نه تنها تمرکز واشینگتن بر داعش به عنوانِ تنها یکی از گروه‌های تروریستی در سوریه اشتباه بود، بلکه اوضاع جنگ آمریکا در جبهه مدنیِ سوریه از افغانستان نیز بدتر است. برآوردهای بانک جهانی نشان از گسیختگیِ کامل اقتصاد سوریه دارد و هیچ کس نمی‌تواند میزان خسارات وارده بر اثر جنگ را به زندگی مردم برآورد کند؛ جدا از اینکه حجم معتنابهی از خشم و نفرت در طول جنگ میان گروه‌های مختلف قومی و مذهبی ایجاد شده است.

در این مورد بیشتر بخوانید:

نقشه «ب» آمریکا برای سوریه: اشغال یک‌سوم شمالی این کشور+ نقشه

او می‌نویسد بار دیگر آمریکا در این تردید قرار دارد که «چرا این جنگ باید پایان یابد؟» و تنها راهبردش برای استقرار صلح، انجام مذاکرات است در حالی که جز با جادوگری نمی‌توان با برگزاری چنین جلساتی صلح را در تمام قلمرو سوریه مستقر کرد. وی ابراز تأسف می‌کند که حتی هیچ نقشه‌ای برای چگونگی تداوم عملیات نظامی و امنیتی در این کشور از سوی نیروهای آمریکایی وجود ندارد.

عراق

به زعم آمریکا در جبهه نظامی طی دو-سه سال اخیر مانند سال‌های پیش از 2011 میلادی خوب عمل کرده و علاوه بر آموزش نیروهای عراقی، پشتیبانی هوایی گسترده‌ای صورت داده است. با این حال در همین دو-سه سال اخیر نفوذ اطلاعاتی و قدرت نظامی ایران در عراق افزایش یافته، گروه‌های شبه‌نظامی جدیدی رشد کرده‌اند و اختلافات کردها با دولت مرکزی به تلاش برای خودمختاری انجامید.

وی تأکید می‌کند نه در بودجه 2019 و نه در اسناد دیگر از پنتاگون هیچ طرح جزئی برای چگونگی تداوم این جنگ، بازسازی ارتش عراق، کاهش نفوذ ایران، کاهش خرید روزافزون تسلیحات روسی یا ایجاد ساختارهای ملی برای استقرار حکومت قانون و ارتقای امنیت وجود ندارد.

در جبهه مدنی، لزوم اصلاح اقتصادی برای جلب حمایت مردم از حکومت مرکزی و همچنین هزینه سرسام‌آور بازسازی عراق در برنامه‌های آمریکا جایی ندارد. واشینگتن به روایت کردزمن عملیات ملت‌سازی را از سال 2011 میلادی متوقف کرد و توجهی به کاهش درآمد دولت به دلیل کاهش صادرات نفت در شرایط جنگ داخلی نشان نداد.

افزایش نفوذ ایران، وقوع اختلاف مذهبی و دامن‌زدن به اختلاف حکومت مرکزی با کردها به نظر کردزمن مهمترین نگرانی‌ها پیرامون تشکیل دولت آینده در عراق است که واشینگتن هیچ توجهی به آنها ندارد و می‌تواند به «یک پیروزی بزرگ برای ایران و یک شکست برای آمریکا» تبدیل شود، در حالی که واشینگتن مشغول تبلیغ پیروزی‌اش بر خلافت اسلامی است.

مواجهه با واقعیت‌های تلخ

دولت آمریکا بدون توجه به جنگ در جبهه مدنی، در بودجه پیشنهادی برای سال 2019 میلادی هزینه 60 میلیاردی برای پروژه‌های برون‌مرزی پنتاگون در سه کشور یادشده را به 64 میلیارد افزایش داده، تمرکز اصلی را در آموزش ارتش عراق، افغانستان و سوریه قرار داده و حدود 12 هزار نیروی نظامیِ آمریکایی را به کار می‌گیرد (4 هزار پیش از سال 2017). این همه در حالی است که  هر سه کشور در پایین‌ترین رتبه‌های بانک جهانی در شاخص‌های حکمرانیِ‌خوب قرار دارند و در شاخص سلامت اقتصادی نیز در رتبه‌بندیِ سازمان بین‌المللیِ شفافیت در میان 11 کشورِ فاسد جهان قرار دارند. این یک تناقضِ غیرقابل قبول است که حضور گسترده آمریکا در این سه کشور وضع آنها را بهتر نکرده است.

کردزمن در این قسمت توصیه‌هایی به کاخ سفید ارائه می‌کند تا پیش از آنکه بیش از این دیر شود، کاری انجام دهد. اما خود تأکید می‌کند دیگر هیچ گزینه‌ای «خوب» نیست و در واقع فقط گزینه‌های بد و بدتر برای ایالات متحده باقی مانده است. به نظر او آمریکا باید در یک مرحله‌بندیِ مشخص، منازعات داخلی در سه کشور یادشده را کاهش داده و نهایتاً با تبیین مناسبی از اینکه چرا به شاخص‌های مناسب در این سه کشور دست نیافته است، آنها را ترک کند.

به نظر آنتونی کردزمن مشاور پیشین وزارت خارجه و دفاع آمریکا در امور افغانستان، آن کشور یک «مرکز فعالیت عمده تروریسم بین‌المللی» نیست اما می‌تواند بشود. بنابر این عقب‌نشینی آمریکا از این کشور، بی‌ثباتی را به همسایگان آن سرازیر می‌کند. واشینگتن باید در افغانستان به جای سخنرانی و تبلیغات، مرد عمل باشد و واقعاً هزینه تثبیت سیاسی، تقویت امنیتی در نواحی مختلف و اصلاح اقتصادی را بپردازد. کردزمن پیشنهاد می‌دهد اگر چنین هزینه‌ای در طول زمان بر دوش دولتمردان، گران می‌آید، باید به فکر گزینه‌های دیگر یعنی توافق با طالبان برای مشارکت در حکومت یا تقسیم حکومت باشد. البته چنین مذاکراتی خود به نوعی جنگ قدرت تبدیل می‌شود.

در مورد سوریه به نظر کردزمن به جز مناطق کردنشین در شمال که ممکن است آمریکا بتواند ائتلافی میان آنها با عربهای آن ناحیه شکل دهد، بقیه سوریه را باید از دست رفته بداند. البته این حمایت نیز نباید تا آنجا پیش برود که به منازعه با دولت ترکیه یا شکل‌گیری یک جنبش علیه دولت اسد بیانجامد. او صراحتاً ابراز تردید می‌کند که نیاز باشد آمریکا کمک‌های بشردوستانه خود را به کشوری که دولت آن متحد ایران و روسیه است، ادامه دهد و پیشنهاد می‌کند این کمک‌ها را به گروه‌های سنی یا شبه‌نظامیان مشابه در ادلب و مانند آن ارائه کند.

کردزمن که پیش از این نوشته بود نگرانی‌های دولت بوش در مورد دستیابی صدام به تسلیحات کشتار جمعی واقعی بوده، بار دیگر به دلیل جایگاه راهبردی عراق خواهان تداوم مداخله در آن شده است.

آنتونی کردزمن تأکید می‌کند پیروزی‌های تاکتیکی آمریکا در عراق می‌تواند به شکست‌های راهبردی بزرگتری نسبت به افغانستان و سوریه ختم شود، زیرا عراق پل نفوذ ایران در منطقه، قدرت بزرگ نفتی، تأثیرگذار بر امنیت خلیج فارس و صادرات نفت از آن است. بنابر این به نظر او کمک‌های نظامی و اقتصادی باید برای تثبیت وضعیت عراق افزایش یابد و همزمان، تلاش جدی برای تبدیل دولت بغداد به یک شریک راهبردی برای واشینگتن صورت گیرد. با این حال ممکن است عراق به سمت ایران متمایل شود که برای مواجهه با چنین شرایطی نیز واشینگتن باید مشورت‌های لازم را با دوستانش در منطقه انجام دهد.

وی در نهایت دو پیشنهاد کلی نیز فارغ از بحث اختصاصی برای سه کشور یادشده ارائه می‌کند:

اول اینکه ایالات متحده نباید خود را به عنوان «رهبر ملت‌سازی» در جهان جا بیاندازد و همه هزینه‌ها را بپردازد بلکه باید تلاش‌های بین‌المللی با همراهی بانک جهانی برای ارائه کمک‌های مشروط در حوزه اصلاح اقتصادی، سیاسی و روش حکمرانی در نظر گرفته شود. وی دلیل اصلی این توصیه خود را این گونه بیان می‌کند که واشینگتن در زمینه ملت‌سازی، نه تخصص دارد و نه بدون سوگیری عمل می‌کند، در حالی که منازعات در هر سه کشوری که بدان وارد شده، و حتی یمن، صرفاً با یک پاسخ نظامی حل نمی‌شود.

دوم اینکه ایالات متحده باید از سه مداخله نظامی خود برای شکل‌دادن به جزئیات مداخلات آینده، درس گیرد. ترکیب آموزش نظامی با پشتیبانی هوایی به زعم کردزمن یک درس مهم است اما از آن مهمتر، اینکه در چه شرایطی باید تصمیم به مداخله نظامی بگیرد. درس دیگر این است که از شرکای راهبردی خود پشتیبانی کند و در نهایت اینکه تجربیات تلخ موجب نشود امید خود را از دست بدهد.

جمع‌بندی

در یادداشت آنتونی کردزمن دو واقعیت غیرقابل‌انکار نهفته است: اول اینکه هدف ایالات متحده آمریکا از مداخله نظامی در سه کشور افغانستان، عراق و سوریه اساساً توسعه سیاسی و اقتصادی در این کشورها نبوده است. پنتاگون در پی منافع نظامی آمریکا و کارتل‌های اقتصادی مرتبط با خود بوده است و همین مسأله موجب شده اولاً این کشورها با تحولات و نوسان‌هایی روبرو شوند که از خارج به آنها تحمیل شده است و ثانیاً رفت و آمد رؤسای جمهور آمریکا علی‌رغم وعدهای انتخاباتی‌شان تأثیر جدی در کاهش حضور نیروهای آمریکایی در منطقه نداشته باشد.

واقعیت دوم این است که پس از سال‌ها ناکارآمدیِ واشینگتن در حل مسائل منطقه، تحلیلگران تندرو همچنان پیشنهادهای بیشرمانه‌ای مثل تجزیه افغانستان، تصرف شمال سوریه و مداخله در مسائل سیاست داخلی عراق را علناً مطرح می‌کنند و ایالات متحده این حق را برای خود قائل است که به جای عذرخواهی و عقب‌نشینی، همچنان به آزمون و خطا بپردازد.

منبع

https://www.csis.org/analysis/losing-winning-americas-wars-afghanistan-iraq-and-syria

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان