به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، «شعر هیات»، اگر چه هنوز به گونهای ادبی در دوران معاصر تبدیل نشده، اما میزان فراگیری و تاثیرگذاری آن به حدی رسیده است که در محافل ادبی به طور جدی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد؛ بررسی و نقدی درونی که بتواند پلههای رشد آن را فراهم کند. این جریان شعری که به صورت خودجوش در بین شاعران مذهبی دهههای اخیر پدید آمده، نسبتی تنگاتنگ با مراسم و هیئتهای مذهبی پیدا کرده و از آنجا که خروجی شعری این جریان در این مراسم مورد استفاده قرار میگیرد، شکلی کاملاً کاربردی و تاثیرگذار و البته در مواقعی هم به گفته برخی شاعران، شکل «مصرفی» پیدا کرده است. «وحید قاسمی» از نمایندگان شناخته شده این جریان شعری است که در مصاحبه پیشرو هم به وجه مصرفی این اشعار و هم به ابعاد سیاستزدایانه آنها پرداخته است. قاسمی علاوه بر شاعر بودن، ذاکر اهل بیت (ع) هم است و عموماً هم شعرهای خودش را در مراسم مدح و مرثیه اهل بیت (ع) میخواند. از نظر او شاعران تافته جدا بافته از جامعه نیستند و شرایط اجتماعی و سیاسی کنونی آنها را هم تحت تاثیر قرار داده است. این گفتگوی مهر با اوست:
شعری که امروز در هیئتهای مذهبی خوانده میشود دارای شاخصههایی است که تا حدی ما را مجاز میکند تا بگوییم شعر آئینی ما وارد فازی جدید شده است. ما وجهی کاربردی و کارکردی از شعر آئینی رسیدهایم که پیوند عمیقی با نوع خاصی از مجالس اهل بیت (ع) دارد؛ این فصل جدید به نظر من دارای اقتضائاتی است که باید به آنها پرداخته شود؛ شما تا چه حد با این نظر موافقید و به نظرتان این اقتضائات چیستند؟
این نوع شعر که مد نظر شماست، پدیدهای است که بعد از انقلاب ایجاد شده و گاهی به آن شعر هیئتی گفته شده، گاهی هم با عناوینی چون شعر اهل بیتی (ع)، شعر شیعی و شعر معصوم و... هم خوانده شده است. ویژگی خاص این اشعار آن است که به جلسات اهل بیت (ع) مربوط میشود. البته ما قبل از انقلاب هم چنین اشعاری داشتیم ولی در زمان ما شکلی خاص پیدا کردهاند که آنها را از آنچه در تاریخ به عنوان شعر آئینی میشناسیم کمی متمایز میکند.
اتفاقی که در سالهای نخست بعد از انقلاب افتاد این بود که این اشعار یک بعد سیاسی پررنگ پیدا میکند و جلوه حماسهاش هم بیشتر میشود. قبل از انقلاب شعرهای ما زبانی نزدیک به زبان شعر کهن داشت، ولی در روزگار ما شعر هیئت زبانش خیلی به زبان معیار و روز نزدیک شده است؛ حتی در مواردی دیده میشود که خیلی وقتها زبان این شعر از زبان معیار و روز جامعه هم جلوتر آمده است و به نوعی به زبان فولکور و عامیانه مردم نزدیک شده است.
در این خصوص نظر من این است که بهترین حالت و صحیحترین الگویش این است که شعر را در همان زبان معیار فارسی نگه داریم. چون وقتی به سطح زبان عامیانه مردم نزدیک میشود، گویی به زبان کوچه و بازار تبدیل شده و سطح ادبی کار تنزل پیدا میکند و ما امروز نمونههایش را شاهد هستیم.
امروز مخاطبان این نوع شعر گستردگی قابل توجهی پیدا کرده است؛ دلایل توجه به این نوع خاص از شعر را چه میدانید؟
فضا و شرایط موجود در مجالس اهل بیت (ع) در زمان ما تغییرات زیادی با گذشته پیدا کرده است. اگر جلسات قبل از انقلاب را با جلسات الآن کنار هم بگذارید، میبینید که اصلاً قابلمقایسه نیستند. قبل از انقلاب کدام جلسه مذهبی را سراغ دارید که ده هزار نفر در یک شب عاشورا یا یک شب قدر مستمع داشته باشد؟ حتی شاید یک نمونه هم نداشته باشیم. اما امروز در همین سطح تهران چند جلسه چندین هزار نفری داریم. این اتفاق، دایره مخاطب را برای شاعر ما وسیع میکند، و این هم مربوط به بستر و زمینهسازی است که به خاطر انقلاب ایجاد شده است و اوضاع و شرایط را تغییر داده است.
اما بحث دیگری هم وجود دارد؛ مخاطب امروز اگر با شعر ارتباط خوبی میگیرد و در مراسم اهل بیت (ع) حضور پیدا میکند و به این اشعار گوش میدهد، به خاطر بعد عاطفه است. ما تم عاطفه را در شعر آئینی قبل از انقلاب کم داریم. چون زبان آن اشعار معمولاً زبان خیلی فاخر و سنگینی بوده است و شما به سختی میتوانید در این شیوه زبانی عنصر عاطفه را وارد کنید.
شاید چیزی که میخواهم عرض کنم کمی بدبینانه به نظر بیاید، اما به نظر میرسد تاکید بیش از حد هم بر روی عاطفه، شعر هیئت را از ابعاد مختلف واقعه عاشورا از جمله نوعی سیاست مبتنی بر حق یا سیاست دینی و... تهی کرده است. از سوی دیگر وجه حماسی آن واقعه را تحت الشعاع وجه عاطفی قرار داده است؛ آیا اینها را به عنوان اقتضائات امروزی شعر هیئیتی میپذیرید؟
به نظرم چالشهایی که امروز در حوزه شعر هیئتی و آئینی احساس میکنیم، متاثر از وضعیت اجتماعی ما است. شاعر در دل جامعه زندگی میکند و تافته جدابافته نیست. اتفاقاتی که در دههها و سالهای اخیر در جامعه ما افتاده است، باعث شده که وضع شعر ما خوب نباشد. امروز به راحتی میتوان دید که حال شعر به طور کلی در جامعه ما حال خوبی نیست. بخش زیادی از این وضعیت نامطلوب، به خاطر مسائل متعدد اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که در جامعه وجود دارد. بچههای شاعر شدیداً با این مسائل و بحرانها دستوپنجه نرم میکنند و درگیر این مسائل هستند. به همین دلیل من احساس میکنم شعر هیئت امروز دارد به سمت نوعی از سیاستزدایی و بیاعتنایی به وجوه سیاسی واقعه عاشورا و حیات ائمه (ع) پیش میرود. منظورم از سیاست هم در اینجا یک سیاست دینی است، نه سیاستبازیهای جناحی و ... . به عبارتی ما با شعری طرف هستیم که از آن آرمانهای اخلاقی و سیاسی فاصله میگیرد و فقط بر بعد مرثیه و عاطفه تمرکز میکند. به بیان دیگر شعر هیئتی و آئینی ما از وجوه انقلابی خود تا حدی خالی میشود؛ من مخصوصاً در شعرهایی که امسال محرم دیدم، این مسئله بارز بود.
عامل سیاستزدایی همین اتفاقات روزمره در حوزههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست است. طرف میگوید این حرفها را در بیرون میشنویم، دیگر اینجا حرفش را نزنید؛ ما آمدیم اینجا روضه بشنویم و برویم! در این شرایط نمیدانیم که اتفاقاً چون آن آرمانها انجام نشده، وضع ما به اینجا رسیده است.
درست است که چند شاعر و مداح داریم که هنوز شعرهایی با وجه پررنگ حماسی و سیاسی و... میگویند و میخوانند، ولی باید قبول کرد که کلیت خروجی کار، همین کارهای عاری شده از وجوه اجتماعی و سیاسی و انقلابی است. به نظر من اگر شعر هیئت نیاز به آسیبشناسی داشته باشد، این مسائل را باید آسیبشناسی کنند که البته خودم به علل آن اشاره کردم؛ اینها برمیگردد به اتفاقهایی که در سالهای اخیر در حوزههای اقتصاد و سیاست و... افتاده است.
اگر بخواهم خیلی جزئی به این موضوع اشاره کنم و برایش مصداق بیاورم، یک نمونه خیلی خوب این مسئله «شعر انتظار» و «شعر مهدویت» است؛ انتظار میرود وقتی در باب انتظار صحبت میکنیم، شعر هیئتی ما حداقل به مردم امید بدهد، ولی ما میبینیم که این امید چندان در شعر هیئتی ما وجود ندارد. یعنی وقتی خود من به جلسات مختلف میروم و شعر میخوانم میبینم این تم امید در کارهای بچههای شاعر وجود ندارد؛ تاکید میکنم که این باز برمیگردد به همان داستان اقتصاد و سیاستی که به آن اشاره کردم.
به نظر من این نوعی از شعر هیئتی است که میتوان آن را «شعر بیتفاوت» نامگذاری کرد.
منظورتان شعری است که در روند سیاستزدایی قرار گرفته است؟
بله، سیاستزدایی که عاملش همین اتفاقات روزمره در حوزههای اقتصاد و فرهنگ و سیاست است. طرف میگوید این حرفها را در بیرون میشنویم، دیگر اینجا حرفش را نزنید؛ ما آمدیم اینجا روضه بشنویم و برویم! در این شرایط نمیدانیم که اتفاقاً چون آن آرمانها انجام نشده، وضع ما به اینجا رسیده است. اگر بر آن آرمانها و ارزشها تاکید میکردیم و آنها رعایت میشدند و جامعه ما جامعه اهل بیتی (ع) بود، این اتفاقات نمیافتاد و ما در این شرایط قرار نمیگرفتیم. یعنی اگر ما در این شعری که میگوییم و میخوانیم به این مسائل میپرداختیم و جامعه و مسئولان را در این زمینهها ارتقا میدادیم و بیدارگری میکردیم، یقیناً مسئولان و متولیان زودتر برای حل مسائل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ورود پیدا میکردند. اینها را باید مدام به هم تذکر بدهیم. فرقی هم نمیکند، برای مرجع تقلید بگوییم، برای سیاستمدار بگوییم، یا پیش فلان وزیر چنین شعرهایی را بخوانیم و... . اگر تلنگری بزنید، بالأخره تأثیر دارد؛ چون تأثیر هنر خیلی بیشتر از تاثیر شعار و خطبه و سخنرانی و... است. اگر اینها را رعایت میکردیم و در شعر و هنرمان میگنجاندیم کارمان به اینجا نمیرسید.
سوالی که پیش میآید این است که آیا این شعر هیئت از آنجایی که تاکیدش را به طور خاص بر اندوه و عزا و شور و اشک صرف گذاشته، به این وضعیت دچار نشده است؟ چون به نظر میرسد در خلال پیوند معنادار شاعر-مداح و اولویت یافتن ذکر حداکثر مصیبت و مقتل و اشکر گرفتن از مخاطب، به طور طبیعی ما از وجوه حماسی، انقلابی و سیاسی قیام سیدالشهدا (ع) فارغ شدیم و نتیجه این ضرورتاً چیزی نبود جز همان سیاستزدایی! یعنی ما با مجالس و محتوایی طرف شدیم که به نحو تقلیلگرایانه همه تمرکزش را بر ذکر روضه و مقتل و مصیبت قرار داد که این البته لازم است و بر مبنای روایات ما هم بسیار بر آن تاکید شده است؛ ولی وقتی کلیت امر به این تقلیل داده شود، قطعا آسیب است. نظر شما چیست؟
یک بحث این است که خیلی از مداحان ما این را نمیپسندند و نمیخواهند شعرهایی را که مرتبط با آن حماسه و سیاست دینی و مسائل آرمانخواهانه است، بخوانند. ما الآن فقط چند تا مداح داریم که به این مباحث انقلابی و دینی میپردازد. این تعداد اندک را با این خیل عظیم جمعیت مداح نمیتوان مقایسه کرد؛ اینها خیلی محدود و اندک هستند و بنابراین توانشان خیلی کم است.
متاسفانه برخی از دوستان فقط غایت آمال و هدفشان این است که شعرشان توسط مداح خوانده شود، دیگر کاری ندارند که این شعر چه چیزی را میخواهد به مخاطب ارائه دهد.
مداح میگوید ملاک جلسه من را نشکنید؛ وظیفه من ارائه مباحث سیاسی نیست، که اتفاقاً به نظر من وظیفه مداح هم هست که این مباحث را مطرح کند. چون انتظار ما از مداح این است که در قالب شعر و نوحه و... به بازخوانی سیره اهل بیت (ع) بپردازد؛ این روایت و بازخوانی، فقط صرف مرثیه و روضه نیست، بلکه در آن بحث اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و توحیدی و... هم است. اما مداح میگوید من با اینها کار ندارم، طرح این مباحث بر عهده منبر و بر گردن خطبا و منبریها است. از طرفی هم میبینیم که امروز در جلساتمان شدیداً ضعف منبر داریم. آنقدر این ضعف وجود دارد که استقبال مخاطب از منبر به اندازه یکدهم جمعیت معمول جلسه است، ولی وقتی مداح میآید بخواند، ظرفیت جلسه تکمیل میشود!
حالا سوال اینجاست که با این شرایط، آن مفاهیم چطور باید انتقال پیدا کند؟ به نظر من در این شرایط کارکرد شاعر میتواند بسیار تاثیرگذار باشد چون مداحان شعرهای اینها را میخوانند. من بارها گفتهام که شاعران نباید گوش به فرمان مداحان باشند؛ البته اینها باید در وادی معرفت با هم دوست و همراه باشد و تقابلی بینشان نباشد، ولی شاعر نباید از مداح تأثیر بگیرد و برای او شعر بگوید. به نظر من شاعر باید شخصیت کاملا مستقلی باشد، چون فقط اگر مستقل باشد، میتواند عقیده و نظرش را که باید منطقی و مستند باشد، در شعرش بیاورد! ولی متاسفانه برخی از دوستان فقط غایت آمال و هدفشان این است که شعرشان توسط مداح خوانده شود، دیگر کاری ندارند که این شعر چه چیزی را میخواهد به مخاطب ارائه دهد. ما این مشکل را داریم و فکر میکنیم شعر باید گفته شود تا در هیئت خوانده شود، در حالی که این تفکر اشتباه است.
در این زمینه حتی دیده میشود که مداحان به شاعران خط و خطوط معینی را میدهند و این بر شعر هیئتی امروز بسیار تاثیر داشته است!
همینطور است! بگذارید یک خاطره برایتان بگویم؛ جلسه عید غدیری بود و من داشتم برای مخاطبان شعری میخواندم؛ شعر اشاره به ذوالفقار و رشادتهای امیرالمؤمنین (ع) در جنگ داشت و جلسه به وجد آمد و مردم هم چون با برخی از این واژهها نوستالژی دارند، شوق و شور عجیبی نشان دادند.
من هم دنبال موقعیت میگشتم که بتوانم تاثیری بگذارم و وقتی دیدم مخاطبان جلسه به وجد آمدهاند، به مردم گفتم این رشادتهای مولا و ذوالفقار و زور و بازوی ایشان در جنگآوری شما را به ذوق میآورد، اما همین ذوالفقار در «جنگ صفین» که به نقل تاریخ در کتب شیعه و سنی حدود 6 ماه طول کشید، حدود 5 ماه و 2 هفته به طور کامل در نیام بوده است! چون امیرالمؤمنین (ع) مدام با دشمنان حرف میزدند تا هدایتشان کنند؛ در تاریخ آمده است که بارها امیرالمؤمنین (ع) با اینها مباحثه داشتند تا مانع جنگ شوند و خون کمتری از طرفین ریخته شود. گفتم امیرالمومنین (ع) در طول این 6 ماه جنگ، فقط به اندازه 2 هفته از ذوالفقار استفاده کردند. آنهم چطور استفاده کردند؟ کتب شیعه و سنی نقل کردهاند که حضرت دم ظهر جنگ را شروع میکردند و بعدازظهر هم تمام میکردند، به طوری که فرماندهان لشکر حضرت به ایشان اعتراض کردند که چرا جنگ را صبح شروع نمیکنید که نیروهای ما سرحال باشند؟! حضرت فرمودند میخواهم خون کمتری از دو طرف ریخته شود!
من این قضیه را در آن جلسه عید غدیر به مردم گفتم و مردم به فکر فرو رفتند! چون خیلیها این قصه را نشنیده بودند و نمیدانستند که سیره امیرالمومنین (ع) در این خصوص چه بوده است. جلسه که تمام شد و من آمدم بیرون و صاحب جلسه که داشت مرا همراهی میکرد، گفت: حاجآقا! گفتم: بله. گفت: خیلی مجلس خوبی بود، ولی کاش قصه صفین را نمیگفتید! گفتم: چرا؟ گفت: «چون جلسه خوابید!»
منظورم از ذکر این خاطره آن بود که بگویم که ما معمولا دنبال شور و هیاهو هستیم. البته آن شخص قطعاً در خلوت خودش و از نظر معرفتی این حقایق را دوست دارد، قصد من هم این نیست که ایشان را زیر سؤال ببرم. ولی عموما اینطور هستیم. اما خود من از ذکر آن واقعیت تاریخی لذت بردم، چون مردم با شنیدن آن قصه فکر کردند به فکر فرو رفتند چون خیلیها آن را نشنیده بودند و این برایشان تلنگری بود.
بنابراین ما اگر قیام عاشورا را داریم، از آن طرف صلح امام حسن (ع) هم بوده است. نمیتوانیم یکجای مکتب شیعه را برجسته کنیم و یکجای دیگر را مسکوت بگذاریم و پنهان نگه داریم. این محتوایی است که باید کامل به آن توجه و عمل کنیم. ولی الآن سلیقهای شده است، حتی همانطور که اشاره کردید خیلی از کارها سفارشی است. بر همین مبنا مداح یکسری از شاخصهها را که برایش مهم است، به شاعر میگوید و چون با شاعر و مداح هم دوست هستند، شاعر هم آنها را در شعرش پیاده میکند و امروز میبینیم که وضعیت چگونه شده است.
یکی از اقتضائاتی که گاه در حوزه شعر هیئت با آن مواجهایم مصرفی شدن و حتی یکبار مصرف شدن اشعار است. یعنی یک شعر توسط یک مداح تنها یک بار خوانده میشود و کنار گذاشته میشود و گویی شعر صرفا برای استفاده و مصرف در یک جلسه روضه گفته شده است! تحلیلتان از این وضعیت چیست؟
یکی از مسائل و مشکلاتی که ما با آن دستوپنجه نرم میکنیم، بحث فضای مجازی است. دوستان – بویژه دوستان تازهکار - میآیند کار خودشان را، بدون هیچ ویرایش و بازنگری و بازنویسی و فیلترینگی در فضای مجازی پخش میکنند و در دسترس قرار میدهند. این حجم بالای ارائه کار باعث شده است که شعر یکبارمصرف شود؛ یعنی مثلا مداح میگوید «امروز 10 تا شعر دارم، چه کار کنم؟ میآیم هر شعر را یکبار میخوانم!»
من یکبار در جلسهای بودم و دیدم که آقای مداح آمد و شعرش را خواند و موقع رفتن اصلا برگههایش را برنداشت ببرد! تازه حالا خیلی لطف کرد که از روی گوشی تلفن همراهش نخواند و آنها را روی کاغذ نوشته بود، اما اصلاً کاغذهایش را برنداشت ببرد؛ نه اینکه یادش برود، عمداً برگهها را نبرد و همانطور گذاشت و رفت! چون برای او دسترسی به شعر آسان شده است و دیگر شعری که یکبار خوانده دیگر اهمیتی ندارد.
البته این یک مزیت است که دسترسی به شعر آسان شده باشد، ولی یکوقت میبینید که یک اثری نباید پخش شود، یعنی چه از نظر فرم، چه به لحاظ محتوا و معرفتشناسی اصلاً قابلیت ارائه را ندارد و پر از ایراد است؛ چنین شعری نباید به راحتی پخش شود و این یک آسیب است. همه اینها به مصرفی شدن شعر هیئتی دامن زده است. الآن خودم یک شعری دارم که 8 سال دارم آن را در جلسات متعدد میخوانم! معتقدم اثری که شاعر واقعا روی آنوقت میگذارد نباید یکبار خوانده شود.
حالا در این شرایط خیلی از دوستان میگویند کتابهای ما فروش نمیرود! خب به خاطر همین مسئله است! شما که کانال دارید و خیلی راحت شعرهایتان را در کانال قرار میدهید، وقتی کتابتان چاپ شد، مخاطب نمیآید کتاب شما را بخرد و به حوزه چاپ و نشر کتاب هم لطمه وارد میشود.
یکی دیگر از اقتضائاتی که ما در شعر هیئت داریم، بیان مسائل مرتبط با اهل بیت (ع) از زاویه دید خودمان و روایت آنها با نزدیک کردنشان به مناسبات امروزی است، ویژگیهای این نوع بیان چگونه باید باشد؟
در این نوع شعر مرثیه، عموما از شیوه زبانحال استفاده میشود و این زبانحال خیلی وقتها باعث تحریف در اصالت متن یا تاریخ میشود؛ زاویه دید مشکلی ندارد و کاملا طبیعی است، ولی وقتی قرار است زبانحال بگویید، غیر از آن تکنیکهای شاعرانه، باید هم امامشناسی داشته باشید و هم از یک معرفتشناسی دینی مناسب برخوردار باشید. اگر شاعر اینها را داشته باشد، زاویه دید خیلی هم خوب است. ولی برخی اوقات دیده میشود که دوستان زاویه دید ندارند، بلکه داستان و قضیه را طور دیگر نگاه میکنند که به اصالت آن واقع آسیب میزند. به خاطر همین مسئله ما یکسری زبانحالهایی داریم که تحریف به وجود میآور و این اشتباه است.
قبل از همین ماه محرم یک گعدهای با شاعران داشتیم و من آنجا به دوستانم گفتم که من در این 15 سالی که به شعر و شاعری میپردازم، حدود 40، 50 تا روضه جدید شنیدهام که اصلاً هم سندیتی ندارند! بعد از خیلی مداحها این را پرسیدهایم که فلان روضه را از کجا شنیدید؟ میبینیم این روضه به فلان بیت یک شاعر برمیگردد!قبل از همین ماه محرم یک گعدهای با شاعران داشتیم و من آنجا به دوستانم گفتم که من در این 15 سالی که به شعر و شاعری میپردازم، حدود 40، 50 تا روضه جدید شنیدهام که اصلاً هم سندیتی ندارند! بعد از خیلی مداحها این را پرسیدهایم که فلان روضه را از کجا شنیدید؟ میبینیم این روضه به فلان بیت یک شاعر برمیگردد! شاعر میگوید، مداح هم به آن پروبال داده و میبینیم که یک روضه جدید باب شده است! در صورتیکه ما چنین چیزی نداریم.
من به شخصه در این خصوص احساس خطر میکنم. امروزه مردم خیلی از مسائل را متوجه میشوند. اگر روضهای که میخوانید با منطق، تاریخ و خرد جمعی همخوان نباشد، مرم زود متوجه میشوند. چون بسیاری وقایع و موضوعات مرتبط با اهل بیت (ع) از آنجا که بعد نورانیت الهی دارند و با دیدگاه محدود مادی جور درنمیآید، بنا بر قاعده، ممکن است با عقل بشری و امروزی جور درنمیآید و به همین دلیل مردم از سندش سوال میکنند. مثلاً وقتی شما میگویید خداوند عزوجل در شب معراج با صدا و کلام امام علی (ع) با پیامبر (ص) صحبت کرد، فهم این قاعدتاً برای آدمهای مادیگرا و کسانی که مردد و ممکن است با این مسائل مشکل داشته باشند، سخت است. بدین ترتیب شما باید سندیت دقیق آن را ارائه کنید. امروز و در روزگار ما مردم متوجه میشوند و سؤال میپرسند که این روضه سندش کجا بود؟ یا به قول عامیانه خودمان، میگویند اینکه گفتید با عقل جور درنمیآید! این مسائل در کار شاعران جوانی که بر زبانحال تاکید دارد خیلی اتفاق میافتد و باید مراقبت شود.