به گزارش خبرنگار مهر، سید مهدی شجاعی روز گذشته در کافه کتاب آفتاب شهر مشهد در نشستی با موضوع ادبیات منثور عاشورایی شرکت و در این زمینه به سخنرانی پرداخت.
وی در این نشست در سخنانی عنوان کرد: من از سنین نوجوانی و جوانی این دغدغه را داشتم که مفاهیم اعتقادی را با زبان متناسب با مخاطب امروز جامعه به آن منتقل کنیم و همین فکر من را به وادی داستان نویسی کشاند. رفته رفته به این نتیجه رسیدم که همه آرمانها و فرهنگمان معطوف به الگوهایمان هستند. در همه دنیا این مساله یک اصل است که شناخت ملت ها با شناخت الگوها و اسوههایشان محرز میشود و هر چه آنها متعالیتر باشند جامعه بهتر و سریعتر به سمت تعالی میرود. امروز با ارائه الگوهای نازل سعی میشود مردم را پایین نگاه دارند. این در همهجای دنیا نیز هست. همه سیاستمداران به دنبال این هستند. در این وضعیت ادبیات آئینی برای من ابزاری است تا آن الگوهای متعالی را معرفی کنم.
شجاعی ادامه داد: بشر در طول حیات خود دست به ساخت اسطورهها زده تا آنهایی را که دوست دارند و در اختیار ندارد را برای خود ترسیم کند. او دنبال کمالی است که دوست دارد در کسی متجلی شده باشد. من به اسطورههای واقعی پرداختهام و معتقدم همه آنچه برای زندگی نیاز داریم در آنها هست به ویژه اینکه آنها فرستاده خداوند هستند و کامل.
این نویسنده افزود: پرداختن به عاشورا در داستان و روایت فقط برای ثواب و ...نیست، این واقعه برای امروز ما حرف و پیام دارد. همیشه این معدن امکان استخراج دارد. اخیرا فکر میکردم که کسانی که مقابل امام حسین ایستاند نه کافر که اهل دین بودند. همیشه کفر لباس کفر نپوشیده است. گاه مخالف مذهب در لباس مذهب خودش را نشان میدهد. با چنین نگرشی رجوع کردن به این معادن برای ما همیشه حرفهای تازهای همراه دارد. ادبیات آئینی با این هدف قرار نیست همواره از یک گذشته مقدس صحبت کند و باید و میتواند چیزهایی را بگوید که برای مخاطب امروز ما هم حرف برای گفتن دارد.
شجاعی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: فضای زندگی خانوادگی من به ویژه عموی من که واعظ بسیار باسوادی بود و از شاگردان علامه امینی در زندگی و کار من تاثیر بسیاری داشت. در میان آثار مکتوب نیز کارهای مرحوم شریعتی و پرویز خرسند به من کمک بسیاری کرد. آقای خرسند حق جدی بر گردن ادبیات آئینی ما دارد. با این همه هنوز باورم بر این است که ما هنوز زبانی را پیدا نکردهایم که بشود برای مخاطب امروز مفاهیم دینی را گفت. من خیلی اوقات قلم را در بیان این حقایق عاجز دیدهام. کار ما تا الان پیاله برداشتن از اقیانوس بوده است و دلخوش به آن بودهایم. من خیلی تلاش میکنم که شکلها و گونههای مختلفی برای روایت در ادبیات آئینی پیدا کنم اما کار دشوار است. مثل آدم غارنشینی هستم که برای گفتن خیلی از مفاهیم عاجزم و زبانی برایش پیدا نمیکنم.
شجاعی افزود: من فکر میکنم نویسندهای که با ادبیات کهن محشور نباشد نمیتواند در بیان داستان آئینی موفق باشد. هر نویسنده صاحب سبکی در ایران و جهان قطعا اگر سبک ساز بوده است با ادبیات کهن خود محشور بوده است. آل احمد در جایی گفته که شانزده بار تاریخ بیهقی را تدریس کرده و دولتآبادی نیز نویسندهای است که میدانیم چقدر با ادبیات کهن محشور است و هر دو نویسنده، صاحب سبک هستند. وقتی این تسلط پدید آمد و فکر با آن آمیخت، عصارهای خلق میشود که تازه است و میشود از آن به عنوان فکر تازه یاد کرد.
نویسنده کتاب «سقای آب و ادب» همچنین گفت: نویسنده امروز خیلی زود می خواهد کارش خروجی داشته باشد که غلط است. ما در برابر حقیقت مسئولیم. باید برای نوشتن پژوهش کرد و به مخاطب نیز منابع پژوهش را گفت و میزان استناد متن را شرح داد. ما در بیشتر از نثر در شعر صاحب گنجینهایم. من معتقدم برای داشتن نثر قوی باید شعر کهن را خوب بخوانیم. بهترین شعرهای کهن ما مضامین دینی و عرفانی دارند. به تازگی مجموعهای از آثار شعرا در چند قرن اخیر کشف شده که ادبیات شیعی خالص است و مکتوم مانده است. من برخی از این آثار را دیدهام. بسیار ناب است و سالهاست که عرضه نشده است. خیلی از این آثار نه فقط دینی که اخلاقی است. این ادبیات توان پرورش نسلها را بدون شک دارد و باید آن را باور کرد.
نویسنده کتاب «کشتی پهلو گرفته» افزود: در ادبیات دینی و آئینی موضوع استناد مساله مهمی است. از یک سو ادبیات باید با خلاقیت و خیال همراه باشد و از سوی دیگر دنبال قواعد استنادی هستیم. با این همه باید بگویم که در روایت تنها وقتی صحبت از معصومین(ع) هستیم باید مواظب باشیم که چیزی جز آنچه از آنها روایت نشده است بیان نکنیم، خارج از این دست ما برای تخیل باز است. بخشی از ماجرا هم نه به تخیل که به تحقیق باز میگردد. مثلا اینکه بدانیم یک فرهنگ در زمان خودش چگونه جلوه میکرده است. دشواری کاری آئینی نوشتن در این دست موارد است. در اینکه چطور داستانی بنویسیم که در اصل روایت ابتدا و انتهایش معلوم است. چطور باید در این زمینه روایت کرد. اما نکته دیگر این روزها بیقیدی است که برای ذکر مصیبت به آن دچار شدهایم. در گذشته میان روایت و نقل شخصی قید داشتیم. مثلا از عبارت «زبان حال» استفاده میشد که معلوم بود تلقی ماست از یک ماجرا اما امروز این مساله کمرنگ شده و جای خودش را به بیقیدی داده است. من در زمانی که درباره حضرت عباس(ع) تحقیق میکردیم گاه به مجموعهای چند جلدی میرسیدم که عصارهاش چند صفحه بود و باقیش همین مطالب بیسند و اعتبار.
شجاعی در ادامه با تاکید بر اینکه ادبیات منثور عاشورایی همچون ادبیات منظوم نتوانسته رشد داشته باشد، گفت: ما در قیاس با شعر در نثر عقبیم و توقعی هم که انتظار میرفت در این سالها رخ دهد، نداده است. میشد در نثر کار جدیتری داشته باشیم اما نشد. ادبیات مقاومت در ایران به تدریج زبان خودش را در ایران پیدا کرده است و نویسندگان برجستهای خلق شدند. اگر همین اندازه تلاش در زبان برای بیان ادبیات آئینی نیز وجود داشت بدون شک به نتایج بهتری میرسیدیم.