خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: دهم ماه رجب سالروز طلوع فرخنده نهمین امام شیعیان است؛ روزی که در اشعار شاعران آئینی ایران زمین هم متجلی است.
محسن عرب خالقی یکی از این شاعران است که در بخشی از شعر خود چنین میآورد:
کههان تمامیهفت آسمان نظاره کنید
فلک به دامن خورشیدتان قمر داده
کسی که وارث پیغمبر است؛ ابتر نیست
خدا دوباره به این خاندان پسر داده
پسر نه، کوثر قرآن، ضامن آهو
جواد آل علی، جان ضامن آهو
همان که سجدگهش آسمان عیسی شد
همان که خاک درش کوه طور موسی شد
همان که آرزویش بر دل زکریا ماند
همان که دیدن او آرزوی یحیی شد
همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید
همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد
همان که روشنی چشم آسمانیهاست
ستاره سحر آسمان بابا شد
همان که در وسط طعنهها و تهمتها
رسید و قصه کوثر دوباره احیا شد
مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه آن
رضا، رسول خدا و جواد، زهرا شد
رسید سیب بهشت خدا، خدا را شُکر
رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شُکر
به شیوه پدر این چشم مهربان شده است
همان نگاه همان عاطفه همان شده است
همان صمیمیت و گرمیو صفای سبز
همان پناه که آهو دخیل آن شده است
اگر غلط نکنم بوی یاس میآید
اگر درست بگویم؛ رضا جوان شده است
جواد، جود خداوند آسمانها هست
که با زبان زمینی او بیان شده است
حامد خاکی از دیگر شاعرانی است که درباره این میلاد مبارک شعر دارد که بخشی از آن را مرور میکنیم؛ شعری که در آن، امام جواد (ع)، بِسان سوره کوثر و علی اکبر امام رضا (ع) دانسته شده است:
ناگهان عرش بر زمین افتاد
فرش تعظیم کرده و پا شد
و ملائک به چشم خود دیدند
سرزمین مدینه زیبا شد
ازدحام گدا چنان پشتِ
در خانه هجوم آوردند
به گمانم که روزی ِخود را
تا نگیرند بر نمیگردند
نهمین نور خانواده عشق
هشتمین طفل مادر دنیا
پسر ماهِ حضرت خورشید
پدر جود و مهربانیها
السلام ای امام سائلها
حضرت عشق همجوار خدا
دامنت را به دست ما برسان
لطف حق، ای خزانه دار خدا
جود تو علت وجود من است
سوره کوثر امام رضا
تو جوانی؛ جوانی ام به فدات
ای علی اکبر امام رضا.
و اینک بخشی از شعر رضا تاجیک در مدح حضرت اباجعفر (ع) :
آمدی تا که عشق ما بِشَوی
ثمر کار انبیا بشوی
در زمان قنوتهای دلم
پاسخ ذکر ربّنا بشوی
آمدی تا به عرصه بخشش
در صف بندگی خدا بشوی
کربلا مشهد است و آمده ای
تا علی اکبر رضا بشوی
نقل کردند این حکایت تو
برکت بارد از ولادت تو
آمدی استعارهها گُم شد
ای نهادم گزارهها گم شد
داستانهای حاتم طایی
وسط برگه پارهها گم شد
بین آیات، "وَ الضُّحی" عشق است
نهمین رؤیت خدا عشق است
دل بیمار و حضرت آقا
مُردن و بودن و شفا؛ عشق است
بین این قبلههای بی همتا
کاظمین، مشهدالرضا عشق است
از برایِ زیارتِ سلطان
درِ "باب الجواد" را عشق است
ای که هستی جواد مادر زاد
جشن میلاد تو مبارک باد
و اما تصویرگری شاعرانه ناصر شهریاری از میلاد آن امام هُمام هم، چنین است:
در محفل اهل سحر و اهل مناجات
صحبت ز سر زلف نگار است؛ دگر هیچ
تابیده به عالَم رخ چون بدر محمد
پایان شب تیره و تار است دگر هیچ
امشب همه جا صحبت جود است و جواد است
نامش همه جا ذکر و شعار است دگر هیچ
از یُمن عطا و کَرَم و جود و سخایش
دارا شده هر کس که ندار است دگر هیچ
امشب همه مشمول کرامات جوادند
در پشت درش خیل گدایان همه شادند
گردیده درِ جود خدا بار دگر باز
میخانه عشق رضوی تا به سحر باز
به به چه خبر گشته شب شهر مدینه
پابوسی او آمده خورشید و قمر باز
بر گِرد رُخَش خیل ملائک همه جمعند
ریزند به پایش همه دم دُرُّ و گُهَر باز
رو در روی هم آینه در آینه وقتی
چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز
خندان شده لعل پدر پیر مدینه
وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز
آری تو جوادی که شُدی عشق مُؤیَّد
هم حیدر و هم آینه روی محمد
به امامت رسیدن امام جواد (ع) در کودکی هم نکته دیگری از زندگی آن معصوم (ع) است که در شعر سید حمیدرضا برقعی به آن اشاره شده است:
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانه امام رضاست
کهکشانها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانه امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهره ات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بی عصا میگذشتی از دریا
با خداوند هم کلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکیهایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِین تو ایم
تا جهان هست و تا نفس باقی است
ما فقط محو کاظمین تو ایم
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد میآیم
دست بر روی سینه هر بار از
سمت باب الجواد میآیم
و این هم بخشی از شعر مجید تال که ولادت آن امام بزرگوار را جوان شدن دوباره عالَم پیر میبیند؛ شعری که با یادآوری آن، این نوشتار را به خاتمه میآوریم:
مینویسم سر خط نام خداوند رضا
شعر امروز بپرداز به لبخند رضا
آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟
از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟
آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد
«عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
آسمان! از سر خورشید تو خواب افتاده؟
یا که از چهره این طفل، نقاب افتاده؟
بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود
«دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود»
آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت
روزیِ شعر مرا حضرت معصومه نوشت
عدد سائل این خانه زیاد است امروز
شعر وارد شده از باب جواد است امروز
باز با لطف رضا کار من آسان شده است
کاظمین دلم امروز خراسان شده است
دوست دارم که بگردم حرم مولا را
بوسه باران کنم از یاد تو پایین، پا را
بنویسید که تقویم بهاری بِشَوَد
روز او روز پسر نامگذاری بشود
خالق از دفتر توحید جناس آورده
جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟
شک ندارم که از این حیله ابتر مانده
رو سپیدیست که بر چهره کوثر مانده
به رضا طعنه زدن جای تأسف دارد
گرچه عقوب شده، مژده یوسف دارد
این جوان کیست که معنای قیامت شده است
سند محکم اثبات امامت شده است
گندمیباشد اگر رخ، نمکش بیشتر است
با پیمبر صفت مشترکش بیشتر است
این جوان کیست که سیمای پیمبر دارد
بنویسید رضا هم علی اکبر دارد
اهل بیت آینه بیمثل قرآن اند
این جوان کیست که از خطبه او حیرانند؟