مقدمه
با توجه به این که قرآن کتاب هدایت است، ولی هدایت فرع بر فهم قرآن است، قرآن وظیفه تفسیر و تبیین معارف قرآنی را بـر عـهده پیامبر (ص) قرار داده و پیامبر نیز اهل بیت و عترت را که یکی از دو ثقل هستند، در کنار قرآن قرار داده است. بنابراین، بیانات آنان مفسر و مبین معارف قرآنی است.
بهترین جلوه احیای نام و یاد کـتاب خـدا، آنـجا صورت گرفت که سر مـقدس آن حـضرت بـر بالای نیزه، ندای الهی سر داد و با این ندا به سیاه دلانی که هیچ گاه نخواستند ندای حق را بشنوند فهماند که نـور خـدا خـاموش شدنی نیست و قرآن همیشه زنده خواهد ماند. «یریدُونَ لِیطـْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ» (صف/8) آری، آن سر مبارک بر روی نیزه اصحاب کهف را یاد آور شد که: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصـْحابَ الْکهـْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا» (کهف /9)
حسین علیه السلا م مـظهر کلمـات تامه پروردگار است. در تلا ش پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار (ع) برای توجه دادن امـت اسلا می به حسین(ع) راز و اسراری، نهفته است. بـسا، یکی از مـهمترین آن اسرار همین باشد که حسین(ع) آشکارترین آیات الهی و پر فروغ ترین مظهر پروردگار روی زمـین و در آسـمان است. بر اساس این راز چگونه قابل تصور است که نام و نشان آن حضرت در آیات کتاب الهـی یعنی قرآن حـکیم نـیامده باشد؟
سـنت حفظ قرآن «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون» (الحجر/9) اقتضا می کند که نـام حـسین(ع) بـه صراحت و به نص در قرآن نیاید، چرا که در این صورت، این دسته از آیات را، مانند خود حـسین عـلیه السلا م که قـرآن نـاطق بـود و شهیدش کردند و سرش را بر نیزه کردند، با شمشیر نیرنگ از میان بر می داشتند و قرآن را بـر نـیزه تحریف می کردند، چنانکه کلمات صریح و نص پیامبر (ص) دربـاره امـام حسین(ع) زیر پا گذاشته شد و کتـمان گـردد.
بـنابراین، جمع آن راز و این سنت، چنین است که نام و نشان حسین(ع) در باطن آیات متعدد قرآن، آمده باشد.
امـام حـسین(ع) و قرآن
امام حسین(ع) در معرفی قرآن می فرماید: «کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء : عـلی العـباره و الاشـاره و اللطائف و الحقایق. فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف لاولیاء و الحقایق للانبیاء» (شعیری، بی تا: 41 ؛ مجلسی، 1403، ج75: 278 و ج89: 20و103 و ج110: 275)؛ کـتاب خـدا بر چهار چیز استوار است: عبارات و اشارات و لطایف و حقایق. عبارات قرآن بـرای عـموم اسـت و اشارات قرآن از آن خواص و لطایف قرآن برای اولیاء خدا و حقایق آن از آن انبیاء است.
بی گمان آیاتی کـه در شـأن امـام حسین(ع) نازل شده است، به انواع مختلف است. برخی از روایات برای تـفسیر و بـرخی دیگر روایاتی هستند، که در تطبیق آیات به امام حسین(ع) دلالت می کنند. که در این پژوهش ما در صـدد بـیان آن ها می باشیم.
گفتار اول: آیاتی که در تفاسیر شیعه به امام حسین(ع) تـفسیر شـده است
1. فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نـِساءَنا وَ نـِساءَکمْ وَ أَنـْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِل: به آنها بگو: «بـیایید مـا فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نـماییم، شـما هم زنان خود را؛ ما از نـفوس خـود دعوت کنـیم، شـما هـم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم. (آل عـمران/61)
مـفسران در قسمت «نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ» اجماع دارند که مراد از ابناء و پسران پیامبر، حـسن و حـسین (ع) هستند. (طوسی، بی تا، ج2: 485 ؛ طبرسی، 1372، ج2: 763)
هـمچنین در تفسیر ثعلبی از مجاهد و کـلبی روایـت کرده است که: در جریان مـباهله رسـول اکرم(ص)، به همراه علی(ع) و فاطمه(س) در حالی که دست حسن و حسین (ع) را گرفته بود، بـه مـباهله آمدند. (ثعلبی، 1422، ج1: 81)
رسول اکرم(ص) در مـباهله اهـل بـیت خود را همراه کـردند کـه این نشان از مقام والای اهـل بـیت(ع) که از جمله آن ها امام حسین(ع) می باشد. که در سن کودکی ایشان مورد توجه پیـامبر اکـرم(ص) بوده، تا همه بدانند که سـیدالشهدا(ع) نـقش بی بـدیلی در انـتشار دیـن وی را دارا خواهد بود.
2. فـَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِمات: سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت. (بقره/37)
در کتاب شریف کافی که یـکی از دو امـام معصوم (امام باقر و امام صادق عـلیه السـلام)، در تـفسیر آیـه فـرمودند: حضرت آدم(ع) بعد از خـروج از بـهشت، گفت: پروردگارا جزء تو خدایی نیست، پاک و منزه ای تو، تو را سپاس می گویم، به خودم بد کـردم و بـه نـفس خود ظلم نمودم، مرا ببخش و توبه مـرا بـپذیر، کـه تـوبه پذیـری. بـه همین معنا از صدوق و عیاشی و قمی و دیگران نیز وارد شده است.
کلینی در روایت دیگر از امام باقر و صادق(ع) روایت می کند، از حضرت در مورد آیه سوال شد، حضرت فرمود: «سَأَلَهُ بـِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ فَاطِمَةَ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِمْ)». (عروسی هویزی، 1415، ج1: 67؛ بحرانی، 1416، ج1: 192؛ ؛ طباطبایی، 1417، ج1: 148)
حال توجه به مقام پنج تن آل عبا(ع) را که یکی از آنان سید الشهداء می باشد، باعث می گردد تـا مـتوجه شویم چه عظمتی به این بزرگواران عنایت شده که حضرت آدم(ع) برای قبولی توبه اش به دامان آل عبا(ع) متوسل می شود و خداوند نیز توبه اش را می پذیرد.
3. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطـیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم: ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر (اوصیای پیامبر) را. (النساء / 59)
ابن بابویه به سند خود از جـابر بـن عبدالله انصاری نقل کرده، کـه گـفت: وقتی خدای عز و جل آیه شریفه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم» را بر پیامبر اکرم(ص) نازل کرد، من به آن جناب عـرضه داشـتم: یا رسول الله خدا و رسـولش را شـناختیم، اولی الأمر کیست؟ که خدای تعالی اطاعت کردن آنان را دو شا دوش اطاعت تو قرار داده؟ فرمود: ای جابر آنان جانشینان من اند و امامان مسلمین بعد از من هستند، که اولی آن ها علی بن ابی طالب(ع) و سپس حـسن و آنـگاه حسین و بعد از او علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی است، که در تورات معروف به باقر است و تو به زودی او را درک خواهی کرد، چون او را دیدار کردی، از طرف من به او سلام برسان. سپس صـادق جـعفر بن مـحمد و بعد از او موسی ابن جعفر و آنگاه علی بن موسی و بعد از وی محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنـگاه حسن بن علی و در آخر، هم نام من محمد است، که هـم نـامش نـام من است و هم کنیه اش کنیه من است و او حجت خداوند است بر روی زمین، و بقیة الله و یادگار الهی در بـین بـندگان خداست. او پسر ح سن بن علی است، اوست آن کسی که خدای تعالی نام خـودش را بـه دسـت او در سراسر جهان می گستراند.
این روایت را نعمانی از سلیم بن قیس و علی بن ابراهیم نیز بـه همین طریق آورده است. (طباطبایی، 1417، ج4: 411) جابر جعفی و ابو بصیر از امام باقر(ع) و حسن بن صـالح از امام صادق (ع) روایت کـرده انـد که: در تفسیر آیه فرمودند: اولی الأمر اوصیای رسول خدا(ص) و فرزندان معصوم فاطمه(س) از امامان هستند. (کوفی، 1410: 108؛ طبرسی، 1372، ج3: 100؛ بحرانی، 1416، ج2: 112 و 113 ؛ طباطبایی، 1417، ج4: 411)
همانطور که در روایات ذکر شد، اطاعت از اهل بیت، بعد از پیامبر مطابق آیه شریفه واجـب است. چرا که از سیاق آیه چنین بدست بر می آید. بنابراین اولی الأمر باید معصوم باشد تا اطاعت او مانند اطاعت از رسول خدا که معصوم است، لازم و واجب باشد و این بیان فقط از جهت مـصداقی بـه اهل بیت (ع) متعلق است و چون از یکی از معصومین امام حسین(ع) است، بنابراین اطاعت از سید الشهداء به بیان آیه واجب است و جای بسی تأسف است که، در برهه ای از زمان، از آن دو بزرگوار اطاعت نکردند، بـا ایـن که این مقام را می دانستند و آن مظلوم را به شهادت رساندند.
4. إِنَّ فی ذلِک لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمین:
در این (سرگذشت عبرت انگیز)، نشانه هایی است برای هوشیاران! (حجر/75)
در مجلس مأمون از علل امامت سوال کردند، امام رضا(ع) فـرمودند : ایـن آیه در مورد پیامبر که اولین باهوش و علی و حسن و حسین علیهم السلام تا روز قیامت می باشند، نازل شده است.
در تفسیر عیاشی از عبدالرحمن بن سالم اشل، روایت کرده که در تفسیر آیـه گـفت: مـتوسمین آل محمد(ص) هستند. (عروسی هویزی، 1415، ج3: 25 ؛ قـمی مـشهدی، 1368، ج7: 151)
ایـن آیه به روشنی باهوش بودن اهل بیت که از جمله آنان حسین (ع) است تصریح می کند. بلی حضرت باهوش و ذکاوت خاصی در بـرابر ظـلم و سـتم ایستادگی فرمود که دشمن را خوار و ذلیل و ناحق بـودنشان را در افـکار عمومی به اثبات رساندند.
5. إِنَّ الْأَبْرارَ لَفی نَعیم: مسلّماً نیکان در انواع نعمت اند. (مطففین/22)
در تفسیر آیه، این که چـه کـسانی ابـرار هستند و منظور از ابرار در آیه چیست، روایتی از امام حسن(ع) وارد شده کـه فرمود: «کلما فی کتاب الله عز و جل من قوله: «ان الابرار» فو الله ما اراد به الا علی بن ابیطالب و فاطمه و أنـا و الحـسین» (عـروسی هویزی،1415، ج5: 533و526 و437 ؛ قمی مشهدی، 1367، ج14: 172 و 188): در هر کجای قرآن، خداوند ابرار را ذکر فرموده، بـخدا قـسم کسی را جزء (پدرم) علی بن ابیطالب و (مادرم) فاطمه و من و حسین(ع) را اراده نفرموده است. (عروسی هویزی، 1415، ج5: 533 و 526 و 437)
ابـرار کـسانی هـستند که دارای نفس زکیه بوده و هیج کاری را جزء صلاح و خیر انجام نمی دهـند. بـنابراین چـنین خصوصیتی فقط منطبق بر انوار مقدسه پنج تن آل عبا(ع) می باشد. که یکی از آن ابـرار، حـسین بـن علی (ع) است و اوست که نفس زکیه و نقس مطمئنه بوده و در کربلا به نفع دین و بـه صـلاح جامعه اسلامی شهادت را، با الهی رضا بقضائک پذیرفتند، تا دین پا بر جا بـماند. (نـجفلو، بـی تا، ص104) حال می توان گفت بنا به روایت امام حسن(ع)، آیه 13 سوره انفطار نـیز هـمین تفسیر را دارد.
6. وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثـین: مـی خواهیم بـر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم! (قصص/5)
در معانی الاخبار به اسـناد خـود از مفضل بن عمر روایت کرده که از امام صادق(ع) شنیدم می فرمود : رسـول خـدا(ص) بـه علی و حسن و حسین (ع) نگاه کرد و گریه کرد و فرمود: شما مستضعفین بعد از من هستید. پرسیدم یـا بـن رسـول الله معنی آن چیست؟ فرمود: معنایش این است که شما ائمه بعد از من هـستید، کـه ضعیف شمرده می شوید و این آیه تا روز قیامت بر ما جاری است. (فیض کاشانی، 1415، ج4: 80؛ بحرانی، 1416، ج4: 249؛ طـباطبایی، 1417، ج16 : 14)
ائمـه بعد از پیامبر، مستضعفین هستند و این در حالی است که رسول اکرم(ص) در جاهای مـختلفی آنـان را سفارش فرموده است. نگاه رسول خدا(ص) بـه امـامان کـه از جمله امام حسین (ع) و گریه آن حضرت، علاوه بـر ایـن که مقام شامخ ایشان و محبت بسیار زیاد رسول خدا(ص) به آنان را می رسـاند، نـوعی سفارش اکید به مسلمین هـم بـه شمار مـی رود. تـا مـسلمین آگاه، متوجه مقام آنان از جمله امـام حـسین(ع) شوند و در موقع خود به دفاع از آنان برخیزند.
7. وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ إِحْساناً حـَمَلَتْهُ أُمـُّهُ کرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثـَلاثُونَ شَهْرا؛ ما به انـسان تـوصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مـادرش او را بـا ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی مـاه اسـت. (احقاف/15)
در تفسیر علی بن ابـراهیم، در ذیـل آیـه روایتی از امام صـادق آمـده است که فرمودند: خـداوند بـه رسول خود ولادت حسین(ع) را قبل از ولادتش بشارت داد که امامت تا روز قیامت در ذریه این مولود خـواهد بـود و سپس از شهادت آن بزرگوار خبر داد.
رسول اکـرم(ص) ایـن خبر را بـه فـاطمه(س) بـیان فرمود. بنابراین حضرت زهـرا(س)، بر حمل خود که حسین(ع) بود، کراهت داشت. چون از شهادت آن مظلوم با خبر شده بـود.
سـپس حضرت صادق(ع) فرمود: آیا مادری را دیـده ایـد کـه بـه حـمل خود ناراحت باشد؟
نـاراحتی حـضرت زهرا (س) به سبب اطلاع از کشته شدن فرزندش حسین(ع) بود.
در علل الشرایع نیز روایتی به همین مـضمون در مـورد آیـه نقل کرده اند. (استرآبادی، 1409: 563؛ فیض کاشانی، 1415، ج5: 14؛ عـروسی هـویزی، 1415، ج5: 12-11)
مـی تـوان ایـن چـنین گفت که بی شک کسی که ولادتش، قبل از تولد به وسیله خالق هستی مژده داده شود، دارای شخصیتی بی بدیل خواهد بود. این آیه در مورد ولادت امام حسین(ع) نازل شـده است و روایات زیادی (مجلسی، 1403، ج66: 266) از علمای شیعه نقل شده است. بنابراین امام حسین(ع) مورد توجه خدا و رسول بودند و دارای مقام اعلا هستند.
گفتار دوم : آیاتی که در تفاسیر شیعه، مفسران به امـام حـسین(ع) تطبیق کرده اند:
1. وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفیقاً: و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خـواهد بـود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند! (النساء: / 69)
در تفسیر علی بن ابراهیم از امام باقر(ع) روایت شـده اسـت که حضرت فرمودند : نبیین، رسـول خـدا(ص) است و صدیقین، علی(ع) و شهدا، حسن و حسین(ع) و صالحین، ائمه(ع) و حسن اولئک رفیقا، قائم آل محمد صلوات الله علیهم است. (قمی، 1363، ج1: 142)
در آیه حضرت مصادیق را بیان کرده و شهدا را بـه امـام حسن و حسین(ع) تطبیق فـرمودند، کـه این مطلب خود، مقام شهادت را در حسین(ع) تصریح می کند تا بر همگان حقانیت آن بزرگوار از زبان قرآن روشن و ثابت گردد.
2. أَلَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصـْلُها ثـابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء: آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟ (ابراهیم/24)
بنابر آیه فوق انس از پیامبر(ص) روایت کرده است که درخت پاکـیزه نـخل است.
ابـن عباس می گوید: درختی در بهشت است.
ابن عقده از امام باقر روایت کرده است که فرمود : درخت پاکـیزه، پیامبر و شاخه های آن علی و عنصر آن فاطمه و میوه های آن اولاد فاطمه (حـسن و حـسین عـلیهم السلام) و شاخه ها و بررگ های آن شیعیان ما هستند.
سپس فرمود : هنگامی که یکی از شیعیان ما می مـیرد، بـرگی از آن درخت، ساقط می شود و چون طفل شیعه ای متولد می شود، برگی بجای آن بـرگ، سـبز مـی شود.
ابن عباس روایت کرده است که جبرئیل به پیامبر(ص) عرض کرد: تویی آن درخت و عـلی شاخه آن و فاطمه برگ آن و حسن و حسین میوه آن هستند. (فیض کاشانی، 1415، ج3: 85؛ ثمالی، 1420: 222)
روایت امـام باقر(ع) در مورد آیه مـذکور، کـه مصادیق درخت طیب را ذکر می کند، در حقیقت مصادیق را بر آیه تطبیق فرموده است، و همچنین در روایات ابن عباس، جبرائیل مصادیق آیه را می شمارد که البته برای این مصادیق فضیلت و مقام بالایی مـی باشد که این ها را درخت طیب عنوان کرده اند. بدین ترتیب امام حسین(ع) را میوه درخت طیب معرفی می کند، چرا که حسین میوه دل پیامبر و علی و فاطمه(ع) است.
3. النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنـْفُسِهِمْ وَ أَزْواجـُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرینَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلی أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفاً کانَ ذلِک فِی الْکتابِ مَسْطُوراً: پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها [مؤمنان ] مـحسوب مـی شوند؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولی هستند، مگر اینکه بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید (و سهمی از اموال خود را به آنها بدهید)؛ این حکم در کتاب (الهـی) نـوشته شده است. (احزاب / 6)
عبدالرحمن قصیر می گوید: از امام باقر(ع) در مورد آیه، که در حق چه کسی نازل شده، پرسیدم، فرمود : در امری نازل شده که بر حسین(ع) و فرزندان بعد از او جاری اسـت و مـا بـه امر رسول الله(ص) اولی هستیم از مومنین و مـهاجرین. پرسـیدم فـرزندان جعفر را نیز شامل می شود؟ فرمودند: نه. (عروسی هویزی، 1415، ج4: 239؛ قمی مشهدی، 1368، ج10: 322؛)
می توان گفت با توجه به مطالب ذکر شده پیرامون ایـن آیـه کـه در تفسیر آیه، اولی را به امام حسین(ع) و فرزندان آن حضرت تـطبیق کـرده اند که این خود فضیلتی عظیم و بزرگ است که مخصوص امام حسین و فرزندان معصوم آن حضرت اختصاص دارد و چون راوی می پرسـد فـرزندان جعفر؟ فـرمود آنان داخل در این فضل نیستند و مختص اباعبدالله الحسین(ع) و فرزندان اوسـت.
4. یخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجان: از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می شود. (الرحمن /22)
علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان، در تفسیر آیه می نویسد: ابن مـردویه از ابـن عـباس نقل کرده است که «مرج البحرین یلتقان» علی و فاطمه (ع) است. «بـینهما بـرزخ لا یبغان» پیامبر (ص) است. «یخرج منهما اللولوء و المرجان» حسن و حسین(ع) است. (طباطبایی، 1417، ج19: 103)
علی بن ابراهیم و ابن بابویه از یـحیی بـن سـعید و محمد بن عباس از جابر جعفی و دیگران از امام صادق(ع) نقل کرده اند کـه حـضرت فـرمود: «آیات 19 و 20: الرحمن»، علی و فاطمه(ع) دو دریای عمیق از علم هستند که هیچ کدام بر صاحبش طـغیان نـمی کـند. (یخرج منهما الولوء و المرجان) حسن و حسین هستند. (قمی، 1363، ج2: 344 ؛ طباطبایی، 1417، ج23: 133)
5. وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر: و به زوج و فرد (الفجر/3)
در کـتاب ثـواب الاعمال به اسناد خود از امام صادق(ع) روایت کرده که حضرت فرمودند: (اقرووا سـورة الفـجر فـی فرائضکم و نوافلکم، فاتها سورة الحسین بن علی علیهما السلام، من قرء ها کان مـع الحـسین علیه السلام فی درجته من الجنة إن الله عزیز حکیم)؛ سوره فجر را در نمازهای واجب و مـستحب بـخوانید زیـرا این سوره، سوره امام حسین(ع) است و هرکس آن را بخواند در روز قیامت با امام حسین(ع) خواهد بود.
عـلی بـن ابراهیم، در تفسیر آیه نقل کرده که، شفع دو رکعت نماز شب و وتر یـک رکـعت اسـت و در روایت دیگری نقل کرده، شفع یعنی حسن و حسین(ع) و وتر امیرالمونین است. (قمی، 1363، ج2: 419)
6. وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عـَظیم: مـا ذبـح عظیمی را فدای او کردیم. (الصافات/107)
در شرح آیه مفسرین روایتی نقل کرده اند کـه فـضل بن شاذان می گوید: شنیدم از امام رضا(ع) که می فرمود: زمانی که خداوند به حضرت ابـراهیم(ع) امـر فرمود که به جای اسماعیل(ع) قوچی را فرستاده ذبح کند، ابراهیم(ع) از خداوند خـواست کـه به دست خودش فرزندش را ذبح نماید، تـا بـه بـالاترین درجه اهل ثواب (صابرین به معصیت) بـرسد. خـداوند به او وحی فرمود: یا ابراهیم، چه کسی از خلقم در نزد تو دوست داشتنی است؟
عـرض کـرد: هیچ یک از خلق تو نـزد مـن به انـدازه حـبیبت مـحمد(ص) دوست داشتنی نیست.
فرمود : ای ابراهیم او نـزد تـو دوست داشتنی است یا خودت؟
عرض کرد: او در نزد من، از خودم دوست داشتنی تـر اسـت.
فرمود: فرزند او در پیش تو دوست داشـتنی است یا فرزند خودت؟
عـرض کـرد: خدایا فرزند او
فرمود : فرزند او بـا ظـلم و به دست دشمنان ذبح شود دلخراش است یا فرزند تو که به دسـت خـودت به خاطر اطاعت من ذبـح شود؟
عـرض کـرد: خداوندا البته اگـر فـرزند او به دست دشمنان ذبـح شـود، برای من دلخراش تر است.
فرمود: ای ابراهیم گروهی که خیال می کنند از امت مـحمد (ص) هـستند، فرزندش حسین(ع) را با ظلم و عداوت سـرش را از بـدن جدا مـی کـنند و مـوجب خشم من می شـوند.
ابراهیم گریه کرد، خداوند فرمود: ای ابراهیم اگر اسماعیل را ذبح می کردی و دلت می سوخت درجه ای را بـه تـو می دادم، به خاطر گریه حسین(ع) کـه دلت بـه مـظلومیت او سـوخت و تـو را به گریه در آورد، بـهترین و بـالاترین درجات صابرین به معصیت را به تو عطا کردم و این همان قول خداوند است که فرمود : «و فـدیناه بـذبح عـظیم» (صافات 107) و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. (اسـترآبادی، 1409 : 487 ؛ فـیض کـاشانی، 1415ج4: 279؛ بـحرانی، 1416، ج4: 619)
بـا تـوجه به روایت امام رضا(ع) که در شرح آیه مذکور آمده، به شهادت امام حسین(ع) و مظلومیت آن بزرگوار تصریح می کند که این خود دلیل بر فضیلت حضرت و مقام والای ایـشان است.
علاوه بر شهادت آن بزرگوار، به ثواب گریه و عزاداری آن امام مظلوم هم تصریح می کند، چرا که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در راه دین و به خاطر احیای سنت نبوی در کربلا به وسـیله بـدترین افراد روی زمین به شهادت رسید و ثواب عزاداری بر آن بزرگوار بنا بر روایت فوق، ثواب ذبح اسماعیل را دارد؛ چرا که او ذبح عظیم است.
7. رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَین: او پروردگار دو مشرق و پروردگـار دو مـغرب است. (الرحمن/17)
در تفسیر علی بن ابراهیم، ذیل آیه نقل کرده که: مشرق الشتاء و مشرق الصیف و مغرب الشتاء و مغرب الصیف. منظور از آیه، مشرق تـابستان و مـشرق زمستان و منظور از مغرب، مغرب زمـستان و مـغرب تابستان است.
اسحاق بن عمار از ابی بصیر روایت کرده که از امام صادق(ع) سوال کردم که منظور از (رب المشرقین و... مغرب) چیست؟ فرمود: مشرقین، رسول الله و امیرالمومین اسـت و نـظور از مغربین، حسن و حسین هـستند. (قـمی، 1363، ج2: 344)
در روایت امام مغربین را به امام حسن و حسین تطبیق فرموده است. این تطبیق نیز امتیاز بر امام حسین است. شاید بتوان این استفاده را کرد، که یک جهت در هدایت پیامبر و علی(ع) و طـرف دیـگر هدایت، حسن و حسین هستند و این مطلب با روایات مغایرتی ندارد.
گفتار سوم: روایات تفسیری در منابع شیعه
1. قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا: بگویید: «ما به خدا ایمان آورده ایم ؛ و به آنـچه بـر ما نـازل شده (بقره/136)
در شرح آیه، امام باقر(ع) فرمودند: بدرستی که این آیه قصد شده، علی و فاطمه، حسن و حـسین (ع) و در بقیه ائمه جاری شده است. یعنی مردم ایمان بیاورند به مـثل آن. چـه کـه شما (علی، فاطمه، حسن و حسین و ائمه) ایمان آوردید. (؛ شبر، 1407، ج1: 391؛ استرآبادی، 1409: 85؛ عیاشی، 1380، ج1: 62) یعنی اهل بیت(ع) را الگو قرار دادهـ و در عـمل به آن ها اقتدا کنند تا هدایت شوند.
حضرت در توضیح آیه به چگونگی هـدایت و ایـمان واقـعی افراد، اشاره کرده و مثل آنان که یکی هم امام حسین(ع) است، عمل کردن را سفارش مـی کند. تا مردم از برکت اقتدا به امام حسین(ع) و دیگر ائمه(ع) هدایت گردند.
2. وَ مـِنْ ذُرِّیتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیوبَ وَ یوسـُفَ وَ مـُوسی وَ هارُونَ وَ کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ وَ زَکرِیا وَ یحْیی وَ عیسی وَ إِلْیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحین: و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم)؛ این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم! و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را؛ همه از صالحان بودند. (انعام: 84-85)
محمد بن یعقوب به اسناد خـود از ابی جارود و او از امام باقر(ع) روایت می کند که فرمودند: ای ابی الجارود درباره حسن و حسین(ع) به شما چه می گویند؟
ابی جارود گفت: بر ما انکار می کنند که آن دو بزرگوار، فرزندان پیامبر خـدا(ص) هـستند.
امام فرمود : شما به چه چیزی بر آن ها دلیل می آوردید؟
ابی الجارود گفت: بر ما انکار می کنند که آن دو بزرگوار، فرزندان پیامبر خدا(ص) هستند.
امام فرمود: شما به چه چـیزی بـر آن ها دلیل می آوردید؟
ابی الجارود گفت: ما به قول خدای عزّ و جلّ درباره عیسی بن مریم: «وَ مِنْ ذُرِّیتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أَیوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ وَ زَکرِیا وَ یحْیی وَ عیسی وَ إِلْیاسَ کلٌّ مـِنَ الصـَّالِحین» (انعام: 84-85) بر آن ها دلیل می آوریم؛ که خدای تعالی در این آیه کریمه عیسی بن مریم را از فرزندزادگان نوح قرار داد.
امام فرمود: آنان به شما چه گفتند؟
ابی الجارود گفت : آنان گـفتند: گـاهی فـرزند دختر، از فرزند می باشد، امـا از صـلب نـیست.
فرمود: شما بر آن چه دلیل آوردید؟ ابی الجارود گفت: بر آنان به قول خدای متعال برای پیامبر خدا (ص) دلیل آوردیم که مـی فـرماید: «قـُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنـْفُسَکمْ» (آل عـمران: 61)
فرمود: آنان چه گفتند؟
ابی الجارود گفت: آنان گفتند : گاهی در عرب به فرزندان مرد دیگری می گویند، فرزندان ما، سـپس امـام بـاقر(ع) فرمود: چیزی را از کتاب به تو اعطاء می کنم که بـر اساس آن، دو بزرگوار (یعنی حسن و حسین)، از صلب رسول الله(ص) هستند و آن را کسی رد نمی کند، مگر کافر.
امام فرمود: آن جا کـه خـدای مـتعال فرمود: «حُرِّمَتْ عَلَیکمْ أُمَّهاتُکمْ وَ بَناتُکمْ وَ أَخَواتُکم» (نساء: 23) الی قول تبارک و تعالی: «وَ حـَلائِلُ أَبـْنائِکمُ الَّذینَ مِنْ أَصْلابِکم» (نساء: 23) ای ابی الجارود! آیا برای پیامبر خدا(ص) نکاح حلیله آن دو حلال می باشد؟
پس اگر آنـان بـگویند، آری، دروغ گـفته اند و فاجرند و اگر بگویند، نه، پس معلوم می شود که آن دو بزرگوار (حسن و حـسین) فـرزندان او از صـلبش هستند. (عروسی هویزی، 1415، ج1: 348؛ بحرانی، 1416، ج2: 52؛ طباطبایی، 1417، ج7: 263) مفسرین در شرح آیه، بر این که حضرت عیسی(ع) نـیز از فـرزندان حـضرت نوح شمرده شده است، بر اثبات ابن رسول الله بر حسن و حسین(ع) نیز به ایـن آیـه احتجاج کرده اند.
امام باقر(ع) برای اثبات این که امام حسن و حسین(ع) فـرزندان رسـول خـدا(ص) هستند، به آیه دیگری نیز استناد کرده تا هیچ کس بر این مقام (ابـن رسـول الله) شک نداشته باشند.
3. وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیا: و ما از رحمت خـود، بـرادرش هـارون را - که پیامبر بود- به او بخشیدیم. (مریم/53)
هشام بن سالم می گوید: به امام صادق عرض کـردم یـابن رسول الله امام حسن(ع) افضل است یا امام حسین (ع)؟
فرمود : امام حسن(ع) افـضل از امـام حـسین(ع) است.
گفتم: پس چرا امامت در صلب امام حسین قرار گرفته است؟
فرمود: خدای متعال سنت موسی و هـارون را در امـام حـسن و امام حسین (ع) جاری نمود. چنان که موسی و هارون در ثبوت شریک هستند، حـسن و حـسین(ع) نیز در امامت شریک هستند. همانطور که با برتری موسی نسبت به هارون، خداوند نبوت را در فرزندان هـارون قـرار داد، امامت را نیز با وجود برتری امام حسن(ع) در صلب امام حسین (ع) قرار داد. (مـجلسی، 1403، ج25: 249؛ عـروسی هویزی، 1415، ج3: 341 و 377؛ بحرانی، 1416، ج4: 853)
حضرت در این روایت ضمن شـرح آیـه، کـه موسی و هارون هر دو در نبوت شریک بوده و نـبوت در فـرزندان هارون قرار گرفته، به یکی دیگر از فضایل امام حسین(ع) پرداخته که آن، قـرار گـرفتن امامت در فرزندان امام حسین(ع) اسـت.
گـفتار چهارم: تـنوع تـفاسیر و نـقد و بررسی آن ها
قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عـَلَیهِ أَجـْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی: بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نـمی کنم جـز دوست داشتن نزدیکانم. (اهل بیتم) (شوری: 23)
تـفسیردر معنی آیه مذکور اخـتلافات شـده و سه گفتار وجود دارد: (طبرسی، 1372، ج9: 43)
1- حـسن و جـبائی و ابی مسلم گفته اند قربی در این آیه به معنی تقرب جستن به درگـاه الهـی است و مودت فی القربی یـعنی دوسـت داشـتن طاعت و تقوی در راه تـقرب بـه درگاه الهی الهی؛ یـعنی: مـن در برابر تبلیغ دیت و تعلین شریعت از شما چیزی اجری جزء دوستی و محبت نسبت به اعـمال صـالحی که شما را به درگاه الهی مـقرب سـازد نمی خـواهم.
2- ابـن عـباس و قتاده و مجاهد و جماعتی گـفته اند یعنی: مرا به خاطر قرابتی که با شما دارم دوست بدارید و به خاطر خویشاوندی مـرا حـفظ کنید، گفته چون تمامی قریش بـا رسـول خـدا(ص) نـسبت خـویشاوندی داشتند و لذا طرف خـطاب آیـه تنها مردم قریش خواهند بود و معنی چنین نخواهد شد اگر مرا بخاطر نبوت و پیامبری دوست نـمی داریـد، بـخاطر خویشاوندی و قرابتی که بین من و شما اسـت دوسـت داشـته بـاشید.
3- از عـلی بـن حسین(ع) و سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب و حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) و جماعتی نقل شده که معنی آیه این است: من از شما در برابر رسالتم جزء دوست داشتن نـزدیکانم و اهل بیتم مزدی نمی خواهم. هر احترامی که می خواهید به من بگذارید به آنان بگذارید.
از امام علی بن الحسین(ع) نقل شده که: وقتی امیرمومنان علی(ع) به شهادت رسید، حـسن بـن علی(ع) در میان مردم خطبه خواند، که بخشی از آن این بود :
«انا من اهل بیت الذین افترض الله مودتهم علی کل مسلم فقال تبارک و تعالی لنبیه صلی الله قل لا اسئلکم علیه اجرا الا مـوده فـی القربی و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت»؛ من از خاندانی هستم که خداوند مودت آن ها را بر هم مـسلمانی واجـب کرده است و به پیامبرش فـرموده : قـل لا اسئلکم ........؛ منظور خداوند از «اکتساب حسنه» مودت ما اهل بیت است. (طبرسی، 1372، ج9: 44؛ مکارم شیرازی، 1374، ج20: 411)
اعمش از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت می کند، هنگامی کـه آیـه «قل لا اسئلکم علیه اجـرا» نـازل شد گفتند: یا رسول الله این کسانی که خداوند به ما فرمان داده است آنان را دوست بداریم چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: علی و فاطمه (ع) و فرزندان آنان (حسن و حسین) هستند. (طباطبایی، 1417، ج18: 52؛ طبرسی، 1372، ج9: 43؛ قمی مـشهدی، 1368، ج11: 500؛ مـکارم شیرازی، 1374، ج20: 410)
نقد
در تفسیر آیه همانطور که بیان شد، قربی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند و این موضوع بنا به روایات زیادی که از شیعه و اهل سنت (فریقین) در تفسیر آیه نـقل شـده، ثابت اسـت. اما اقوالی که ذکر شده دارای اشکالاتی است، که در ادامه این پژوهش به آن ها خواهیم پرداخت.
اشکال قـول اول این است که :
اولاً: بنا بر وجه در جمله «الا موده فی القربی» ابـهام وجـود دارد و بـا آن ابهام خطاب به مشرکین درست نیست. چون خلاصه مفادش این است که مردم با خدا، ود و دوستی او را داشـته بـاشند به این که به درگاهش تقرب جویند و حال آن که مشرکین منکر آن نیستند، چـون مـشرکین اگـر الهه خود را می پرستند، به همین ملاک تودد با خدا و تقرب به سوی او می پرسـتند و خدای تعالی از همین مشرکین حکایت می فرماید که گفته اند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقـَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی» (زمر/3)، پس اگـر بـه گفته مفسرین مزبور معنای آیه «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» تودد نسبت به خدا از راه عبادت است باید آن را مقید به عبادت خدا به تنهایی، می کرد و می فرمود: شما که با پرستش بت هـا می خواهید به خدا تقرب جویید، راه تودد و تقرب این نیست. بلکه راهش این است که تنها خدا را بپرستید و من از شما جزء این را توقع ندارم و در چنین مقامی مهمل گذاشتن این قید بـا ذوق سلیم سازگار نیست.
و ثانیاً: در قرآن استفاده از مودت به معنای تودد، سابقه ندارد.
و اشکال قول دوم این است که:
معنای اجر وقتی تمام می شود که درخواست کننده آن، کاری کرده باشد و سـودی بـه مردم رسانده باشد و در ازای آن مزدی طلب کند، مزدی که برابر عمل عامل باشد و در مورد بحث، اجر وقتی معنا دارد که رسول خدا(ص) قریش را هدایت کرده باشد و ایشان ایمان آورده باشند، چون بـا فـرض باقی ماندن در کفر و تکذیب دعوت آن جناب، چیزی از آن جناب نگرفته اند تا در مقابلش اجری بدهند و به فرض هم که آن جناب ایمان آورده باشد، تازه به یکی از اصول سه گانه دین ایـمان آورده انـد، نـه به همه آن تا باز بـدهکار مـزد بـاشند، علاوه بر این که در همین فرض دیگر بغض و دشمنی تصور ندارد، تا ترک آن مزد رسالت فوض شود و رسول خدا(ص) آن را از ایشان بـخواهد.
پس مـی تـوان گفت بنابراین قول سوم مورد قبول است و دلایـل آن ذکـر گردید. (نجفلو، بی تا: 136)
نتیحه گیری
با توجه پژوهش انجام شده، نام و یاد و شخصیت نقش سیدالشهدا علیه السلام در مـتون تـفسیری شـیعه جایگاه و نقش بسیار برجسته ای دارد. نام و یاد آن بزرگوار در زمان حیات رسـول خدا(ص) به اذعان مورخین و مفسرین شیعه، توسط آن حضرت زنده نگه داشته شده و در مواقع مختلف حضرت، آن بزگوار را بـه عـناوین مـختلف سفارش و یا مقام و عظمت او را به مردم گوش زد می فرمود و با بـیانات مـختلف نقش پررنگ ایشان را در سعادت بشری یادآوری می فرمود و یا به فراخور حال، آیاتی را که در شأن اهـل بـیت(ع) کـه از جمله ی آن ها امام حسین است، نازل شده است را، تفسیر و یا تطبیق مـی فـرمود، تـا همه به عظمت امام حسین پی ببرند.
بنابراین شخصیت و مقام با عظمت امام حسین (ع) بـه حـدی در جـامعه آن زمان آشکار شده که مفسرین شیعه در تفاسیر خود، آیات مذبور را آورده و به اهل بـیت(ع) تـفسیر کرده و روایات مربوط به آیه را از طرق مختلف نقل کرده اند که بخش مـعظمی از آن را بـه تـواتر رسانده اند.
فهرست منابع
قرآن کریم ؛ ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
1. استرآبادی، علی (1409) تأویل الآیات الظـاهرة فـی فضائل العترة الطاهرة، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسـلامی.
2. بـحرانی، هـاشم بن سلیمان (1416) البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، قم: بنیاد بـعثت.
3. ثـعلبی، احمد بن محمد (1422) الکشف و البیان المعروف تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العـربی .
4. ثـمالی، ابـوحمزه، ثابت بن دینار (1420) تفسیر القرآن الکریم( ثمالی)، بیروت: دار المفید.
5. شبر، عبدالله (1407) الجوهر الثمین فی تفسیر الکتـاب المـبین، کـویت: شرکة مکتبة الالفین.
6. شعیری، محمد بن محمد (بی تا) جامع الأخبار(للشـعیری)، نـجف: المطبعة الحیدریة.
7. صادقی تهرانی، محمد (1406) الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه ، قم : فرهنگ اسلامی.
8. طباطبایی، مـحمد حـسین (1417) المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه عـلمیه.
9. طـبرسی، فضل بن الحسن (1372) مجمع البیان فی تـفسیر القـرآن، تـحقیق : محمد جواد بلاغی، تهران: انتشارات ناصرخسرو.
10. طـوسی، مـحمد بن حسن (بی تا) التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
11. عـروسی هـویزی، عبد علی بن جمعه (1415) تـفسیر نـور الثقلین، تـحقیق: سـید هـاشم رسولی محلاتی، قم: انتشارات اسماعیلیان.
12. عـیاشی، مـحمد بن مسعود (1380) تفسیر العیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ اول، تهران: چـاپخانه عـلمیه.
13. فیض کاشانی، محمد بن شاه مـرتضی (1415) تفسیر الصافی، تهران: مـکتبة الصـدر.
14. قمی مشهدی، محمد بن مـحمدرضا (1368) تـفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشـاد اسـلامی.
15. قمی، علی بن ابراهیم (1363) تـفسیر القـمی، تـحقیق: طیب موسوی جـزایری، قـم : دارالکتاب.
16. کوفی، فرات بـن ابـراهیم (1410) تفسیر فرات الکوفی ، تهران : وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مؤسسة الطبع و النشر.
17. مجلسی، محمدباقر بن مـحمد تـقی (1403) بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطـهارعلیهم السـلام، بیروت: مـؤسسةالوفاء.
18. نـجفلو، مـحمود (بی تا) رساله عـلمی سطح3، جایگاه امام حسین در تفاسیر فریقین، قم: کتابخانه آیت الله بروجردی (ره).