خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: سالیانی است که روزهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب المرجب به عنوان ایام البیض و روزهای اعتکاف، در بین اقشار مختلف، مشهور و معروف شده است؛ آنجا که حلقه های عاشقی رُخ می نماید و عُشّاق از راه می رسند تا با توسل به مولود کعبه، حضرت روح زمین و زمان (ع)؛ پله های معنویت را بپیمایند و به اوج برسند:
عُقده دل وا نما؛ ماه رجب می رسد
هلهله کن عاکفا؛ ماه طرب می رسد
حلقه ی عُشّاق را کعبه دل آمده
کعبه ی عشاق را عاشق رب می رسد
حیدر کرار بین؛ صاحب شمشمیر دین
روح زمان و زمین، شاه عرب می رسد
چهره ز غم بر کنید؛ لب به سخن وا کنید
از دل این قبله گه، مردِ ادب می رسد
رو سوی بطحا بنما؛ چشم دلت را بگشا
منبر و محراب را، مرد خُطَب می رسد.
و اینها همه نشاندهنده حضور انسانهای نیازمند و البته امیدوار به رحمت الهی است تا از این ایام ره توشه ای برگیرند:
واعظم گفت اگر معتکفی روزی چند
بایدت دل ببرد از همه دلبرها بند
گفتم ای بی خبر از لذت دلدادگی ام
در من مست نگیرد سخنی از سر پند
من اگر معتکفم بهر امید و طلبی است
من به افزونی مهرش شده ام حاجتمند.
در این بین، شاعران ایران زمین هم با حضور در این مراسم معنوی و سرودن اشعار آئینی، این روزها را پاس داشته و می دارند.
تهیه سرود اعتکاف، یکی از فعالیتهای فرهنگی است که در حال اجراست و شعر آن را، مجید خضرایی سروده است؛ شعری که دو بیت از آن اینچنین است:
دوباره ماه رجب و شروع مهربونیه
مهمونی سه روزه و هدیه آسمونیه
جوونا باز صف کشیده ان با اون دلای پاکشون
خدا تجلی می کنه؛ میون اعتکافشون.
و اما سید هاشم وفایی، شاعری است که با ردیف "در اعتکاف"، شعری سروده است؛ شعری که شاعر در بیت پایانی خود، از مُعتکفان التماس دعا دارد:
بس که دارد رحمت بی حد خدا، در اعتکاف
می زند عفو خدا ما را صَلا در اعتکاف
معتکف شو در حریم دوست؛ تا خود بشنوی
نغمه ی ایمان و عطر ربّنا در اعتکاف
می توان عهد مودّت بست با یزدان، اگر
سنّت اسلام را آری بجا در اعتکاف
فرصتی زیبا تو را دادند تا پیدا کنی
راه گم گردیده ات را تا خدا در اعتکاف
با نماز و روزه و ذکر و دعای روز و شب
می کنی پرواز تا اوج سما در اعتکاف
خلوتت را پُر ز قرآن و ز عترت می کنند
نغمه پردازان عرش کبریا در اعتکاف
دل به صاحب دل سپُردن کار مردان خداست
گر که مردِ عرصه ی عشقی بیا در اعتکاف
در جهادی سخت باید بر زمین زد نفس را
تا شَوی از بندِ نفس خود رها در اعتکاف
می درخشی پیش چشم قدسیان وقتی خدا
نور خود را می کند بر تو عطا در اعتکاف
چون توّسل می کنی، مثل کبوترهای عشق
گه مدینه می روی؛ گه کربلا، در اعتکاف
کاش چشمان خدابین شما روشن شود
با فروغ آخرین نور هُدا در اعتکاف
می شود عمری دعاگوی شما ای اهل نور
گر"وفایی" را کنید از جان دعا در اعتکاف.
و اینک شعری از مهدی میثمی در حال و هوای اعتکاف نورانی:
خوش آن که ماه رجب طالب رضای تو شد
خوش آن که معتکفِ بیت باصفای تو شد
خوش آن که از دل و جان، رو نمود سوی خدا
خوش آن که از سرِ صدق و صفا گدای تو شد
خوش آن که در مَه پُر فیض و پُر بهای رجب
مقیمِ مسجد و محرابِ جان فزای تو شد
خوش آن که صدق و صفا زیورش بود همه عمر
خوش آن که همچو "علی عبد با حیای تو شد
خوش آن که نیمه ی ماه رجب، به خانه ی توست
خوش آن که لایق مهمانی و عطای تو شد
خوش آن که صوم و صلات و عبادتش مقبول
خوش آن که بنده ی شایسته ای برای تو شد.
وصف ایام اعتکاف و همجواری با حضرت حق و توسل به دامان حضرت مولا (ع)، در شعر مجید امیری هم متجلی است؛ آنجا که می سراید:
این سه روز از روزهای ناز بود
این درِ رحمت به روی ام باز بود
کارها بوده فقط راز و نیاز
کین در رحمت به روی ام گشته باز
اعتکاف دل را تجلی می دهد
قلب عاشق را تسلّی می دهد
معتکف گشتم به یادت یا علی
شیعه هستم من غلامت یا علی.
سیّد پوریا هاشمی هم از شاعرانی است که ایام نورانی و باصفای مناجات در رجب را، چنین به تصویر کشیده است:
آخرِ سر به هوا بودن اگر لطف شماست
هر چه نوکر بشود سر به هوا خوبتر است
هم خجالت زده ام؛ هم به شما دلگرمم
ماندنم بین همین خوف و رجا خوبتر است
ما به اینجا نه پی نان و نمک آمده ایم
با کمی آب تَصدّق به گدا خوبتر است
حُسن سجاده به این گریه ی نیمه شب است
اهل طاعت بشود اهل بُکا خوبتر است
گرچه خوب است همین قدر که محتاج تو ام
بپذیرید در این خیمه مرا خوبتر است
حیف این خاک که تنزیل مقامش بدهند
خاکِ پای تو اگر نیست طلا؛ خوبتر است.
و این هم شعری از احمد درویش گفتار که در آن، برادران ایمانی به پوشیدن خلعت اعتکاف فرا خوانده شده اند:
به تن نما؛ برادرم، خلعت اعتکاف را
رسان به کام خویشتن لذت اعتکاف را
سه پنج روز زندگی، به راه و رسم بندگی
به پا نما؛ برادرم، همت اعتکاف را
اگر که مفت می خرند؛ در این زمانه عمر را
بیا بخر برای خود؛ عزت اعتکاف را
اگر ضعیف گشته ای به زیر بار زندگی
رسان به جان خویشتن، قدرت اعتکاف را
زدود و داد در گذر؛ به حال خود نما نظر
گُزین در این میانه تو؛ خلوت اعتکاف را
تشرف است بی گمان، اجازه ای است در میان
اگر دهند دست من قسمت اعتکاف را.