ماهان شبکه ایرانیان

دیکتاتوری نوین؛

استراتژی قتل خاشقجی‌ها: «هرکه با ما نیست دشمن ماست»/ بن‌سلمان چگونه از آمریکا و منافقین الگو می‌گیرد؟ +عکس

خاشقجی گرفتار همان تیغی شد که ۱۷ هزار نفر از ملت مظلوم ایران را به شهادت رساند. این همان گفتمانی است که سالهاست ملت‌ها عراق، یمن، سوریه، بحرین، افغانستان، پاکستان و فلسطین را آزار می‌دهد.

سرویس جهان مشرق - پرونده ترور جمال خاشقجی روزنامه نگار معارض سعودی در  کنسولگری عربستان در ترکیه که این روزها به تیتر یک بسیاری از رسانه های خبری دنیا تبدیل شده، فراتر از موضوعی مربوط به یک روزنامه نگار یا یک کشور و حتی سه کشور درگیر آن است. نحوه رفتار سعودی‌ها با این منتقد خود که سال‌های نه چندان دور بخشی از بدنه حاکمیت عربستان بوده، گفتمان خطرناکی را نشان می دهد که در الگوی « یا من یا هیچ کس» و « مرده باد مخالف من» خلاصه شده و در حال حاضر هواداران زیادی در سیستم‌های دولتی و شبه دولتی نقاظ مختالف جهان دارد.  

نگاهی کوتاه به پهنه جغرافیای سیاسی کنونی، انسان را با 5 مورد از این گفتمان‌ها آشنا می‌کند که گرچه ماهیت و تاکتیک‌های مختلفی را دنبال می‌کنند و در جغرافیای متعددی استقرار یافته‌اند، اما مبانی فکری مشترکی در رد تفکرات مخالف خود و اعطای حق به خود برای حذف رقبا و معترضان دارند. این نظام‌ها در برخی مواقع خود را کاملا متناقض با یکدیگر نشان می‌دهند، اما در سیری روشن نوعی جوهره واحد و همگرایی در تحقق اهداف خاص دارند و همگی برای تحقق آن تلاش می‌کنند.

** لیبرالیسم غربی

مصداق تصلب فکری در میان کشورهای جهان را می‌توان در لیبرالیسم غربی دید که با وجود شعارهای جذابی که از خود ارائه می کند، اما هر پدیده‌ای که تحت عنوان «دیگری» توصیف شود را نمی‌پذیرد و هیچ حقی برای آن قائل نیست و آن را مستحق حذف و سرکوب می داند.

تئوریسین این دیدگاه جورج بوش پسر بود که این ایده را مطرح کرد که «هر کسی با ما نیست، دشمن ما است. » وی این موضوع را به عنوان شعار خود مطرح کرده و تلاش کرد حق زندگی را از مخالفان خود بگیرد. او در همین راستا جنگ‌های متعددی در منطقه از جمله در عراق و افغانستان به راه انداخت که تاکنون نیز بلایای آن گریبانگیر بسیاری از ملت‌ها شده است.

جورج بوش

دونالد ترامپ رئیس جمهور کنونی آمریکا نیز یکی از سردمداران این رویکرد است. او نیز با طرح شعار « فقط من» (just me) و یا «اصالت آمریکا» و اعمال سیاست های خشن در مورد مهاجران، تبعیض نژادی و قومیتی را در بالاترین سطوح خود نشان داد. ترامپ از سر خودخواهی به هیچ یک از معاهدات بین‌المللی پایبند نبوده و هر کدام از آنها را که بر خلاف منافع آمریکا می‌داند، نقض می‌کند.

فرمان مهاجرتی ترامپ بسیار از مردم مکزیک را آواره کرد
فرمان مهاجرتی ترامپ بسیار از مردم مکزیک را آواره کرد

وقتی ترامپ مهاجران را"حیوان"خطاب می کند!

** رژیم صهیونیستی

رژیم صهیونیستی روشن‌ترین چهره نژاد پرستی و خود بزرگ بینی و نفی دیگران است. این رژیم یهودیان و صهیونیست‌ها را ملت برگزیده خدا می‌داند. آنها پروتکل‌های نژاد پرستانه‌ای برای خود دارند و غیر یهود و حیوانات را به صورت برابر در خدمت خود می‌دانند و مسیحیان را نیز خادمان خود معرفی می‌کنند. در همین راستاست که سیاست غیر انسانی رژیم صهیونیستی در مورد حقوق عرب‌ها و محروم کردن آنها از حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بهره برداری از سرزمین های اشغالی، توجیه می‌شود. به این لحاظ، نژادپرستی صهیونیسم، نظامی کاملاً هماهنگ است که الهام بخش قانون گزاران و دولتمردان اسرائیل می‌باشد.

جنبش صهیونیسم، فلسفه نژادپرستانه آشکاری دارد و به حکم سرشت پیدایش خویش، نژادپرستی را اساس اندیشه بنیادی خود قرار داده است. صهیونیسم در میان اکثر یهودیان جهان که یهودی گری را دینی آسمانی و معنوی، و نه پیوند سیاسی ـ قومی به شمار می آورند، سر برآورد و اندیشه ی میهن قومی یهودی را مطرح کرد. این امر هیچ تکیه گاهی جز نژادپرستی نداشت.

خاخام‌های صهیونیستی به همین علت است که بدون هیچ دغدغه‌ای مجوز لازم برای کشتار زنان و کودکان فلسطیسنی و غیر یهودی را صادر می کنند و در سرزمین‌های اشغالی کاملا مورد پذیرش قرار می‌گیرند.

نژادپرستی صهیونیستی در سرزمین های اشغالی فلسطین، آن چنان نمود چشمگیری داشته است که سازمان ملل متحد، در سال 1975 میلادی، ضمن قطعنامه ای، صهیونیسم را نوعی نژادپرستی خواند.

حتی اگر به رفتار نظامیان صهیونیست دقت کنیم در می‌یابیم که این نظامیان برخلاف بسیاری از نظامیان دنیا، پس از یک فاجعه و یا کشتار زنان و کودکان بی‌گناه، هیچ گونه حس افسردگی و یا سرخوردگی در آنان بوجود نمی‌آید. این موضوع نشان می‌دهد که صهیونیست‌ها این نگاه برتر بینی و اینکه حق دارند جان بقیه مردم را بگیرند را باور کرده‌اند.

** وهابیت آل سعود

محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی بعد از اینکه طی سه سال گذشته خود را به تخت پادشاهی نزدیک‌تر کرد،  تلاش گسترده‌ای انجام داد تا چهره‌ای اصلاح‌طلبانه از خود نشان داده و اینگونه وانمود کند که رویکردهای سنتی عربستان به پایان رسیده و مردم این کشور از این پس با آزادی بیان و عمل و رفتار بیشتری زندگی خواهند کرد. وی با  توسعه نمونه‌های زندگی مدرن اروپایی در پروژه‌های کلان خود تلاش دارد خود را به عنوان یک نئولیبرال معرفی کند، فارغ از اینکه رویکردهای استبدادی با روحیه وی عجین شده است. رفتاری که حاکمیت آل سعود طی سالهای گذشته با مخالفان داخلی از جمله شیخ نمر باقر النمر در قبال چند سخنرانی انتقادی داشت و سرکوب و کشتار مردم قطیف و استان الشرقیه عربستان به علت برپایی تظاهرات مسالمت‌آمیز در انتقاد از دولت و نحوه رفتار اخیر با جمال خاشقجی نشان از این روحیه سرکوب‌گرایانه دارد.  

نگاهی به جنایت‌های ائتلاف متجاوز در یمن و حمله به بیمارستان‌ها، مدارس، زنان و کودکان و حمله به اتوبوس‌های حامل کودکان، همگی نمونه‌هایی از الگوی رفتار نفی و تکفیر دیگران است. این رفتار تا حدی خطرناک شده که حاکمیت ریاض حتی به حامیان و متحدان خود نیز رحم نمی کند. بازداشت شاهزاده های سعودی در هتل ریتز کارلتون و گرفتن باج‌های میلیاردی از آنها در ازای آزاد کردنشان بعلاوه بازداشت چند روزه سعد حریری نخست وزیر لبنان و عامل اصلی اجرای طرح‌های ریاض در این کشور از مواردی بود که در این زمینه می‌توان ذکر کرد.

در زمینه محاصره قطر توسط عربستان نیز همین رویکرد وارد عمل شد. مبنای کاری سعودی‌ها در اعمال پیش‌شرط‌های متعدد برای عادی سازی روابط با قطر نشان از نوعی تحکم مطلق ضد این کشور است که البته قطری‌ها نیز این مناسبات را نپذیرفته اند. علاوه بر اینها در سفر اخیر محمد بن سلمان به کویت و اظهارات غرور آمیز وی مبنی بر تحمیل برخی دیکته‌های عربستان به این کشور نیز می‌توان ردپای این رویکرد را مشاهده کرد.

** تروریسم تکفیری

روشن ترین نمونه خودبزرگ بینی و نفی دیدگاه های مقابل در تحولات این روزهای منطقه را می‌توان در گروه‌های تروریستی و تکفیری دانست. مبنای فکری این عده، اعتقادات وهابی است که هر تفکری غیر از تفکر آنها باطل و کفر شمرده می‌شود و قائلان به این تفکر مهدور الدم هستند. گسترش این تفکر در گوشه و کنار جهان اسلام در نتیجه هزینه دلارهای نفتی سعودی ها، باد به آتش گروه‌های تروریستی تکفیری زده و آنها را در تعدد بالا و گستره وسیعی در جهان اسلام مطرح کرده است.

این گروه‌ها نه تنها در برابر دیگر ملل و مذاهب و ادیان جبهه‌گیری می کنند، بلکه به گروه‌های هم مشرب خود نیز رحم نمی‌کنند و همین اتفاق منشا بسیاری از درگیری‌ها بین گروه‌های تروریستی در گوشه و کنار سوریه و عراق شد. به عنوان مثال در سوریه گروه تروریستی داعش، حتی جریان رسمی القاعده در این کشور یعنی جبهه النصره را تکفیر می‌کند و مصادره امول و نوامیس آنها را مجاز می‌شمارد.

** منافقین

یکی دیگر از الگوهای سنتی این سبک رفتار را می‌توان در سازمان موسوم به مجاهدین خلق (منافقین) مشاهده کرد که حق اعتراض به مکتب خود یا حتی سوال در رابطه با آن را برای دیگران قائل نبودند و مخالفان خود را مهدور الدم تلقی کرده و کشتن آنها را لازم می دانند.

این سازمان که در دهه 40 تشکیل شد، در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رفتارهای ضد امنیتی و ضد مردمی از خود نشان داد و اثبات کرد که تحمل پذیرش انتقاد و اعتراض و مخالفت را ندارد و صد در صد با هر نوع اعتراض و انتقادی از این سازمان برخورد می‌شود.

این سازمان علیرغم شعارهای خود که تحت عنوان «برای خلق» مطرح می کرد، هر گونه اعتراض و انتقاد و زمزمه مخالفت را ممنوع مطلق اعلام کرده بود. فارغ از اتفاقاتی که در اوایل دهه 60 در جمهوری اسلامی رقم خورد و بالغ بر 17 هزار نفر از ملت ایران به علت همین رفتارها جان خود را از دست دادند، نگاهی به سبک زندگی منافقین در کمپ‌های مختلف تجمع آنها نشان می دهد که آنها به شدت مخالف القای اطلاعات مخالف عقاید خود به اعضای این باند هستند و برای هواداران خود استفاده از رادیو و تلویزیون‌های گروه‌های مختلف و مطالعه روزنامه ها و عقاید مختلف در دنیا را ممنوع کرده‌اند.  

این عده آرمانی برای خود طراحی کرده بودند و هر وسیله‌ای برای رسیدن به این هدف موهوم را توجیه می کردند. به همین علت بود که منافقین کشتن مخالفان خود را حق طبیعی خود می دانستند تا بتوانند ایدئولوژی خود را گسترش دهند.  

گفتمان «دیگر ستیزی»؛ منشا مصیبت‌های منطقه

بر اساس آنچه که گفته شد، مبارزه با رویکرد تروریستی که جمال خاشقجی یکی از قربانیان آن بود، مبارزه در ازای حق حیات یک فرد نیست، بلکه مبارزه‌ای ضد استبداد، انحصار طلبی، نژاد پرستی و دیگر ستیزی است که باید در ابعاد فراگیر آن در جهان شکل گرفته و به مشکلات امنیتی و سیاسی در منطقه و جهان پایان دهد. لذا بسیاری از مردم آشنا با این گفتمان، فریب جنجال‌های عدالت خواهانه ترامپ برای تعیین سرنوشت خون خاشقجی را نمی خورند، چرا که انگیزه سیاست‌های بن سلمان را ادامه چراغ سبز آمریکا به این جنایت‌ها می دانند.

خاشقجی گرفتار همان تیغی شد که 17 هزار نفر از ملت مظلوم ایران را به شهادت رساند و صدها هزار نفر را داغدار کرد. این همان گفتمانی است که طی 15 سال گذشته نزدیک یه یک میلیون قربانی در عراق و نزدیک به 700 هزار  قربانی در سوریه گرفته و خاورمیانه را به آشوب کشیده است.

روشی که مردم مظلوم بحرین را خانه نشین کرده و مهر سکوت مرگبار بر مطالبات آزادی خواهانه آن‌ها زده، همان گفتمانی است که بمب و موشک را چاشنی صبحانه کودکان یمنی کرده و مردم مظلوم افغانستان و پاکستان را قربانی تروریسم کور و ناامنی فراگیر کرده است.

این همان رویکردی است که خانه بر سر ملت فلسطین خراب کرده و راهپیمایی های بازگشت فلسطینی‌ها را به خاک و خون می کشد و کودکان فلسطینی را زندانی کرده و و خانواده‌های آنها را داغدار کرده و نسل‌های آوارگان فلسطینی را در حسرت دیدار مجدد خانه و کاشانه خود راهی قبرستان‌ها می‌کند.

شاید زمان آن فرا رسیده است که ملت‌های جهان با تصمیم قاطع خود یک بار برای همیشه از میوه‌های تلخ این پدیده شوم رها شوند.  

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان