مواد امتحان الهی

هر چند که «بلا» عنوانی کلی است و موارد دیگری که خواهد آمد را شامل می شود، ولی به واسطه اهمیت مطلب آن را جدا آورده ایم

مواد امتحان الهی

1- بلا

هر چند که «بلا» عنوانی کلی است و موارد دیگری که خواهد آمد را شامل می شود، ولی به واسطه اهمیت مطلب آن را جدا آورده ایم. بلا و مصیبت بر هر کسی که مصلحت خدای در هدایت وی باشد، وارد می شود و آن کس که از مصیبت، مصون و محفوظ است، قطعاً در استدراج قرار گرفته و خداوند به او نظر ندارد. روزی پیامبر مهمان کسی بود، وقتی حضرت وارد منزل شد تخم مرغی از روی دیوار افتاد و با میخی برخورد کرد و سالم ماند، حضرت تعجب کردند. میزبان عرض کرد: یا رسول الله تعجب می کنی؟ به خدا سوگند در عمرم بلا ندیده ام. پیامبر بدون اینکه وارد منزل شود برگشتند. میزبان علت را پرسیدند، فرمود: در خانه ای که بلا نباشد وارد نمی شوم.[1]

انسان با ایمان، بلا می چشد و در رسیدن بلا به وی و صبر در آن، مقامات بالاتر را فتح می نماید و هر آن کس که بلایش بیشتر است به خدای خویش نزدیکتر است.

 

هر که در این بزم مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

                                                                          

امام صادق علیه السلام می فرماید:

انَّما الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ کفَّةِ الْمیزانِ کلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.[2]

همانا مؤمن همانند کفه های ترازو است، هر چه بر ایمانش افزوده شود بلایش بیشتر است.

حضرت ایوب ده پسر خود را در یک روز از دست داد؛ سیل، گوسفندان وی را برد؛ صاعقه، شترانش را نابود کرد؛ سموم و آفات اثری از باغات او بر جای نگذاشت؛ خود بدان حد بیمار شد که از ترس واگیر بودنش او را به بیابان تبعید کردند؛ زنش برای مردم شهر کار می کرد و چیزی برای شوهر تهیه می دید و روانه صحرا می شد، مردم مانع ورود زن به شهر شدند چون ترسیدند بیماری همسر را به خانه ها آورد.

این زن روزی شیطان را مجسم در برابر چشمان خود دید، ابلیس به او گفت: داروی شوهر تو خوردن گوشت ذبح نشده است، گوشتی که نام خدا بر اونبرند، پیامبر خدا وقتی این خبر را شنید متوجه فریب شد و استغاثه به درگاه خداوند نمود، به واسطه این همه صبر که مَثَلْ شده است، درهای رحمت بار دیگر بر وی گشوده شد.

حضرت زکریا هنگام فرار از تعقیب کفار در درختی پنهان شد، به راهنمایی شیطان جای او را یافتند و تیغه اره آوردند و درخت و حضرت را دو نیم کردند و....[3]

 

در بلا هم می چشم لذات او

مات اویم مات اویم مات او

                                                                          

از این روست که امام صادق علیه السلام می فرمایند:

انَّ اشَدَّ النَّاسِ بَلاءً الْانْبِیاءُ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ ثُمَّ الَّذینَ یلُونَهُمْ ثُمَّ الْامْثَلُ فَالْامْثَلُ.[4]

بلای انبیا از همه انسان ها بیشتر است و بعد از انبیاء، کسانی که در پی آنها آمده اند و همین طور هر کسی که به مثابه آنها باشد به ترتیب بلایش زیادتر می باشد.

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود:

انَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلی جَمیع احْوالِهِ، انْ نابَتْهُ نائِبَةٌ صَبَرَلَها وَ انْ تَداکتْ علیه المصائِبُ لَمْ تَکسِرْهُ.[5]

آزاد مرد در همه حال آزادمرد است اگر مصیبتی بر وی وارد شود صبر می کند و اگر مشکلات بر وی هجوم آورند، او را از پای در نمی آورند.

 

بساط قرب می جویی خرد را الوداعی گو

وصال دوست می خواهی بلا را مرحبایی زن

                                                                          

امام حسین علیه السلام در شعری که منسوب به وی است می فرماید:

 

ترکتُ الخلقَ طُرا فی هواکا

و ایتمْتُ العیال لِکی اراکا

 

فلو قطعتنی فی الحُبِّ ارْباً

لَمَّا مالَ الفؤادَ الی سِواکا

                                                                          

همه چیز را در راه تو رها نمودم، و عیال خویش را به خاطر تو کنار گذاشتم، پس اگر در مسیر حبّ و عشق خود مرا قطعه قطعه کنی لحظه ای به سوی غیر تو متمایل نمی شوم.

چنانچه در زیات حضرت زینب علیها السلام آمده است در جواب ابن زیاد که به وی گفت:

کیف رأیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِاخیک الْحُسَینِ؟

دیدی خداوند چه بر سر برادرت حسین آورد؟

چگونه دیدی آن چه را که خدا با برادرت حسین چه کرد؟ آن حضرت شجاعانه فرمودند:

ما رَایتُ الّا جَمیلًا.[6]

جز خوبی ندیده ام.

امام صادق علیه السلام نتیجه صبر بر بلا را نزد حضرت احدیت، و در روایتی قدسی، چنین بیان کرده است.

مَنْ رَضِی [اسْتَسْلَمَ] بِقَضائی وَ شَکرَ نَعْمائی وَ صَبَرَ عَلی بلائی کتَبْتُهُ فِی الصِّدیقینَ عِنْدی.[7]

کسی که راضی و یا تسلیم قضاء من شود و نعمت مرا شکر گزارد و بر بلایم صبر کند از صدیقین نزد من شمرده می شود.

ام عقیل بادیه نشین بعد از با خبر شدن از مرگ فرزندش و در پی شنیدن آیه شریفه:

... وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ* الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ.[8]

به صابران بر آن سختیها بشارت ده، آنان که چون به حادثه ای ناگوار دچار شوند صبر پیشه کرده و گویند ما به فرمان خدائیم و بسوی او رجوع خواهیم کرد.

رو به قبله کرد و چند رکعتی نماز گذارد و گفت: خدایا هر آنچه که فرمودی من به انجام رسانیدم، تو نیز وعده هایت را محقق فرما.

اللَّهُمَّ انی فعلت ما امرتنی فانجزلی ما وعدتنی.

سپس افزود: اگر قرار بود کسی برای کسی بماند، پیامبر برای امت می ماند.[9]

 

گرم تو زخم زنی به که دیگران مرهم            

ورم تو زهر دهی به که دیگران تریاک

                                                                          

2- فقر

اعظم بلاها فقر است بدان حد که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فقر را قرین کفر قرار داده است.

کادَ الْفَقْرُ انْ یکونَ کفْراً.[10]

فقر، قریب به کفر است.

پیروزی در بلای فقر به این است که فقیر بر فقر خود صبر کرده و اظهار عجز ننموده و فقر خود را آشکار نساخته و شِکوه از حق ننماید. به حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام خطاب رسید که: به آتش نمرود مبتلایت کردیم صبر کردی، اگر به فقر مبتلایت کنیم چه می کنی؟ حضرت عرضه داشت: آیا فقر از آتش نمرود سخت تر است؟ یا ربّ الفقر اشدّ من نار نمرود؟ خطاب رسید: به عزت و جلالم بلایی سخت تر از فقر نیافریده ام.

فضل صابر در فقر، نزد خداوند بدان حد است که روز جزا همه باید از خداوند عذر بخواهند، جزء فقرا که خداوند از آنان عذر می طلبد و می فرماید: که فقر شما به خاطر پستی شما نبود. بلکه به خاطر پستی دنیا بود. بر طبق روایات مربوطه، غرفه هایی مخصوص در بهشت وجود دارد که خاص پیامبر فقیر، شهید فقیر و یا مؤمن فقیر است. و نیز این که فقراء به فاصله پانصد سال زودتر از اغنیاء وارد بهشت می گردند.

عمل فقیر و غنی نیز با هم قابل قیاس نیست مثلًا تسبیح «سبحان الله و الحمدالله و لااله الاالله و الله اکبر» که فقیر می گوید، اگر غنی آن را گفته و ده هزار درهم صدقه دهد، در ثواب باهم برابر نیست.

 

یکی را بال و پر دادی و راندی

یکی را پای بشکستی و خواندی

                                                                          

همین بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فقر را بر غنا ترجیح داد. آنگاه که جبرائیل امین علیه السلام کلید گنج هایی را به حضور حضرت رسالت آورد، آن حضرت به وی فرمود:

الدُّنْیا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ، وَ مالُ مَنْ لا مالَ لَهُ، لَها یجْمَعُ مَنْ لا عَقْلَ لَهُ.[11]

دنیا خانه کسی است که خانه ندارد و مال کسی است که مال ندارد، آن را جمع می کند کسی که عقل ندارد.

حضرت امیر علیه السلام، فقیری که با عزّت نفس بر فقرش صبر می کند، برتر از غنا و ثروتی می داند که توأم با ذلّت باشد.

قال علی علیه السلام: الصَّبْرُ عَلَی الْفَقْرِ مَعَ الْعِزِّ اجْمَلُ مِنَ الْغِنی مَعَ الذُّلِّ.[12]

صبر بر فقر در حال عزّت، زیباتر از توانگری با خواری و ذلّت است.

3- معصیت

یکی از مواد امتحانی، معاصی و گناهان است. نفس انسان در مقابل معصیت دو واکنش انجام می دهد، یا به آن روی می آورد و به همان قدر راه تکاملی خود را سدّ می کند. و یا از آن دور می گردد و عقل خویش را بر شهوت و غضب خود چیره می سازد و مطابق همان، برکات و فیوضات خداوند را کسب می کند. به گوشه هایی از داستان حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام توجه فرمایید:

عزیز مصر چون آثار بزرگی در یوسف دید به همسرش گفت او را اکرام نماید، شاید از جلال وی به ما نفعی برسد. زلیخا عاشق وی گشت و قصد عمل قبیح کرد. روزی پرده ها را انداخت و نیز پرده بر بتی که در خانه بود افکند، یوسف علت را جویا شد. زلیخا گفت: تا ما را نبیند، یوسف گفت: تو از این بت بی ادراک می هراسی، من چگونه از خدای سمیع و بصیر نترسم؟ و خواست از اتاق خارج شود، زلیخا پیراهن وی را کشید و پاره نمود و به شوهر شِکوه کرد و به ناچار یوسف پاکدامن را زندانی کردند.

بعد از سلطنت یا مقام خزانه داری یوسف، روزی زلیخا را در کوه های اطراف مصر دید که پیر و شکسته شده است. یوسف پرسید: چه چیز باعث گشت که چنان مکری انجام دهی؟ زلیخا جواب داد: حسن صورت تو باعث شد. حضرت فرمود: اگر پیامبر آخرالزمان را ببینی چه خواهی گفت؟ محبت رسول خاتم در دل زلیخای پیر و شکسته نشست. به حضرت یوسف خطاب رسید که به خاطر محبت حبیبم از تقصیر وی گذشتم. یوسف از وی خواست ایمان آورد زلیخا پاسخ داد: سه حاجت دارم: 1- جوانیم برگردد، 2- با تو باشم، 3- در بهشت نیز همراه تو شوم.

آورده اند: که زلیخا در مقام همسری یوسف آن رغبت گذشته را نداشت، یوسف به وی گفت: به حرام رغبت داشتی و اکنون از راه حلال چنین نیستی؟ زلیخا جواب داد: قبلًا تو را می شناختم و اکنون خدای تو را.

انسانی که صبر در معصیت کند، با اینکه اختیار انجام معاصی را دارد، از ملائک هم بالاتر می شود.

وارد شده است روزی ملائک به خداوند شِکوه از انسان عاصی کردند. خطاب رسید: شما نیز اگر غضب و شهوت داشتید، معصیت می کردید؛ پذیرش این مطلب برای فرشتگان سخت بود، آنها بنا به دستور الهی افضل و اعلم خود را به نام «هاروت و ماروت» انتخاب کردند تا امتحان شوند، آنان صاحب دو قوه غضب و شهوت شدند و دستور یافتند که شراب ننوشند، قتلی مرتکب نشوند، فساد نکنند و مشرک نگردند. آن دو مدّتی در بین مردم قضاوت می کردند روزی زنی زهره نام، مرافعه ای را نزد یکی از آنان آورد، ملک شیفته جمال دل آرای زن شد، زن او را در ساعتی معین به خانه خود خواند. سپس هم او نزد دیگری آمد و همان نقشه را اجرا کرد، ساعت موعود هر دو ملک در محل مذبور و خانه زهره حاضر شدند. ابتدا خجل گشتند و سپس مسئله برای آنها عادی شد. ضعیفه آنان را وادار به بت پرستی و نوشیدن خمر کرد، فقیری بر در خانه آمد، وی را نیز از ترس رسوایی هلاک کردند. و آنگاه که به خود آمدند، متوجه شدند که زن ناپدید شده است.

فهمیدند مورد امتحان قرار گرفته اند خداوند متعال آنها را مخیر به عذاب دنیا و آخرت نمود، آنان عذاب دنیا را اختیار کردند.

در پایان این قسمت از بحث، به حدیثی که از امام مجتبی علیه السلام نقل شده است توجه کنید:

مردی به حضور امام مجتبی علیه السلام رسید و عرض کرد: من شخصی گناه کارم و توان صبر بر معصیت را ندارم مرا موعظه فرما. حضرت فرمود:

افْعَلْ خَمْسَةَ اشیاءَ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ، فَالْاوَّلُ: لاتَأْکلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ، وَ الثانی:

اخْرُجْ مِنْ وِلایةِ اللَّهِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ، و الثَّالِث: اطْلُبْ مَوْضِعاً لا یراک اللَّهُ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ، و الرابع: اذا جاءَ مَلِک الْمَوْتِ لِیقْبِضَ رُوحَک فَادْفَعْهُ عَن نَفْسِک وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ، وَ الخامِسُ: اذا ادْخَلَک مالِک النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ اذْنِبْ ما شِئْتَ.[13]

پنج چیز انجام ده و هر آنچه خواستی گناه کن: 1- روزی خداوند مخور، 2- جایی را برای گناه انتخاب کن که خداوند تو را نبیند، 3- از ولایت خداوند خارج شو، 4- ملک الموت را هنگام قبض روح از خود بران، 5- وقتی مالک جهنّم تو را به آن سو می برد، وارد آتش مشو.

4- دنیاپرستی

حب دنیا سرچشمه همه خطاهاست و لذا یکی از مواد امتحانی، دنیاپرستی می باشد.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله حُبُّ الدُّنْیا اصْلُ کلِّ مَعْصِیةٍ وَ اوَّلُ کلِّ ذَنْبٍ.[14]

دوستی دنیا ریشه هر معصیت و آغاز هر گناه است.

قال علی علیه السلام: حُبُّ الدُّنْیا یفْسِدُ الْعَقْلَ وَ یصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سِماعِ الْحِکمَةِ و یوجِبُ الیمَ الْعِقابِ.[15]

محبت به دنیا عقل را فاسد نموده قلب را از شنیدن حکمت کر ساخته و موجب عذاب دردناک قیامت است.

و اصولًا اسلام بین دنیا و آخرت گونه ای از تباین را پذیرفته است، مبنای اسلام این است که دنیاطلب در آخرت بهره ای نمی برد و آنکه برای خدا (البته برای خدا) دست از دنیا شسته باشد، آخرت از آن او می گردد. به این دو روایت توجه فرمایید:

قال علی علیه السلام: مِرارَةُ الدُّنْیا حِلاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حِلاوَةُ الدُّنْیا مِرارَةُ الْآخِرَةِ.[16]

تلخی دنیا موجب شیرینی آخرت و شیرینی دنیا موجب تلخی آخرت است.

قال علی علیه السلام: انَّ الدُّنْیا و الآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفاوِتانِ، وَ سَبیلانِ مُخْتَلِفانِ.[17]

دنیا و آخرت دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفند.

5- عبادت

یکی از مواد امتحانی، انجام فرائض و طاعات و کیفیت به جای آوردن آنهاست. هم اتیان عبادت واجب است و هم رعایت آداب و شرایط آن.

عبادت انسان بایستی به شیوه ای باشد که در روح و روان تأثیر کند و به انسان نیروی مقابله با معاصی را عطا نماید، و طبیعتاً عبادتی که با شتاب و بدون طمأنینه آورده شود، چنین اثری را که غایت عبادت است محقق نمی کند.

روزی پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در مسجد مدینه بود، مردی وارد و به سرعت نماز گزارد.

پیامبر در مورد وی فرمود:

نَقَرَ کنَقْرِ الغُرابِ لَوْ مَاتَ هذا عَلی هذا ماتَ عَلی غَیرِ دینِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله.[18]

مانند کلاغ منقار به زمین می زند، اگر این مرد بمیرد و نمازش چنین باشد بر غیر دین من مرده است.

علاوه اینکه یکی از ارکان توبه چشاندن سختی عبادات است، بدنی که لذّت انجام گناه را چشیده است، بایستی سختی عبادت را تحمل کند، تا آن لذّت به عنوان ملکه روحانی باقی نماند و زایل شود. حضرت امیر علیه السلام در بیان شرایط توبه می فرمایند:

وَ السَّادِسُ انْ تُذیقَ الْجِسْمَ الَمَ الطَّاعَةِ کما اذَقْتَهُ حَلاوَةَ الْمَعْصِیةِ.[19]

ششم از شرایط توبه آنکه به همان اندازه که شیرینی گناه را به جسم چشاندی، زحمت طاعت را به او بچشانی.

امام کاظم علیه السلام خطاب به هشام در مورد صبر در عبادت و معصیت می فرماید:

یا هشامُ اصْبِرْ عَلی طاعَةِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ علی مَعْصِیةِ اللَّهِ.[20]

ای هشام بر طاعت و معصیت خدای صبر نما.

6- غیبت

یکی از انواع امتحانات، امتحان به غیبت امام زمان (عج) است، صبر در غیبت حضرت، انتظار فرج وی و انجام اعمالی که قلب مقدسش را خشنود می سازد، علامت موفقیت در این امتحان بزرگ می باشد. اما آیا مؤمنین آن امام همام را همیشه حاضر و ناظر می بینند و خود را این چنین، برای ظهور حضرتش آماده می نمایند؟

امام زین العابدین علیه السلام می فرماید:

مَنْ ثَبَتَ عَلی وِلایتِنا فی غَیبَةِ قائِمنا اعْطاهُ اللَّهُ اجْرَ الْفَ شَهیدٍ مِثْلَ شُهَداءِ بَدْرٍ و احُدٍ.[21]

کسی که در زمان غیبت قائم ما به ولایت ما ثابت قدم باشد، خداوند اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد به وی مرحمت می فرماید.

«سدیر صیرفی» می گوید: من با «مفضل بن عمر» و «ابا بصیر» و «ابان بن تغلب» به حضور امام صادق علیه السلام رسیدیم، دیدیم امام روی خاک نشسته و مانند زنِ فرزندمرده می گرید و آثار حزن بر صورتش و اشک بر محاسن وی جاری بود و می فرمود:

سَیدی غَیبَتُک نَفَتَ رِقادی وَ ضیعَتْ عَلی مِهادی وَ أسَرَّتْ مِنّی راحَةَ فُؤادی.[22]

آقای من طول غیبت، خواب و خوراک را به شدّت از من گرفته و محل آسایش را تنگ کرده و راحت دل را برده است.

سدیر می گوید: از جزع آن حضرت حیران شدیم و خیال کردیم حادثه ای از حوادث روزگار برای آن حضرت پیش آمده است. عرض کردیم: ای بهترین خلق خدا، خداوند چشمان شما را نگریاند، چه حادثه ای برای شما روی داده است؟ امام آهی سوزناک کشید و فرمود: امروز صبح در کتاب «جفر» و آن کتابی است مشتمل بر بلایا و منایای گذشته و آینده تا روز قیامت که مخصوص پیامبر و ائمه بعد از او می باشد، نگاه کردم و تأمل کردم در طول غیبت قائم خودمان و طول عمر او و امتحان شدن مؤمنان در آن زمان و شک هایی که در دل آنها رخنه می کند از بابت طول کشیدن قیام او و مرتد شدن بسیاری از دین.

امام صادق علیه السلام برای زمانه ما می گریند، ما و شیعیان آینده که در دوران های حساس تری به سر خواهند برد. بر ماست که موقعیت خود را دریابیم، امام را همیشه با خود و در کنار خود ببینیم و بر غیبت او صبر کنیم و موجبات رضایت دل او را فراهم کنیم و یأس و ناامیدی که از علائم سستی و خمودگی است به خود راه ندهیم. این وظیفه ما و همه شیعیان حضرت، در همه اعصار و تا ظهور اوست.

قال علی علیه السلام: انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوحِ اللَّهِ فَانَّ احَبَّ الْاعْمالِ الَی اللَّهِ انْتِظارُ الْفَرَجِ.[23]

منتظر فرج باشید و یاس را به خود راه ندهید، همانا برترین اعمال نزد خداوند انتظار فرج است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله انتظار و صبر بر غیبت را عبادت می شمارد.

انْتِظارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ عِبادَةٌ.[24]

انتظار فرج به وسیله صبر، عبادت است.

امام صادق علیه السلام انتظار را همانند جهاد در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله می شمارد.

مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِهذا الْامْرِ کمَنْ کانَ مَعَ الْقائِمِ فی فُسْطاطِهِ، لابَلْ کانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیفِ.[25]

کسی که با انتظار ظهور از دنیا برود، همانند این است که با امام عصرعجل اللَّه تعالی فی فرجه در خیمه اش باشد بلکه مثل این است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد کند.

پی نوشت ها

[1] اصول کافى، کتاب ایمان و کفر، ج 2، ح 2362.

[2] بحارالأنوار، ج 67، ص 210.

[3] به روایات بحارالأنوار، ج 12، ص 347 تا 350 و ج 14 ص 181 مراجعه شود.

[4] بحارالأنوار، ج 11، ص 69.

[5] همان، ج 71، ص 69.

[6] زیارتنامه حضرت علیها السلام.

[7] بحارالأنوار، ج 91، ص 224.

[8] سوره بقره، آیات 155 و 156.

[9] سفینةالبحار، ج 2، ص 7.

[10] بحارالأنوار، ج 72، ص 30.

[11] تنبیه ‏الخواطر، ص 105.

[12] غررالحکم.

[13] بحارالأنوار، ج 78، ص 126.

[14] تنبیه الخواطر، ص 362.

[15] غررالحکم.

[16] بحارالأنوار، ج 73، ص 131.

[17] همان، ص 129.

[18] وسائل الشیعة، ج 3، ص 24؛ بحارالأنوار، ج 85، ص 100؛ ج 3، ص 21 با اختلاف اندک.

[19] نهج ‏البلاغه، حکمت 409 به ترتیب فیض ‏الاسلام و 417 به ترتیب صبحى صالح.

[20] بحارالأنوار، ج 82، ص 136.

[21] همان، ج 52، ص 120.

[22] همان، ج 51، ص 219.

[23] همان، ج 52، ص 123.

[24] همان، ص 145.

[25] همان، ص 146.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر