ماهان شبکه ایرانیان

واکاوی مفهوم و انواع تعریف از سلامت معنوی

سلامتی مفهومی است که به سختی می توان آن را در قالب لغات بیان کرد؛ چرا که از شهودی ترین مفاهیم قابل درک به وسیله افراد به حساب می آید

واکاوی مفهوم و انواع تعریف از سلامت معنوی

مقدمه

سلامتی مفهومی است که به سختی می توان آن را در قالب لغات بیان کرد؛ چرا که از شهودی ترین مفاهیم قابل درک به وسیله افراد به حساب می آید. سازمان بهداشت جهانی در سال 1947 سلامتی را حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی تعریف کرده است. این تعریف کلاسیک از سلامتی، با توجه به اینکه عناصر ضروری سلامت را تعیین می کند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این تعریف بیشتر به این مسئله پافشاری می کند که سلامتی مفهومی کلی و مستلزم تعامل و درون وابستگی میان اجزای مختلف است (صفاری و شجاعی زاده، 1387).

جهت درک کامل معنی سلامت، دانستن هر یک از ابعاد سلامت از اهمیت بسزایی برخوردار است. گوداستات، سیمپسون و لوانگر (1987) با یک مرور مطالعاتی گسترده ابعاد سلامتی را اینگونه توصیف کردند: آنان سلامت جسمانی را فقدان بیماری و ناتوانی و عملکرد مناسب جسمی و فیزیولوژیک بیان کردند. همچنین سلامت روانی را سلامت روان شناسانه نامیدند که شامل عواطف و منبعی برای قابلیت های عقلانی و درک ذهنی است. همچنین سلامت اجتماعی را توانایی تعامل مؤثر با افراد دیگر و محیط اجتماعی، رضایتمندی از روابط بین فردی و ایفای نقش می دانند. آنان بعد سلامت روحی یا سلامت معنوی را سلامت شخصی می نامند و آن را با مفهوم تعالی نفس مرتبط می دانند که منعکس کننده سیستم ارزشی فرد است و ممکن است مربوط به عقیده ای در مورد پدیده ای ماورایی یا طبیعی باشد و یا قانون عملی و منبع مذهبی. البته برخی سلامت عاطفی را هم به این ابعاد می افزایند، هرچند که در تعریف سازمان جهانی بهداشت نیامده است (صفاری و شجاعی زاده، 1387).

روش مطالعه به صورت جستجو و در پایگاه های اسنادی معتبر و همچنین در مقالات فارسی و برخی مقالات انگلیسی با استفاده از کلید واژه سلامت معنوی، معنویت، مفهوم معنویتSpiritual health, spiritual spirituality است که در زمینه مفهوم معنویت و تعاریف آن انجام گرفت. تعاریف و مفاهیم مختلف در زمینه سلامت معنوی منابع و در دسترس جمع آوری گردید و در نهایت، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از محدودیت های ما در این کار، کم بودن کارهای پژوهشی در این حوزه بود.

ضرورت وجود معنویت و پرداختن به آن

ضرورت وجود معنویت در انسان، مانند ضرورت وجود دم و بازدم برای زنده بودن جسم است. معنویت برای همه ی انسان ها در تمامی جوامع و سرتاسر جهان قابل شناسایی است. معنویت از اصول حیات بخش هستی انسان است و برای بسیاری از مذاهب، فرهنگ ها و سنت ها در سراسر جهان پذیرفته شده است، از طرفی هنوز عقایدی وجود دارد که معنویت را از همان بدو تولد به شکل درونی و در حالتی ساکن میداند و اینکه معنویت با کسب تجربه های زندگی، فرد را رو به جلو خواهد برد. معنویت راهی است برای تجربه احساس متعالی اتصال به نیرویی فراتر از خود که هم راهنمای زندگی است و هم معنابخش مرگ (جان ام، 2007).

معنویت ارزشی انسانی، مثبت، هستی بخش و وابسته به هستی شناسی ابعاد انسان است که با ایجاد میل به زندگی برای جست وجو در معنا و اهداف زندگی - و فراتر از زندگی - نقش مهمی بازی می کند. معنویت فرآیندی درونی، پویا و تکاملی است که تأثیر آن در شخص و در همه ی مراحل و حوزه های زندگی و حتی روش زندگی آشکار می شود. معنویت به تجربه درونی و هم یک اتصال به قدرت متعالی و هم واقعیتی برای افزایش هوشیاری و ارتباط با خود و دیگران و یک واقعیت بزرگ تر قلمداد می شود (استایمن، 2008). معنویت پدیده ای جهانی است که همه ی انسان ها برای جست وجوی معنا و پذیرش زندگی خود از طریق ارتباط با خودشان با دیگران و مقدسات به آن نیازمند هستند (جان ام، 2007).

تعریف معنویت

تعریف معنویت به طور کلی پیچیده است، به این علت محققین توافق کمی درباره آن دارند. این عدم توافق به درجه ی ترکیب شدن معنویت با مذهب مربوط می شود. علاوه بر این، مفهوم سازی و اندازه گیری معنویت، محتوای معنویت، جدا کردن معنویت از مذهب، کم بودن تحقیقات و پرداختن به موضوعات جزئی به اسم معنویت - مانند هدف از زندگی، به هم پیوستگی احساس و غیره ـ بر مشکلات پیش روی افزوده است (جورج و همکاران، 2000).

اگرچه رسیدن به تعریف غالبی از معنویت دشوار است، اما مرور متون با موضوع معنویت نشان از آن دارد که این تعاریف دو بعد را شامل می شوند، بعد اول مربوط به مذهب مسائل مرتبت به مذهب که در آن مفهوم درک شده فرد از وجود مقدس یا واقعیت غایی (خداوند) با دیدگاهی دینی بیان می شود، در بعد دوم، تلاش بر این است که از تجربه های روان شناختی، جدا از موضوع دین یا مذهب به عنوان معنویت، مسائلی مطرح شود (هارتز، 2005؛ صفایی راد، 1389؛ ابولقاسمی، 1391). در این میان برخی با ترکیب دو بعد بیان شده، معنویت را از لحاظ معنای زندگی، آرامش ذهنی و رابطه با یک وجود متعالی بیان کرده اند (مورتا و موریتا 2006؛ پیترمن و دیگران 2002؛ هاوکس و دیگران 1995). آنها معنویت را به عنوان ماهیت هستی بخش یک شخص آورده اند که در جست وجوی معنا و هدف زندگی خویش است، (جان ام، 2007).

واژه Spritual از کلمه لاتین spiritus به معنی نفس «روح» مشتق شده است، از Spiritual به معنی معنوی و روحانی یا غیرمادی تعبیر می شود (ولف، 1387؛ بابیلون، 2014). در واقع نمی توان واژه ای را یافت که در زبان قادر به بیان واقعیت های معنوی باشد (اسپریتزیز، 1995). در رویکردهای جدید، معنویت را بیشتر به نتایج و کارکردها محدود کرده اند و آن را مجموعه ای از توانایی های مربوط به هم و کیفیت روانی می دانند که در انسان ایجاد انگیزه و معنا می کند. گاهی معنویت را فرایندی برای ایجاد رضایت درونی می دانند که دارای مؤلفه های آرامش، شادی و امید است؛ اما در اندیشه قرآنی به سلامت معنوی بر اساس شاخص های شناختی، احساسی، رفتاری و پیامدی نگریسته می شود. در این اندیشه، انسان باید نسبت به خداوند و رابطه خود با خداوند شناخت کافی داشته باشد (مرزبند، 1391).

مفهوم سازی معنویت

به طور تاریخی علاقه کمی برای تمایز قائل شدن بین مذهب و معنویت - دو مفهومی که بیشتر در معنای فرهنگ عجین شده است - وجود دارد؛ اما برخی از تحقیقات اخیر در مورد معنویت، تلاش برای به دست آوردن معانی جدا از مذهب به روشنی دیده می شود. این فرآیند نشانگر تقابل دیدگاه دنیاگرایی یا سکولاریسم با اصل مذاهب است؛ اما مطالعات جدید دانشمندان نشان داده است که در فرهنگ های مشابه و متفاوت بین مذهب و معنویت رابطه وجود دارد و این مسئله معنا دار است (جورج و همکاران، 2000). در میان متون علمی در مورد معنویت یک دیدگاه عمومی وجود دارد که هدفمندی در زندگی، تجربه ارتقاء و تعالی، نمود اجتماعی و پایبندی به بایدها و نبایدهای اخلاقی را شامل می شود و دیگر دیدگاه مذهبی یا دیدگاه ادیان الهی که خداشناسی، خدامحوری، خداجویی، شناخت هدف از خلقت و زندگی همچنین تلاش در جهت تکامل روحی، خودسازی و توکل یا اعتقاد به قدرت حامی برتر – خداوند - را شامل می شود (اصفهانی، 1389).

هم معنویت و هم مذهب با تمرکز بر مقدسات و باورهای دینی، بر باورها و رفتارها اثر می گذارند و با ایجاد یا افزایش احساسی مقدس در افزایش آگاهی و تجربه های مذهبی و معنوی نقش دارند، اصلی ترین تفاوت مذهب و معنویت این است که برای مذاهب یک چارچوب مذهبی و رسمی وجود دارد؛ اما معنویت، شامل مجموعه یا زمینه رسمی نیست (جورج، 2000).

سلامت معنوی

سلامت معنوی جزئی پایه ای در چهارچوب ابعاد سلامت محسوب می شود، همانند ابعاد دیگر سلامتی نظیر سلامت جسمی، ذهنی و اجتماعی؛ سلامت معنوی عاملی تعیین کننده و اثرگذار است. سلامت معنوی به عنوان فاکتوری حفاظتی در ارتقاء سلامت و پیشگیری از بیماری ها محسوب می شود، ضمن آنکه می توان از سلامت معنوی به عنوان راهبردی موفق و کمک کننده به زندگی انسان در همه ی مراحل و حوزه های زندگی، شامل موقعیت های پر از استرس و بیماری ها و حتی مرگ یاد کرد. بر اساس مطالعات انجام شده، سلامت معنوی عامل درمانی مهمی در فرآیند معالجه بیماران محسوب می شود (استایمن، 2008). بر اساس مطالعات در حوزه سلامت معنوی، ارتباط با خود، دیگران و مقدسات موجب تعالی و قدرت گرفتن روحی شخص می شود. در این میان حمایت های روحی افراد و توجه به فعالیت های معنوی بسیار کمک کننده است (جان ام، 2007). در همین راستا شواهد فراوانی از وجود رابطه قوی بین مذهب و سلامتی وجود دارد که نشان دهنده اهمیت سلامت معنوی است (جورج و همکاران،2000).

بر اساس تعریف های صورت گرفته از معنویت - در متون سلامت عمومی و معنوی در سراسر جهان - به ابعاد زیر توجه بیشتری شده است. در تعاریف مربوط به کشورهای منطقه ی شرقی و جنوبی آسیا، ارزش های مذهبی و معنوی به عنوان مفهومی کلی و فراگیر مدنظر قرار گرفته است. در متون بهداشت عمومی اروپایی، اساس معنوی و مذهبی را مهم شمرده اند. همچنین در متون بهداشت عمومی امریکا به ترکیبی از معنویت با مذهب و رفاه اشاره شده است، هرچند در تعریفی سازمان جهانی بهداشت از سلامت، اشاره به بعد سلامت معنوی مورد غفلت قرار گرفته است (رالف، 2010). اما با این حال تعریفی بنیادی و کاربردی بدست نیامده است که بتواند راهگشای بسیاری از محققین و توسعه علمی باشد (جورج و همکاران، 2000).

برخی تعاریف که تلاش کرده اند به دو بعدی بودن سلامت معنوی بپردازند، تعاریف قابل درنگی هستند. هانگلمان و همکارانش سلامت معنوی را به عنوان حسی از ارتباط داشتن، هماهنگی بین خود، دیگران، طبیعت و وجود متعالی از طریق فرآیندی پویا، منسجم و دست یافتنی می دانند که منجر به شناخت از هدف نهایی و معنای زندگی می شود (هنگلمن و دیگران، 1985). همچنین هاکز و همکارانش، سلامت معنوی را حسی از ارتباط داشتن با دیگران، داشتن معنی و هدف در زندگی و داشتن اعتقاد و ارتباط با یک قدرت متعالی تعریف کردند (هاوکس و دیگران، 1995).

گومز و فیشر سلامت معنوی را به حالتی از بودن، احساس های مثبت، شناخت ارتباط فرد با خود، دیگران و یک نیروی ماورایی و نیز فطرت تعریف کرده اند که در صورت دارا بودن آن - سلامت معنوی - فرد احساس هویت، کمال، رضایتمندی، عشق، احترام، نگرش مثبت، آرامش، توازن درونی می کند و زندگی اش هدفمند می شود (گومز و فیشر، 2003).

با توجه به تحقیقات صورت گرفته می توان گفت که سلامت معنوی به برخورداری از حس پذیرش، احساس مثبت، اخلاق و حس ارتباط متقابل با یک قدرت حاکم و برتر قدسی، دیگران و خود اطلاق می شود که طی فرآیندی پویا و هماهنگ شناختی، عاطفی، کنشی و پیامدهای شخصی حاصل می آید. همچنین از مؤلفه های اصلی سلامت معنوی می توان به شناخت معنوی، عواطف معنوی، کنش های معنوی و ثمرات معنوی اشاره کرد (عباسی و دیگران، 1391).

مشکلات مربوط به تعاریف سلامت معنوی

این نتیجه با مروری بر تعریف سلامت معنوی حاصل شد که تعریفی پذیرفته شده، فراگیر و عام از سلامت معنوی وجود ندارد (جورج و همکاران، 2000؛ بنسلی، 1991). علت این امر آن است که سلامت معنوی در هر فرهنگ، به طور خواسته یا ناخواسته در چهارچوب ساختار معنوی آن فرهنگ تعریف می شود (عباسی و دیگران، 1391)؛ بدینسان، مشکلات مربوط به مفهوم، شناخت و ارزیابی سلامت معنوی همچنان پابرجا است. از دیگر مشکلات مطالعات در حوزه سلامت معنوی، می توان به ناتوانی در تقسیم بندی ابعاد معنویت اشاره کرد. همچنین ماهیت عجین شده معنویت و مذهب به طور قابل ملاحظه ای باعث ایجاد ادراکات متفاوت از مفهوم سلامت معنوی در افراد و محققین این حوزه شده است (کارسون، 1989؛ ایمبلن و هالستد، 1993).

بر اساس مطالعه ابولقاسمی، دو نوع نگاه حداقلی و حداکثری به سلامت معنوی وجود دارد. نگاه حداقلی همان نگاه ابزاری و محدود به درمان جسمی بیماران بر اساس شاخص های معنوی است. نگاه حداکثری و غیر ابزاری که سلامت معنوی را در عرض سلامت جسمی قرار می دهد و به دنبال توسعه سلامتی در معنای عام آن در فرد و جامعه است. این نگاه در پی توسعه سلامت همه جانبه ی فردی و اجتماعی جامعه است. ابولقاسمی در مطالعه خود بیان می کند که در بررسی های سلامت معنوی توجه به این دو نگاه حداقلی و حداکثری سازوکار مناسب و تخصصی خود را می خواهد (ابولقاسمی، 1391).

از طرفی بر اساس مطالعات، به طورکلی می توان گفت که ادراک و فهم افراد از دین و مذهب متفاوت است. با توجه به این مطلب، حتی تعریف سلامت معنوی در جوامعی که به دین و مذهب اعتقاد دارند نیز با اشکال های فراوانی همراه است. به نظر می رسد برای ارائه تعریفی جامع از سلامت معنوی در کشورمان، به تحقیقات بیشتری نیاز داریم؛ زیرا روشن کردن ارتباط معنویت با سایر مقوله ها و عناصر درونی جامعه بر اساس فرهنگ و ارزش های حاکم بر آن کار دشواری است (مرندی و عزیزی، 1389).

مرزبند و زکوی نیز در مطالعه خود با نگاهی فراتر به سلامت معنوی آن را معطوف به همه ی زندگی انسان می داند و ارائه چنین تصویری را مبتنی بر جهان بینی، معرفت شناسی، انسان شناسی و جهان شناسی قرآنی می داند (مرزبند و زکوی، 1391). در همین راستا در طب سنتی اعتقاد به وجود قدرت مدبره یا طبیعت مورد توجه است که افعال فرآیندها و کنش های درونی را تنظیم می کند و موجب سلامت فرد می شود (اصفهانی، 1389).

در مطالعه عباسی و همکاران، سلامت معنوی بر مبنای فرآیندی از کنش متقابل انسان در جهان هستی و قدرتی برتر و حاکم قدسی تعریف شده است. همچنین پیشنهاد کردند که در سنجش سلامت معنوی افراد باید شناخت ها، کنش ها، عواطف و ثمرات شخصی افراد مورد بررسی قرار گیرد (عباسی و دیگران، 1391).

نتیجه گیری

با توجه به مشکلات پیش روی تعریف سلامت معنوی و محدودیت ها و چالش های پیش روی محققین و تفاوت های دیدگاهی در این زمینه و وجود تعاریف مختلف، رسیدن به تعریفی مشترک کاری دشوار است؛ اما با وجود این به نظر می رسد بهترین و کاربردی ترین تعاریف باید هم شاخص های معنویت را شامل شود و هم دیدگاه فرهنگی مربوط به هر جامعه را لحاظ کند. هما طور که بیان شد، مذهب و معنویت و نگرش افراد مختلف نسبت به این موضوع ها متفاوت است و این امر بررسی جداگانه یا توأم این دو را با مشکل روبرو می کند. شناخت ها، کنش ها، عواطف و ثمرات شخصی افراد از شاخص های مهم معنویت هستند. بر اساس نتایج این پژوهش، کامل ترین تعریف به این صورت است: سلامت معنوی به عنوان احساسی درونی و رضایت بخش توأم با ارتباطات سازنده با خود و دیگران و وجود متعالی در چهارچوب فرهنگی خاص هر جامعه تعریف می شود که به معنادارکردن زندگی و مرگ می انجامد. از نظر مطالعه ما، سلامت معنوی در چارچوب فرهنگی مختص به هر جامعه قابل تعریف است. در نتیجه، لحاظ کردن فرهنگ برای تعریف و بررسی سلامت معنوی در چهارچوب فرهنگی ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

فهرست منابع

ابولقاسمی، محمدجواد (1391) مفهوم شناسی سلامت معنوی و گستره آن در نگرش دینی، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال ششم، شماره بیستم، 45-68.

اصفهانی، سیدمهدی (1389) سلامت معنوی و دیدگاه ها، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال چهارم، شماره چهاردهم، 41-49.

امیدواری، سپیده (1387) سلامت معنوی، مفاهیم و چالش ها، فصلنامه تخصصی پژوهش های میان رشته ای قرآنی. سال اول، شماره اول، 5-17.

صفایی راد، ایرج و دیگران (1389) رابطه بهزیستی معنوی با سلامت روان دانشجویان، مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، دوره17، شماره4، 280-274.

عباسی، محمود و همکاران (1391) تعریف مفهومی و عملیاتی سازی سلامت معنوی، یک مطالعه روش شناختی، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال ششم، شماره بیستم، 44-11.

مرزبند، رحمت الله؛ علی اصغر زکوی (1391) شاخص های سلامت معنوی از منظر آموزه های وحیانی، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال ششم، شماره بیستم، 69-99.

مرندی، سیدعلیرضا؛ فریدون عزیزی (1389) مسئله جایگاه تعریف و دشواری های پایه ریزی مفهوم سلامت معنوی در جامعه ایرانی-اسلامی، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال چهارم، شماره چهاردهم، 11-21.

ولف، دیوید (1387) روان شناسی و دین، ترجمه محمد دهقانی، تهران: انتشارات رشد.

Bensley R (1991) Defining spiritual health: A review of the literature. Journal of Health Education, 22: 287 – 290.

Carson, NB (1989) Spiritual Dimensions of Nursing Practice. Philadelphia: W.B Saunders.

Chuengsatiansup, k (2003) Spirituality and health: an initial proposal to incorporate spiritual health in health impact assessment, Environmental Impact Assessment Review, 23(1), pp: 3 - 15.

Emblen, D & Halstead, L (1993) Spiritual needs and interventions: comparing the views of patients, nurses, and chaplains, Clinical Nurse.

Gomez R& Fisher, JW (2003) Domains of spiritual well - being and development andvalidation of the Spiritual Well - Being Questionnaire Personality and IndividualDifferences: 1991 – 1975: 35.

Hartz, GW (2005) Spirituality and Mental Health: Clinical Applications, New York: Haworth press American Journal of Health Promotion: 9 (5): 371 – 378.

Hawks S R& et al (1995) Review of spiritual health: definition, role, and intervention strategies in health promotion.

Hungelman J& et al (1985) Spiritual well-being in older adults: harmonious interconnectedness. Journal of Religion Health, 24: 147 – 53.

June M, Como (2007) A Literature Review Related to Spiritual Health and Health Outcomes, 21(5): 224 – 236.

LK, George & et al (2000) Spirituality and health: What we know, what we need to know, journal of social and clinical psychology, vol: 19, pp 102 – 116.

Murta, H&Morita (2006) Conceptualization of psycho-existential suffering by the Japanese Task Force: the first step of nationwide project. Palliate Support Care: 4: 279 – 285.

Peterman, AH & Fitchett ,G& et al (2002) Measuring spiritual wellbeingin people with cancer: the Functional Assessment of Chronic Illness Therapy - Spiritual Well - Being Scale.

Ralph M (2010) Steinmann, Spirituality – The Fourth Dimension of Health An Evidence - Based Definition, 20 th IUHPE World Conference on Health Promotion 11 - 15, Geneva, Switzerland.

Spreitzer, Gretchen M (1995) Psychological Empowerment in the Workplace: Dimensions, Measurement, and Validation, The Academy of Management Journal: 38 (5): 1442 – 1465.

Steinmann R, M (2008) Spiritualität – die vierte Dimension der Gesundheit, Eine Einführung.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان