از جمله خدمات میرزا تقی خان امیرکبیر تشکیل قشونی بود که پایه اش روی اجبار نهاده می شد؛ به این معنی که اهالی هر قریه مکلف بودند عده ای سرباز برای خدمت معرفی کنند. معرفی این سربازان، مخارجی بر اهالی تحمیل می کرد و جوانانی که داوطلب این خدمت می شدند، به این جهت که مزایایی برای آنها و پدر و مادرشان منظور می شد، با رضایت پدر و مادر قبول خدمت کرده، روانۀ سربازخانه می شدند. یکی از مزایای این خدمت این بود که از تعدیات حکومت و مأمورین حکومت و متنفذین محلی در امان بودند و از دو ممر هم استفادۀ مالی داشتند: یکی مخارجی بود بر عهدۀ اهالی قریه که آن را «خانواری» می گفتند. این خرج از عموم ساکنینِ ذُکور به مباشرت کدخدا اخذ می شد و مخارج مسافرت هم از محل سکونت تا مقصد بر عهدۀ اهالی قریه بود.
ممرّ دیگر، جیره و مواجبی بود که از دولت دریافت می داشتند؛ سرباز شش ماه از سال را خدمت می کرد و فقط برای این مدت جیره و علیق دریافت می داشت.
سربازان هر ولایت فوجی تشکیل می دادند؛ تعداد نفرات این افواج از 800 تا 1000 نفر بود. تعداد افواج در تمام مملکت 60 فوج بود. سرباز تا توانا بود، به خدمت ادامه می داد و هنگام ناتوانی بجای او، اهالی دیگری را تعیین می کردند.
قشون، ملبّس به لباس نظام با تشکیلات نظامی در ایران وجود نداشت و این نظام را که ممکن بود نوعی نظام وظیفه خوانده شود، از ابتکارات امیرکبیر بود. بدستور امیرکبیر تعداد سربازی هر قریه به وسیله «سرشماری» تعیین می شد این سربازان در سربازخانه ها می زیستند و در هر شهر، میدانی برای مشق در اختیار افواج گذاشته شده بود و برای فصل تابستان در «سلطانیه» نزدیک زنجان در چمنزاری اردو تشکیل می گردید.
اهالی بعضی از ولایات غالبا دارای اسب بودند. در این نقاط، بجای سربازِ پیاده «سربازِ سواره» گرفته می شد و اسب و تفنگ بر عهدۀ خود سواران بود و بر حسب لزوم به خدمت جلب می شدند.
ناصر الدین شاه متدرّجاً بر تعداد زن های اندرون می افزود و از تعداد افواج می کاست و جیره و مواجب آنان را خرج اندرون میکرد. از طرف دیگر، سربازی که سر خدمت حاضر نمی شد، حق اخذ تحمیلات محلی را نمی داشت. این تحمیلات را ناصر الدین شاه به طور «مزایده» به صاحب منصبان واگذار می کرد. صاحب منصبی که تأدیه سهم شاه را که «تقدیمی» گفته میشد تقبّل می کرد، به فرماندهی فوجی منصوب می شد که اصلا وجود نداشت.
در اواخر سلطنت ناصر الدین شاه چندصد سرباز در بعضی از سرحدّات و در طهران برای نمایش حاضر بودند که جیره و مواجب به آنها نمی رسید. در هر قراول خانه، یک نفر کشیک می داد و بقیه به وسیلۀ «فعلگی» چند ریالی بدست آورده و ارتزاق می کردند.
این جیره و مواجب هم مورد استفادۀ صاحب منصبان واقع می شد. آخرین فوجی که احضار شد، فوج «سیلاخوری» بود که محمد علی میرزا برای برانداختن آزادی به طهران آورد، ولی مجاهدین آنان را سرکوب و قلع و قمع نمودند.