بین حملات ناشی از هراس و حملات ناشی از اضطراب فرقهای بسیاری هست اما نه چیزی که فکرش را میکنید. حملهای که تجربه کردم در سال دوم دانشگاهم اتفاق افتاد، درست در زمانیکه داشتم از کلاس درس به سمت خانه برمیگشتم. ظاهراً به دلیلی ناشناخته، قلبام یکهو شروع کرد به تندتر تپیدن، و در حالیکه هوای آن روز اصلاً گرم نبود احساس کردم که دیگر نمیتوانم نفس بکشم، و بعد بدنم شروع کرد به عرقریختن. به سمت خانه دویدم، در حالیکه شدیداً از اتفاقی که داشت برای بدنام میافتاد ترسیده بودم. شکی نداشتم که در حال مرگ هستم.
اخیرا برای رفع مشکلات افسردگی و اضطرابام شروع به ملاقات یک رواندرمانگر کردم، و به همین دلیل به محض اینکه توانستم کمی صمیمیتر باشم موضوع را برایش شرح دادم. او دقیقا فهمید که در آن روز خاص دقیقا چه اتفاقی داشت به سرم میآمد: من در حال تجربهی یک حملهی ناشی از هراس بودم. طی این سالها فهمیدم که فقط من نیستم که دچار چنین حملهای شدهام. پی بردم که برخی آدمها به اینجور وهلههای ترس شدید تحت عنوانِ «حملات اضطرابی» اشاره میکنند، و دیگران هم اسمش را «حملات ترس» میگذارند.
اما آیا واقعاً میتوان به راحتی این دو اصطلاح علمی را به جای هم به کار برد؟ یا آیا این دو وضعیت را باید کاملا متفاوت از هم فرض کنیم؟
بیاییم از همینجا تکلیف برخی مسائل را روشن کنیم: حملات هراس نوعی بیماریِ روانیِ ثبتشده به شمار میآیند، و بر اساسِ مرجعی چون NHS بخشی از اختلالِ هراس محسوب میشوند. این جور حملات همچنین از سوی انجمن روانپزشکیِ آمریکا (APA) در «کتاب راهنمایِ آماری و تشخیصیِ اختلالات روانی» بهعنوان بیماری فهرست شدهاند.
حملات اضطرابی اما بهطور رسمی در این کتاب راهنما ثبت و فهرست نشدهاند. سی. ویل رایت، دکترای روانشناسی و دارای مجوز کار بالینی در این زمینه، و مدیرِ پروژههای پژوهشی ویژه در انجمن روانپزشکی آمریکا میگوید: «عبارتِ “حملهی اضطرابی” اصطلاح عامیانهتر و خودمانیتری است.»
در نتیجه، اگر احساسی عذابآور از این دست دارید و میتوانید آنرا تحت عنوان حملهی اضطرابی توصف کنید، این احتمال وجود دارد که در واقع حملهی هراس را تجربه میکنید.
خب، پس حملهی هراس دقیقاً چیست؟
رایت میگوید، «یک حملهی هراس یک حملهی بسیار ناگهانی مملو از ترس شدید است که میتواند غیرمنتظره رخ دهد و معمولا طی ده دقیقه به اوج خود میرسد.» این وهلههای شدید وقتی اتفاق میافتند که مکانیزمی هورمونی موسوم به «پاسخِ جنگ یا گریز» به کار میافتد [که واکنش فیزیولوژیکِ جانوران در پاسخ به ادراکاتشان نسبت به موقعیتهای خطرناک، حمله، یا در اقدام برای نجات خویش است]. رایت میگوید، «اگر پاسخِ جنگ یا گریز، زمانی که در معرض یک خطر واقعی نیستید به کار بیفتد (مثلا موقعی که در جریان یک حمله هراس قرار دارید) آنوقت میتواند بسیار ناتوانساز و تضعیفکننده باشد.»
بر اساسِ انجمن خودیاری در زمینهی اضطراب که در انگلستان فعال است، دردنمونهای سنخنمایِ یک حملهی هراس از این قرار هستند:
- افزایش ضربان قلب
- کوتاهشدنِ دم و بازدم
- احساس فشار و سنگینی در قفسهی سینه
- خشکیِ دهان
- احساس دلشوره
- حالت تهوع
- میل شدید به تخلیهی مثانه و رودهها
- لرز و رعشه
- تعریق
- مورمور
- گزگز یا بهخوابرفتنِ دست یا پا
حملات هراس به چه دلایلی رخ میدهند؟
راستاش را بخواهید، بنا به مطالعاتِ «موسسهی ملیِ بهداشت روانی» گاهی ممکن است یک عامل راهاندازِ خاص (مثلِ ابژهای ترسناک یا موقعیتی هولآور) باعث حملات هراس شود، و گاهی هم اصلا بدون هیچ علت خاصی شاهد چنین حملاتی هستیم. اما اگر حملات هراس به طور عودکننده و غیرمنتظرهای زیاد و زیادتر شدند، یا اگر ترس از حملات ترس یا حمله قریبالوقوع را حس کردید، یا شروع به دوریگزیدن از موقعیتهایی کردید که ممکن است باعث یک حملهی هراس شوند، آنگاه این احتمال وجود دارد که شما در حال تجربهی اختلال هراس هستید.
رایت میگوید، «برای مثال، کسانی که دچار اختلال هراس هستند میتوانند متوجه دردنمونی بشوند که کاملا خوشخیم و بیخطر است، مثلاً افزایش ضربان قلب. این افراد افزایش ضربان قلب را امری منفی تعبیر میکنند که همین باعث میشود حتی مضطربتر هم بشوند. و از همینجا هم حمله اضطرابی به حمله هراس بدل میشود.»
آیا چیزهای خاصی میتوانند باعث شوند که بیشتر در معرض حملات هراس باشید؟
حملات هراس میتوانند برای هر کسی اتفاق بیفتند، اما عواملی وجود دارند که میتوانند به طور خاص شما را در معرض خطر قرار دهند.
یک. جنسیت
بنا به مطالعهای که در سال 2016 در مجلهی «مغز و رفتار» منتشر شد، احتمالِ تجربهی اضطراب در زنان دوبرابر مردان است. به گفتهی مولفان این مطالعه، این امر از یکسو به خاطرِ تفاوتهایی است که در شیمیِ مغز و هورمونهای زنان وجود دارد، و از سوی دیگر به خاطر شیوهای است که زنان در قیاس با مردان استرس و فشار را تجربه میکند. برای مثال، در زنان پاسخِ جنگ یا گریز سریعتر از مردان فعال میشود، و بهلطفِ هورمونهای استروژن و پروژسترون، زمان بیشتری هم فعال باقی میماند. سروتونینِ انتقالدهندهی عصبی (که نقش مهمی در استرس و اضطراب بازی میکند) نیز در بدن زنان کندتر از بدن مردان فراوری و پرادزش میشود.
دو. ژنتیک
ژنتیک میتواند نقش مهمی در تشخیص اختلال هراس ایفا کند. مطالعهای که در سال 2013 در مجلهی «علم عصبشناسی» منتشر شد، نشان داد که افراد مبتلا به حمله هراس دارای ژنی موسوم به NTRK3 هستند که هم ترس و هم پاسخ به ترس را بزرگنمایی میکند.
سه. سایر اختلالات بهداشت روانی
به گفتهی ADAA ، اگر شما درگیر سایر اختلالات روانی، از جمله افسردگی باشید، آنوقت شما مستعد حملات هراس نیز خواهید بود. سایر اختلالات اضطراب مثلا ترسها یا فوبیاهای اجتماعی، یا اختلالِ وسواسیـاجباری نیز باعث میشوند که شما بیشتر در معرض حملات هراس باشید.
چهار. عوامل محیطی
رایت میگوید، «اگر شما در کنار والدین یا اعضایی از خانواده رشد کرده باشید که مبتلا به اختلال اضطراب باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که شما نیز درگیر این مسئله شوید.» علاوه بر عامل ژنتیکی، «این موضوع میتواند روی مزاج، خلقوخو، و رفتارهای آموختهشدهی پایه در شما تاثیر بگذارد.» سایر عوامل محیطی استرسزا و خصوصا پرتنش، مثلا از دست دادنِ شغل، یا از دست دادن یکی از اعضای خانواده، نیز میتوانند شما را بیشتر در معرض حملات هراس قرار دهند (به نقل از APA).
چطور میتوانید حملات هراس را درمان کنید؟
یک تذکر جدی و یادآوری بسیار مهم: مجبور نیستید که با این حملات هراس تمام عمر را سر کنید. رایت میگوید، «فکر میکنم از آنجا که حملات هراس میتوانند شدیداً ترسناک باشند، آدمهای درگیر این وضعیتها هم ممکن است نومید و دلسرد شوند و از ایستادن در برابر این حالات منصرف گردند، اما چیزهای بسیار زیادی وجود دارند که این افراد میتوانند برای کمک به درمان حملات هراس انجام دهند.»
رایت میگوید، «اولا، اگر به طور جدی نگران یکی از دردنمونهایی هستید که ممکن است حین حمله هراس تجربه کرده باشید (مثلا حملات قلبی و افزایش ضربان قلب)، حتما به سراغ پزشک رفته و وضعیتتان را چک کنید. پس از آنکه پزشک وضعیت شما را سالم تشخیص داد، به احتمال زیاد یکی از این دو رویکردِ درمانی را به شما پیشنهاد خواهد کرد: درمانِ رفتاریـشناختی و/یا دارودرمانیِ ضدـاضطرابی.
بر اساس NHS، درمان رفتاریِ شناختی (درمانی موسوم به CBT) نوعی درمانِ مبتنی بر سخنگفتن است که به شما کمک میکند مشکلات و مسائلتان را با تغییر روشی که فکر و عمل میکنید مدیریت کنید. رایت میگوید، «هدف این درمان این است که دردنمونهای شما را تشخیص دهد، و نیز تشخیص دهد که چه هستند و چه معنایی دارند، و رازگشاییشان کند طوریکه اگر حمله اضطرابی بعدی رخ داد، این افراد مبتلا به حمله دیگر این تصور کاذب را نداشته باشند که دارند کنترلشان را از دست میدهند یا دارند دیوانه میشوند یا فکر نکنند که این حمله آنها را خواهد کشت.»
دارودرمانیها نیز میتوانند در این خصوص تجویز و اِعمال گردند. هرچند معمولا باید در کنارِ CBT (درمان رفتاری و شناختی) به کار گرفته شوند. بنا به ADAA داروهای ضدافسردگی که برای افسردگیهای اضطرابی مفید تشخیص داده شدهاند نیز میتوانند در این مورد موثر و به درخور باشند.
تجویز داروهای ضداضطرابی که سریع عمل میکنند نیز میتواند برای تسکین دردنمونهای حادِ اضطراب مثل افزایش ضربان قلب یا تعریق مفید باشد.
نهایتاً باید این نکته را اضافه کرد که بنا به مطالعات سازمان بهداشت جهانی در سال 2017، وضعیت مالی و اقتصادی، و تفاوتهای طبقاتی و فرهنگی هم نقش زیادی در بروز چنین وضعیتهایی دارد؛ آنها که قادر به زندگی در فضایی آرام، یا در محیطی عمدتاً دوستانه هستند وضعیت روانی مطلوبتر، و هراس یا اضطرابِ بسیار کمتری را تجربه میکنند، در حالیکه فرضاً مردمان جهان سوم در آسیا و افریقا، یا جوامع بحرانخیز، یا ممالکِ به لحاظ سیاسی پر تنش یا نابهسامان با رنجهای روانی و آسیبهای بسیار بیشتری رودرو هستند.