مقدمه
یکی از مهم ترین عوامل تنوع و چندگونگی نظریه های انقلاب، تفاوت و تمایز مبانی انسان شناختی نظریه و نظریه پردازان است. اینکه نظریه پرداز، انسان را چگونه موجودی بیانگارد و برای ابعاد مختلف وجود انسان چه ارزش و نقشی قائل شود، تأثیر بس مهمی در شکل گیری نظریه اجتماعی او و به تبع، در تبیین واقعیت های اجتماعی هچون انقلاب خواهد گذاشت. این مطلب در بسیاری از نظریه های انقلاب نمایان است. به عنوان نمونه می توان به دوگانه نظریه های رفتار جمعی و نظریه های بسیج منابع اشاره نمود که برخی، آنها را دو پارادایم «رفتار جمعی»[1] و «بسیج منابع»[2] انگاشته اند. (کوهن، 1386: 23)
در نظریه های رفتار جمعی، مفهومِ محوری، «نارضایتی» است و وجه تمایز آنها از دیگر نظریات این است که رفتارهای جمعی انسان ها را نتیجه نارضایتی ها، ناکامی ها و پرخاشگری حاصل از آن می دانند. همه نظریه پردازانِ این پارادایم بر واکنش های روان شناختی نسبت به اختلال ساختاری، شیوه های ساده ارتباطات و اهداف ناپایدار تأکید دارند و این، بیانگر تمایل ضمنی برای در نظر گرفتن رفتار جمعی به عنوان واکنش نابخردانه یا غیرعقلانی نسبت به تغییر است. (همان: 24 23) به بیانی، در نظریه های رفتار جمعی، شرکت افراد در جنبش ها بر اساس انگیزه روانی و واکنشی کم وبیش غیر عقلانی، به شرایط اجتماعی است.
برخی از مهم ترین نظریه پردازانی که در این گونه و به عبارتی در این پاردایم قرار می گیرند عبارتند از: هانا آرنت[3] و ویلیام کورن هاوزر،[4] هربرت بلومر،[5] نیل اسملسر،[6] پیتریم سوروکین[7] و جیمز دیویس.[8]
چنان که می بینیم از منظر نظریه پردازان پارادایم رفتار جمعی، حاضران و شرکت کنندگان در جنبش ها و انقلاب ها، انسان هایی عقل گریز و بیشتر هیجانی و احساسی اند که صرفاً در واکنش به نارضایتی ها به پاخاسته اند. اما بر خلاف نظریه پردازان پارادایم رفتار جمعی، نظریه پردازان بسیج منابع بر این عقیده اند که هر گونه کنش جمعی متضمن پیگیری عقلانی منافع توسط گروه هاست و شکل گیری جنبش ها به جای آنکه وابسته به تغییرات باشد به منابع، سازمان و فرصت های کنش جمعی وابسته است.
نظریه بسیج منابع که از اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 شکل گرفت، بر این نگرش متکی است که پدیده های اجتماعی نتیجه تصمیمات و کنش های فردی هستند. این نظریه بر مبنای فرضیات نظریه «گزینش عقلانی» مطرح شد که بر اساس آن مشارکت فرد در جنبش های اجتماعی، عقلانی است. به این ترتیب، این نظریه با نظریات قبلی در جامعه شناسی [به ویژه با پارادایم رفتار جمعی] به مخالفت برخاست که بر اساس آنها شرکت در جنبش ها دارای انگیزه روانی و واکنشی کم و بیش غیرعقلانی به شرایط اجتماعی هستند. (نش، 1380: 144)
نظریه پردازان بسیج منابع یک ردّیه خیلی ساده بر پارادایم رفتار جمعی که جنبش ها و انقلابات را صرفاً نتیجه نارضایتی ها می دانند، وارد می کنند. بر اساس این ردّیه، از آنجا که همواره نارضایتی در جامعه وجود دارد صرف وجود آن نمی تواند مشارکت در کنش جمعی را توضیح دهد. از نظر نظریه پردازان بسیج منابع آنچه نیاز به توضیح دارد این است که چرا افراد به گونه ای هدفمند و به واسطه ملاحظه عقلانی منافع، خودشان در کنش جمعی شرکت می کنند؛ و پاسخ شان این است که علت کنش اجتماعی شرایط ساختاری نیست. (همان: 145)
از نظریه پردازان مشهور این پارادایم می توان به نام هایی چون: زالد و مک کارتی،[9] آنتونی اوبرشال،[10] مک آدام،[11] سیدنی تارو،[12] چارلز تیلی[13] اشاره کرد.
با این وصف، یکی از مهم ترین وجوه تفاوت و تمایز این دو پاردایم، تفاوت در مبانی انسان شناختی آنهاست؛ به گونه ای که پارادایم رفتار جمعی بر این پیش فرض مبتنی است که فرد حاضر در جنبش ها و انقلاب ها و به عبارتی هر گونه رفتار جمعی را انسانی احساسی و هیجانی می انگارد که رفتارش نه تابع اراده و خردورزی اش بلکه واکنشی به محرک های بیرونی همچون نارضایتی های اجتماعی سیاسی است. اما در مقابل، پارادایم بسیج منابع کنش گران جنبش ها و انقلاب ها را انسان هایی می داند که بر اساس تفکر و گزینش عقلانی و در پی منافع خود به کنش جمعی روی می آورند و در این راستا به سازمان دهی و بسیج منابع مادی و انسانی می پردازند.
با این همه، به نظر می رسد آنچه موجب این دوگانگی و تفکیک شده است، ریشه در نگاه دوگانه انگارانه[14]6 و تقلیل گرایانه به وجود انسان دارد. برایان فی[15] در این باره می گوید: در تفکر دوگانه انگار، سؤال ها به گونه ای مطرح می شوند که عبارات «یا این» «یا آن» در برابر هم قرار می گیرد و ناگزیر یکی از آنها صحیح انگاشته می شود. سؤال ها به گونه ای هستند که ما را به پاسخ هایی از جنس بله یا نه دعوت می کنند و مواضع مهمی از بحث ها به این یا آن وجه از پاسخ اختصاص دارند. (فی، 1381: 315) وگرنه انسان موجودی پیچیده و چندوجهی است که واجد هر دو بعد پیش گفته می باشد؛ هرچند ممکن است در برخی رفتار / کنش های جمعی یکی از این ابعاد ظهور و بروز بیشتری داشته باشد. به بیانی دیگر، می توان گفت اگر رفتار / کنش های جمعی، اعم از جنبش ها، انقلابات و... را با نگاهی فرایندی بنگریم، ممکن است در برخی مقاطع یا مراحلِ این فرایند بعد احساسی هیجانی، غلبه بیشتر داشته باشد و در برخی مراحل دیگر کنش ها بیشتر عقلانی و حساب گرانه باشند.
بنابراین، به زعم نگارنده فرایند منتهی به انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1357، دربردارنده هر دو گونه «رفتارهای احساسی هیجانی» و «کنش های عقلانی و حساب گرانه» بوده و شاید بتوان گفت در بسیاری از مراحل فرایند انقلاب این دو بعد در هم تنیده و آمیخته به هم بوده است.
البته در این باره، نکته ای مهم باید مورد ملاحظه قرار گیرد و آن، تفکیک و تمایز عقلانیت سوداندیش و منفعت طلب، از عقلانیت معطوف به ارزش است و تأکید بر اینکه عقلانیت کنش گران انقلاب ایران را به هیچ وجه نمی توان صرفاً عقلانیتی سود اندیش دانست و برعکس، غلبه با خواسته های ارزشی و معنادار است. حتی خواسته های اقتصادی و سیاسی مطرح شده در شعارهای انقلاب نیز از منفعت جویی های فردی و درون گروهی بری است و روح جمع گرایانه و نوع دوستانه در آنها موج می زند. (شجاعی زند، 1383: 49)
واقعیت این است که برای بسیاری از مسلمانان فعال در صحنه فعالیت های انقلاب، کنش ها بر اساس نوعی احساس تکلیف و وظیفه شرعی صورت گرفته است که یا خود از متن منابع دینی استنباط و استخراج کرده اند یا در چارچوب عقلایی تقلید غیرمتخصص از متخصص، وظیفه خود را از رهبرانی دریافت نموده اندکه به صداقت، دیانت و قدرت تشخیص آنها باور داشته اند. در چارچوب این نظام معنایی است که ایثار، ازخودگذشتگی، مقاومت در برابر مشکلات و حتی دست شستن از منافع و امتیازات متعارف نیز می تواند معقول و منطقی باشد. این گونه کنش ها که در منطق وبری کنش عقلانی معطوف به ارزش نامیده می شود، کنشی است که فرد بدون توجه به زیان های فردی و به دلایلی چون وظیفه، شرف، زیبایی خواهی یا دعوت مذهبی، ملزم به عملی کردن یک اعتقاد است. (حاضری، 1380: 80 79)
با این مقدمه، در این نوشتار هدف آن است تا یکی از مهم ترین شاخص های کنش عقلانی و حساب گرانه یعنی سازمان دهی در انقلاب ایران مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. بدین منظور در سطح نظری، پس از واکاوی و بازشناسی مفهوم «سازمان دهی» و ابعاد و جوانب آن در نظریه چارلز تیلی و تد رابرت گر، تلاش می شود با نگاهی تلفیقی، مدلی مفهومی از سازمان دهی ترسیم شود و در سطح تجربی، مبتنی بر روش مطالعه اسنادی و کتابخانه ای و در راستای مدل مطروحه مصادیق و شواهدی از واقعیت های انقلاب ایران ارائه گردد.
بررسی نظری مفهوم سازمان دهی
سازمان دهی در نظریه چارلز تیلی
مهم ترین نظریه پرداز پارادایم بسیج منابع، چارلز تیلی است که با استفاده از مطالعات صورت گرفته در این پارادایم و مطالعات خودش نظریه بسیج منابع را به طور کامل تر تدوین نموده و آن را در کتاب از بسیج تا انقلاب ارائه کرده است.
به عقیده تیلی یافته های تاریخ نگاران انقلاب نشان می دهد که پیش از وقوع انقلاب، سازمان های سیاسی در بین گروه های محروم جامعه رشد فزاینده ای می یابد. این سازمان ها که اعتراض هایشان توسط حکومت ها سرکوب و مهار می شود، در مرحله بعد برای کسب قدرت سیاسی، به خشونت، به عنوان وسیله ای استراتژیکی و تاکتیکی، متوسل می شوند. ازاین رو، انقلاب نوعی اِعمال خشونت سیاسی سازمان یافته، آگاهانه و هدفمند از سوی گروه های محروم و معترض علیه نظام است. (Taylor, 1984: 130)
تیلی خاطر نشان می سازد که اگر مردمِ محروم و ناراضی فاقد سازمان دهی و منابع لازم باشند، نارضایتی به تنهایی نمی تواند به انقلاب منجر شود. او با این استدلال که نارضایتی و منازعه جزء طبیعی عرصه سیاست هستند، بر این نکته تأکید می نماید که احتمال وقوع خشونت سیاسی تنها هنگامی وجود دارد که طرف های ناراضی از ابزار و منابع لازم برای انجام یک خشونت مؤثر برخوردار بوده و به عبارت دیگر، منابع و سازمان دهی لازم را برای انجام اقدامات پراهمیت داشته باشند. (گلدستون، 1385: 20 19)
در نظریه تیلی، کنش جمعی، اعم از انقلاب، محصول تعاملات رقابت آمیز گروه هایی است که برای کسب قدرت رقابت می کنند. این فرایند در چارچوبی انتزاعی ترسیم می شود که مدل جامعه سیاسی[16] نام دارد. تیلی، گروه های مدعی را به «اعضای جامعه سیاسی» و «چالشگران» تقسیم نموده است. «اعضای جامعه سیاسی» کسانی اند که دسترسی روزمره به حکومت دارند و از قدرت نسبتاً زیادی بهره مندند؛ در مقابل، «چالشگران» قدرت نسبتاً کمی دارند و فاقد این دسترسی روزمره به حکومت هستند. (تیلی، 1385: 80 و 174) اما در تلاش برای ورود به جامعه سیاسی و پاسخ گویی حکومت به خواسته هایشان هستند که تلاش آنها با مخالفت کارگزاران جامعه سیاسی مواجه می شود.
بنابراین در هر موقعیتِ زمانی خاص سه مجموعه متفاوت از کنش های متقابل در جامعه وجود دارد: 1- اعضای جامعه سیاسی سعی می کنند، برای نفوذ در حکومت از منابع موجود بهره گیرند؛ 2- اعضای جامعه سیاسی به واسطه ابزارهایی چون انتخابات و بحث های سیاسی یکدیگر را می آزمایند؛ 3- چالشگران می کوشند در حکومت نفوذ کنند و به عضویت در جامعه سیاسی درآیند و در همان حال اعضای جامعه سیاسی که عمدتاً از کانال سازمان های حکومتی اقدام می کنند، در برابر آنها مقاومت می ورزند. (Taylor, 1984: 131)
خلاصه اینکه حکومت به سبب انحصارِ منابع اجبار و هنجار، می کوشد مانع از ورود چالشگران به جامعه سیاسی شود و دسترسی کم هزینه اعضای جامعه سیاسی را تسهیل کند؛ به عبارت دیگر، این مشارکت کنندگان، پیوسته منابع جمعی خود را برای ورود به جامعه سیاسی یا ماندن در آن بسیج می کنند. (سِمتی، 1375: 141) بر این اساس در منازعه سیاسی میان حکومت و چالشگران، جناحی برنده است که توانایی بیشتری در بسیج منابع داشته باشد و آنچه بیش از همه بر بسیج منابع طرفین مؤثر است، میزان سازمان دهی آنها است.
به بیانی دیگر، تیلی در باز شناسی عوامل تأثیر گذار بر کنش جمعی به موازات «بسیج منابع» بر مفهومی دیگر پای می فشارد و آن وضعیت «سازمان» گروه مدعیان است. نزد او سازمان عبارت است از: «میزان هویت مشترک و ساختار وحدت بخش افراد درون یک جمعیت و به عنوان یک فرایند، افزایش هویت مشترک و / یا ساختار وحدت بخش. به همین ترتیب کاهش هویت مشترک و / یا ساختار وحدت بخش را سازمان پاشی[17] می نامد». (تیلی، 1385: 83) سپس بر این نکته اصرار می ورزد که «هر قدر که یک گروه از هویت مشترک و شبکه های داخلی وسیع تری برخوردار باشد، سازمان یافته تر است». (همان: 95)
به نظر می رسد منظور اصلی تیلی از مفهوم پردازی «سازمان»، توضیح و تشریح فرایند بسیج منابع است. تیلی از این مفهوم از طرفی بر هویت مشترک و علقه های بین اشخاص و اعضای گروه اصرار می ورزد و از سویی بر وجود شبکه وسیع ارتباطات بین اعضای گروه پای می فشارد. اندک دقتی به ما می گوید این ویژگی ها یعنی هویت مشترک اعضا و شبکه ارتباطی گروه زمینه ساز، تسهیل کننده و تداوم بخش بسیج منابع می باشند؛ به همین دلیل تیلی معتقد است: «سازمان باعث ارتقاء بسیج می شود». (همان: 97) یعنی هر چه گروه سازمان یافته تر باشد، بسیج منابع آن گروه، و به تبعِ آن، امکان دست یابی به قدرت افزایش می یابد.
سازمان دهی در نظریه تد رابرت گر
تد رابرت گر که در ایران با کتاب «چرا انسان ها شورش می کنند؟» شناخته می شود، از نظریه پردازانی است که نظریه اش با عنوان «محرومیت نسبی»،[18] بیشتر در ادامه رویکرد روان شناختی پیتریم سوروکین و جیمز دیویس و به عبارتی در زمره نظریه های روان شناختی انقلاب به شمار می آید. اما توجه به این نکته بایسته است که نظریه «گر» نظریه ای صرفاً روان شناختی نیست و برخی متغیرهای کلان اجتماعی و همچنین مقوله هایی عقلانی را نیز به کار گرفته است. (پناهی، 1389: 300؛ مشیرزاده، 1381: 130)
با این همه، در این نوشتار آن بخش از نظریه گِر مطمح نظر است که به مفهوم سازمان و سازمان دهی و نقش ها و کارکردهای آن در سرانجام خشونت سیاسی اختصاص یافته است.
به زعم گِر یکی از متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر «شکل و حجم خشونت سیاسی»، «توازن نهادی حمایت های نهادی رژیم و مخالفان» است. (گر، 1377: 398) وی ذیل این مبحث، وضعیت سازمان دهی و رابطه آن با کنش جمعی و خشونت سیاسی را مورد بررسی قرار داده است.
نخستین عنصر تعیین کننده تأثیرات سازمان بر حجم خشونت سیاسی، اندازه واقعی و توزیع این گروه ها در میان جمعیت است. دومین عنصر تعیین کننده، میزان سازمان یافتگی آنها در حمایت از رژیم یا مخالفان است. تمامی مخالفان الزاماً در سازمان های طرفدار مخالفان عضویت ندارند و تمامی وفاداران نیز عضو سازمان های طرفدار رژیم نیستند. بسیاری از مردم، مخصوصاً در جوامع در حال گذار ممکن است تنها متعلق به سازمان های بی طرف باشند؛ سازمان هایی که نه حمایت فعالانه ای از رژیم به عمل می آورند و نه از مخالفان. (همان: 400 399)
می بینیم که گر به گونه ای تک بُعدی و یک سویه وضعیت سازمان مخالفان را نمی نگرد، بلکه معتقد است برای تعیین تأثیرات سازمان بر خشونت سیاسی باید توازن حمایت نهادی میان رژیم از یک سو و مخالفانش از سوی دیگر مورد ارزیابی قرار گیرد؛ یعنی به طور توأمان وضعیت سازمان مخالفان و رژیم مورد توجه اوست و بر هم خوردن تعادل و توازن به نفع مخالفان، یعنی برتری سازمان دهی مخالفان نسبت به رژیم، شرایط را برای انتقال قدرت مهیا می سازد.
مخالفان به شیوه های مختلف می توانند پایگاه هایی سازمانی برای مخالفت فعال به وجود آورند که در این باره گِر به سه شیوه اشاره می کند.
یکی از راه ها «ایجاد سازمان های جدید» برای خود و هواداران بالقوه شان است. اگر گستره حمایت نهادی از رژیم اندک باشد و اگر نارضایتی، شدید و فراگیر باشد، سازمان ها ممکن است به «جنبش های احیاگر» همچون جنبش های انقلابی، هزاره گرا یا بومی گرایانه تبدیل شود. اگر نارضایتی از حدت و گستردگی کمتری برخوردار باشد، سازمان های مخالف ممکن است شکل همکاری های سیاسی و اقتصادی متعارف تری به خود بگیرند. اما اگر حمایت نهادی از رژیم بالا باشد، محتمل ترین نوع سازمان دهی، تشکیلات زیرزمینی است: جوامع بشری، هسته های انقلابی و سازمان های تروریستی.
دومین بنیان سازمانی حمایت نهادی از مخالفان، «تسخیر» سازمان های طرفدار رژیم است. اگر این گونه سازمان ها مستقیماً تحت کنترل رژیم نباشند و اعضای آنها شدیداً ناراضی باشند، مخالفان شانس زیادی برای انجام این کار خواهند داشت. مخالفان فعال ممکن است با نوعی کودتای داخلی، کنترل سازمان های اقتصادی و سیاسی و نیز واحدهای نظامی رژیم را به دست آورند؛ اما اگر رژیم از اقتدار بالایی برخوردار باشد، میزان توانایی آنها برای اقناع اعضا به مشروعیت مخالفت، ظرفیت آنها را برای هدایت سازمان به سمت مخالفت آشکار محدود می سازد. اما این امر به معنای کاهش اهمیت رهبران مخالف در جهت دادن به نارضایتی نیست.... رهبران مخالف می توانند نارضایتی اعضا را به سمت فعالیت های متنوعی هدایت کنند؛ آنها قادر به کسب و حفظ کنترل بر سازمان های طرفدار رژیم نخواهند بود، مگر آنکه نارضایتی زیادی در میان طبقات پایین وجود داشته باشد.
و سومین بنیان سازمانی حمایت نهادی از مخالفان، «چرخش» یک مؤسسه یا انجمن بی طرف به سمت مخالفت فعالانه است. چرخش سازمان ها به سمت مخالفت فعالانه معمولاً یا به عنوان پاسخی به مداخله حکومت و یا به عنوان پاسخی ثانویه (پس از آنکه تلاش برای مشارکت از طریق کانال های متعارف با عکس العمل نامناسب یا سرکوب گرانه مواجه شد) صورت می گیرد. (همان: 403 401)
از آنچه تا کنون آمد نتیجه می گیریم سازمان دهی از طریق کارکردهایش می تواند بر معادلات قدرت در جامعه تأثیر بگذارد و احیاناً جابه جایی و انتقال قدرت را تسهیل نماید. از یک سو کارکردهای ابزاری سازمان های طرفدار رژیم به عنوان ابزاری برای کسب ارزش های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و به عبارتی با بسیج منابع می تواند به تثبیت قدرت سیاسی حاکمان کمک کند. همچنین کارکرد بیانی سازمان ها برای بیان اعتراض ها و مخالفت ها مانند سوپاپ اطمینانی همین نقش را ایفا می کند. اما از سوی دیگر مخالفان و چالشگران به روش های مختلف از قبیل ایجاد و تأسیس سازمان های جدید، تسخیر سازمان های طرفدار حکومت و چرخش اعضای سازمان های طرفدار رژیم به سمت سازمان های مخالف، به سازمان دهی طرفداران خود می پردازند. این سازمان دهی همچنان که از شیوه های پیش گفته هویداست، با سازمان پاشی[19] رژیم همراه و توأم است؛ یعنی کاهش قدرت رژیم. به علاوه سازمان های مخالفان طبعاً کارکردهای خود را دارند. به این صورت که مخالفان از طریق کارکردهای ابزاری سازمان، یعنی تأمین فرصت های ارزشی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به بسیج منابع می پردازند. به عبارتی، سازمان زمینه کسب و تثبیت قدرت مخالفان را فراهم می سازد.
از این روی، هر چند با نگاهی ظریف و دقیق، سازمان دهی و بسیج منابع در تعامل و تأثیر و تأثراند اما با تسامح می توان چنین انگاشت که سازمان دهی، متغیری مقدم بر بسیج منابع است. به این معنا که همچنان که تیلی می گفت سازمان باعث ارتقای بسیج است و به عبارتی هر چه سازمان دهی مخالفین و انقلابیون بیشتر باشد، بسیج منابع بیشتری صورت می گیرد. بنابراین سازمان دهی مخالفین، مع الواسطه و از طریق بسیج منابع موجب افزایش قدرت انقلابیون می شود و از طرفی دیگر از طریق سازمان پاشی و بسیج زدایی، فرو کاهی قدرت رژیم را سبب می گردد و در نهایت، زمینه ساز انتقال قدرت و وقوع انقلاب می شود.
سازمان دهی در انقلاب ایران
هویت بخشی
چنان که پیشتر آمد، سازمان دهی که تأثیر مهمی بر بسیج منابع دارد، از دو عنصر اساسی تشکیل یافته است. عنصر ذهنی و معنایی که نقش هویت بخش و وحدت بخش بر اعضای گروه ها دارد و دیگری سازوکارها و شبکه های ارتباطی که امکان ارتباط بین اعضای گروه را ایجاد و تسهیل می نماید.
بسیاری از مطالعات صورت گرفته درباره انقلاب ایران بر این نظرند که فرایند سازمان دهی و بسیج نیروی انسانی در جریان انقلاب بیش از هر چیز تحت تأثیر ایدئولوژی شیعه، اعم از مفاهیم هویت بخش آن و همچنین سازوکارهای ارتباطی عینی آن قرار داشته است؛ و مهم ترین وجه تمایزبخش انقلاب ایران را باید در «گستردگی» بسیج انقلابی و «جوهره دینی» آن جست؛ یعنی در نقش تعیین کننده و تمام کننده دین به عنوان ایدئولوژی بسیج گر، رهبری بسیج کننده و شبکه و سازمان اداره کننده آن. (شجاعی زند، 1383: 45)
به لحاظ ذهنی و معنایی، نظام های معنایی و اعتقادی ایدئولوژی شیعه، همچون ساختاری وحدت بخش و هویتی جمعی، نقشی چشمگیر در سازمان دهی و بسیج ایفا نمود. در واقع، نظام های معنایی، هم منابع و هم شیوه های بیان و توجیه کنش در جهت تعقیب اهداف جمعی محسوب می شدند. نظام های اعتقادی که بنیان بین الاذهانی داشتند نه تنها ذخیره ای از منابع محسوب می شدند که امکان استفاده از آنها وجود داشت، بلکه هویتی جمعی نیز ایجاد می کردند که منابع غیرفرهنگی را نیز می توانست به خدمت گیرد و ارائه آنها را تسهیل کند.... با اوج گیری فرایند انقلابی، روحانیون با استفاده از منابع فرهنگی توانستند حس یگانگی افراد و گروه ها با ایدئولوژی جنبش را تقویت کنند. (سِمتی، 1375: 154)
در این باره، آنچه باید مورد توجه قرار گیرد مفاهیم و عناصر اصلی این ایدئولوژی و به ویژه فرایند بازتفسیر این مفاهیم در جهت ارائه تلقی و قرائت نوین از آنهاست. چنان که مفاهیمی که پیش از آن، برداشتی انفعالی و محافظه کارانه از آنها وجود داشت مورد بازتفسیر[20] قرار گرفت و به آموزه هایی حرکت آفرین و مبارزه جویانه مبدل گردید.
بسیاری از مفاهیم و مقولات اسلامی شیعی همچون: توکل، رستگاری، توسل، دعا، شفاعت، عدالت، ولایت و امامت، اجتهاد، تقلید، نسبت دین و سیاست، امر به معروف و نهی از منکر، تقیه، غیبت، انتظار، جهاد، شهادت، عاشورا و... ، هر یک به گونه ای بازتفسیر شدند تا بتوانند توده های مردم را به حرکت درآورند. (کشاورز شکری، 1379: 177)
در این میان، مؤلفه اساسی ایدئولوژی شیعه یعنی «عاشورا و کربلا» که به تصریح یا تلویح، بسیاری از دیگر مفاهیم را دربرداشت، از اهمیت بیشتری برخوردار است. عاشورا و کربلا از مهم ترین مقولاتی است که به صورت جدی در سال های منتهی به انقلاب مورد بازتفسیر قرار گرفت. به گونه ای که قرائت های شفاعت جویانه، سوگناک و فاجعه نگر جای خود را به قرائت های کارکردگرایانه، سیاسی و ایدئولوژیک داد. در این قرائتِ آرمان گرایانه و انقلابی از حادثه عاشورا، امام حسین(ع) جلوه ای انقلابی و سازش ناپذیر می یابد که به مبارزه و افشاگری علیه حکومت دست یافت و مردم را شورانید. امام حسین(ع) قهرمانی است که جز به جنگ و کشته شدن در راه آرمان رضایت نمی داد و چون نمی توانست بکشد، کشته شد تا با خون خود دشمن را رسوا کند. (اخوان مفرد، 1381: 185)
تحلیل محتوای شعارهای انقلاب نشان می دهد که از 4153 شعار، 390 شعار، یعنی 4/9 درصد آنها، دربردارنده مفاهیم «جهاد و شهادت» است. در این میان تعداد قابل توجهی از شعارها به مضامینی چون «اعلام آمادگی برای جهاد و شهادت و دعوت از دیگران برای پیوستن به قیام»، «اعلام آمادگی برای فداکاری، جهاد و شهادت در راه امام خمینی»، «جهاد و شهادت برای مبارزه و سرنگون کردن شاه و رژیم» دلالت دارند. و این گویای این مطلب است که مردم بر اساس باورهای اسلامی و شیعی و با همانندسازی انقلاب با قیام امام حسین(ع)، حاضر بوده اند با شوق و شور و با انتخاب خود پذیرای شهادت گردند، تا یا رژیم حاکم را سرنگون کرده و جامعه ای اسلامی بر پا کنند و یا به فیض شهادت نایل شوند. بعید به نظر می رسد بدون وجود چنین ارزش هایی و اعتقاد مردم به آنها و معنا کردن انقلاب و رهبری آن در قالب فرهنگ شیعی قیام امام حسین(ع)، چنان بسیج فراگیر توده ای به دست می آمد. (پناهی، 1385: 86 84)
یادداشت این نکته بایسته است که در فرایند بازتفسیر آموزه های شیعه جهد و تلاش سه چهره بیش از دیگران برجسته و مؤثر بوده است: امام خمینی، شهید مطهری و دکتر شریعتی؛ که در این میان نقش امام خمینی به دلیل جایگاه مرجعیت تقلید و ارتباط مؤثر با همه اقشار و طبقات، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
یکی از مهم ترین اقدامات امام خمینی این بود که با طرح شعار «کلُّ یوم عاشورا و کلُّ ارض کربلا» مردم را به این امر تشویق کرد که می توان در هر زمان و از جمله در زمان حاضر به ندای «هل مِن ناصر» حسین بن علی(ع) پاسخ داد و راه آن را نیز در مبارزه با حکومت یزید زمان معرفی کرد. در نتیجه، گفتمان حاکم بر مجالس مذهبی در سال های منتهی به انقلاب، الگوی تطبیق مبارزات ضد رژیم بر قیام عاشورا بود. وی از آغاز نهضت این الگو را مطرح کرد و در سال های مبارزه هم به مناسبت های مختلف در قالب بیانیه، تلگراف، پیام، مصاحبه و... بر آن تأکید داشت. بر اساس این الگو، انقلاب به مثابه تکرار واقعه عاشورا تصور می شد و امام خمینی به منزله فرزند و وارث امام حسین(ع)، ارتش شاه به منزله ارتش یزید و انقلابیان به منزله یاران امام حسین(ع) در نظر گرفته می شدند. (مظاهری، 1387: 192) با توجه به این نگرش ها و بینش هاست که به تعبیر حمید عنایت:
امام خمینی مفاهیمی مانند تقیه و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و شهادت را به صورت متفاوتی با فقهای قبل تفسیر کرد و با توجه به ربط وثیقی که بین این چهار مقوله برقرار می نمود هنگامی که شهادت امام حسین(ع) و عبارت «کلُّ یوم عاشورا و کلُّ ارض کربلا» را در نظر می گرفت، تفسیری از قیام امام حسین(ع) به دست می داد که می توانست کنش انقلابی علیه رژیم پهلوی را برانگیزاند. (عنایت، 1362: 271)
شهید مطهری نیز از مهم ترین چهره هایی است که در راستای بازتفسیر عاشورا و کربلا از «فاجعه و مصیبت» به «حماسه» تلاش مؤثری داشته است. او در سلسله سخنرانی هایی که در فاصله سال های 1347 تا 1356 ایراد کرد، بی محابا جبهه ای در نقد و اعتراض به قرائت های سنتی رایج در باب عاشورا و پاره ای آیین های عزاداری گشود. عنصر کلیدی این سخنرانی ها و یادداشت ها، گوشزد این خطر بود که در روایت عاشورا و قیام امام حسین(ع) تحریفاتی وارد شده است. تحریفاتی که باعث شده است این منبع عظیم انقلابی و حماسی از کارکردهای اجتماعی و سازنده خود تهی شود و به ماده ای تخدیرکننده و انفعالی مبدل شود. در مقابل، تمرکز اصلی او بیشتر بر عنصر امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان اهداف اصلی و اصیل قیام امام حسین(ع) است و به مقابله و نقد دیگر تفاسیر سنتی و معمول از آن می پردازد. (مظاهری، 1387: 197)
دیگر چهره شاخصی که نقشی مؤثر در بازتفسیر ایدئولوژی شیعه، به ویژه در ارتباط و انتقال آن به قشر روشنفکر جامعه و به طور مشخص دانشگاهیان ایفا کرد مرحوم شریعتی است. او در سخنان و نوشته هایی چون «مسئولیت شیعه بودن»، «شیعه، یک حزب تمام»، «حسین، وارث آدم»، «یاد و یادآوران»، «شهادت»، «پس از شهادت» و «ثار»، به تبیین و تحلیلی نوین از قیام امام حسین(ع)، بررسی درس های سیاسی اجتماعی عاشورا، تحلیل انتقادی متون سیاسی شیعه و نیز آداب و مراسم سوگواری عاشورا پرداخت. در همین راستا ضمن ارائه تفسیری اجتماعی و سیاسی، حماسی و مبارز، ظلم ستیز و عدالت خواهانه از تشیع، با طرح تقابل دوگانه «تشیع سرخ علوی» و «تشیع سیاه صفوی» صراحتاً به میدان نبرد و طرد قرائت سنتی از اسلام پای گذاشت.
رویکرد شریعتی به واقعه عاشورا و مجالس روضه و عزا هم تابع همین تفسیر و نگاه سیاسی و ایدئولوژیک بود: «عاشورا به مثابه یک الگو، طرح و برنامه سیاسی و مبارزاتی قابل استفاده و بهره برداری در همه اعصار و ازمنه است و مجالس عزا، مجالس تذکر و زنده نگه داشتن حقیقت قیام امام حسین(ع) و تشیع». (همان: 201 199)
باری، این بازتفسیر به گفتمان اسلام انقلابی انجامید که توانست همه گروه ها و جریان های مبارز را دربرگیرد. چنین همگرایی ای تنها حاصل تعریف یک دشمن واحد (رژیم پهلوی) و یا قرار گرفتن شاه در ثقل تمامی گفتمان های مبارزاتی نبود؛ بلکه علت اصلی را باید در بازتاب دقایق انقلابی سایر گفتمان ها همچون جهت گیری های «ضد امپریالیستی»، «ضد سرمایه داری و طبقه مرفه»، «تمایلات و گرایش های مردمی»، «تکیه بر مردم تهی دست و پابرهنه»، «نوید جامعه عاری از سلسله مراتب اشرافی»، «نشاندن کار به جای سرمایه»، «ترجیح مالکیت عمومی بر مالکیت خصوصی»، «تأکید بر آزادی و استقلال»، «تأکید بر رهایی تمامی ملت های دربند»، «محترم شمردن حقوق انسان ها» و... جستجو کرد. ( تاجیک، 1377: 102 101) به بیانی، مؤلفه ها و آموزه های ایدئولوژی شیعه یا همان گفتمان اسلام انقلابی هویتی مشترک و ساختاری وحدت بخش در جامعه پدید آورد که پیامد آن تعهد و وفاداری اقشار مختلف مردم در ارائه منابع در مسیر انقلاب بود.
شبکه ارتباطی
اما جدای از بُعد ذهنی و نگرشی ایدئولوژی شیعه و البته به موازات آن، شبکه ارتباطی عینیت یافته مبتنی بر ایدئولوژی نیز تأثیر بسزایی در سازمان دهی و بسیج نیروی انسانی ایفا نمود.
در این باره گونه های متعددی از شیوه ها و شبکه های ارتباطی وجود دارد که از جمله مهم ترین و مؤثرترین آنها در فرایند انقلاب به شبکه ارتباطی مرجع مقلِّد می توان اشاره نمود. شبکه ای گسترده که با واسطه روحانیون، بین مرجع تقلید و جامعه مقلدان شکل می گیرد. شبکه ارتباطی میان امام خمینی به عنوان مرجع تقلید و مقلدان ایشان مهم ترین شبکه مؤثر در سازمان دهی کنشگران انقلابی بوده است. در همین راستا می توان به نمایندگان امام در سراسر کشور اشاره داشت که از طرف او اجازه نامه تصدی امور حسبیه و شرعیه داشته اند. بر اساس نامه های مندرج در صحیفه امام، از سال 1340 تا ماه های منتهی به انقلاب اسلامی بیش از دویست نفر در جای جای کشور از امام اجازه نامه دریافت کرده اند. (امام خمینی، 1379: ج 1 تا ج 5)
جان فوران در این باره می گوید:
شبکه ای از شاگردان پیشین امام خمینی در داخل و خارج از ایران پشتوانه سازمانی را برای وی فراهم آورد. اغلب اینها اعضای «جامعه روحانیت مبارز» بودند که در اواخر دهه 1960 م / 1340 و اوایل دهه 1970 م / 1350 شکل گرفت تا پیام های [امام] خمینی را به مردم برسانند. [امام] خمینی تا سال 1965 م / 1343 صدها نفر را تعلیم داده بود و اینها از سال ها پیش در رده های روحانیت قرار داشتند. هنگامی که در 1978 م / 1357 انقلاب آغاز شد، [امام] خمینی از یک ایدئولوژی مبارز و یک سازمان پرکشش برخوردار بود که سرانجام رهبری انقلاب را در دست های او قرار داد. (فوران، 1377: 544)
توانایی روحانیت در بسیج توده ای، علاوه بر تأثیرپذیری از سه عامل علقه دینی مردم، نداشتن خاطرات ناخوشایند از عملکرد گذشته آنان و آمیزش و مخالطت نزدیک با ایشان، از شرایط و امکانات بی نظیری برمی خاست که به طور سنتی در اختیار آنان قرار داشت. استقلال مالی روحانیت از دولت، در اختیار داشتن شبکه منابر وعظ و خطابه و هیئت مذهبی با کارکردهای مختلف خصوصاً در شرایط مغایر، وجود تجمعات علمایی غیرقابل تعرض، مثل مدارس دینی و ساختار قدرتمند و در عین حال ناآشکار مرجعیت، وجود مناسبت های دینی فراوان در طول سال و خارج بودن آن از امکان کنترل و مداخلات دولتی و زیارتگاه ها و اماکن مذهبی پرازدحام، از جمله ظرفیت ها و موقعیت های بی نظیری بود که می توانست سرپل های ارتباطی روحانیت را بی هیچ مانع مؤثری به توده های مردم متصل سازد. گستردگی و پراکندگی جمعیت روحانی در سطح شهرها و روستاها و پیوند فکری و روحی آنان به هم و به مراجع و رهبران دینی، روحانیت را به بزرگترین و قدرتمندترین سازمان اجتماعی موجود در کشور بدل ساخته بود. (شجاعی زند، 1383: 54 53)
استفاده گسترده از مراسم تشییع و ترحیم برای بزرگداشت خاطره شهدا، اجتماعات مختلف را گردهم می آورد و آنها را به رهبری انقلاب پیوند می داد. در جامعه شیعی همیشه از شعایر مذهبی، یعنی مراسمی برای احیای مفاهیم صبر و فداکاری استفاده شده است. به علاوه در تقویم اسلامی مناسبت های زیادی هست که شیعیان آنها را با برگزاری گردهمایی هایی گرامی می دارند و در آن روحانیون، نقش اصلی را در یادآوری مصائب مشترک کل جامعه ایفا می کنند. این سنت ها که در فرهنگ و تجربه جمعی مردم جای گرفته اند، درواقع از نظر ایجاد حس تعهد و تکلیف که به نوبه خود می تواند برای تضمین عمل جمعی مورد استفاده قرار گیرد اهمیت زیادی دارند. (همان: 153)
مهم ترین شبکه ارتباطی برای سازمان دهی و بسیج نیروی انسانی شبکه مساجد و اماکن و هیئت های مذهبی بود که کارکردهایی بسیار مهم در نیل به این اهداف ایفا نمود؛ و اهم آنها عبارت است از: ایجاد ارتباطات چهره به چهره بین مردم و دست اندرکاران انقلاب، تشکیل گروه ها و تشکل های مختلف، ارتقای آگاهی های سیاسی اجتماعی، تهییج و تحریک مردم به وسیله سخنرانی و خطابه ها، تکثیر و توزیع اعلامیه ها، رسیدگی و پشتیبانی مالی از انقلابیون و خانواده های آسیب دیده از انقلاب، مدیریت و نظارت جهت سازمان دهی نیروهای داوطلب، توزیع برخی اجناس و کالاهای ضروری و کمیاب، تشکیل صندوق های قرض الحسنه و کمک به مردم به صورت نهادینه و.... (شریف پور، 1380: 66)
با گسترش فرهنگ مبارزه در سال های دهه پنجاه و روشن گری قشرهای مبارز روحانیان و روشنفکران، از این مقطع به بعد شاهد ظهور منبرهای سیاسی و انقلابی ای هستیم که هم خطبا و هم مخاطبان آنها اکثراً جوان و عموماً از قشر تحصیل کرده اند. آنچه بروز چنین تغییری را سرعت بخشید، ورود روحانیان انقلابی و مبارز (عموماً شاگردان امام خمینی) به عرصه خطابه و روضه خوانی بود. این روحانیان و وعاظ انقلابی در آستانه مناسبت های مذهبی، خصوصاً ماه های محرم و رمضان، با تشکیل جلساتی درباره آنچه که باید بر منابر به عنوان تکلیف شرعی و سیاسی گفته می شد، تصمیم گیری می کردند. (سلیمی، 1386: 116)
در واقع انقلابیون برای سازمان دهی از روش های سنتی و مذهبی همراه با ابزار مدرن استفاده می کردند:
1- گسترش اطلاعات و دستورات امام با استفاده از نوارهای کاست، شبنامه ها، دادن خبر بعد از نماز در مساجد، اطلاع رسانی سریع موتورسواران و.... در اینجا باید نقش بسیار مهم رادیوهای خارجی را به عنوان یک متغیر مهم در «قالب بین المللی» مورد تأکید قرار داد که در آن زمان در مقایسه با سیستم رسانه های دولتی رژیم شاه، اخبار و اطلاعات بیشتری از فعالیت های مخالفین را پخش می کردند؛
2- بر اساس زمان های مرسوم برای «مراسم ختم»، روزهای سوم، هفتم و بالاخص چهلم بعد از شهادت انقلابیون، برنامه زمان بندی شده برای شورش و اعتصاب تنظیم شد. (19 دی 1356 شورش قم، 29 بهمن شورش تبریز،... یزد، مشهد) همزمان با این برنامه در هر شورش نیز تعداد شهدا بیشتر می شد و لذا در مراسم ختم بعدی تعداد شرکت کنندگان در مراسم و شورش نیز بیشتر می شد و از این طریق دامنه و شدت شورش گسترش و افزایش می یافت؛
3- برگزاری نمازهای بزرگ جماعت در خیابان ها نظیر نماز عید فطر که طی آن برای سربازان، از نظر وجدانی بسیار سخت بود تا بر روی نمازگزاران آتش بگشایند؛ و لذا دستورات در این زمینه موجب تشتت جدی در ارتش شد؛
4- مهم ترین، مؤثرترین و بی نظیرترین عامل سازمان دهی، استفاده از روش های مذهبی هیئتی بود که روزهای تاسوعا و عاشورای قبل از انقلاب، طبق الگوی معمول هیئت ها، سازمان دهی شد. اهمیت جامعه شناختی این سازمان دهی مورد تعجب دانشمندان خارجی نیز بوده است. (رفیع پور، 1376: 101 100)
حسین فردوست در این باره می گوید:
سازمان روحانیت از پیش آماده بود و مانند یک حزب منسجم که فرد فرد اعضای آن به امور مذهبی، سیاسی و اجتماعی مسلط بودند در سراسر کشور حتی تا سطح ایلات و عشایر گسترش داشت؛ بنابراین سازمان دهی انقلاب با همین سازمان سنتی حوزه های علمیه صورت گرفته است. سازمانی که پنج عنصر و رکن اساسی را دارا بود و شامل علما و مراجع دینی، حوزه های علمیه، مدارس مذهبی، بقاع و قبور متبرکه، مساجد و ائمه جماعات و دسته ها و هیئت های مذهبی می شد. ساواک و دستگاه های اطلاعاتی رژیم نمی توانستند روحانیونی را سرکوب کنند که تعدادشان به سیصدوپنجاه هزار نفر می رسید. (فردوست، 1373: 1 / 567 8)
درباره به کارگیری شیوه های نوین ارتباطات، یکی از نکات بایسته توجه تصمیم سرنوشت ساز امام خمینی درباره خروج از عراق و سفر به پاریس است. با این تصمیم، امام عملاً خود را از حصر رسانه ای خارج می سازد و از شبکه ارتباطی رسانه ای موجود در فرانسه به بهترین شکل بهره می گیرد. برای بررسی حجم فعالیت های رسانه ای امام در مدت اقامت در فرانسه، می توان به شمارش تعداد پیام ها، بیانات و مصاحبه های وی با رسانه های خارجی پرداخت. جدول زیر در مقایسه ای عددی به صورت تقریبی، فشردگی فعالیت سیاسی امام در این برهه چهار ماهه را نشان می دهد. (شجاعی زند، 1382: 80)
شبکه ارتباطی بازار هم در سازمان دهی و بسیج منابع انسانی نقش بسزا داشت. استمپل می گوید:
در جوامع اسلامی بازار تنها یک سازمان کوچک تجارتی نیست، بلکه دارای یک بافت روابط اجتماعی هم هست. مثلاً در تهران بیش از 9 کیلومتر بازار سرپوشیده وجود دارد و این امر موجب برقراری و حفظ تماس کلیه صاحبان مغازه ها می گردد.... بازاریان همیشه به حرکت های دسته جمعی مذهبیون اسلامی کمک کرده اند و در آشوب های 1342 که نزدیک بود موفق شود، مهارت خود را در به صحنه کشاندن مردم به عنوان یک عامل مهم نشان دادند. در سال های 57 56 نیز همچنان که بر تعداد تظاهرکنندگان افزوده می گشت، بازاریان و رهبران مذهبی برای سازمان دهی تظاهرات از حداکثر استعداد خود بهره گرفتند. (استمپل، 1377: 72 71)
همکاری بین مساجد و دانشگاه ها هم از عوامل سازمان دهی بود. دانشجویان و انجمن های آنان از مهم ترین عناصر در تأسیس زیربنای شبکه ارتباطات و انتشار آرمان های انقلابی در مناطق مختلف شهر بودند. (هادیان، 1379: 182)
گذشته از روحانیت و بازار که بیشترین نقش را در سازمان دهی و بسیج نیروی انسانی بر عهده داشتند، روشنفکران و طبقه متوسط جدید نیز با تأسیس و ایجاد سازمان ها و تشکیلات مدرن به سازمان دهی می پرداختند که مهم ترین آنها عبارتند از: احزاب و گروه های سیاسی همچون حزب توده، جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریک های فدایی خلق و... که هر کدام بسته به نوع ایدئولوژی و شکل ارتباطشان با توده مردم نقشی متفاوت در فرایند بسیج نیروی انسانی ایفا کردند.
سازمان پاشی
از سوی دیگر همچنان که در مباحث نظری آمد، انقلابیون هم زمان با سازمان دهی و بسیج نیروی انسانی در راستای انباشت و افزایش قدرت، به منظور ضربه زدن به حکومت و کاهش قدرت آن به «سازمان پاشی» می پردازند که طی آن ساختارهای وحدت بخش و هویت ساز که اعضا و طرفداران حکومت حول آن متحد و منسجم بودند، از هم فرومی پاشد و پراکندگی و از هم گسیختگی جای آن را می گیرد.
اساسی ترین و مؤثرترین سازمان پاشی در انقلاب اسلامی ایران در میان قوه قهریه و نیروهای سرکوب رژیم اتفاق می افتد که به واسطه آن، نیروهای نظامی به حکومت متعهد و وفادار نماندند و در سرکوب مخالفان و مدعیان شرکت نکردند و حتی در بسیاری موارد علیه رژیم نیز اقدامات و فعالیت هایی انجام دادند. این مورد را می توان نمونه ای برجسته از مفهوم «سازمان پاشی» و به طور مشخص «تسخیر» سازمان های طرفدار رژیم و «چرخش» اعضای آن سازمان ها به سمت انقلابیان به شمار آورد؛ چراکه سازمان هایی که به عنوان مهم ترین ابزار اِعمال قدرت و سرکوب در خدمت حکومت قرار داشته است، در جریان انقلاب و در نتیجه اقدامات سازمان پاشی انقلابیان از کنترل حکومت خارج گشته و به تسخیر انقلابیان در آمده است.
در مواردی سربازان و درجه داران و افسرانِ جزء، اقدام به حذف فیزیکی مأموران شهربانی یا فرمانداری نظامی کردند. در روز 30 دی 57 گروهی متشکل از هزار افسر، همافر و درجه دار پایگاه هوایی بندرعباس با راهپیمایی در محوطه پایگاه با... جنبش ملت ایران اعلام همبستگی کردند. (لطفیان، 1380: 227) این روند پس از ورود امام خمینی به ایران شدت و وسعت بیشتری یافت. در 15 بهمن صدها تن از همافران و افراد نیروهای زمینی و هوایی با لباس نظامی به محل اقامت امام خمینی رفتند و وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.... در همین روز حدود 1500 نفر از پرسنل نیروی هوایی و هوانیروز اصفهان با پیوستن به اجتماع مردم با آنان به راهپیمایی برضد رژیم و حکومت بختیار پرداختند... و آنچه بیش از همه بر فروپاشی دستگاه سرکوب رژیم تأثیر گذاشت این بودکه روز 19 بهمن گروهی از همافران و درجه داران نیروی هوایی در تظاهرات و راهپیمایی به طرفداری از انقلاب شرکت کردند؛ سپس به نشانه همبستگی با امام خمینی به اقامتگاه ایشان رفتند و در برابر امام رژه رفتند. این خبر و تصویر رژه در روزنامه های عصر آن روز انتشار یافت. (همان: 258 256)
این وضعیت یعنی اعلام همبستگی و پیوستن به انقلابیان در سطوح بالاتر نیز ادامه داشت، به گونه ای که قره باغی از آن با عبارت «مسابقه مقامات مملکتی برای اعلان همبستگی» یاد می کند. (قره باغی، 1365: 294) تداوم و گسترش همبستگی و ائتلاف نظامیان در رده های مختلف با انقلابیان از عواملی بود که باعث گردید تا سرانجام فرماندهان ارشد ارتش به این نتیجه رسیدند که دیگر امکان و توان مقابله با امواج انقلاب وجود ندارد و به همین دلیل در صبح روز 22 بهمن اعلامیه بی طرفی ارتش را صادر کردند و بدین ترتیب جدی ترین مرحله سازمان پاشی به وقوع پیوست.
یکی دیگر از عوامل سازمان پاشی در دستگاه سرکوب رژیم، بحث ترکیب گروهی و طبقاتی نیروهای مسلح است؛ و مقصود این است که چون تعداد سربازان وظیفه نسبت به نیروهای کادر و رسمی در ارتش ایران خیلی زیاد بوده، ارتش نتوانسته است با انقلابیان مقابله کند.
سِمتی در این باره می گوید:
75 درصد از افراد ارتش را سربازان وظیفه تشکیل می دادند. اینان خیلی زود از شلیک کردن به توده مردم که بسیاری از اعضای خانواده هایشان هم در میان آنها بودند، سر باز زدند. سربازان وظیفه عمدتاً از خانواده های کارگری و طبقه متوسطی برخاسته بودند که در خیابان ها تظاهرات می کردند. (سمتی، 1375: 165)
به گفته ارتشبد قره باغی ادامه حضور در خیابان ها و تماس سربازان با مردم، آنها را تحت تأثیر قرار داد:
در شروع اعلان حکومت نظامی اگر آن جریان 17 شهریور پیش نمی آمد یعنی در مدت شش ماه سربازها را کنار خیابان نگاه نمی داشتند و... و گذاشتند که مردم بیایند از جلوی اینها رد بشوند، می آمدند، رد می شدند، تظاهرات می کردند، به همه مقدسات مملکت ناسزا می گفتند و سرباز همینطور نگاه می کرد. بعد یواش یواش آمدند، دونه دونه اینها را باهاشون صحبت می کردند. با اینها حرف می زدند، می گفتند برای کی شما خدمت می کنید؟ بیایید بروید. بعد... پدر و مادرهاشون نامه می نوشتند بهشون. مادر می نوشت که پسرم من شیرم را به تو حلال نمی کنم.... در هیچ کشوری من فکر نمی کنم که شما یک سرباز را شش ماه کنار خیابون نگه دارید که تماس بگیره با مردم، بیایند تحت تأثیر قرار بدهند. (مهدوی، 1372: 319 318)
بنابراین غلبه جمعیتی سربازان وظیفه نسبت به نیروهای کادری و رسمی به علاوه امکان برقراری ارتباط و تماس دوستانه توده مردم با ایشان در مدت زمان نسبتاً طولانی باعث گردید تمرد و سرپیچی از دستور فرماندهان و فرار از پادگان ها و پاسگاه ها در شرایط انقلابی، به وفور به چشم آید.
نمونه مهم دیگر سازمان پاشی که می توان آن را نقش مهم طبقه کارگر در فرایند سازمان دهی تلقی کرد، اعتصابات و تظاهرات اقشار مختلف مردم بود که از آن میان اعتصاب کارکنان شرکت نفت از اهمیت بیشتری برخوردار بود.
روز 18 شهریور 57 اعتصاب بلندمدت کارگران صنعت نفت آغاز گردید. به زودی کارکنان ارتباطات، حمل و نقل، بانک ها، بیمارستان ها، کارگران کارخانه های کاغذسازی، ماشین سازی، ابزارسازی، دخانیات، بافندگی، ذوب آهن و سایر بخش ها به نفتگران پیوستند.... اعتصاب 30 هزار کارگر صنعت نفت ایران حالتی تعیین کننده داشت. ارتش، نفتگران را به زور سرکار آورد اما در ماه های آذر و دی بار دیگر دست از کار کشیدند و تا پایان در اعتصاب باقی ماندند. کارگران نفت می گفتند ما تنها هنگامی صادرات نفت را از سر می گیریم که ابتدا شاه را صادر کرده باشیم. (فوران، 1377: 570 1)
جدول زیر که تعداد تظاهرات و اعتصابات در سه دوره زمانی نشان داده شده، گویای این است که هرچه فرایند انقلاب به پیش می رود، تراکم امواج اعتراضات مردمی فزونی می یابد. (اشرف، 1365: 46، به نقل از جلایی پور، 1385: 20)
اعتصاب سراسری کارگران و کارمندان را نیز می توان مصداقی از چرخش و تسخیر سازمانی رژیم تلقی کرد که از طریق آن علاوه بر اینکه انقلابیان به عنوان ابزاری برای بیان مخالفت ها و نارضایتی ها استفاده کردند، مهم ترین منابع مادی را نیز از کنترل حکومت خارج کردند. فقدان منابع مالی حاصل از قطع صادرات نفت، انرژی، حمل و نقل و... تأثیر بسیار مهمی در فرو کاهی قدرت رژیم بر جای گذاشت.
نتیجه
از آنچه در این نوشتار آمد درمی یابیم که به رغم برخی آثار که انقلاب ایران را بر پایه نظریه های رفتار جمعی هچون کاریزما تبیین کرده و تنها بر بُعد احساسی و هیجانی انقلابیان در یکی دو سال منتهی به انقلاب پای فشرده اند، واقعیت انقلاب نشان دهنده این است که محاسبه و عقلانیت نیز در پیدایش و گسترش کنش انقلابی نقشی بس مهم داشته و فرایند نسبتاً بلندمدت سازمان دهی شاهدی بر این مدعاست.
بازتفسیر ایدئولوژی شیعه و احیای گفتمان اسلام انقلابی توسط افرادی چون امام خمینی، استاد مطهری، و دکتر شریعتی و... که به شکل گیری هویتی مشترک و وحدت بخش انجامید؛ ایجاد شبکه ارتباطی گسترده و کارآمد میان رهبران و اقشار مختلف مردم در راستای بسیج منابع و تلاش هایی هدف مند در جهت تسخیر سازمان های طرفدار رژیم مهم ترین ارکان سازمان دهی مبتنی بر عقلانیت است.
با این وصف، در مطالعه و تبیین انقلاب اسلامی می بینیم که سازمان دهی و بسیج منابع، از مهم ترین عواملی است که از یک سو به فروکاهی قدرت رژیم و از سوی دیگر به قدرت یابی انقلابیان منجر می شود و ادامه این فرایند، سرانجام به انتقال قدرت و پیروزی انقلاب اسلامی می انجامد.
منابع و مآخذ
1- آبراهامیان، یراوند، 1377، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی.
2- اخوان مفرد، حمیدرضا، 1381، ایدئولوژی انقلاب ایران، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
3- استمپل، جان، دی، 1377، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، رسا.
4- اسکاچ پل، تدا، 1379، «حکومت تحصیل دار (صاحب درآمد مستمر) و اسلام شیعه در انقلاب ایران»، ترجمه محسن امین زاده، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، به کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران، معارف.
5- اشرف، احمد، 1365، «دولت، طبقات اجتماعی و شیوه بسیج مردم در انقلاب ایران»، علم و اجتماع، شماره 50
6- امام خمینی، سیدروح الله، 1379، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
7- پناهی، محمدحسین، 1385، «ارزش های جهاد و شهادت در شعارهای انقلاب اسلامی»، نامه علوم اجتماعی، شماره 29-
8- ، 1389، نظریه های انقلاب: وقوع، فرایند و پیامدها، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
9- تاجیک، محمدرضا، 1377، «غیریت و هویت شکل گیری گفتمان انقلابی در ایران»، فصلنامه متین.
10- تیلی، چارلز، 1385، انقلاب و بسیج سیاسی، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
11- جلایی پور، حمیدرضا، 1385، «تبیین «فرایند» پیروزی انقلاب اسلامی در سال 56 57 بر اساس سرمشق انتخاب عقلانی و نظریه بسیج منابع»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال 15، شماره 56 57
12- حاضری، علی محمد، 1380، انقلاب و اندیشه: مباحثی در جامعه شناسی انقلاب اسلامی، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، معاونت پژوهشی.
13- رفیع پور، فرامرز، 1376، توسعه و تضاد: کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی یا مسائل اجتماعی ایران، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
14- ریتزر، جرج، 1374، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی.
15- ، 1389، مبانی نظریه جامعه شناختی معاصر و ریشه های کلاسیک آن، ترجمه شهناز مسمی پرست، تهران، نشر ثالث.
16- سلیمی، حشمت الله، 1386، مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
17- سمتی، محمدهادی، 1375، «نظریه بسیج منابع و انقلاب اسلامی ایران»، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 35-
18- شجاعی زند، علیرضا، 1382، برهه انقلابی در ایران، تهران، عروج.
19- ، 1383، «نقش و عملکرد دین در «وضعیت انقلابی»: بررسی تطبیقی انقلاب فرانسه و ایران»، مجله جامعه شناسی ایران، دوره پنجم، شماره سوم.
20- شریف پور، رضا، 1380، مسجد و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
21- عنایت، حمید، 1362، تفکر نوین سیاسی اسلامی، تهران، نشرسپهر.
22- فردوست، حسین، 1373، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (2 جلد)، تهران، اطلاعات.
23- فوران، جان، 1377، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال های پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا.
24- فی، برایان، 1381، فلسفه امروزین علوم اجتماعی با نگرش چندفرهنگی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو.
25- قره باغی، عباس، 1366، اعترافات ژنرال، تهران، نی.
26- کشاورز شکری، عباس، 1379، «ایدئولوژی شیعه و بازتفسیر آن»، فصلنامه متین، شماره 8-
27- کوهن، جین، 1386، «استراتژی یا هویت؛ پاردایم های نظری جدید و جنبش های اجتماعی معاصر»، فهم و مطالعه جنبش های اجتماعی جدید، ترجمه علی حاجلی، تهران: انتشارات جامعه و فرهنگ.
28- گر، تد رابرت، 1377، چرا انسان ها شورش می کنند؟، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.
29- گلدستون، جک، 1385، مطالعاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلاب ها، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران، کویر.
30. لطفیان، سعیده، 1380، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
31- لوبون، گوستاو، 1369، روان شناسی توده ها، ترجمه کیومرث خواجویها، تهران، روشنگران.
32- مشیرزاده، حمیرا، 1381، درآمدی نظری بر جنبش های اجتماعی، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
33- مظاهری، محسن حسام، 1387، رسانه شیعه: جامعه شناسی آئین های سوگواری و هیئت های مذهبی در ایران، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
34- مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، 1372، انقلاب ایران بر روایت بی بی سی، تهران، طرح نو.
35- نش، کیت، 1380، جامعه شناسی سیاسی معاصر: جهانی شدن، سیاست و قدرت، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران، کویر.
36- هادیان، ناصر، 1379، «نظریه تدا اسکاچ پل و انقلاب اسلامی ایران»، در رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی، به کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران، معارف.
37.Taylor, Stan, 1984, Social Science and Revolution, New York, St. Martin ,s Press
پی نوشت ها
[1] Collective Behavior.
[2] Resource Mobilization.
[8] James Chowning Davies.
[9] Mayer N. Zald & John D. McCarthy.
[10] Anthony Richard Oberschall.
[18] Relative Deprivation.