ماهان شبکه ایرانیان

جستاری در الگویابی انقلاب اسلامی ایران

تاریخ معاصر ایران چندین جنبش ضد استعماری و ضد استبدادی را شاهد بوده است که قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سرانجام انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ از آن جمله به شمار می روند

مقدمه

تاریخ معاصر ایران چندین جنبش ضد استعماری و ضد استبدادی را شاهد بوده است که قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت، قیام 15 خرداد 1342 و سرانجام انقلاب اسلامی سال 1357 از آن جمله به شمار می روند. از مشخصه های بارز این جنبش ها، حضور گسترده مردم با انگیزه های دینی از یک سو و حضور علما و چهره های مذهبی در سطح رهبری از سوی دیگر بوده است. البته اینکه در برخی از این جنبش ها، شخصیت های غیر روحانی و روشنفکران حضور فعال و گاه تعیین کننده داشته اند، غیر قابل انکار است؛ اما حضور مردم در این نهضت ها، به واسطه حضور شخصیت های مذهبی و دعوت آنان از مردم بوده است (جمال زاده، 1388: 51).

روحانیت در اجتماع ایرانی از نفوذ سیاسی -اجتماعی و توانایی بسیج گسترده برخوردار است و این مسئله ناشی از آن است که بنا به عللی از نظام سیاسی مستقل و یکی از نیروهای قدرتمند اجتماعی بشمار می رود. با توجه به اهرم های قدرت و استیلای عقیدتی روحانیون باید ایشان را یکی از عمده ترین و حتی مهم ترین عوامل وقوع انقلاب اسلامی برشمرد (عمید زنجانی، 1368: 526)

این نوشتار در پی تبیین چگونگی وقوع انقلاب و عوامل موثر بر آن است. بسیاری از آنان مرتبط با انقلاب اسلامی به چرایی وقوع انقلاب و برخی هم به بازتاب های انقلاب اسلامی در جهان پرداخته اند. در این نوشتار برآنیم مجموعه ای از متغیرها را بازشناسی کنیم که در وقوع انقلاب نقش لازم و کافی داشته اند. بطور کلی باید اذعان کرد که هر انقلابی برای موفقیت نیاز به رهبری، ایدئولوژی و عاملان انقلاب دارد. در انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(ره) توانست با استفاده از آموزه های اسلامی و به خصوص فرهنگ انقلابی عاشورا در تشیع ارزش های رژیم پهلوی را نفی و آینده مطلوب و اسلامی را برای جامعه ایرانی ترسیم کند. اما آیا وجود ایدئولوژی و رهبری برای توفیق انقلاب کافی است؟مسلما پاسخ منفی است. انقلاب صرفا مفهومی نظری و انتزاعی نیست؛ بلکه پیوندی عمیق با عینیت و واقعیت دارد. برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(ره) در درجه اول نیاز به حلقه ای از یاران و کارگزاران انقلابی داشت. ازاین رو، ایشان با زبانی فصیح و شهامتی بی بدیل توانست در دهه های 1340 و 1350 مجموعه ای از روحانیون انقلابی را تربیت کرده و به نوعی رابط رهبری انقلاب و انقلابیون قرار دهد. اما توده مردم مسلمان و معتقد به مرجعیت روحانیت بودند که در تحقق و پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایفای نقش کردند. در اغلب انقلاب های جهان یک یا چند قشر از مردم در جریان انقلاب مشارکت داشته اند؛ اما در انقلاب اسلامی ایران آحاد مردم از اقشار و طبقات مختلف حضور داشته اند.

در این نوشتار، تأکید اصلی بر نهاد روحانیت در نقش حلقه نزدیک به رهبر انقلاب است. نهاد روحانیت، عنصر اصلی و بنیادین انقلاب اسلامی در تحول فقه سیاسی شیعه بود. امام در نقش رهبری فکری/ایدئولوگ انقلاب نقش اساسی در بازنمایی و تبیین و توضیح تفکر سیاسی شیعه داشت. ایشان عناصر اجتماعی و سیاسی مذهب تشیع را که با ترفندهای گوناگون بتدریج از صحنه زندگی اجتماعی خارج شده بود؛ درسراسر زندگی اجتماعی مردم جاری و ساری کرد. درواقع، ابتکار امام در همین مسئله نهفته بود. با خارج شدن فقه سیاسی شیعه از حالت سکون و رخوت و حرکت به سمت پویایی و انقلابی گری و حضور فعال در عرصه های گوناگون اجتماعی باعث شد در اوضاع آشفته اجتماعی دوره پهلوی، مذهب و روحانیت به مأمنی برای مردم تبدیل شود. این تحول فقه سیاسی شیعه و تولد نظریه ولایت فقیه امام خمینی(ره) از درون آن سبب شد تا فقه شیعه با کسب کارکرد انقلابی، نقشی محوری در وقوع انقلاب داشته باشد. موضوعی که می تواند ارائه دهنده الگویی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دست دهد.

تحول فقه سیاسی شیعه و بسط نظریه ولایت فقیه

انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی مذهبی علیه حکومت غیرمذهبی محمد رضا شاه پهلوی شناخته شده است که مهم ترین پیامد آن را می توان تأسیس حکومت اسلامی با محوریت اصل ولایت فقیه دانست. البته باید گفت که تشیع به دلیل برداشت خاص خود از سیاست، از همان ابتدا و پس از رحلت پیامبر حرکت و جنبشی مذهبی و سیاسی بوده است و اهمیت سیاسی آن به تلقی تشیع از رابطه دین و سیاست بازمی گردد. اما انقلاب اسلامی ایران در نوع خود بی نظیر بود (عمید زنجانی، 1373: 293).

با وجود این، در قرون گذشته به ویژه در عصر سلطه حکام جور بر ممالک شیعی، اجازه داده نشد تا در باب حضور دین در سیاست مطلبی گفته یا نوشته شود. در این ایام، رویکرد فقه شیعه به دولت و امر حکومت و سیاست نبوده است. البته فقهای شیعه به تصدی اموری از قبیل قضاوت و لوازم آن همچون اقامه حدود و غیره قائل بوده اند ولی هرگز فراتر از این افق را ندیده و به تأسیس نهاد دولت نپرداخته بودند. در این دوره، امور شرعی از امور عرفی تفکیک شده و امور شرعی از قبیل قضاوت و اجرای حدود بر عهده فقیهان گذاشته شد و سیاست و امنیت در جمله امور عرفی و وظیفه مسلمان ذی شوکت یعنی سلطان درآمد. در عصر مشروطه، تغییراتی در فقه شیعی به وجود آمد؛ اما سلطان همچنان اداره امور را در دست داشت و وظیفه فقیه فقط نظارت بود (کدیور، 1378: 18).

در قرن چهاردهم هجری قمری بود که امام خمینی(ره) فقه شیعی دوره مزبور را دستخوش تحول بنیادین کرد: امام نظریه ای را در فقه سیاسی شیعه ارائه داد که برای نخستین بار فقها را عهده دار تأسیس دولت می کرد؛ امام نظریه ولایت فقیه را در دهه 1340 در نجف و در سلسله مباحث درسی خویش مطرح کرد (موسوی، 1387: 301). ارکان نظریه سیاسی امام خمینی عبارت بود از: نخست، اسلام برای پیاده کردن احکام خود نیاز به تشکیل حکومت دارد؛ دوم، اقامه حکومت اسلامی و آماده کردن لوازم آن بر عهده فقیهان بوده و تبعیت و یاری ایشان بر مردم واجب است. سوم، حدود ولایت فقیهان در حکومت اسلامی به غیر از وحی همان حدود ولایت پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) است؛ چهارم، حکومت اسلامی و احکام حکومتی از احکام اولیه است و بر همه احکام فرعیه تقدم دارد و لذا حفظ تمام شرعا واجب است (کدیور، همان: 22).

تفاوت جوهری امام خمینی(ره) با دیگر فقهای دوره های گذشته این بود که به نظر ایشان اقامه حکومت اسلامی بزرگ ترین معروف است. به نظر ایشان در قوانین اسلام، در قرآن و سنت پیامبر (ص)، همه دستورات و احکامی وجود دارد که بشر برای سعادت خود بدان نیاز دارد. این قوانین عادلانه بوده و از منافع محرومین در مقابل ظلم و جور حمایت می کند. در اسلام، قدرت وضع قوانین و اختیار تشریع به خداوند متعال اختصاص دارد. بدین جهت در حکومت اسلامی باید مجلسی برای پیاده کرده احکام اسلامی داشت. جامعه اسلامی، برای اجرای قوانین اسلام نیاز به پیامبر (ص) و ائمه (ع) دارد و آنها تنها کسانی هستند که قانون را به طور کامل می دانند. اما پس از آنها یعنی در صورت نبود معصوم این وظیفه فقها اسلامی است که حکومت نمایند (خمینی(ره)، 1357: 53)

بنا به نظریه امام خمینی(ره)، ولایت فقیه به امور حسبیه یا فتوا دادن و قضاوت کردن محدود نیست. درنتیجه، فقیه جامع شرایط در حوزه عمومی جامعه مسلمانان و جمیع امور مرتبط با حکومت و نظام سیاسی صاحب اختیار و قدرت هستند. علاوه بر فتوا و قضا، حفاظت از مرزها، ایجاد نظم در کشور، جهاد و دفاع، اجرای حدود، اخذ خمس و زکات و... بر عهده فقیه است (لک زایی، 1358: 24).

امام خمینی(ره) توانست خصلت انقلابی و پیوند دین و سیاست را بار دیگر به فقه سیاسی شیعه بازگرداند. نظریه امام "اسلام "و"روحانیت شیعه"را به صحنه اجتماعی کشانید. تشیع و روحانیت در میان مردم علاوه بر وجهه عقیدتی و مذهبی دارای خصوصیات سیاسی نیز شد و مقبولیتی عام به دست آورد. امام با استفاده از نظریه ولایت فقیه تحولی آشکار را در حوزه نظر و عمل به وجود آورد. حمید عنایت در این باره می نویسد: «قبل از وقوع انقلاب در ایران یک تغییر آشکار در برداشت از مفاهیم شیعی مانند اصل تقیه، انتظار و همچنین عاشورا توسط امام خمینی(ره) پدید آمد و این مفاهیم کاملا رنگ انقلابی به خود گرفتند، مثلا تقیه دیگر سکوت تعبیر نمی شد، بلکه معنی مبارزه مخفی به خود گرفت» (فراتی، 1376: 71).

نظریه ولایت فقیه به طور خاص و ایدئولوژی مذهبی به طور عام، با پایگاه گسترده مردمی توانست هم نظام پادشاهی را زیر سوال ببرد و نارضایتی عمیق عمومی را در میان مردم ایجاد کند و هم نظام جمهوری اسلامی را به بدیل نظام سلطنتی تبدیل کند. همچنین چرخش از رخوت و سکون فقه شیعه به سوی پویایی و انقلابی گری سبب شد روحانیت به محور اصلی انقلاب تبدیل شود.

عوامل محوری انقلاب: رهبری، روحانیت و شبکه گسترده آن و مردم

در فرایند انقلاب اسلامی سال 57، رابطه ای متقابل و دو سویه میان رهبری انقلاب، روحانیت و مردم به وجود آمد که نقش اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشت. از این رو لازم است کمی به بررسی نقش و کارکرد هر یک از این عوامل در وقوع انقلاب اسلامی پرداخته شود:

رهبری

امام خمینی(ره) متصف به خصال برجسته و نیکوی علمای شیعه و شیوه رهبری او نتیجه سنتی تاریخی برآمده از صدر اسلام بود. ایشان رهبری باهوش و بی نظیر و در برقراری ارتباط با اقشار مردم نبوغی خاص داشت؛ به طوری که پیچیده ترین مسائل اجتماعی-سیاسی را با کلامی بسیار ساده و قابل درک برای همه مطرح می کرد (تهامی، 1387: 17). امام در برابر مردم نه از نظریات دقیق و روشن خود بلکه با استفاده از مطالبی مانند بیرون راندن امپریالیسم، استقلال کشور، برقراری عدالت برای فقرا، کمک به کشاورزان، حمایت از کارگران، بالا بردن سطح زندگی، نابود کردن فساد، تضمین آزادی های اسلامی، برقراری دولت اسلامی راستین، توانست هم توده مردم را متحد و هم ایدئولوژی جایگزین رژیم شاه را برای مردم تشریح کند (آبراهامیان، 1377: 527).

امام خمینی(ره) با اعلامیه مخالفت با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی حرکت خود را آغاز کرد و نتیجه آن ظهور امام به عنوان رهبر سیاسی -مذهبی و کسب مقبولیت عمومی از سوی؟؟؟توده های مردم بود (ملکوتیان، 1387: 80). در اواسطه دهه 40، روحانیون و طلاب حوزه های علمیه که بشدت به اقدامات غیر مذهبی رژیم پهلوی معترض بودند؛ به گرد امام خمینی (ره) حلقه زدند. در این ایام، امام مبارزه را به کانون اصلی فعالیت های مذهب کشانید و بر تز جدایی مذهب از سیاست خط بطلان کشید. همزمان دوره پانزده ساله تبعید امام به ترکیه و عراق فرا رسید. در این دوره، امام به عنوان رهبر و ایدئولوگ انقلاب با تدریس دروس حوزوی نظریه ولایت فقیه را پایه گذاری و بسط داد. یکی از وظایف رهبران انقلاب، تدوین ایدئولوژی/نقشه انقلاب است که دربرگیرنده نقد و نفی ارزش های موجود و ترسیم آینده مطلوب و آرمانی پیشروی عاملان انقلاب است. امام با شناخت دقیق مشکلات جامعه، قدم به قدم در جهت نفی وضع موجود گام برداشت و اسلام را به عنوان مطلوب ترین نقشه راه مطرح کرد. در سال های پایانی منتهی به انقلاب، امام با برخود قاطع و عدم سازش و با امکانات اندک در کوتاه ترین زمان بدون استفاده از سلاح به هدف خود یعنی پیروزی انقلاب نایل آمد. (Keiddek:1983:88)

جامعه ایران در دوره رژیم محمد رضا شاه پهلوی دچار وضعیت بی هنجاری/آنومیک شده بود. از یک سو، وضعیت شبه مدرنیستی رژیم که در تضاد با عقاید توده مردم بود و از سوی دیگر، مردم از رژیم پهلوی سلب اعتماد کرده بودند. این امام خمینی(ره) بود که توانست اسلام را به عنوان معیار حقیقت و هنجار قابل عمل به جامعه ایران معرفی و توده مردم را در جهت ایجاد انقلاب و تغییر بزرگ در جامعه هدایت کند (عیوضی، 1380: 91).

رهبران در انقلاب ها به سه دسته رهبران فکری/ایدئولوگ، رهبران بسیج گر/کاریزماتیک و رهبران مدیر تقسیم می شوند که به ترتیب در مراحل قبل از انقلاب، حین انقلاب و پس از پیروزی انقلاب ظهور می کنند (بشیریه، 1371: 88). امام خمینی(ره) جزء معدود رهبران انقلاب در جهان است که دارای هر سه ویژگی رهبری بود. امام با طرح نظریه ولایت فقیه ایدئولوژی انقلاب را ترسیم و با استفاده از شبکه وسیع روحانیت اقدام به بسیج مردم در روند انقلاب کرد و در دوره بعد از انقلاب هم با رهبری جریان انقلابی، نظام پس از انقلاب/نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهاد.

روحانیت و شبکه آن

در هر انقلابی، نیرو یا نیروهای اجتماعی به عنوان کارگزار انقلاب مطرح می شوند. انقلاب اسلامی ایران به دلیل ماهیت دینی و اسلامی آن با محوریت روحانیت شیعه به وقوع پیوست (علویان، 1382: 226). استاد مطهری درخصوص علل نقش آفرینی روحانیت در انقلاب به دو دلیل اشاره دارد: دلیل اول، ویژگی خاص فرهنگ روحانیت شیعه است. فرهنگی شیعی، فرهنگی زنده و حرکت زا و انقلاب آفرین است. دلیل دوم این که روحانیت شیعه از ابتدا اساسش مخالفت با قدرت های سلطه حاکم بوده است، روحانیتی که از دولت مستقل است (مطهری، همان: 147).

در سال های پس از قیام 15 خرداد 1342، روحانیت رفته رفته صبغه انقلابی خود را بازیافت و دربرابر مسائل اجتماعی مواضع انتقادی اتخاذ کرد. مشکلات اجتماعی فراوان با آثار سوء چشمگیر مانند فساد و فحشا، الکلیسم، اعتیاد و خودکشی واکنش روحانیون را برانگیخت (ربانی، 1384: 118). روحانیون باور داشتند که آسان گیری مسائل اخلاقی از سوی دولت، این مشکلات اجتماعی را به وجود آورده است و تنها چاره اش اجرای دقیق قوانین اسلامی است. اکثریت عمده روحانیون تا قبل از دهه 50 غیر سیاسی بودند؛ نه با شاه مخالفت می کردند و نه آشکارا از وی حمایت می کردند؛ اما با قوت گیری جریان مخالفان تندرو روحانی به ناگهان به صف انقلابی پیوستند. زیرا رژیم پهلوی در رویارویی با فساد اخلاقی شکست خورده بود (هویدا، 1365: 76).

البته در درون روحانیت قبل از انقلاب دو جریان حضور داشتند: یکی روحانیت غیر انقلابی و دیگری روحانیت انقلابی. روحانیون غیر انقلابی چندان مایل به مخالفت با رژیم نبودند و تنها خواستار اجرای کامل قانون اساسی و قوانین اسلامی بودند. عده ای هم معتقد به جدایی روحانیت از کار سیاست بودند که در نهایت این جریان هم همراه با تشدید اعتراضات مردمی به صفوف انقلاب پیوستند. اعضای برجسته این جریان روحانیونی چون آیت اللّه خویی، آیت اللّه شریعتمداری و آیت اللّه احمد خراسانی بودند.

جریان اصلی روحانیت قبل از انقلاب را روحانیون انقلابی تشکیل می دادند. این جریان تحت رهبری امام خمینی (ره) قرار داشت و دارای شبکه گسترده در سراسر کشور بود. این جریان به شیوه ای مخفیانه شبکه ای بسیار وسیع داشت که در کوتاه ترین زمان مواضع رهبری انقلاب را به تمام نقاط منتقل می کردند. این گروه هیچ گونه ارتباطی با حکومت نداشت و بنابراین دلیلی برای سکوت و یا تعدیل مخالفتشان وجود نداشت. اینان در اثر رهبری امام آشکارا راه حل مشکلات اجتماعی را نه اصلاحات بلکه انقلاب می دانستند آنها خواهان حکومتی آرمانی به رهبری فقیه عادل بودند. این گروه به رهبری امام خمینی (ره) و همراهی روحانیونی چون آیت اللّه بهشتی، مطهری، خامنه ای، منتظری، هاشمی رفسنجانی و باهنر و... در دهه 50 در رأس مبارزه با رژیم بودند. روحانیت انقلابی از یک سو به شدت تحت فشار روزافزون رژیم پهلوی قرار داشتند و از سوی دیگر، مورد ملامت و اهانت روحانیونی واقع بودند که مبارزه با رژیم را بیهوده و موجب هتک حیثیت روحانیت می دانستند. اما روحانیت انقلابی، بی توجه به این ملامت ها و فشارها، به مبارزه خود شدت بیشتر بخشیدند.

روحانیت انقلابی نقشی بسیار مهم در بسیج و برانگیختن مردم در جریان وقوع انقلاب داشتند. در فرایند انقلاب مهم ترین سازمان در اختیار روحانیون مساجد بود. فعالیت این مساجد به وسیله جامعه روحانیت مبارز هماهنگ می شد. این جامعه در تأمین ارتباط و برقراری هماهنگی راهبردی در سراسر کشور نقشی بی بدیل داشت (الگار، 1372: 322). ارائه شعائر اسلامی، بیان فلسفه امامت و ولایت و افشاگریهای مظالم و مفاسد رژیم، محکوم سازی سیاست استعمارگران در ایران، هدایت جامعه به سوی نفی سلطه حاکم و برقراری حکومتی سالم با استفاده از الگوهای مذهبی تشیع، به گونه ای هماهنگ بوسیله روحانیون انقلابی از طریق شبکه مساجد سراسر کشور به عمل آمد (فتح اللّه پور، 1383: 137). روحانیت انقلابی از طریق شبکه گسترده خود در مساجد اولا، به تجمیع و بسیج نیروهای انقلابی پرداخته و ثانیا، دست به آموزشی وسیع و اثرگذار زده بود. درواقع، اماکنی که در هر شهر و روستایی بوسیله مردم طی سال های متمادی ایجاد شده بود به وسیله شبکه روحانیت انقلابی به یکدیگر متصل و شبکه ای انقلابی به وجود آمد.

عوامل قدرت و کارکرد روحانیت در جریان انقلاب اسلامی

هر نیروی اجتماعی دارای توانایی ها و عناصر قدرت متفاوت در تأثیرگذاری بر عرصه سیاست است. تفاوت در توانایی ها سبب تفاوت در نقش ها می شود. هرچه میزان قدرت نیروها بیشتر باشد، کارکرد آنها نیز در تحولات سیاسی بیشتر خواهد بود و برعکس قدرت محدود یک گروه اجتماعی، نقش محدود آن را به دنبال خواهد داشت (بشیریه، 1374: 28).

قدرت سیاسی در ایران پیش از انقلاب، حول محور اقتدر شخصی شاه قرار داشت و دارای ویژگی هایی مانند ارتشی قوی، دستگاه امنیتی مخوف (ساواک)، تکیه بر قدرت های خارجی به ویژه قدرت های غربی، فساد و رشوه خواری در سیستم اداری، جدایی دولت از ملت، بی توجهی به ارزش ها و سنت ها و باورداشت های مردم جامعه و تلاش در از بین بردن آن ارزش ها بود. در چنین شرایطی، گروه های اجتماعی از سیستم سیاسی مأیوس شده و حول رهبران مذهبی و نهاد روحانیت حلقه زدند (محمدی، 1365: 71). در این سال ها، مردم روز به روز از دولت بیگانه شده و به سوی نظام ارزشی-مذهبی سوق یافتند. در این راستا، روحانیت و در رأس آن امام خمینی(ره) روند حاکمیت ظلم و تبعیض اجتماعی-اقتصادی حاکم را تقبیح کرده و خواستار زدودن جامعه از این ناپاکی ها بودند. بنابراین توده های مردم با اتصال به مسجد و روحانیت زندگی خود را معنادار کرده و هویتی جدید را کسب کردند و روحانیت نیز با گذشت زمان دارای پیروان بیشتر می شدند. مهم ترین عوامل و عناصر قدرت روحانیت در آن سال ها را می توان این گونه برشمرد:

1-ساده زیستی و همدردی با توده مردم: اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد در دهه 1350 فاصله طبقاتی در ایران بسیار فاحش بوده است. داده های آماری موجود مبین این نکته است که ضریب نابرابری در توزیع ثروت و درآمد در ایران در دهه قبل از انقلاب، بسیار بالابود و عدم تعادل در توزیع ثروت مرتبا سیر صعودی داشت. براساس آمارهای موجود طی سال های 47 به بعد، پول های خرج شده بوسیله طبقه بالا و اقشار فقیر شهری به ترتیب 35 درصد و 1/7 درصد کل پول های خرج شده بوسیله تمام جامعه بود (آموزگار، 1375: 150).

با توجه به فضای اجتماعی ترسیم شده در بالا توده مردم در دهه های 40 و 50 در جهت مخالف این فاصله طبقاتی دولتی شاهد ساده زیستی روحانیون و در رأس آن امام بودند. ساده زیستی روحانیون باعث جذب توده ها و گرایش به سمت عدالت خواهی می شد (قنبری، 1381: 274). جان فوران تحلیلگر و تئوری پرداز انقلاب های جهان در این باره می نویسد: «... با این دربدری و نابسامانی اجتماعی کجا باید در پی تأمین عدالت گشت و هویت واقعی خود را در کجا باید سراغ گرفت، جز مسجد و اجتماعات دینی و جز در اسلام که روابط اجتماعی را با مراقبت تمام سامان داده است، چه پناهگانی برای مردم مانده است» (Foran:1994:36)

2-زمینه های اعتقادی پیروان: یکی از عناصر مهم قدرت و اقتدار روحانیت اعتقاد مقلدان به روحانیون است. به نوعی رابطه ای روانی و رضایت بخش میان آنها برقرار بوده است. روحانیت در ایران میان مردم زندگی کرده است و ارتباط بسیار نزدیک با آنان دارند و لذا از احساسات توده آگاهی داشته و مردم نیز در پیروی از رهبران دینی گرایش بسیار قوی دارند (رهبری، 1384: 91).

3-تماس موثر و بهینه با دیگر نیروهای اجتماعی: روحانیت از دیرباز با بازاریان دارای ارتباط و هماهنگی بودند. درواقع بازاریان به دلیل داشتن تمکن مالی و همچنین رویکرد سنتی به روحانیت تمایل داشتند. همچنین روحانیت در جریان براندازی رژیم پهلوی با کارگران و دانشجویان و دهقانان و دیگر اقشار اجتماعی، دارای روابط چشمگیری بودند. دانشجویان به دلیل داشتن روحیه آزادمنشی و تنفر از استبداد و استعمار به سمت روحانیت و ارتباط موثر با آنان سوق یافتند. حتی روشنفکران غیر دینی، چپگرایان به دلیل مواضع ضدامپریالیستی امام خمینی(ره) به سوی روحانیت تمایل نشان دادند (علویان، پیشین: 227).

4-انسجام درونی و سازماندهی سلسله مراتبی: روحانیت از طریق مساجد و طلاب و وعاظ میان پیروان خود ارتباط برقرار می کردند. روحانیت در ایران دارای قدرت فراوان در سازمان دهی اجتماعی توده مردم هستند، این سازمان دهی را از طریق مساجد و شبکه وسیع روحانیت انجام می دادند. سازماندهی به مفهوم انسجام در تعقیب منافع از طریق تأمین هویت مشترک و همبستگی در میان اعضای گروه می باشد. در تمام مراحل تاریخ معاصر ایران، روحانیت مذهبی نقش سازماندهی و بسیج منابع را عهده دار بود. در انقلاب اسلامی مهم ترین سازمان منسجم کننده روحانیت و مردم، مساجد بود (قنبری، همان: 276).

5-استقلال اقتصادی: یکی از عوامل قدرتمندی هر گروه اجتماعی، میزان توانایی مالی آن است. گروه های مختلف اجتماعی از طرق گوناگون منابع مالی خود را تأمین می کنند. در این میان هرچه منابع مالی نیروهای اجتماعی مستقل از دولت تأمین شود: توانایی و قدرت آن نیروی اجتماعی بیشتر خواهد بود. استاد مطهری در این باره می گوید: که پس از تمرکز مرجعیت، نحوه پرداخت وجوهات نیز تغییر کرد و به جای پرداختن آن به وعاظ به همان مرجع بزرگ پرداخت می شد و حسن این امر آن است که پشتوانه آن ایمان مردم است. روحانیت شیعه منابع مالی خود را از دولت دریافت نمی کند و عزل و نصبشان هم به دست مقامات دولتی نبود. از این جهت، استقلال مالی روحانیت دربرابر دولت محفوظ می ماند و قدرتی دربرابر قدرت سیاسی دولت شد (مطهری: 1374: 181).

6-رهبری: یکی دیگر از عناصر اقتدار روحانیت رهبری امام خمینی(ره) بود. هر نیروی اجتماعی برای بسیج منابع خود نیازمند رهبر است. مهم ترین وظیفه رهبر ایجاد انسجام و سازماندهی است. امام با رهبری هوشمندانه خود توانستند انسجام و هماهنگی بی نظیری میان گروه های مختلف اجتماعی به وجود آورند و بدون سلاح بزرگ ترین انقلاب قرن بیستم را رقم زنند (روحانی، 1372: 291)

همانطور که قبلا ذکر شد هرچه میزان قدرت و توانایی نیروهای اجتماعی بیشتر باشد؛ کارکردهای آن در عرصه سیاست بیشتر می شود. از آنجا که برای وقوع هر انقلابی، نیاز به نارضایتی عمیق مردم از وضع موجود لازم است و چون این نارضایتی در دهه 40 و 50 به وجود آمده بود؛ حضرت امام خمینی (ره) و شبکه روحانیت با قدرت و نفوذ اجتماعی گسترده خود توانستند این نارضایتی را مدیریت کرده و آن را به سمت تحول خواهی سوق دهند. البته برای این مدیریت، روحانیت عملکردهای گوناگون معمول داشت. در دهه 40 و 50 تلاشی گسترده در میان روحانیون برای ارائه اسلام به زبان روز مشاهده می شود. برخی روحانیون که تمایلات انقلابی داشتند سعی کردند با استفاده از تفاسیر انقلابی از مفاهیم اسلام، آنها را به شکل نوین در اختیار جوانان قرار دهند. استخراج فرهنگ عاشورایی از تشیع بوسیله روحانیت توانست بار دیگر اسلام را به صحنه اجتماع آورد. بتدریج تحرکی چشمگیر در میان افراد و گروه های اسلامی به وجود آمد که نشان دهنده برآمدن تفکر مذهبی جدید بود که متناسب با نیازهای فکری و اجتماعی نسل جوان است و پایگاه اجتماعی خود را میان گروه های گوناگون به دست آورند. روحانیت تلاش کرد انتظارات اقشار گوناگون به خصوص جوانان را از مذهب و سوالاتشان از اسلام را از طریق تفاسیر انقلابی پاسخ گویند. رویکرد ایدئولوژیک به تشیع و ارائه آن به صورت نظام مند و منسجم که از درون آن آموزه هایی برای پیکار و جهاد و توشه ای برای انقلاب بدست دهد، دغدغه اصلی امام و روحانیت در دهه 50 بود (کمالی اردکانی، 1386: 137).

کارکرد دیگر روحانیت در جریان انقلاب اسلامی، مبارزه با اختناق حاکم بر جامعه بود. در دو دهه منتهی به انقلاب اسلامی، روحانیون یکی از نیروهای اجتماعی عمده اسیر در زندان های امنیتی رژیم پهلوی بودند. شخصیت های چون آیت اللّه طالقانی که سال های متمادی را در زندان های رژیم پهلوی گذراندند، نمونه بارز مبارزه با اختناق و استبداد حاکم بود. استبداد محمد رضا شاه در همه جنبه ها از فرهنگ، سیاست تا اقتصاد را فراگرفته بود. روحانیون به همراه برخی از روشنفکران و دانشجویان دربرابر استبداد حاکم ایستادگی می کردند. امام خمینی(ره) مظهر مبارزه با خفقان جامعه پهلوی بود، ایشان به دلیل اعتراض به این مسئله، ابتدا زندانی و سپس تبعید شدند؛ اما این مبارزه پیگیر در ایام تبعید هم ادامه یافت. اوج مبارزه با استبداد در ماه های پایانی منتهی به انقلاب بود که توده مردم با انجام راه پیمایی ها مخالفت خود را با فضای خفقان جامعه اعلام کردند (دوانی، 1360: 186)

دیگر کار ویژه انقلابی روحانیون در جریان انقلاب اسلامی، نفی هنجارهای شبه مدرنیستی جامعه پهلوی بود. به همراه اوج گیری قیمت نفت در دهه های 40 و 50، دولت فاصله خود را با طبقات اجتماعی افزایش داد. در بخش فرهنگی، دولت منادی فرهنگ غربی در جامعه ایران بود و درصدد تحمیل این هنجارها به مردم برآمد. کشف حجاب روزبه روز بوسیله دولت شبه مدرنیست مستبد پهلوی تشویق می شد. مراکز فساد در تهران رو به تزاید بود. در آن سال ها، روحانیون در مساجد و منابر شروع به انتقاد از دولت و اقدامات شبه مدرنیستی آن کردند و مردم را دعوت به خویشتن اسلامی شان می کردند.

کار ویژه اصلی و عمده روحانیون در وقوع انقلاب، سازماندهی قیام مردم بود. در انقلاب های معاصر، شاهد به وجود آمدن تشکیلات شبه نظامی مخالف حکومت هستیم. این تشکیلات با استفاده از جنگ مسلحانه موفق به براندازی حکومت های حاکم می شدند. اما انقلاب ایران از این نظر متفاوت با انقلاب های دیگر قرن بیستمی است. روحانیت با استفاده از شبکه وسیع اعضای خود و با استفاده از منابع و عوامل قدرت یاد شده در فوق، دست به سازماندهی نیروهای اجتماعی زدند و فرایند بسیج مردم و حرکت آنها در تظاهرات عمدتا بوسیله روحانیون و به خصوص امام خمینی(ره) امکان پذیر بود. به این ترتیب، روحانیت بدون استفاده از سلاح و با به کارگیری مفاهیم اسلامی چون قیام، جهاد و... نیروهای مختلف اجتماعی را سازمان دادند.

مردم

داشتن رهبری مصمم و ایدئولوژی منسجم علت لازم هر انقلابی است؛ اما حضور توده مردم به عنوان فاعلان انقلاب علت کافی آن محسوب می شود. لذا از عناصر تعیین کننده در پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر رهبری امام خمینی(ره) و شبکه روحانیت انقلابی، حضور همه جانبه مردم بود. زیرا فاعلان اصلی انقلاب ها مردم هستند. برخلاف سایر انقلاب های کلاسیک قرن بیستمی دنیا که تنها قشر یا اقشاری اندک از مردم در آنها شرکت داشتند؛ در انقلاب سال 57 ایران، تقریبا همه مردم از اغلب طبقات اجتماعی اعم از روستاییان، کارگران، بوروکرات های دولتی، دانشجویان و دانش آموزان و اصناف بازار در همه نقاط با شعارهای متحد طغیان کردند که تبلور این انسجام را می توان در تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا و روز عید فطر سال 1357 دید (زیباکلام، 1372: 137).

به نظر امام خمینی (ره) دلیل وقوع و توفیق انقلاب اسلامی را باید در تغییر دیدگاه مردم یعنی ایمان و اسلام خواهی، درخواست تشکیل حکومت اسلامی، شهادت طلبی، وحدت ملت بر مبنای اسلام و اعتمادبه نفس جستجو کرد (خمینی، 1357: 491). تحت تأثیر امام خمینی(ره) و روحانیون در سال 57، توده مردم عمدتا شعارها و خواسته های مذهبی را سرلوحه قیام خود قرار دادند. مردم هرچند از خرابی اقتصاد و فاصله طبقاتی موجود در جامعه ناراضی بودند؛ اما تحت لوای امام(ره) و مذهب تشیع، شعارها و خواسته های مادی و اقتصادی را مطرح نمی کردند (محمدی، همان: 74).

شاه از حیث نظری برداشتی سطحی از الگوی توسعه کشورهای غربی و سوسیالیستی با تلفیقی از ارزش های ایران باستان داشت (کاتوزیان، 1373: 376). این مبانی اعتقادی علاوه بر عدم کارآیی با اعتقادات و ارزش های مردم جامعه سازگاری نداشت. در مقابل، امام برنامه های خود را که شامل تشکیل حکومت اسلامی و احیای ارزش های دینی و زدودن جامعه از فسادهای اخلاقی و تأسیس حکومت براساس مشارکت مردم بود، مطرح کرد و با اقبال توده مردم روبه رو شد. مردم طبق سرشت مذهبی خود و تعالیم دینی و با حضور گسترده در فرایند روند انقلابی در سال 57 در توفیق انقلاب نقشی به سزا داشتند. در فرایند انقلاب، امام هرگاه در مورد مسئله ای اعلام موضع می کرد و این مواضع به دلیل در تبعید بودن ایشان از طریق شبکه روحانیون در اختیار مردم قرار می گرفت و توده مردم هم پس از مطلع شدن از پیام ها و مواضع امام عکس العمل مقتضی را نشان می دادند.

نتیجه

به عقیده اکثر اندیشمندان، هر انقلابی دارای الگوی خاص خود است. هر انقلاب را باید با توجه به شرایط محیطی جامعه انقلابی تحلیل کرد. بنابراین، به تعداد انقلاب های جهان الگوهای انقلاب وجود دارد. در انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 چند عامل دارای نقش محوری بودند؛ از جمله آنها می توان به رهبری منسجم امام خمینی(ره)، نیروهای اجتماعی قوی و موثری چون روحانیت و شبکه گسترده آن و همچنین حضور همه جانبه مردم و گروه های گوناگون اجتماعی اشاره نمود. این عوامل هر یک به سهم خود نقشی بسزا در وقوع و توفیق انقلاب ایفا کردند. امام خمینی(ره) در مقابل حکومت غیر دینی پهلوی توانست با به کارگیری شبکه روحانیون انقلابی، مردم را آماده ایفای نقششان کند. مردم نیز با همکاری و هماهنگی متقابل با روحانیون در مساجد، امام را در پیشبرد اهداف انقلاب یاری می رساندند. درواقع، رابطه میان رهبری، روحانیت و دیگر اقشار اجتماعی، رابطه ای دوطرفه و متقابل بود. امام از طریق روحانیون انقلابی که عمدتا از شاگردان ایشان بودند؛ مشروعیت رژیم پهلوی را سست و درهم شکست و با آغاز روند انقلابی مردم در سال های 56 و 57، دامنه مخالفت ها و اعتراضات سراسر جامعه را فراگرفت؛ طوری که دیگر رژیم پهلوی توان بازتولید عناصر خود را از دست داد و به این ترتیب، تحولی شگرف در بهمن 57 حادث شد.

از سوی دیگر، عنصری که میان این عوامل محوری پیوند و ارتباط برقرار می کرد؛ همانا ایدئولوژی اسلامی بود. نقش ایدئولوژی اسلامی مقدم بر عوامل محوری انقلاب است. ایدئولوژی انقلابی محصول درایت و خلاقیت امام در فقه سیاسی شیعه بود؛ امام با بهره گیری از مفاهیم اصلی اسلامی و شیعی نظریه ولایت فقیه را تبیین کرد. ایدئولوژی اسلامی-انقلابی، شعارها، نمادها، اهداف انقلاب را تشریح کرد و هم زمان عاملی جهت بسیج مردم در انقلاب هم شد. برای حادث شدن انقلاب عقیدتی، نیازمند ایدئولوژی جایگزین هستیم؛ بایدها و نبایدهایی که نرم ها و هنجارهای رایج جامعه را تقبیح کرده و هنجارهای جدیدی را به جامعه توصیه کند. ایدئولوژی اسلامی-انقلابی طرح شده بوسیله امام، اساس نظام عقیدتی خود را بر پایه دین و نفی ارزش های طاغوتی و طرح مجدد حاکمیت ارزش های دینی بیان کرد و این اندیشه با توجه به سرشت مذهبی مردم مورد اقبال گسترده قرار گرفت. به این معنا که ایدئولوژی انقلابی امام از طریق روحانیت انقلابی برای فرایند بسیج گروه های اجتماعی گوناگون مورد استفاده قرار گرفت.

الگوی طرح شده نگاهی تلفیقی به عوامل وقوع انقلاب دارد. همانطور که بیان شد عوامل محوری (رهبری، روحانیت و مردم) به همراه عامل اساسی و پایه ای انقلاب یعنی اندیشه جایگزین (ایدئولوژی انقلابی) عوامل اصلی در شکل گیری انقلاب اسلامی سال 57 ایران بودند. اما در این میان، متغیرهایی تحت عنوان متغیرهای تسهیل کننده روند وقوع و توفیق انقلاب را تسهیل و تسریع کردند. درواقع، نقش عمده این متغیرها، میانجی گری میان عوامل محوری در وقوع انقلاب است. متغیرهای تسهیل کننده باعث تسریع روند انقلاب و قوت روحیه انقلابیون و از هم گسیختگی رژیم پهلوی شد، متغیرهای چون سیاست حقوق بشر کارتر، اقدامات غیرمذهبی رژیم پهلوی، استبداد سیاسی، انتشار مقاله توهین آمیز علیه امام(ره)، برخورد نظامی گسترده با مردم، وضعیت ناهنجار اجتماعی و رکود نسبی اقتصادی، تسهیل کننده روند وقوع انقلاب بودند. البته می توان به این فهرست عوامل دیگری مانند از هم گسیختگی نیروهای نظامی رژیم پهلوی، بیماری شاه، سیاست مدرنیزاسیون و همچنین شهادت آقا مصطفی فرزند امام را افزود.

به هر روی، چگونگی وقوع انقلاب اسلامی 57 را می توان با الگوی مطرح شده در این نوشتار یعنی عوامل محوری (رهبری، روحانیت و مردم) به همراه ایدئولوژی و همچنین متغیرهای تسهیل کننده تبیین کرد. تصور وقوع انقلاب اسلامی سال 57 بدون هر یک از این عوامل تقریبا محال است؛ تنها با تجمیع و تلفیق این مولفه ها قادر به تبیین شایسته از انقلاب خواهیم بود.

منابع و مآخذ:

الف. فارسی:

1- آبراهامیان، ایرواند. (1377)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی.

2- آموزگار، جمشید. (1375)، فرازوفرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، تهران: نشر کتاب.

3- اختر شهر، علی و علویان، مرتضی و دیگران. (1385)، طرحی نو در تبیین انقلاب اسلامی، قم: پاد اندیشه.

4- الگار، حامد. (1372)، نیروهای مذهبی در قرن بیستم، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو.

5- بشیریه، حسین. (1371)، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

6- بشیریه، حسین. (1374)، جامعه شناسی سیاسی، تهران: نشر نی.

7- تهامی، مرتضی. (1387)، امام خمینی؛ انقلاب اسلامی و نوآوری، فصلنامه دانشگاه اسلامی، سال دوازدهم، شماره 2.

8- جمال زاده، ناصر. (1388)، بررسی چند نظریه در زمینه مذهب و انقلاب در ایران، فصلنامه خط اول، سال سوم، شماره 8.

9- خمینی، روح اللّه. (1357)، ولایت فقیه، تهران: امیر کبیر.

10- خمینی، روح اللّه، صحیفه نور، ج 1، بی تا، بی جا.

11- ربانی خوارسگانی، علی. (1384)، نهاد مرجعیت شیعه و نقش آن در تحولات اجتماعی ایران، فصلنامه شیعه شناسی، سال سوم، شماره 10.

12- رهبری، مهدی. (1384)، درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران، بابلسر: انتشارات دانشگاه مازندران.

13- روحانی، حمید. (1372)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 2، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

14- زیباکلام، صادق. (1372)، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، تهران: روزنه.

15- علویان، مرتضی. (1382)، نقش علما در جامعه پذیری سیاسی، فصلنامه علوم سیاسی، سال ششم، شماره 21-

16- عمید زنجانی، عباسعلی. (1368)، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ.

17- عمید زنجانی، عباسعلی. (1373)، فقه سیاسی، نظام سیاسی و رهبری در اسلام، ج 2، تهران: امیرکبیر.

18- عیوضی، محمد رحیم. (1380)، طبقات اجتماعی و رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

19- فتح اللّه پور، پرویز. (1383)، روحانیت شیعه در ایران؛ علل نفوذ و اقتدار، فصلنامه شیعه شناسی، سال دوم، شماره 6.

20- فراتی، عبد الوهاب. (1376)، درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی، قم: معاونت امور اساتید معارف اسلامی.

21- فوران، جان. (1377)، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا.

22- قنبری، آیت. (1381)، منابع قدرت روحانیت شیعه در ایران، فصلنامه علوم سیاسی، سال پنجم، شماره 20.

23- کاتوزیان، محمد علی. (1373)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه نفیسی، تهران: نشر مرکز.

24- کدیور، محسن. (1378)، نظریه های دولت در فقه شیعه، تهران: نشر نی.

25- کمالی اردکانی، علی اکبر. (1386)، انقلاب اسلامی و تعالی گفتمان سیاسی شیعه، دو فصلنامه دانش سیاسی، شماره 5.

26- لک زایی، شریف. (1385)، توزیع و مهار قدرت در نظریه ولایت فقیه، تهران: کانون اندیشه جوان.

27- محمدی، منوچهر. (1365)، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران: امیر کبیر.

28- مشیرزاده، حمیرا. (1381)، درآمدی نظری بر جنبش های اجتماعی، تهران: پژوهشکده امام خمینی.

29- مطهری، مرتضی. (1374)، پیرامون انقلاب اسلامی، قم: صدرا.

30. ملکوتیان، مصطفی. (1384)، سیری در نظریه های انقلاب، تهران: نشر قومس.

31- ملکوتیان، مصطفی. (1387)، بازخوانی علل وقوع انقلاب اسلامی در سپهر نظریه ها، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

32- ملکوتیان، مصطفی. (1389)، ایدئولوژی و رهبری و تاثیر آن بر پیروزی سریع، ثبات پایدار، فصلنامه سیاست، دوره 40، شماره 2.

33- موسوی، محمد. (1387)، تحول گفتمان سیاسی تشیع در قرن بیستم، فصلنامه سیاست، دوره 38، شماره 1.

34- هادیان، ناصر. (1375)، نظریه اسکاچپل و انقلاب اسلامی، فصلنامه راهبرد، شماره 9.

35- هویدا، فریدون. (1365)، سقوط شاه، تهران: اطلاعات.

ب. خارجی:

  1. Faran.J.F.(1983),"The Iranian Revolution 1979: A Challenge For Social Theory". Minneapolis: University of Minnesota Press.
  2. Keddie.N.R.(1983),"Iranian Revolution in Comparative Perspective". American Historical Review.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان