ماهان شبکه ایرانیان

رهبری، مکتب و مردم، سه رکن اصلی انقلاب اسلامی

دو رکن اصلی انقلاب اسلامی «مکتب پویای اسلامی» و «مردم تحول‌خواه» می توان برشمرد

رهبری، مکتب و مردم، سه رکن اصلی انقلاب اسلامی

دو رکن اصلی انقلاب اسلامی «مکتب پویای اسلامی» و «مردم تحول‌خواه» می توان برشمرد. شکل گیری حرکت انقلابی و نگاه متقاوت رژیم پهلوی و امام خمینی(ره) بررسی شده است. در فصلی از کتاب به طور مفصل به ویژگی های رهبر شایسته و به خصوص امام راحل پرداخته شده و رهبری از ارکان انقلاب اسلامی معرفی شده است. قرآن کریم می فرماید: هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم،  همو که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دل‌هایشان الفت انداخت که اگر تمام آنچه را که در روی زمین است خرج می ‏کردی، نمی ‏توانستی میان دل‌هایشان الفت برقرار کنی. ولی خداوند میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است.

1. مقدمه

بدون تردید در پیروزی انقلاب اسلامی، عامل رهبری نقشی اساسی را ایفا کرده است و ویژگی‌های منحصر به فرد امام خمینی (رحمه الله)، به عنوان طراح و معمار این انقلاب، از این حرکت حماسی، نهضتی را به‌ وجود آورد که نه تنها منشأ اثر در کشور ایران گردید؛ بلکه جهان تشیع و جهان اسلام را متحول ساخت و بلکه کل گیتی را تحت تأثیر خود قرار داد. امّا این حرکت تنها به این رکن متکی نبوده و ارکان دیگری نیز وجود داشتند که در کنار نقش حیاتی رهبری، این انقلاب را به سرانجام رساندند؛ مکتب پویای اسلامی و مردم تحول‌خواه، دو رکن دیگر این انقلاب بودند که بایسته است، در این درس به نقش آنها اشاره شود.

2. جایگاه مردم در دوران رژیم محمدرضا شاه

بزرگ‌ ترین آفت دوران شاهنشاهی این بود که با سیاست‌های استعماری گذشته و به‌ خصوص دوران پهلوی، تودهٔ مردم مسلمان و افراد متدین را از صحنهٔ سیاست بود. سیاست‌گذاری آنان به‌گونه‌ای بود که کارهای سیاسی و امور اجتماعی این کشور به دست عده‌ای ـ‌ به اصطلاح آنان ‌ نخبگان قرار داشت که شاید بیش از هشتاد درصد آنان تحصیل کردهٔ آمریکا بودند و یا در ایران در دانشگاه‌هایی تحصیل می‌کردند که زیر نظر آمریکایی‌ها اداره می‌شد. البته اصل این سیاست متعلق به انگلیسی‌هاست و آمریکایی‌ها از آن‌ها یاد گرفتند. برای این‌که بتوانند در درازمدت حضور خودشان را در کشورهای تحت سلطه و ادارهٔ امور آنها ادامه دهند، سعی کردند نخبگانی را در کشور خودشان تربیت کنند و به‌طور غیرمستقیم آن‌ها را شست‌وشوی مغزی داده آنچه را خود می‌خواهند به آن‌ها القا کنند. نتیجهٔ این سیاست این شد که تودهٔ مردم مسلمان کشور، هیچ نقشی برای خودشان در ادارهٔ امور کشور نمی‌دیدند. تنها جایی که مردم آن هم به‌ظاهر نقشی داشتند مجلس بود، به این‌صورت بود که پیش‌تر یک فهرستی از نماینده‌ها، توسط دربار و با تأیید سفارت آمریکا تعیین می‌شد و همان‌ها باید از صندوق‌ها بیرون می‌آمدند.

البته در بین نخبگان آن روز کشور کسانی بودند که با سیاست‌های رژیم موافق نبودند و حتی تشکیلاتی نیز برای خود به هم زدند، لیکن امام(رحمه الله) با آن فراست و درک و بینش بالای سیاسی، دریافت که فعالیت‌های سیاسی‌ای که توسط گروه‌های مختلفی از نخبگان صورت می‌پذیرد، اگر هم به سرانجام برسد، در نهایت به نفع اسلام نخواهد بود، از این‌رو تنها راهی که به نظر امام وجود داشت و مثمر ثمر بود، به صحنه کشاندن تودهٔ مردم مسلمان بود. امام معتقد بود که آن احزاب و گروه‌ها نمی‌توانند یک حرکت اسلامی قوی و فراگیر که به تشکیل حکومت اسلامی بینجامد انجام دهند. امام مصمم گردید تا توده‌های مردم را به میدان کشاند و این احساس مسؤولیت را در عموم مردم به وجود آورد که به عنوان مسلمان وظیفه دارند در امور سیاسی کشورشان دخالت کنند. این کار مانند بسیاری از کارها و اندیشه‌های امام که از ابتکارات ایشان شمرده می‌شود در واقع الهام گرفته از تعالیم اسلام بود، و اگر امام مسیری غیر از این را دنبال کرده بود، هیچ تحول قابل اعتنایی نمی‌توانست ایجاد کند. امام با به میدان آوردن تودهٔ عظیم مردم موفق شد این نهضت بی‌سابقه را پدید آورد، کاری که هیچ‌یک از آن گروه‌های سیاسی هرگز قادر به انجام آن نبودند.

این امام بود که با تشخیص انرژی نهفته در توده‌های عظیم ملت و با استفاده از انگیزه‌های اسلامی و دینی آنان، یک جریان هدفدار سراسری به راه انداخت. امام با بیدار کردن حس مسؤولیت دینی در مردم و با نیّت خالصی که داشت، به‌جای روابط محدود و خشک حزبی، یک رابطهٔ عمیق عاطفی مردم ایجاد کرد و در نتیجه مردم به ایشان عشق می‌ورزیدند و پروانه‌وار گرد شمع وجود او می‌چرخیدند.

3. نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی

هرچند که رژیم پهلوی در جهت فاصله انداختن میان روحانیت و مردم تلاش فراوان نمود، لیکن تدبیرهای رهبری نهضت و نیز هوشیاری مردم این خواسته را ناکام گذارد و پیوند مستحکم میان مردم و رهبری منجر به پیروزی انقلاب گردید. چندین عامل دست به دست هم داد تا مردم ایران بتوانند به عنوان عامل مؤثر در پیروزی انقلاب اسلامی معرفی گردند:

الف ـ برقراری الفت میان مؤمنان و بهره‌مندی از امدادهای غیبی الهی

تألیف قلوب مؤمنین، سبب می‌شود تا خداوند به یاری آنان آمده، امدادهای غیبی خود را شامل حال آنان گرداند و این همان وعده‌ای است که در قرآن کریم نیز به‌آن اشاره شده است: هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم؛ همو که تو را با یاری خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دل‌هایشان الفت انداخت که اگر تمام آنچه را که در روی زمین است خرج می‏کردی، نمی‏توانستی میان دل‌هایشان الفت برقرار کنی. ولی خداوند میان آنان الفت انداخت، چرا که او توانای حکیم است.

در این آیه، خداوند متعال، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مورد خطاب قرار داده و مصادیقی از تأییدات الهی را به او یادآور شده است. به حسب ظاهر لفظ، خداوند دو مصداق را برای تأیید ذکر فرموده است که این تأییدها متعلق به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. یکی از این مصادیق، تأیید غیبی الهی و دیگری، تأییدی است که از راه اسباب عادی به وسیلهٔ مؤمنین تحقق پیدا می‎کند. در ادامهٔ آیه، خداوند مصداق اخیر را مورد توجه قرار داده، متذکر می‎گردد که طریقهٔ تأیید پیامبر (صلى الله علیه وآله) توسط مؤمنین به‌این شکل بوده است که خداوند دل‌های مؤمنین را با یکدیگر مهربان کرد. همین محبت و عطوفتی که در دل‌های مؤمنین نسبت به یکدیگر و نیز محبت و عطوفتی که در دیگران نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وجود آمد، باعث پیروزی آن حضرت بر دشمنانش شد. بنابراین نباید نقش محبت میان مؤمنین را در پیروزی بر دشمنانشان نادیده گرفت. بر اساس این آیهٔ شریفه، با تمام آنچه که بر روی زمین قرار داشت، حتی شخصی مانند پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نمی‎توانست دل‌های مؤمنین را به یکدیگر نزدیک کند؛ بلکه تنها خدا بود که دل‌های مؤمنین را با یکدیگر مهربان ‎ساخت و به‎وسیلهٔ این مهربانی و الفتی که میان آنان به وجود آمد، آنان نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز محبت پیدا کردند و این محبت، زمینه‎ساز پیروزی مسلمین در جنگ گردید.

این الفت میان مؤمنین، عامل بسیار مهمی است که درپیروزی انقلاب اسلامی¬ایران، از 15خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357، نقشی اساسی را ایفا کرد. با آغاز حرکت امام خمینی(رحمه الله)و شروع مبارزات علیه طاغوت و رژیم پهلوی، تمامی مردم ایران به خوبی دریافته‌ بودند که می‌بایست همهٔ نیروهای انقلابی همدل و هم‌زبان باشند و با یکدیگر همکاری کنند و نیز تحت لوای رهبری واحد قرار گیرند و فرمان او را بی‌چون و چرا و از جان و دل بپذیرند و در اجرای آن بکوشند.

پس از رحلت آیت‌الله العظمی بروجردی (رحمه الله)و هم‌زمان با شروع حرکتِ‌ اجتماعی، سیاسی و دینیِ امام خمینی(رحمه الله)، مراجع دینی بزرگی همچون آیات عظام حکیم، شاهرودی، سید عبدالله شیرازی، خویی، خوانساری، گلپایگانی، میلانی و نیز بزرگان دیگری در نجف، قم، تهران، مشهد و… مطرح بودند و هریک مقلدانی در سراسر ایران داشتند، و ناشناخته‌ترینِ این مراجع دینی، سید روح‌الله خمینی بود. وی تا آن زمان، نه رساله‌ای چاپ کرده بود و نه هیچ اقدام دیگری که او را در مقامِ یک مرجع تقلید مطرح سازد، صورت داده بود.

به این ترتیب در آن زمان اکثر مردم ایران، از مراجع دینیِ‌ دیگری غیر از امام خمینی (رحمه الله) تقلید می‌کردند. اما با آغاز نهضت اجتماعی و دینی امام، همهٔ مردم، به مدد فراستی که خداوند به ایشان عطا فرموده بود، دریافتند در این حرکت الهی می‌باید تابع فرمان او باشند و از هرگونه پراکندگی و تک‌روی و اعمال سلیقه‌های شخصی و گروهی و جناحی بپرهیزند. از این‌روی، شمار بسیار زیادی از مردم، با آن‌که مقلّد مراجع دینیِ دیگری بودند و در بسیاری مسایل و زمینه‌ها از آنان پیروی می‌کردند، در حرکت مبارزاتی و اجتماعی خود، هماهنگ و یکپارچه، مطیع فرمان‌های امام خمینی (رحمه الله) بودند و همین اتحاد و انسجام و همدلیِ میان مردم مسلمان ایران و اطاعت محض آنان از امام خمینی (رحمه الله) سبب شد تا پس از پانزده سال مبارزه و تلاش، پیروز شوند و معجزهٔ قرن، در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران تحقّق یابد.

ب ـ اسلام‌خواهی مردم و نصرت الهی

در صورتی که مردم جامعه‎ای، واقعاً مسلمان بوده، باورهای اسلامی را از صمیم قلب بپذیرند و ارزش‌های اسلامی را پاس دارند، خداوند وعده و ضمانت خود به یاری آنان ‎می‎شتابد و ضعف و کاستی آنان را جبران می‎کند: بَلَی إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِین؛ آری! اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید و [با همین جوش و خروش] بر شما بتازند، همان‌گاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد.

با صبر و استقامت و در پیش گرفتن تقوای الهی، امدادهای الهی به کمک افراد خواهند آمد و نمی‎توان انتظار داشت که با دنبال کردن راحت‌طلبی و گوشه‎گیری، برای مسلمین پیروزی به دست آید. آنان که هنگام جنگ و دفاع، راه کشورهای دیگر را در پیش می‎گیرند تا در محیط امنی به سر برند، هرگز نباید انتظار امدادهای غیبی را داشته باشند. بر اساس این آیهٔ شریفه، تنها مقاومت فیزیکی نیز کفایت نمی‎کند؛ بلکه باید تقوای الهی را نیز پیشه ساخت و نسبت به حلال و حرام خداوند حساسیت نشان داد. در صورت تحقق این دو شرط که زمینهٔ یاری دین اسلام را فراهم می‎سازد، باید انتظار نصرت الهی را داشت: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُم؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید اگر خدا را یاری کنید یاریتان می‏کند و گام‌هایتان را استوار می‏دارد.

اگرچه تحقق چنین وعده‌ای ممکن است سال‌ها به طول انجامد، امّا تحقّق آن حتمی است. رهبر و مردم ایران، مبارزهٔ خود را با هدف برپایی احکام دین خدا و گسترش فرهنگ دین آغاز کردند، و در این راهِ مقدس، با بذل جان و مال و آبروی خویش، پایمردی خود را در «اسلام‌خواهی»شان ثابت کردند، و پس از گذشتن از خوان‌های سخت امتحان الهی شایسته دریافت نعمت بزرگ پیروزی شدند.

از همین‌روست که امام خمینی (رحمه الله) دلیل اصلیِ پیروزی انقلاب اسلامی را چنین توصیف می‌کند: «یک کشور سی و چند میلیونی یک دفعه از آن ظلمت‌هایی که «بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْض» یک‌دفعه جهش کرد و در نور واقع شد، نورهای غیر متناهی. این تحولی که الان در کشور ما هست، همه‌اش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را می‌خواهیم. طاغوت را نمی‌خواهیم. این، عنایت خدا را به اینها جلب کرد. خداوند تبارک و تعالی که مشاهده می‌فرماید که یک ملتی از کوچک و بزرگ‌شان می‌گویند ما اسلام را می‌خواهیم، عنایتش را به این‌ها متوجه کرد»

4. نقش آموزه‌های دینی در ایجاد وحدت در جامعه

بدیهی است هنگامی که افراد جامعه‌ای احساس کنند که به یکدیگر نیاز دارند، بنا را بر صمیمی‌بودن با هم می‎گذارند و به همدیگر یاری می‎رسانند و این‎گونه زندگی، بهترین شکل زندگی اجتماعی است که در این عالم بین انسان‏ها به وجود می‏آید. اما نباید از ذهن دور داشت که ملاک وحدت در این‎گونه موارد نیز نیاز مادی افراد به یکدیگر است و احتیاجات متقابل، موجب تعاون و همکاری میان آنان می‎شود. اما اگر انسان از این زندگی محدود و گذرا فراتر رود و درصدد فراهم ساختن سعادت ابدی و جاودانه برای خود برآید، بیش از پیش، وحدت بین او و انسان‌های دیگر برقرار خواهد شد.

فطرت انسان، هم خداپرست و هم بی‎نهایت‌طلب است. انسان‌هایی، که فطرتاً خداپرستند، در سایهٔ عشق به خداوند واحد با یکدیگر ارتباط برقرار می‏کنند و هرکس را که بیشتر به خدا نزدیک‏تر است، بیشتر دوست دارند. آنان که در پی سعادت ابدی خویشند، تلاش می‏کنند که با آن انسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتواند برای سعادت ابدی آنان بیشتر مؤثر باشد و برای آنان نفع معنوی داشته باشد. حال اگر در جامعه‏ای این امر فطری بیدار شد و انسانها رابطه خود را با خدا شناختند و درصدد پرستش خداوند یگانه برآمدند، عامل مهمی برای ایجاد ارتباط میان دل‌های آنان به وجود می‎آید، زیرا همهٔ این افراد پرستش‎گر یک خدا هستند و تنها یک خداست که معبود، معشوق و محبوب همهٔ آن‏هاست.

هم‎ چنین انسان‌ها در سایهٔ اعتقاد به این‌که باید هدف اصلی خود را کسب سعادت ابدی و رسیدن به بهشت جاودانه قرار دهند، سعی می‏کنند با کسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتوانند در این راه، به آنان کمک بیشتری کنند. چنین افرادی باید دین صحیحی بر آن‏ها حاکم باشد تا در سایهٔ وحدت دین حق، با هم متحد شوند. اسلام تلاش می‏کند تا تمام انسان‏ها را بر اساس این محور گرد هم آورد.

البته وجود این عامل فطری، به معنای مجبور بودن افراد و تسلیم شدن در برابر این عامل نیست؛ بلکه افراد می‌توانند از آن سرپیچی کرده و برخلاف اقتضای فطرت حرکت کنند. خداوند بر انسان‌ها منّت گذاشته، این عامل فطری را در نهاد آن‌ها قرار داده است تا بتوانند برای رسیدن به سعادت ابدی از یکدیگر بهره برند. همان‎گونه که همکاری و تشکیل یک جامعه واحد برای خوشی، رفاه و آرامش زندگی چند روزه لازم است، تعاون و همکاری برای رسیدن به سعادت ابدی نیز لازم است. زمانی این عامل فطری می‏تواند در جامعه، نقش خود را در ایجاد وحدت و اتحاد ایفا کند که آن فکر، بینش و فرهنگ توحیدی در جامعه رواج پیدا کند.

در صورت ترویج فرهنگ توحیدی در جامعه، توجه دایم به خدا و جستجو کردن سعادت ابدی در پرستش او، عامل بسیار مهمی برای وحدت میان افراد آن جامعه به وجودمی‏آید. البته در سایهٔ این وحدت، اختلاف‌های فرعی‌ای می‏تواند وجود داشته باشد؛ ولی به شرط این‎که به آن هدف اصلی آسیب وارد نسازد. خداوند اختلافات طبیعی و تکوینی را حتی به رسمیت نیز شناخته است: وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛ و شما را تیره‎ها و قبیله‎ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.

بر اساس این آیهٔ شریفه، وجود اختلافات تکوینی از سوی خداست و خداوند این اختلافات را به وجود آورده است و اختلافات می‏تواند عاملی برای سعادت زندگی دنیا باشد و درون یک جامعه بزرگ انسانی، جوامع کوچک، ارتباط بیشتری با هم داشته باشند و بیش از پیش، به یکدیگر یاری رسانند.

اسلام در تربیت انسان‌ها می‎کوشد به‎گونه‎ای آنان را پرورش دهد که با حفظ تمام اختلافات و تفاوت‏های فردی و گروهی، در یک جامعهٔ بزرگ، بر اساس یک ملاک متعالی، به نام دین، وحدت خود را حفظ کنند. بنابراین، نباید اجازه داد که ملی‎گرایی در جامعه، به حدی رشد کند که وحدت اسلامی را خدشه‎دار کند. هرچند که وحدت ملی و نژادی دارای اهمیت است، اما این امر مانع از آن نمی‎شود که تمام نژادها تحت یک حکومت و ملت واحد قرار گیرند. فراتر از این، تمام ملت‏ها، با وجود اختلاف نژاد، زبان و سایر اختلافات طبیعی و غیر طبیعی، باید از یک وحدت الهی برخوردار باشند.

ملت‌های مختلف باید در سایهٔ پرستش خداوند یگانه باهم متحد گردند. خداوند، در سایهٔ خداپرستی، الفتی را میان مؤمنان به وجود آورد و آن را بالاترین نعمت برای خود شمرد. کسانی که از این نعمت بهره‏مند می‏شوند، باید به پاس این نعمت عظیم الهی، این ¬ارتباط‌های¬ دینی و مذهبی را در میان خود را تقویت کنند و اجازه ندهند که اختلافات دیگر، اعم از اختلافات سلیقه‏ای، گروهی، نژادی و حتی اختلافات مذهبی، مانع از حفظ وحدت اسلامی شود.

5. نقش مکتب در پیروزی انقلاب اسلامی

تمام تأکید انبیا بر این بود که باید اعتقاد حق را از باطل تشخیص داد و با برهان و منطق، درصدد اثبات و ترویج آن برآمد و به نقد افکار مخالفان و طرفداران باطل پرداخت تا هیچ فرد آگاهی به سمت آن گرایش پیدا نکند. حضرت امام خمینی(رحمه الله) با الهام از این حرکت انبیا، شعار احیای اسلام ناب محمدی را مطرح ساخت و با کمک و همراهی یاران باوفای خود، انقلاب اسلامی را پایه‎ریزی کرد. بررسی تاریخ انقلاب اسلامی نشان می‎دهد که اولین شعاری که حضرت امام(رحمه الله) مطرح کرد و دیگران نیز از آن پیروی کردند، مسألهٔ احیای اسلام بود. مروری بر سخنرانی‌های آن حضرت در همان آغاز نهضت، حاکی از آن است که اساس برپایی چنین نهضتی، به سبب خطری بوده است که ایشان نسبت به فراموشی اسلام احساس می‎کرد.

بنابراین در این پدیده عظیم تاریخى که على‌رغم تحلیل‌هاى فراوانى که دوست و دشمن در این دو دهه انجام داده‌اند، هنوز زوایاى ناشناخته زیادى دارد، مکتب تشیع نقشی اساسی در پیدایش آن داشته است. بدون تردید عقاید شیعه و تحولات زندگى شیعه در طول تاریخ و زحماتى که بزرگان و علما در تبیین سیره اهل‌بیت‌ (علیهم السلام) کشیدند و اعتقاداتى که مردم، به‌خصوص مردم شیعه ایران به حرکت ائمه اطهار و به‌ویژه مخصوصاً سیدالشهدا(علیه السلام) داشتند و آداب و رسوم مذهبى که در طول تاریخ شکل گرفته بود و عوامل اجتماعى دیگرى که در این قرن اخیر در کشور ما پدید آمده بود، زمینه‌هایى براى پیروزی انقلاب اسلامی فراهم کرده بود. حتی وحدت و الفتی نیز که پیش از این ذکر گردید، تنها به جهت متکی بودن آن بر مکتب متعالی تشیع، منشأ اثر گردید.

نقش مکتب متعالی تشیع در پیروزی انقلاب اسلامی در تمام جنبه‌های انقلابی امام خمینی و مردم نمود دارد. این انقلاب از همان ابتدا بر اساس الگوهای قیام امام حسین ‌(علیه السلام) شکل گرفت. محور سخنرانی‌های امام‌ در سال‌های 1342 و 1343 در مدرسهٔ فیضیه و مسجد اعظم، خطراتی بود که اسلام را مورد تهدید قرار داده بود. از این‌رو در آن زمان ایشان تصریح می‌نمودند که: «ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید». اما‌م برای بسیج مردم و به حرکت درآوردن و شوراندن آن‌ها علیه نظام ستم‌شاهی و تحریک غیرت آنان، همواره این مسأله را تکرار می‌کردند که اسلام در خطر است. هنگامی که حضرت امام‌این‌گونه صحبت می‌کرد و فریاد می‌زد، اقشار مختلف مردم که عاشق اسلام بودند بدنشان به لرزه می‌افتاد و با تمام وجود احساس وظیفه می‌کردند که باید از اسلام دفاع کنند.

البته باید توجه داشت که مسأله در آن زمان این نبود که رژیم پهلوی جلوی نماز خواندن و مسجد ساختن و عزاداری مردم را گرفته بود و با آن‌ها مخالفت می‌کرد. البته پدرش در ابتدا که به قدرت رسید، چند صباحی این ناشی‌گری را کرد و مجالس عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین‌(علیه السلام) را ممنوع کرد، اما بعدها خود او متوجه اشتباهش گردید و از این اعمال دست برداشت. پسر او نیز تا حدودی از پدر خویش عبرت گرفت و از این قبیل کارها انجام نداد. البته شرایط اجتماعی هم در زمان او چنین اقتضایی نداشت.

از این‌رو، او نه تنها مجالس روضه‌ خوانی را ممنوع نکرد؛ بلکه خود او در کاخ سعدآباد مجالس روضه‌‌خوانی برگزار می‌کرد. او حتی برای ایجاد مقبولیت در میان مردم، سلطنتش را به خدا منتسب می‌کرد و شاه را سایهٔ خدا معرفی می‌کرد. اما امام با هوش و درایت خود پی برد که تمام این کارها برای ظاهرسازی است و مشکل اصلی شاه این بود که حرکت‌هایی را آغاز کرده بود که حضرت امام با تیزبینی و دوراندیشی، به درستی تشخیص داد که این اقدامات آغاز یک روند بلندمدت برای اسلام‌زدایی و در نهایت، محو کامل اسلام است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان